زندگی دیونیزوسی، زندگی آپولونی | ناصر فکوهی (فصلنامه پویه ـ بهار و تابستان ۱۳۹۸)
زندگی دیونیزوسی، زندگی آپولونی*
ناصر فکوهی
منبع: فصلنامه پویه (شماره ۷ و ۸)
تاریخ: بهار و تابستان ۱۳۹۸
“زایش تراژدی” نیچه تاملی بود بر یک پرسش اساسی: چرا یونانیان به رغم شادمانی آشکار در زندگی خود، چنین گرایش روشنی به تراژدی دارند؟ چرا تراژدی در یونان زایش می یابد و نه در مکان و زمانی که مصیبت آن را فراگرفته باشد؟
زیرا او، او بود! | حسین مصباحیان (فصلنامه پویه ـ بهار و تابستان ۱۳۹۸)
زیرا او، او بود!
درسی از یک زندگی، طرحی از یک دوستی، دعوتی برای رهایی از هر نوع بندگی!
برای و درباره دکتر پوران شریعت رضوی
حسین مصباحیان
منبع: فصلنامه پویه (شماره ۷ و ۸)
تاریخ: بهار و تابستان ۱۳۹۸
درآمد
جمله ای که عنوان این نوشته شده است، نقل قولی است از میشل دو مُنتِنی[1] در باره اینکه چرا او اتین دو لابوئسی[2] را دوست داشته است.این مقاله از طریق ساخت گشایی این نقل قول و برجسته ساختن عناصر و مولفه های اصلی آن، بحث خود را در دو قسمت به هم پیوسته به سامان می رساند. در قسمت اول رهایی را به ترتیبی که خواهد آمد، در دوستی پی می گیرد و در قسمت دوم از طریق نگاهی به وجوه اصلی زندگی پوران شریعت رضوی ، درس هایی از زندگی او بر می کشد. درس هایی که، بی هیچ تلاشی برای چسباندن چیزهای لایتچسبک به یکدیگر، با درس دوستی و آئین رهایی جفت و جور شده اند.
شماره ۷ و ۸ فصلنامه پویه با مطالبی به یاد پوران شریعترضوی منتشر شد
یاد پوران شریعترضوی در فصلنامه پویه
جدیدترین شماره فصلنامه پویه با تقدیم به «یاد پوران شریعترضوی» منتشر شده است. در این شماره مقالاتی از ناصر فکوهی و حسین مصباحیان دربارهٔ پوران شریعترضوی به چاپ رسیده. همچنین مقالاتی از مسعود پدرام، لیلا پاپلی یزدی، سیمین فصیحی، فیروزه صابر، حمید احراری، عباس منوچهری، محمدجوادغلامرضا کاشی، آروین صداقتکیش، فرزانه عرفانیمنش، بهاره عباسی، نجیبه محبی، و احسان شریعتی (از رهایی تا آزادگی، نگاهی سریع به سیر مفهومی تعریفهای «آزادی») نیز در این شماره به چشم میخورد.
مستقلِ سرسخت؛ راوی محذوف | آرمان ذاکری (روزنامه اعتماد ـ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷)
مستقلِ سرسخت؛ راوی محذوف
(برای خاطره پوران شریعترضوی)
آرمان ذاکری
منبع: روزنامه اعتماد
تاریخ: ۲۷ بهمن ۱۳۹۷
«مستقلِ سرسخت» نامیدن کسی که مهربانیِ سرشار، اولین و پایدارترین احساسِ شخصی مواجهه با او بوده است، شاید برای کسانی که پوران شریعترضوی را میشناختند، کمی عجیب بیاید. همچنانکه پوران شریعترضوی را «مستقل» از علی شریعتی طرح کردن کاری دشوار است. احتمالا فمینیستها خواهند گفت تاریخ باید، نگاه مردانه خود را به زندگی زنانه و فداکاریها و تصمیمها و گذشتها و سازندگیهایش عوض کند تا بتواند جایگاه مستقل پوران شریعترضوی را همچون بسیاری زنان دیگر روایت کرده و ارزشگذاری کند. همه اینها احتمالا درست است. چنانکه روایت پوران شریعترضوی، به عنوان یک زن، همیشه تلاشی برای به میدان آوردن حاشیه به متن بود. اما پوران شریعترضوی را به گونهای دیگر نیز میتوان روایت کرد. تجربه زندگی پیش و پس از یک انقلاب بزرگ، تحصیل در دانشگاه فردوسی مشهد و پس از آن در پاریس. تجربه خواهر طوفان و آذر شریعترضوی بودن، همسر علی شریعتی بودن و قرار گرفتن در متن سیاست و مبارزه از آغاز جوانی، پوران را به متن یک زندگی پر تنش دور از یک زندگی شخصی معمولی وارد کرد. خانوادههای پوران همیشه علیه نظم مستقر بودهاند. در اوج دو دوره تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران، پیش و پس از انقلاب.
وداع با زنی که «مرگِ روحدمنده» بود | نرگس سوری (ایران فردا ـ اسفند ۱۳۹۷)
وداع با زنی که «مرگِ روحدمنده» بود
نرگس سوری
منبع: ایران فردا
تاریخ: اسفند 1397
28 بهمن ماه روز وداع با زنی بود که سوژگیاش با همسر علی شریعتی بودن به رسمیت شناخته میشود در حالی که او استوار بر خویشتن آفرینندهی حیاتی فکری و سرشار از امید برای حرکت و رهایی بود. سرگذشت بودن و سیر زیستناش را باید به گونهای دیگر روایت کرد تا چهرهی زنِ ابژه به زنِ سوژه بدل شود؛ تا حاشیهی تاریخ از زیر آوار طردشدگیاش برون آید و سرگذشت “مقاومتِ مدام” خود را در شکنندهترین لحظاتی که هر انسانی را درهم میشکند، به گوش متن برساند. مقاومتی که اگر نبود و در برابر قدرت و سرسختیِ واقعیتِ خشن تسلیم میشد شاید امیدِ حرکت را از شریعتیِ روشنفکر سلب میکرد؛ اگر این ارادهی تسلیمناپذیر نبود شریعتی که سودای درافکندن طرحی نو در تاریخ را داشت شاید راهی به سوی تحول دوران خویش نمیگشود. ولو اینکه او در نامههای خود پوران شریعت رضوی را امیدبخش راهاش میداند.
پوران شریعترضوی: مومنرضا | مینو مرتاضی لنگرودی (دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ـ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸)
پوران شریعترضوی: مومنرضا
مینو مرتاضی لنگرودی
مکان: دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
زمان: 2 اردیبهشت 1398
سلام عرض می کنم! خیلی ممنون از انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی؛ دانشکده ای که ما این همه دوست داریم و از آن محرومیم!(خنده حضار) فضایی که لذت بخش است، امید بخش است؛ دانشگاه است؛ جوان است؛ علم است؛ همه ی آن چیزهای خوبی که در طبیعت وجود دارد.
پوران شریعت رضوی: وارث امین | سوسن شریعتی (مشهد ـ فروردین ۱۳۹۸)
پوران شریعت رضوی: وارث امین*
سوسن شریعتی
تاریخ: 22 فروردین 1398
مکان: مشهد
یادبود چهلمین روز درگذشت زنده یاد دکتر پوران شریعت رضوی
آقای دکتر قبل از من در باره شرایط زیست بهتر، طولانی تر صحبت کردند و اینکه چگونه میشود شانس بهتر زیستن و طولانی زیستن را برای خود فراهم کنیم. صحبت های من هم بی ربط به این موضوع نیست.قراراست صحبت از زنی باشد که خوب زیست و با کیفیت زیست و علی رغم بیماری های متعددی که با آنها دست به گریبان بود، علی رغم شرایط اجتماعی و سیاسی ای که در همه ادوار زندگی اش بر او تحمیل می شد توانست باقی بماند و بدل شود به نمونه ای و امکانی و امیدی برای ما زنان. اینکه در جامعه ای که زنان همیشه جنس دوم محسوب میشوند و در مرتبه دوم قرار می گیرند و در بهترین شکل در زیر سایه ی مردان بزرگ تعریف میشوند می توان همچون زن جور دیگری هم زیست. پوران شریعت رضوی علی رغم این همه توانست همچون زن شکوفا زندگی کند، همچون جوان مشهد دهه ی 30 علی رغم فضای سنتی این شهر آزاد زندگی کند، تحصیل کند، عاشق شود، در دهه سی آن جور که دوست دارد ازدواج کند، با کسی که دوست دارد و نه کسی که برایش انتخاب کرده اند؛با همکلاسی ای که به لحاظ طبقه ی اجتماعی و تیپ فرهنگی با خانواده خودش متفاوت است. (اما به قول شریعتی:«آنگاه که عشق فرمان میدهد محال سر تسلیم فرود می اورد».) با ازدواج با علی شریعتی همچنان به رشد خود ادامه دهد و با حمایت همسرش در اروپا ادمه دهد، تجربه ی مادری کند، برگردو در مشهد دهه ی 40 معلمی کند. در تهران دهه ی 50 و با دستگیری همسرش به تنهایی 4 فرزند را حمایت و تربیت کند و در عین حال امنیت روح و روانشان راتضمین کند. با این همه قصه ی پوران شریعت رضوی با مرگ همسرش شروع می شود و چهل سال پس از او ادامه پیدا می کند. در جامعه انقلابی، به عنوان همسر معلم انقلاب، معلمی که در حکومت دینی بر سرش اجماع نیست. گرفتار یک موقعیت دوگانه، نه این و نه آن و در نتیجه در بسیاری اوقات یک ” خسر الدنیا والآخرت”ی که به آن دچار است: 8 سال ممنوع الخروج از یک سو و در عین حال انگشت هایی که به اتهام به سوی او نشانه می رود. در چنین وضعیتی پوران شریعت رضوی باید همچون همسر و نیز وارث، بقا و امنیت یک میراث را تضمین کندو در عین حال امکان انتخاب را برای مخاطبان شریعتی فراهم بیاورد.می دانیم که در آستانه ی انقلاب ایران، علی شریعتی نام بسیار معروفی است و بسیاری از آثارش در تیراژ 100هزار 200 هزار تا تکثیر می شود و خوانده می شوداما این آثار فقط شاید 40 درصد سخنرانی های او را در بربگیرد و در اختیار همگان باشد و بسیاری از عناوین و یا نوشته ها هنوز در اختیار عموم قرار ندارد. یعنی مخاطب شریعتی در دهه ی 50 و در آستانه انقلاب ایران با نیمی از آثار شریعتی آشنا است و در مورد خود شخصیت هم شناخت دقیقی ندارد. حتی سال ها بعد در همین چند سال پیش وقتی ما کتاب آخرین تصویر را که مجموعه ای از عکس های دکتر است را به چاپ رساندیم واکنش های غریبی را دیدیم.
زندگی زیباست | سوسن شریعتی (مشهد ـ فروردین ۱۳۹۸)
پوران شریعترضوی؛ آن مستقلِ وفادار | احسان شریعتی (مشهد ـ فروردین ۱۳۹۸)
متن سخنرانی احسان شریعتی به مناسبت چهلم پوران شریعت رضوی
پوران شریعترضوی؛ آن مستقلِ وفادار
زمان: 11 فروردین 1398
مکان: مشهد (منزل استاد طهماسبی)
به نام خداوند زیبائی، خوبی و راستی و با خیر مقدم به همه دوستان و یاران خراسانی؛ همدورهایهای مادر بودند و یا از علاقهمندان به راه شریعتی.
این مجلس صمیمی و دوستانه قرار بود در منزل دکتر سرجمعی برگزار شود که به دلایل و تذکراتی میسر نشد و به لطف استاد طهماسبی خانه ایشان میزبان این مراسم شد. همانطور که دکتر به دنبال بسته شدن حسینیه ارشاد گفت امروزه هر خانهای باید یک حسینیهی ارشاد باشد، این خانه نیز نمادین است و یکی از حسینیه ارشادهای کشور است. این مجلس صمیمی که به مناسبت چهلم مادر است البته تمرینی خواهد بود برای جلسه ای که امیدواریم بتوانیم بعد از تعطیلات در دانشگاه مشهد برگزار کنیم.
پوران یعنی ایران | مسلم زمانی (اسفند ۱۳۹۷)
پوران یعنی ایران
مسلم زمانی*
تاریخ: اسفند 1397
برسد به دست پوران عزیزم
سلام! حسرت بودنت در عسرت این زمانۀ بدعهدِ جانفرسایِ بدچشمِ بی معنا به دلم نماند و آرزوی دیدارت در پسِ آسمانِ سربیِ کویرِ جانهای سرسخت اتفاق اوفتاد و چه مبارک اتفاقی. پورانِ صبورِ بی باکِ همدلِ همراهِ روزهای نبودنم! حال که خوشبختی دست تو را گرفته و به سوی من می کشاندت و دیگر آسمان خاکستری و دلهای قندیل بسته و چشمهای بسته شان نمی آزاردت، چگونه به تو خوش آمد بگویم؟ دهلیزهای سرسبز واژه های ناب و باشکوه را روانه کرده ام تا تو را از قبرستان زندگان بی درد و عبوس جدا کنند و به سوی من آورندت.
شگفت است که چهل سال، یعقوب چشمم به راه تو در اشک بود و تو یوسف وار نمی آمدی. مانده بودی به مرمت راه و تا صدایت میکردم که پوران! شانه بالا می انداختی به رسم قدیم که فعلا وقتش نشده است. باید بچه ها از آب و گل در می آمدند، باید کتابها دست نخورده به دست مخاطبشان میرسیدند،باید می ایستادی و من ، بیتاب، شکیبایی ات را که در پوشش لجبازی بود تماشا میکردم و حالا داری می آیی. و چه لذت بخش است آب و جاروکردن راه و چه نعمت بزرگی است بودنت و حضور روح سرکشت در آسمانِ سبزِ خیالِ بازیگوشِ من.در معبد تنهای ام و در کالبد جانِ شیفتۀ عشقم محرابی است از آن تو.
بگذار دیگران بگویند و بگویند، اما راستش را بخواهی این 29/خرداد/1356 نبود که من را از جهان گذشتم یا درست تر، از جهانم گذاشتند که با از جهان رخت بربستن توست که من دیگر در جهان نیستم. و مگر جهان شان چه بود و چه هست، جز حرصهای سطحی برای آدمهای سطحی و رنجهای بزرگ برای آدمهای بزرگ. تو ،مهراوۀ با ابهت معبد منی، پوران و خود بهتر میدانی که روح دو خویشاوند یک روح بیشتر نیست و من تو بودم و تو من بوده ای…
سخن کوتاه میکنم و بر شانه های شکیبایت بوسه میزنم که بار هستی بر دوش داشتی و خم به ابرو نیاوردی که رسم زنانگی ایستادگی و غرور است و تو بهتر از هر کسی این رسم را میدانی و چون دماوند ایستادی تا به انسان بودن مفهومی دوباره بخشی. راستی به بچه ها بگو که دوری ات را بهانه نگیرند. بگو من گفته ام اینجا نیز بدون تو تحمل ناپذیر است. درک میکنند.
قربانت
علی تو
* دانشجوی رشتهی اقتصاد