Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages

شریعتی درباره‌ی اقبال می‌گوید: «زندگی‌اش مرکبِ رسالتش بود.» درباره‌ی شریعتی نیز این جمله معتبر است. شریعتی از نادر روشنفکرانی بود که زندگی با اندیشه‌هایش پیوندی ناگسستنی داشت. شناختِ او از خلالِ خاطرات شرایطِ فهمِ بهترِ اندیشه‌هایش را نیز فراهم می‌سازد.

مسیر زندگی ام را به خواست شریعتی تغییر دادم | محمدعلی نجفی (روزنامه ایران ـ ۲۹ خرداد ۱۳۹۵)

مسیر زندگی ام را به خواست شریعتی تغییر دادم

محمدعلی نجفی
منبع: روزنامه ایران
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۳۹۵

سمیه ابراهیمی | سالهای جوانی  را به شاگردی دکتر علی شریعتی سپری کرده و با او بسیار مأنوس بوده؛ همین نزدیکی شاگرد و معلم موجب می شود که زندگی حرفه ای اش نیز تغییر کند و به جای سروکار داشتن با اتود و خط کش و طرح و نقشه، به فیلمسازی روی بیاورد و پشت دوربین برود.
محمدعلی نجفی، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و فیلمساز با سابقه کشورمان به گفت و گو با خبرنگار گروه زندگی می نشیند و از روزهایی می گوید که با معلم اش درس زندگی را تمرین می کرد. حالا با گذشت نزدیک به 5 دهه، همچنان همان سرمشق ها را بر برگ های دفتر زندگی مشق می کند و از این بابت حس عمیقی از رضایت دارد.
محمدعلی نجفی صحبت‌هایش را این گونه آغاز می‌کند: دکتر شریعتی علاوه بر معلم توانمند و یک هنرمند روشنفکر، یک مرد متعهد به خانواده هم بود.

(بیشتر…)

روایتها از موضع امام نسبت به فوت دکتر شریعتی (پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۲)

روایتها از موضع امام نسبت به فوت دکتر شریعتی

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲

در زمانه ای که برخی به شریعتی می تاختند و او را ملحد و مرتد می دانستند، برخی مامور ساواک و بعضی دیگر هم معلم شهید، موضع امام که عمق بصیرت ایشان نسبت به افراد را می رساند، از زبان افراد مختلف خواندنی است.

خبر درگذشت دکتر علی شریعتی میان دوست و آشنا، انقلابی و غیر انقلابی، روشنفکر و سیاستمدار موجی از حیرت آفریده بود. حدود یک ماهی بود که او ایران را به قصد لندن ترک گفته بود و حالا خبر مرگ، ضربه محکمی بر پیکره ایرانیان وارد آورده بود. کیهان و اطلاعات برای سرپوش گذاشتن بر مرگ مشکوک وی، آن را سکته قلبی اعلام کردند اما برخی از انقلابیون، شعار معلم شهید ما سر دادند. پیکر معلم انقلابی پنجم تیر ماه سال ۵۶ با حضور امام موسی صدر و نزدیکان دکتر در زینبیه دمشق و در نزدیکی حرم عقیله بنی هاشم به خاک سپرده شد.

شریعتی در آثار خود، مواجهه‌های متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان می‌ پردازد و گاه با آنان همراهی می‌ کند. برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با اسلام و تشیع، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.

(بیشتر…)

امام و اولین سالگرد دکتر شریعتی در قم | آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی (۱۳۸۴)

امام و اولین سالگرد دکتر شریعتی در قم

آیت الل‍ه سیّد حسین موسوی تبریزی
منبع: خاطرات آیت الل‍ه سیّد حسین موسوی تبریزی، انتشارات چاپ و نشر عروج، ص ۳۴۸ – ۳۵۰
تاریخ: ۱۳۸۴

 

در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تاسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم، همین طور که کم کم به خرداد ماه و سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلّاب جوان و دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفین دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت، به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده‌ ای از علما و بیوت مراجع بخصوص بیت آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد بر پا کنید، چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید.

(بیشتر…)

مرگ حسن حنفی، فیلسوف بزرگ مصری | مجید مرادی (۱۴۰۰)

مرگ حسن حنفی، فیلسوف بزرگ مصری

منبع: کانال تلگرام قنات (مجید مرادی)
تاریخ: ۲۹ مهر ۱۴۰۰

(بیشتر…)

نوشته‌های مرا بخوانید و نقد کنید تا پخته‌تر شود | آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی (۱۳۹۵)

نوشته‌های مرا بخوانید و نقد کنید تا پخته‌تر شود

آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی
منبع: کتاب «شوکران اندیشه» (خاطرات آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، ص ۲۳۵)
تاریخ: ۱۳۹۵

 

در تابستان سال ۱۳۵۰، در عصر جمعه‌ای، مرحوم دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد تهران برنامه سخنرانی داشت. بنده در این برنامه شرکت کردم و قرار بود شب مهمان پدر دکتر، دانشمند فقید، محمدتقی شریعتی باشم. پس از ختم سخنرانی دکتر به منزل پدر ایشان رفتم، دکتر که فهمیده بود من به منزل پدرش رفته‌ام نزد ما آمد. این اولین باری بود که با دکتر ملاقات می‌کردم، ملاقات خوبی بود و شبی خوب. هنگامی که بحث ما به پایان رسید اذان صبح نزدیک شده بود؛ مرحوم دکتر که می‌خواست به منزل خود برود یک جانماز برای من آورد و گفت: «شما نماز صبح را بخوانید و بخوابید و من با شما خداحافظی می‌کنم.» هنگامی که می‌خواست خداحافظی کند گفت: «من یک خواهش از شما دارم و آن این است که نوشته‌ها و سخنرانی‌های مرا بخوانید و نقد کنید تا مطالب پخته‌تر شود.» چیزی که خیلی جلب توجه مرا کرد علم‌دوستی، تواضع و خضوع در مقابل منطق و استدلال بود که در جناب دکتر دیدم. او عاشق دانستن و کشف حقیقت بود و از این که بنده سخنانش را نقد می‌کردم نه تنها ناراحت نمی‌شد بلکه خوشحال می‌شد که در محیطی دوستانه مطالب علمی مورد بحث واقع شود و واقعیات بیشتر روشن گردد.

«اصلاح» آثار شریعتی و «وصیتنامه شرعی» | محمدرضا حکیمی (۱۳۹۳)

خاطرات استاد محمدرضا حکیمی در باره «اصلاح» آثار شریعتی و «وصیتنامه شرعی» شریعتی

منبع: کتاب «سه یار خراسانی» (برگرفته از بخش دوم کتاب تحت عنوان «مطهری ـ شریعتی»)
تاریخ: ۱۳۹۳

 

این بخش به طور مستقیم به فلم استاد حکیمی نیست اما به گفته مرتضی کیا که تنظیم این کتاب را بر عهده داشته است به نوعی خاطرات جمع آوری شده استاد حکیمی است  و مستقیم و غیر مستقیم ارجاع مستقیم به ایشان دارد. از آنجا که این کتاب تحت نظارت استاد حکیمی به چاپ رسیده است، این قسمت را هم می توان از گفته های استاد حکیمی در مورد آثار شریعتی و روند ارزیابی اثار او در سال ۱۳۵۶ دانست. (از صفحه ۵۱ تا صفحه ۵۲ کتاب سه یار خراسانی)

(بیشتر…)

اعلام جرم علیه کیهان | احمد صدر حاج سید جوادی (۱۳۹۰)

اعلام جرم علیه کیهان

خاطرات احمد صدر حاج سید جوادی (مصاحبه با بنیاد شریعتی ـ ۱۳۹۰)

 

روزنامه کیهان، یازده ماه بعد از اینکه علی شریعتی از زندان آزاد می شود،  سلسله مقالاتی را به نام او  از ۲۶ بهمن  به شکل روزانه شروع به چاپ می کند.  نخست سلسله مقالاتی تحت عنوان« انسان، ضد مارکسیسزم» و سپس سلسله مقالات «بازگشت به خویشتن». شریعتی قبل از دستگیری دو مطلب به  نام« بازگشت به خویش » و نیز «بازگشت به کدام خویشتن» به چاپ رسانده بود. «انسان، اسلام و مکتبهای مغرب زمین» نیز در روزنامه نام ضد مارکسیستی تری بر خود می گیرد.

در ادامه بخشی از مصاحبه «بنیاد فرهنگی  شریعتی» با دکتراحمد صدر حاج سید جوادی (۱۳۹۲-۱۲۹۶) خواهد آمد. وی وکیل  علی شریعتی در اعلام جرم علیه روزنامه کیهان ـ که از بهمن ۱۳۵۴ آغاز به چاپ دو سلسله مقالات از شریعتی کرد ـ بود . چاپ  این مقالات، 11 ماه پس از آزادی شریعتی به قصد ایجاد این توهم صورت می گرفت که آزادی او در گرو همکاری مطبوعاتی با ساواک بوده است. 

(بیشتر…)

زندانی در جمع هم‌کلاسی‌ها | عباس توفیق (۱۳۹۴)

زندانی در جمع هم‌کلاسی‌ها

خاطراتی از محضر علی شریعتی

عباس توفیق
منبع: ماهنامه اندیشه پویا
تاریخ: نوروز ۱۳۹۴

 

من و علی شریعتی و پرویز ورجاوند همشاگردی‌ها و فعالان دانشجویی دانشگاه پاریس بودیم. برخلاف پرویز ورجاوند که مرتباً فعالیت و سخنرانی می‌کرد، در پاریس هیچ‌کس و هیچ‌وقت نه تنها در انجمن دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، بلکه در هیچ‌جا ندیده بود من یا شریعتی اهل سخنرانی باشیم. شریعتی به خاطر بورس دولتی اش بود که می‌ترسید ایران آن را قطع کند و من به خاطر این که روزنامهٔ ما را که در ایران منتشر می‌شد بیش‌تر اذیت نکنند.

هنگامی که دکترایم را گرفتم و برمی‌گشتم، عده‌ای از بچه‌های ملی و از جمله شریعتی و ورجاوند که هنوز دکترای‌شان را نگرفته بودند و همچنان در پاریس باید می‌ماندند برای بدرقه‌ام آمدند. در فرودگاه پاریس تنها جایی بود که شریعتی سخنرانی کوتاهی کرد. خلاصه‌اش این بود که ما متأسفیم که تو می‌روی و ما یک همشاگردی باهوش را در این جا از دست می‌دهیم، ولی خوشحالیم که می‌روی و به ادامهٔ انتشار روزنامهٔ توفیق کمک می‌کنی، که به علت تیراژ وسیع‌اش خدمتی که انجام می‌دهد بسیار پرارزش‌تر از فعالیتی است که ما در این جا انجام می‌دهیم.

(بیشتر…)

بیست ماه پربار | طاهر احمدزاده (۱۳۷۵)

بیست ماه پر بار

طاهر احمدزاده
منبع: توس (شماره ۶۶۷)
تاریخ: ۱۸ تیر ۱۳۷۵

 

بررسی همه جانبهٔ زندگی و آثار و عقاید و اندیشه‌های زنده یاد دکتر علی شریعتی، نیازمند بحثی گسترده است که در محدوده این مقاله نمی گنجد. لذا در این نوشته، تنها، نگاهی گذرا به مقطعی از زندگی فکری و سیاسی رو خواهیم داشت که با توجه به آثار سازنده آن، اگر آن را حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله زندگی او بنامیم، سخنی اغراق آمیز نخواهد بود؛ مرحله‌ای که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در حالی که بزرگترین نقطهٔ عطف زندگی شریعتی به شمار می‌آید و جا دارد که این مقطع زندگی او، برای شناخت تاثیر آن زنده یاد در تاریخ اسلام و ایران معاصر به گونه‌ای عمیق‌تر و دقیق‌تر مورد بحث و بررسی ارزیابی همه جانبه قرار گیرد. این مقطع حساس و سرنوشت‌ساز اگرچه ۲۰ ماه بیشتر نپایید، اما اثری عمیق در حرکت اسلامی به جا گذاشت و موجب تعمیم اندیشه‌های مذهبی و سیاسی را به تمامی اندام جامعه فراهم کرد، مقطع ۲۰ ماهه‌ای که از فروردین ۱۳۵۰ آغاز می‌شود و تا ۲۴ آبان ۱۳۵۱ دوام می‌آورد. این مقطع که با شروع سلسله درس‌های اسلام شناسی در حسینیه ارشاد در فروردین 13۵0 آغاز شد و با بسته شدن حسینیه در روزهای پایانی آبان ماه 13۵۱ توسط رژیم سابق ادامه یافت، نقش بزرگی در گسترش شور و شعور مذهبی و سیاسی مردم، به خصوص نسل جوان و قشر تحصیل کرده آن روز داشت، چرا که حسینیه ارشاد در این مدت ۲۰ ماه ابتدا هر دو هفته یکبار و بعدها هر هفته شاهد حضور هزاران جوان آگاه و متعهد‌ای بود که با حضور خالصانه و عاشقانه خود ساعت‌ها از درس‌های پربار شریعتی بهره می‌گرفتند. و زنده یاد شریعتی که به نیکی دریافت بود این فرصت طلایی دوام زیادی نخواهد داشت، سعی می‌کرد که ضروری ترین و فوری ترین مطالب و مسائل مذهبی و سیاسی را مطرح کند و حداکثر استفاده را از این حداقل فرصت به دست آمده، بنماید. به همین جهت به موازات تدریس منظم سلسله درس‌های اسلام شناسی، هر از چندگاهی به مناسبتی به ایراد سخنرانی‌هایی حرکت زا و جهش آفرین پرداخت.

(بیشتر…)

فاجعه | سیمین دانشور

فاجعه

منبع: ویژه‌نامه‌ی اولین سالگرد دکتر کاظم سامی (نشر چاپخش)
تاریخ: شهریور ۱۳۶۸

 

این متن به مناسبت اولین سالگرد قتل دکتر کاظم سامی نگاشته شده و در ویژه‌نامه‌ای به مناسبت اولین سالگرد وی به چاپ رسیده‌ است.

 

«ای کاش که جای آرمیدن بودی»                    

خیام

آیا زندگی خوابی است و مرگ بیدار شدن است؟ آیا مرگ به زندگی معنا می‌دهد؟ آیا مرگ یک صورت دیگر زندگی است؟ یک مقطع دیگر از خود آگاهی ماست که نمی‌شناسیم؟ آیا رهائی و رسیدن به آرامش است؟ بهر جهت آخر سفر و رسیدن به مقصد که هست. آیا مرگ از گوشهٔ باغی به گوشهٔ باغ دیگری رفتن است که گوشهٔ دیگر را ندیده‌ایم و کسی باز نیامده است که از او بشنویم؟ و دکتر سامی در کدامین گوشهٔ باغی زندگی کرد و اینک در چه گوشه‌ای مأوا گرفته است؟ در این گوشه که بود شاهد بودم که عمر پرباری در تلاش و مبارزه و مداوا و دلجویی بیماران روانی می‌گذرانید. یاران نزدیکش گفتند که یک چریک جوان بود که جوان‌مرگ شد ـ یک انقلابی و این آخری‌ها که بیشتر می‌دیدمش چقدر آرام و منطقی می‌نمود. شاید به ندایی گوش می‌داد که فراخوانده بودش. وقتی در بیمارستان به سراغش رفتم دانستم که فراخوانده شده است و «عزم سوی او کرده»۱ ، را هم نمی‌دادند. از کارت شناسایی دانشگاه تهران که عنوان دکتریم در آن قید شده بود استفاده کردم و به عنوان پزشک به بالینش رفتم. می‌خواستم شاید نقطهٔ ختام آن آزادمرد باشم. شیر زنش «سونا» بالای سرش نشسته بود و قرآن می‌خواند. از دیدار چنان شمشاد باند پیچیده شده‌ای، می‌خواستم سرم را به دیوار بکوبم، اما یادم افتاد به شعر نیما: «شب قرق باشد بیمارستان که سامی از آن خوشش می‌آمد و بارها برایش خوانده بودم. خواب پیش از مرگش را آشفته نکردم و سرم را به دیوار نکوفتم. در راهروها و باغ بیمارستان از دکترهای آشنا و ناشناس غلغله بود. سرم را به دیوار کوفتم و می‌گفتم تو داوود بودی و او که سرنگونت کرد جلْیات.۲ بعدها شنیدم که از قاتلش عذر خواسته بوده که به انتظارش گذاشته. یادم افتاد به گاندی. گاندی از قاتلش که از او پرسیده بوده: «باباجی چرا دیر آمدی؟» گفته بوده: «ببخش که چشم انتظار ماندی» دکترها دورم جمع شدند. بعضیشان خیال می‌کردند روانی شده‌ام و هذیان می‌بافم. قرص مسکن هم پیشنهاد کردند. چطور نمی‌دانستند که آدم در برابر مرگ عزیزانش که مدتها سمبل زندگیش بوده‌اند، دست و پایش را گم می‌کند و در برابر فاجعه‌ای با آن شقاوت تصور ناشدنی، احساس زمان و مکان را از دست می‌دهد؟ گفتم: اگر دکتر کاظم سامی می‌بود می‌توانست مرا آرام بکند مهربانی یکی از فضیلت‌های خاص او بود. یکی از دکترها که نمی‌شناختم گفت: راست است و گفت که با سامی دورهٔ اسیستانی را گذرانده. آهی کشید و گفت: «شب‌های کشیک تنها کسی که تا صبح نمی‌خوابید سامی بود. ما می‌خوابیدیم تا صدایمان کنند و اگر بیدار نمی‌شدیم سامی به جای ما رفته بود.» گفتم: «حالا هم بیدارست و منتظر است صدایش کنند.»

(بیشتر…)