سمینار «زن و شریعتی» (حسینیه ارشاد ـ ۲۹خرداد ۱۳۸۷)
سمینار زن و شریعتی
مکان: حسینیه ارشاد
زمان: ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
روز ۲۹ خرداد ۱۳۸۷ مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد برگزار شد. این مراسم که بصورت سمیناری برگزار شد عنوان «زن و شریعتی» را بر خود داشت. در این سمینار پروین بختیارنژاد، هاله سحابی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، ناهید توسلی و رضا علیجانی سخن گفتند و در پایان مراسم نیز از خانم كبری قدسی نظام آبادی تجلیل شد که لوح تقدیری به وی از طرف احسان شریعتی تقدیم شد.
“امروز موضوع زنان در جامعه ما طرح مدلبرداری شده از سرزمین دیگر نیست، بلكه موضوعی است كه به یك دغدغه جدی تبدیل شده و درونجوش جامعه ایران است و تا زمانی كه به یك دستاورد جدید نرسد و با معدل مورد قبول، تایید خرد جمعی را نگیرد این موضوع در گفتمانها و گرایشهای گوناگون جامعه مطرح خواهد بود.”بر این اساس به گفته خسرو آذربایجانی مسوول دبیرخانه سی و یكمین یادمان دكتر علی شریعتی، مراسم بزرگداشت سی و یكمین سالگرد درگذشت دكتر شریعتی فرصتی شد تا برخی از دغدغههای فكری و اجتماعی جامعه ایران مورد بررسی جمعی از صاحبان اندیشه قرار گرفته تا آنان ضمن ارائه دیدگاههای خود به بررسی، نقد و مواجهه شریعتی با پدیدههای زمانه خود بپردازند.
از همین رو به گزارش دبیرخانه سی و یكمین یادمان دكتر علی شریعتی موضوع ” زن و شریعتی” كه عنوان مراسم سی و یكمین سالگرد درگذشت دكتر شریعتی در روز پنجشنبه 29 خرداد بود، توانست ادامه طرح موضوع زنان و طرح دیدگاهها و ارائه راهكارهایی شود كه درونگفتمانی و بیرونگفتمانی، پسزمینه تفكر نواندیشی دینی با گرایش دیدگاه شریعتی باشد. بنابراین پروین بختیارنژاد فعال در حوزه زنان و روزنامهنگار به عنوان اولین سخنران سمینار زن و شریعتی كه در حسینیه ارشاد برگزار شد به مسئله نواندیشی دینی و مسائل امروز زنان پرداخت.
نواندیشان دینی از گفتن سخنان كلی پرهیز كنند
پروین بختیارنژاد سخنران اول این نشست با استناد به آثار دكتر شریعتی گفت، بهرغم آنكه زنان یكی از مخاطبان جدی و نه دست دومی شریعتی بودند ولی پرسشها و موضوعهای خاص آنها پس از سه دهه از رفتن شریعتی امكان طرح پیدا میكند، بهراستی چه اتفاقی شرایط چنین پرسشگری در مورد زنان را فراهم آورده است؟ او در ادامه پرسید: آیا این اتفاق، تغییر و تحولات عمیق ذهنی و عینی در حوزه زنان نیست؟ بختیارنژاد در ادامه بحث خود با اشاره به حضور گسترده زنان در عرصه آموزش و آموزش عالی در سالهای آغازین دهه 70 كه به یكباره جامعه ایرانی را با یك رخداد بزرگ مواجه ساخت، گفت: «پیشی گرفتن زنان در مراكز آموزش عالی از مردان یك خبر جدی بود.»
او با اشاره به گزارش سال 2008 دیدهبان اجتماعی (socialwatch) در خصوص تساوی حقوق جنسیتی در بررسی سه بعد، از جمله تحصیلات، مشاركت در اقتصاد و مشاركت سیاسی، گفت: در ایران نیز نرخ برابری آموزش و تحصیل زنان 95 درصد، نرخ مشاركت اقتصادی 46 درصد و نرخ برابری در مشاركت سیاسی 21 درصد عنوان شده است كه در مجموع نرخ برابر جنسیتی در ایران را به 54 درصد میرساند، میبینیم كه در این گزارش هم نرخ رشد زنان در آموزش و تحصیل تحسینبرانگیز است.
بختیارنژاد در ادامه با اشاره به رشد حضور زنان در شوراهای شهر و روستا، تعداد كتابهای منتشره شده توسط زنان، تعداد آثار زنان فیلمساز، تعداد زنان ورزشكار و تعداد زنان كارآفرین، نكتهای را یادآور شد: «سهم زنان از مدیریت بخش دولتی و غیردولتی 8/2 درست است.» به این ترتیب بختیارنژاد نتیجه گرفت كه اگر امروز پس از سه دهه امكان سخن در مورد زنان وجود دارد به یمن تحولات در حوزه زنان است. او سپس گریزی گذرا به وضعیت زنان در 150 ساله اخیر داشت. به این ترتیب طرح مسائل زنان توسط نواندیشان دینی چون سید احمدخان، محمد اقبال، شیخمحمد عبده و سپس متفكرانی چون قاسم امین مواردی بود كه بختیارنژاد به تبیین آنان پرداخت.
بختیارنژاد سپس پرونده نواندیشان وطنی را در خصوص زنان مورد بررسی قرار داد. او گفت: گرچه همدلیهای موردی از سوی برخی از آنان مطرح شده ولی تنها كسی كه با جدیت و از سر اعتقاد عمیق فكری خود، زنان را هم موضوع و هم مخاطب خود قرار داد، شریعتی بود. او بارها درباره زنان و با زنان سخن گفت، شریعتی به عنوان یك مصلح و جامعهشناس به زنان جامعه خود نگاه كرد و دو چهره زن آن روز توجه او را به خود جلب كرد؛ زنی كه اسیر سنتهای موهوم و خرافی سنتهاست، كه او از آنها به عنوان زنان مقلد فاقد آگاهی یاد میكند و نیز زنی كه اندك شناختی از غرب ندارد و فقط مصرفكننده كالاهای آنهاست.
به اعتقاد بختیارنژاد، شریعتی زن سومی را یاد میكند كه او «نه چهره موروثی را میپذیرد و نه چهره تحمیلی.»
بختیارنژاد در ادامه گفت كه اگر بخواهیم از روش شریعتی به عنوان یك الگوی گفتوگو با زنان و در مورد زنان استفاده كنیم، از جمله مواردی كه در مورد زنان میتوان حرف زد، اشكال مختلف خشونت است. او افزود: خشونت علیه زنان به مفهوم هر گونه عملی است كه مبنای جنسیتی داشته و فرآیند آن منجر به آسیب جسمانی، جنسی، روانی یا رنج و محنت زنان شود.
او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بیانیه جهانی رفع هرگونه خشونت علیه زنان در سال 1993 و با بیان اینكه در 102 كشور از 192 كشور عضو سازمان ملل هیچ قانونی برای مجازات خشونت علیه زنان وجود ندارد، گفت: «در كشور ما نیز پدیده خشونت در خانواده بازتولید و رشد سرطانی شدید در عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ و هنر دارد. اما هیچگونه تمهیدی چه دولتی و چه غیردولتی برای مقابله با خشونتهای خانگی پیشبینی نشده است.»
او سپس به مصادیقی از خشونت علیه زنان اشاره كرد. ماده 1133 ماده 1130 و 1108 قانون مدنی از جمله مواردی بود كه این سخنران به تبیین آنها پرداخت.
قتلهای ناموسی، اختلافات خانوادگی و همسركشی از مواردی بود كه بختیارنژاد در پرونده خشونت در خانواده به آنها اشاره كرد و بر این اساس گفت كه ازدواجهای تحمیلی و زودرس، وجود اختلاف سنی زن و شوهر، عدمآشنایی با مسائل قانونی و عدمتوانایی در امر طلاق و عدمپذیرش طلاق در خانواده آن زنان و صرف زمان و هزینه زیاد در امر دادرسی از طریق مراجع قضایی و ناآشنایی با این مراجع و مراكز حمایتی و عدماعتماد به نفس كافی این زنان را به سمت همسركشی سوق داده است. او افزود: این افراد در سنین پایین خشونت را تجربه كرده و شاهد خشونت در خانوادههای خود بودهاند. این زنان كه دارای تحصیلات پایین و درآمد متوسطی هستند، خشونت فیزیكی، روانی و جنسی و مالی را شاهد بودهاند.
عدم حضانت فرزندان، نداشتن حق قضاوت، وزارت و ریاستجمهوری و بسیاری مسائل دیگر نیز از دیگر مواردی بود كه این سخنران به تبیین آنها پرداخت.
كلام آخر بختیارنژاد پس از آنكه تاكیدی بر این جمله بود كه تكرار این جمله كه خداوند زن و مرد را از سرشتی واحد آفریده كافی نیست بلكه باید به پرسشها و مشكلاتی كه مانع رشد زنان است پاسخ گفت، اینچنین بود: «نواندیشان دینی اعم از زن و مرد بهتر است از گفتن سخنان كلی پرهیز كنند و به جزءجزء پرسشهای جامعه زنان در خصوص ابعاد مختلف حقوقی آنها بپردازند. بیشتر اشكال خشونت كه در عرایضم به آنها اشاره كردم ریشه در تفكرات سنتی و دیدگاههای كلاسیك دارد كه نواندیشان میباید با پاسخهای صریح و شفاف همچون برخی پیشگامان تاریخی خود با جدیت به آنها بپردازند و سوالات و مشكلات حقوقی زنان را پاسخ دهند و متاسفانه نواندیشان دینی در ایران، در حوزه زنان، از بسیاری از نواندیشان دینی جهان اسلام كمتر سخن گفته و غیرفعالتر و عقبتر هستند.»
با پایان سخنان پروین بختیارنژاد، نوبت به هاله سحابی پژوهشگر رسید تا همانگونه كه خود گفت بر اساس شعار جریان نواندیشی دینی در سالهاای آخر دهه 40 و دهه 50 كه بازگشت به قرآن بود به موضوع بحث خود كه “نواندیشی دینی و قرآن” بود، بپردازد.
بازگشت به قران
هاله سحابی در سخنان خود با اشاره به تلاشهای جریان نواندیشی دینی برای بازگشت به قرآن كه با حضور شریعتی خوش درخشید گفت كه از این پس فهم قرآن ملی شد و همه به اندازه خود از چشمه زلال آن برداشت كردند.
“امروز اما آن ایده بازگشت به قرآن ما را در برابر پرسش جدیتری قرار میدهد؟ بازگشت به كدام قرآن و چگونه؟ چگونه باید از این كتاب كه 1400 سال پیش نوشته شده، راهنمایی گرفت؟ آیا روشمندی را باید آموخت و با آیات، برخوردی تاریخی داشت؟ نسبت ما با این متن و جزئیات و آیات آن چیست؟”
سحابی توجه به دو پرسش اساسی را ضروری دید. « نخست آنكه آیا همه چیز در قرآن هست؟ آیا همه آنچه بشر بدان نیازمند است و آن حكمتی كه از آغاز تاریخ تا قیامت انسان باید بداند در قرآن خلاصه شده است؟ و دیگر بشر چیزی بر آن نمیافزاید؟ دوم آنكه آیا این كلمات، عبارات و آیههایی كه در قرآن آمده است جاودانی است؟ آیا این جملهها در این زمینه با هم تفاوت ندارند و همسنگند؟ آیا اساسا برخی از این آیات از همان آغاز برای جاودانگی آمدهاند و یا برای پاسخ به نیازی خاص؟»
او در ادامه در خصوص بازگشایی پرسش دوم خود، پرسش دیگری را مطرح كرد: آیا هر آنچه در این كتاب درباره موضوع زنان آمده، برای همیشه بوده است؟ یا از همان آغاز هم تعدادی از این آیات موقتی بودهاند و یا در مدت كوتاهی به آیه دیگری تبدیل یافتهاند؟
اما او به نكته مهمی اشاره داشت: «بحث ما فقهی، كلامی و روایتی و حتی عقلانی و فلسفی نیست. میخواهیم ادعای خود قرآن را در اینباره بدانیم. بنابراین استدلال ما فقط درون قرآنی است.»
سحابی افزود: در این پژوهش ساده، به عبارات گوناگونی در قرآن برخورد میكنیم كه تحت هر یك از این عناوین، موضوعی درباره زنان مطرح شده است، مثل زوج، ازدواج، بنت، امرأة، اناث یا انثی، نساء و یا صفاتی مونث مثل طیبات، مؤمنات ومحصنات تحت هر یك از این لغات با نگاه متفاوتی به موضوع زنان پرداخته شده است. در این میان لغتهای بالا پراكندگی یكسانی در میان آیات مكی و مدنی دارند و در همه سالهای بعثت در میان آیات وحی آمدهاند. ولی كلمه نساء از 60 مورد كه آمده 56 مورد آن در مدینه و آن هم از سال پنجم هجری به بعد آمده است. چند موردی هم كه در آیات مكی است مربوط به نساء قوم بنیاسرائیل و قوم لوط است، صفات مونث نیز در سالهای 8 و 9 هجری آمده است.
بنابراین او بحثهای قرآنی زنان را حول سه محور مشخص تقسیمبندی كرد:« موضوع آفرینش انسان و سرشت زن و مرد و هدف و آرمان آفرینش زن، داستانهای تاریخی درباره تعدادی از زنان متعین و احكام و دستورات قرآن درباره زنان.»
هاله سحابی در ادامه فقط به بخش احكام پرداخت. بنابراین چند نكته را یادآوری كرد:
1- بیشترین كلمه بهكار رفته در این بخش كلمه نساء است. زوج و انثی و امرأة نادراست.
2- در این بخش به نقش زن در خانواده و تنها و تنها در رابطه با مرد، اشاره شده است. نقش و مسوولیت دیگری، حتی خانهداری و مادری، تربیت فرزند و كار تولیدی برای او ترسیم نشده است.
3- در این آیات هرگز خطابی به «زن» صورت نگرفته و از ایشان كاری خواسته نشده است. (تنها آیه 22 احزاب خطاب به زنان پیامبر است) در تمامی این آیات از نیمه دیگر جامعه خواسته شده است كه نكاتی را درباره زنان رعایت كنند یا درباره ایشان تصمیمی بگیرند.»
مثالهایی در مورد خطاب مردانه موضوع دیگری بود كه این سخنران به آن اشاره كرد. « در میان این آیات یك تعریف موضوعی به چشم میخورد كه خطاب به مردان است و نساء را بهلحاظ بیولوژیك، توصیفی از آنان ارائه میدهد.» او در ادامه با بیان اینكه در قرآن توصیف حقوقی نیز از وضعیت نساء شده است كه همراه با توصیفی از یتیمان آمده و با موضوع آنان تلفیق شده است، به آیه سوم سوره نساء اشاره كرد و گفت: «در این آیه محور، عدالت و ستم ناكردن قرارداده شده است.» او سپس باز هم به آیات دیگری از قرآن اشاره كرده و گفت: «غیر از این توصیفها درباره بیشتر موضوعات به مردان خطاب شده است، پرداختن مهر زنان (چهارم نساء) حلالیت ازدواج با چه كسان (24 و 25 نساء) وجوب غسل و تیمم و ( ششم مائده) موضوع ارث. او در ادامه به موضوع طلاق اشاره كرد و گفت: بیشترین آیات مربوط به مسائل خانواده را آیات طلاق تشكیل میدهد، بیشترین كاربرد كلمه معروف و تقوی در این مورد آمده است. او گفت: در قرآن طلاق به عنوان جایگزینی بر جدال و آزار زنان در صورت عدمتفاهم مطرح شده است. هاله سحابی با اشاره به آیه 20 سوره نساء گفت كه برای اراده طلاق از سوی مرد شرطی گذاشته نشده است.
او سپس افزود: در جای دیگر (231 و 232 بقره) درباره زنانی كه طلاق داده شدهاند نه به خود آنان بلكه به شوهران آنها دستور داده میشود.
ازدواج با مشركان، شیر دادن نوزادان و مسئله تنبیه زنان موضوعهای دیگری بود كه این سخنران به آن اشاره كرد و در صدد تبیین آن برآمد.
او در ادامه با بیان اینكه در اینگونه آیات خطاب بیشتر مردان هستند، به چند نكته مهم درباره عبارات مرتبط با بخش احكام پرداخت.
« اولا كلمه نساء از ریشه سنی یا نیسان یا نسیه به معنای فراموش كردن یا به تاخیر افتادن است. به قول آقای طهماسبی بنابراین نساء میتواند به معنی فراموششدگان یا طبقه فراموش شده باشد. با توجه به توصیف همراه با یتیمان این سخن قابل توجیه است. برعكس كلمه مذكر كه به معنای بسیار به یاد آورده شده میباشد. البته كلمه مقابل نساء، رجال است كه به معنای مرد سیاسی یا مردی كه از محسوسات مرد بودن عبور كرده باشد و متعین شده باشد،است.»
او سپس با این فرض، فهم خود را اینگونه بیان كرد: قرآن با توجه به فضای موجود به طبقه مطرح و بسیار به یاد آورده شده، درباره گروه فراموش شده به ویژه یتیمان و مستضعفان آنان توصیههایی و حقوقی را یادآوری میكند.
هاله سحابی افزود: در واقع این احكام با آنچه در جامعه عرب جاهلی حاكم بوده سه نوع برخورد داشته، یا آنكه آن احكام را پذیرفته و امضا كرده، یا آن سنتها را به كلی برانداخته و سنت جدیدی پایهگذاری كرده و یا آنكه در پروسهای درازمدت و تدریجی تغییر داده است.
او در ادامه گفت كه “در مورد زنان آنچه در قرآن كاملا برانداخته شده، كشتن فرزندان و زنده به گوری دختران است، دیگر به ارث رفتن زنان پس از مرگ همسر، بهزور شوهر دادن زنان و دیگر دادن استقلال مالی به زنان و حق تصرف در اموال خودشان كه پیش از آن اصلا رسم نبود. این حقوق مالی به ویژه در آیات طلاق خیلی آشكار است. در مورد كشتن دختران باید گفت كه نخستین سنت كه پس از جاهلیت همزمان با مبارزه با بتپرستی (یعنی سال آغاز بعثت) برانداخته شد همین به گور سپردن دختران بود كه به شفافی و قاطعیت با آن برخورد شد. تغییرات دیگری هم ایجاد شد كه محتوای آن رویكرد درازمدت داشت، مانند احترام و خوشرفتاری با زنان، پرداختن مهریه به خود آنان، نگهداری آنها پس از طلاق و مرگ شوهر، رعایت عدالت بین زوجات، بسنده كردن به یك همسر و آنچه در قرآن پذیرفته و امضا شده به حق سرپرستی و قیمومیت مردان بر زنان آن هم مقید به شرط و قیدی مشخص (فضل و انفاق).»
او با طرح این پرسش كه فضیلت مردان برای چیست؟ گفت: در قرآن آیاتی را كه عبارات َفضّلَ یا فَضّلنا یا هم خانواده با آنها برخورد میكنیم كه نوعی امتیاز و امكانات بیشتر عدهای از موجودات را نسبت به عده دیگر میرساند. او در ادامه با اشاره به تعدادی از آیات قرآن همچون آیه 4 سوره رعد و آیه 70 سوره اسرا گفت: « ملاحظه میشود كه فضل در همه این آیات به معنای نوعی امتیاز در نعمتهای دنیوی همچون روزی، ثروت، قدرت و حتی علم و دانش و صنعت است و برتری ارزشی از آن استنباط نمیشود و دلیل اجر و پاداشی نیست، چهبسا مسؤولیتآور هم هست.» اما او در ادامه به یك مورد خاص اشاره كرد: تنها در یك مورد كه فضیلت مجاهدین بر قائدین است ما یك برتری ارزشی را میفهمیم و آن هم به دلیل عبارت اجراً عظیما است كه در آخر آیه آمده و الا چهبسا مفهوم این فضیلت آن است كه مجاهدین بهدلیل تلاش و پویایی كه در راه مقصود دارند احتمال بیشتری از موفقیت و رسیدن به مقصود دارند تا نشستگان و این توفیق دنیایی غیر از پاداش آنان است كه محفوظ میباشد.
هاله سحابی با توجه به این قرائن در مفهوم و كاربرد فضیلت معتقد است منطق خطاب مردانه در قرآن كمی روشن میشود؛ چرا كه در قرآن عموما خطاب به صاحب فضیلت صورت گرفته است.
هاله سحابی در سخنان خود با اشاره به برخی از آیات قرآن كه در آن سفارشهایی به صاحبان روزی بیشتر و آزادی بیشتر شده است، گفت: اینها نشان از آن دارد كه متن قرآن متنی شورشی یا انقلابی نیست اگر چه روح آن روح توحیدی و برهمزننده امتیازیبندهای شركآلود است ولی لفظ آن و بیان آیه به آیه آن اصلاحگر است. یعنی خطاب به قدرت میكند كه كارها را اصلاح كن، نه آنكه به ضعیف با بیان صریح بگوید قیام كن و حق خود بگیر، بلكه تكلیف و مسوولیت را بر دوش صاحبان فضیلت قرار میدهد. و البته با این شرط قیمومیت مردانی كه برتری امكانات دارند را بر نساء فراموششده میپذیرد، بیهیچ شرط ایمانی حتی.
او سپس با این وصف برای جمعبندی آیات بخش احكام گفت:
1- احكام قرآنی در مورد زنان نگاهی قیمومیتی و سرپرستواره دارد.
2- رویكرد احكام در جهت حفظ كرامت زنان و خوشرفتاری است.
3- در این احكام بر استقلال مالی و با نستاندن مهر از آنان تاكید شده است.
4- طلاق امری قانونی است و جایگزینی برای دعوا و تشنج ولی اصل بر بقای پیوند زناشویی قراردارد.
هاله سحابی در ادامه با اشاره به تعدیل برخی احكام در دوران حیات پیامبر، بخش دیگر سخنان خود یعنی دو محور داستانهای حقیقی و تاریخی از زنان و بخش فلسفه آفرینش را به طور فشرده مرور كرد. او در بحث نقل تاریخی به عنوان 14 تن اشاره كرد كه تنها یك تن (مریم) با نام خود اوست و بقیه نام مادر موسی، دختران شعیب وهمسر فرعون دارند و كلمه بهكار رفته در این بخش امرأة است كه نام زنی متعین را میرساند. یكی هم از سما به عنوان امرأة تملیكهم زنی كه بر آنان فرمانروایی میكرد نام برده شده است.
هاله سحابی گفت: در این بخش بر خلاف بخش احكام نقشها و مسوولیتهای دیگری هم غیر از رابطه زناشویی برای زن میبینیم. مسوولیتهایی مثل مادری، دعای مادرانه، مادرخواندگی و تربیت فرزند، شیردادن فرزند با وحی كه مادر موسی را در اوج محبت مادرانه قرار میدهد و این با اجرتالمثل گرفتن بخش احكام خیلی تفاوت دارد. عشق زمینی و شیدایی (كه با كامجویی مردمحور فرق دارد) و یا حتی دانایی و مدیریت یك ملكه كه حتی در برابر یك نبی ممتاز و قدرقدرت كم نمیآورد و در سوره نمل به گونه ظریفی بدون داوری كه شیوه قرآن است، تنها صفات یك طرف را در برابر صفات طرف دیگر قرار میدهد.
او افزود: در مورد فلسفه آفرینش و همسرشتی مرد و زن و نفس واحده منشاء همه آدمیان هم پیش از این بحثها شده و جای تكرار نیست در این بخش همه فلسفه زوجیت انسانها برای مودت و رحمت (روم 21) گذاشته شده است. سخنی از قیمومیت و اطاعت نیست. خردمندان و اولوالالباب همسران و فرزندان خود را نور چشم خود میدانند (فرقان 74) و تفاوتهای نژادی و جنسیتی و قومی و فكری هم برای شناخت و آگاهی بوده است و بالاترین درجات انسانی هم در این مسابقه بزرگ با خویشتندارترین و باتقواترین (حجرات 13) آیات این بخش ایدهآل و كمال انسانی زن را میرساند.
هاله سحابی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در میان آیات احكام به دو آیه برمیخوریم كه با ظرافت خاصی برتریها، فضیلتها و تفاوتهای حقوقی را توضیح داده است.
او افزود: با این وصف از نگاه قرآنی نصیب هر كسی (بخوانید حقوق) در سه جا ناشی میشود یا از پیشینیان است یعنی سنت و تاریخ یا از نزدیكان است یعنی اطرافیان و جامعه یا قراردادی و قوانین.
او در ادامه با طرح این پرسش كه فضیلتهایی كه موجب این حقوق میشود، نمیشود تغییر كند به آیه 26 شوری اشاره كرد و گفت: پاسخ قرآن تغییرپذیر بودن فضیلت را میرساند.
او افزود: با توجه به آیه 32 نساء هم راه خروجی بر سلسله دور سنت، جامعه و قانون وجود دارد و اكتساب است. یعنی آن فضائل را كه موجب نصیب میشد تنها با اكتساب و بهدست آوردن میتوان تغییر داد. اكتساب علم، هنر، معرفت و مهارت. همه اینها نصیب را بالا میبرد. برای زنان آن نصیبی باقی میماند كه خود كسب كردهاند. با این اكتسابهاست كه زنان از نساء نوعی به امرأة و زنی متعین تبدیل و تحول مییابند و مستقل میشوند و آزاد. حد و نهایتی هم ندارد. منعی بر آن نمیتواند زد، اگرچه راه سخت و پرفراز و نشیب است. هاله سحابی در پایان نتیجه گرفت: با این حساب آنچه به عنوان احكام در قرآن درباره نساء آمده و از مردان و دیگران خواسته شده تا در مورد زنان رعایت كنند، توصیهها و دستوراتی است برای رسیدن به شرایط حداقل، برای كشاندن طبقهای از زیر صفر به صفر و صفر خطی است كه از آنجا خود به اكتساب میتواند بپردازد. از زنانی كه زنده به گور در كودكی یا در خانه شوهر اجباری در بزرگی به گور میشدند یا به ارث میرفتند، یا توانایی مالی و استقلال مالی نداشتند، نمیتوان توقع اكتساب داشت. بنابراین آیات احكام قرآن برای ارتقای نسبی سطح شرایط حداقلی است برای رسیدن به حد اكتساب با ایجاد حقوق حداقل مثل احكام میشود به سكویی رسید و از آن پس پلهپله این خود زنان هستند كه درجاتی را بهدست میآورند. جمله پایانی نتیجهگیری سحابی چنین بود: این اكتساب فضائل صفت جمعی است، تا وقتی هر زن به طور فردی به درجات خود برسد، نصیب جمعی پیدا نمیشود ولی اگر زنان با هم باشند و در به دست آوردن فضائل به هم كمك كنند، حتما این ارتقای حقوق درجه به درجه اتفاق خواهد افتاد. به این ترتیب نوبت به مرضیه مرتاضیلنگرودی از فعالان حوزه زنان رسید تا او از نسبت خود و شریعتی بگوید.
شریعتی و ارائه مدل نو از زن
مرضیه مرتاضیلنگرودی كه عنوان سخنان خود را در این نشست «من و شریعتی» قرار داده بود، گفت: شریعتی زمانی در زندگیام ظهور كرد كه دختر نوجوان شانزده سالهای بودم كه در دبیرستان خوارزمی تهران درس میخواندم. پدر و مادر سنتی با انصافی داشتم كه عاشق فرزندانشان بودند و مثل همه عاشقان دیگر طبعا نگران آنها بودند. در فضای اجتماعی كه در آن به سر میبردم، آشفتهبازاری از كهنه و نو به چشم میخورد. در خیابان هم زنان مینیژوپ پوش را میتوانستی ببینی و هم زنان چادری را، در مدرسه هم همینطور، با این تفاوت كه معلم چادری نبود.
او با بیان اینكه مد و پیروی از آن در زندگی دختر نوجوان شهری اعم از چادری و بیچادر حرف اول را میزد، گفت كه به راستی مصیبتی بود این «مد» و هنوز هم هست.
او پس از آنكه شرایط دوران جوانی خود را شرح داد، گفت: در برابر و در واكنش به این «نوگرایی» سطحی تقلیدی، مدل دیگری از تفكر مطرح شده بود كه نوگرایی نقادانه، مردمی و به اصطلاح ملی بود كه مجموعهای از نوگراییها را در بر میگرفت. مثل نوگرایی در شعر و عبور از سنتهای كلاسیك شعری كه با نیما شروع شده بود. اما زمان ما زمان فروغ بود. تقریبا همه همكلاسیهای من،ای شب از رویای تو رنگین شده را، از برداشتند و یاای آدمها كه در ساحل نشسته شاد و خندانید، نیمایوشیج و آیدای شاملو را.
این سخنران با بیان اینكه نسل من، نسلی نوگرا بود كه سابقه 50 سال تجددخواهی از مشروطه به این طرف را به دنبال خود داشت از نفوذ و گسترش تجددخواهی مشروطه خواهان نخبه، در نسل او و به لایههای متوسط و پایینتر اجتماع یاد كرد.
مرتاضیلنگرودی فصل مشترك نوگرایی دولتی و نوگرایی انتقادی ملتی را «نو»جویی عنوان كرد و گفت: حسینیه ارشاد هم برخاسته از تمایل نوجویانه ملت و با سرمایه شخصی ساخته شد.
او با اشاره به حضور افرادی كه در زندگیاش نقش داشتهاند و در نحله نوگرایی در دین قرار میگرفتهاند گفت كه شریعتی چیز دیگری بود. بیان و قلم مسحوركنندهاش، وسعت اطلاعات، دانش و شهامتاش برای از خود فراتر رفتن، تكاندهنده و مجذوبكننده بود.
او گفت: برای من و بسیاری از زنان و دختران جوانی كه آن سالها به حسینیه ارشاد میآمدند، خیلی سریع مبانی پوشالی نوگرایی دولتی فروریخت. نه تنها فروریخت كه دشمناش شدیم. از طرفی تنها یك تلنگر، یك جمله در كتاب پدر و مادر ما متهمیم و یا شیعه صفوی و شیعه علوی كافی بود تا از مذهب موروثی فاصله بگیریم و نقدش كنیم.
مرتاضیلنگرودی در ادامه با بیان اینكه شریعتی برای ما از «حق متفاوت بودن» سخن گفت، افزود: شریعتی كوشش داشت از شاگردانش انسانهای مدرن با رفتار عقلانی و اندیشمند بسازد. او بحث بازگشت به خویشتن خویش را مطرح میكرد و این بازگشت را به نفع حق متفاوت بودن و اندیشیدن در دین تبیین میكرد.
او با بیان اینكه انسان دینی مدل شریعتی، بیشك انسان مدرنی است كه به مدد «شك» پوستهاش را، تو بخوان چهار زندانِ طبیعت، جامعه، تاریخ و خویش را میتركاند و از بهشت «امن» در «خود» ماندن به كویر حیرت و پرسش هبوط میكند، گفت كه، این بار «خود» را به مدد شناخت عناصر سازنده خویش (علم و وحی) چنان كه میخواهد و میفهمد و میشناسد، میسازد. هر انسان تنها در بازگشت به خویشتن خویش است كه به راستی «نو» میشود و از انسان در خود، به انسان برای «خود» ارتقا مییابد.
مرتاضی لنگرودی در ادامه گفت: حق متفاوت بودن، انسان مدل شریعتی را تشویق به كندوكاو و جستوجوی در خویش و نهایتا بازگشت به خویش میكند. اینچنین است كه انسان مدل شریعتی، تبدیل به انسان خودآگاه عامل و كارگزار رستاخیز میشود.
با طرح این سخنان، مرتاضیلنگرودی به موضوع دیگری اشاره كرد: «اما شریعتی كه مخاطباش انسان است، آنگاه كه به تفكیك الگوها و توصیف مدل زنانه و مردانه انسان دیندار و آرمانی میپردازد.»
او گفت: هنگام ارائه مدل «نو» از زن، شریعتی همچون دیگر مردان و روشنفكران تاریخ مذكر ایران، زن را در حاشیه یا پیرامون و در درجه دوم اهمیت نسبت به وجه مردانه، انسان آرمانی یا متعالی خویش قرار میدهد. زیرا شریعتی مرد را دستساز خداوند و زن را دستساز مرد میداند.
مرتاضیلنگرودی با بیان اینكه مكانیزم پوستهشكنی و رفت و برگشت و خودیابی و خودآگاهی برای زن و مرد تفاوتی ندارد، تفاوت در خویشتن خویش است، گفت: زن آرمانی و دلخواه شریعتی بیش از آنكه شاد، اهل زندگی و بگو بخند باشد، زنی مبارز و دل شكسته است.
مرتاضیلنگرودی با مقایسه شریعتی با «كی یركگارد» كه عقیده داشت فقط میشود از كسانی چیزی آموخت كه رنج كشیده باشند و یا در برابر مرگ قرار گرفته باشند، زیرا تنها در آن لحظه است كه فرد به معنای واقعی فرد میشود و به دور از هر نقاب، گفت كه برای شریعتی نیاز به خودیابی و خودآگاهی همواره در موقعیتهای بحرانی و تراژیك مطرح میشود، نه در آرامش. برای همین شریعتی زن امل را از سنت و زن آلامد را از «نو» پوشیاش خارج میكند و آنها را در بحران برهنگی و سراسیمگی و از زندگی و زنده بودن شرمنده میسازد.
این سخنران با اشاره به جایگاه زن آرمانی و دلخواه شریعتی در پارادایم مبارزه و انقلاب به تبیین دو مقوله پیامسازی و پیامرسانی پرداخت. او گفت: زنان شاگرد شریعتی هم پیش از آنكه پیامساز باشند، به نقش پیامرسانی انقلابیون اكتفا میكنند. این زنان دیندار انقلابی حماسهها ساختند و رشادتها از خود نشان دادند. بدون اینكه هیچگونه پیامی از خود داشته باشند. آنها تنها پیامرسان مردان انقلابی بودند كه متاسفانه بعد از انقلاب بر سر قدرت به جان هم افتادند. با پیروزی انقلاب، تاریخِ مصرفِ زنِ انقلابی پیامرسان با جدال مردان انقلابی بر سر قدرت به پایان میرسد. مردان در جنگ قدرت، پیامرسان لازم ندارند. شمشیر، تفنگ، حبس و شلاق در دست قدرتمداران واضحترین پیام است! به نظر شریعتی، خانواده مسلمان، خانوادهای است كه از یك دختر یك سرباز مجاهد میسازد و از یك شوهر(مرد) قهرمانی كه زندگی، خانواده، فرزند و عشقاش را فدای آرمانش میكند، مثل حسن و محبوبه.
مرتاضیلنگرودی در ادامه با اشاره به آشنایی خود با «محبوبه» كه پیش از انقلاب اعدام شده به آموختههای خود از شریعتی كه همان تجربه اصلاح و بازگشت به خویشتن خویش، زنانه و صلحجوی خود اشاره كرد و گفت: در این راه، پس از خواندن دریغهای شریعتی استوارتر شدهام. زیرا شریعتی چون اغلب واعظان، غیرمتعظ نبود و بر خود بیش از هر كس دیگری سخت میگرفت و در تصحیح و نقد دائمی خویش بیباك و بیرحم بود.
پایان سخنان مرتاضیلنگرودی ذكر چند نكته بود: « دریغ كه پس از جنگ پس از شهریور بیست، بیست سال اختناق را كه میتوانست بزرگترین عامل بیداری و آگاهی و حركت و نجات و سرچشمه آموزشها و تجربههای بزرگ باشد گذراندیم و از آزادی تنها به بازگشت به ارتجاع عصر قاجاری را شعار خویش كردیم. دریغ آنگاه كه به سیاست رو كردیم، نفت، ملیت، نفی امپریالیسم، استعمار غربی، اما ایكاش به جای شعار نفت ما یك شعار فكری داشتیم به جای تلاش برای بازستاندن نفت از دست غرب،ای كاش به بازستاندن آنچه از نفت عزیزتر است بر میخاستیم و آن باز گرفتن ایمانمان، آگاهی و اندیشهمان و خویشتن انسانیمان بود كه از ما گرفتند و به دنبال آن خیلی چیزهای دیگر از جمله نفت را. افسوس كه در این هر دو راه، چه نیروهایی كه به مهلكه افتادند و چه امكاناتی كه از دست رفت. اگر در آن سو به جای مشتی نیرومند و كوبنده بر روی ظلم، مشتی نیرومند و كوبنده بر این دیوارهای شرك قرون وسطایی كه گرداگرد عقل و دین و اندیشه ما كشیده شدهاند فرود میآمد، راه برای تابش نور به خلوتگاه و تكیهگاهها و حجره و حوزه و اندیشه و احساس دینی ما باز میشد، آنگاه مذهب ما هزاران آموزگار شهادت در میان توده داشت و در این سو به جای آنكه نهضتی تنها روی سرش راه برود در حالی كه دستهایش در جیب است و پاهایش در هوا معلق و رها، كاری میكرد كه این «مرد»؟! بر روی پاهایش راه برود و با دستهایش كار كند و با سرش بیندیشد.»
افسوسهایی كه مرضیه مرتاضیلنگرودی از هدر رفتن امكانات و به مهلكه افتادن نیروها در این دو راه ذكر كرد، آغازگر سخنان ناهید توسلی پژوهشگر و مدیر مسؤول نشریه نافه شد تا او سخنان خود را با عنوان «شریعتی، عقلانیت و اشراق فراجنسی» ارائه دهد.
دغدغه اصلی شریعتی «انسان» بود
ناهید توسلی كه سخنران بعدی این سمینار بود، ذكر نكتهای را لازم دید: «برای ما خوانش متن و اندیشه شریعتی به عنوان یكی از نواندیشان دینی خوانشی شیفتهوار و متعصبانه نیست زیرا «شریعتی» تافتهای جدابافته از دیگر روشنفكران ما نیست. اما اینكه چرا بهرغم این همه نقد و ایراداتی كه به شریعتی می شود و اینكه چرا حتی طیفها و گروههای مغایر و متضاد و متفاوت با هم، هر كدام هنوز میان خود و شریعتی نسبتی برقرار میكنند، در عین اینكه هیچكدام بهطور جدی شریعتی را به رسمیت كامل نمیپذیرند و این در حالی است كه دست از سرش هم برنمیدارند و در مواقع لزوم و نیاز از او و از اندیشهاش هزینه میكنند و هنوز به عنوان اندیشهای نو مطرح است؛ بیشك دلایل ویژه خود را دارد كه به نظر من یكی از آنها «جامعیت در زمانی و خطی اندیشه شریعتی در كنار جامعیت همزمانی و عمقی اندیشه او» و نیز نگاه «انسانوارانه» به انسان به عنوان واحدی خالی از جنس و نژاد و طبقه میتواند باشد، نگاهی فراجنسی.»
توسلی با بیان اینكه موضوع زن، كه در این دو دهه اخیر در ایران یكی از موضوعات محوری و بحثانگیز در حوزه اجتماعی/ فرهنگی/ سیاسی/ اقتصادی ما شده در دورانی كه شریعتی به فعالیتهای نواندیشانه دین و اسلامی جامعه ایران مشغول بود، موضوع محوری نبود، گفت كه شریعتی در آن زمان به «انسان» میاندیشد، به پدیدهای فراجنسی.»
او گفت: اكنون كه این پدیده یعنی «وضعیت انسانی زن» در ایران به مسئلهای جدی و كلان و بسیار حیاتی در همه حوزهها بدل شده و بسیاری از روشنفكران ما بر این عقیدهاند كه «شرط لازم روشنفكری در ایران امروز دفاع از آزادی زنان و پشتیبانی قاطع از بایستگی برابری حقوق است»، باورمند هستیم میخواهیم نسبت خودمان را در حوزه حقوق انسانی برابر و عادلانه زن در یك چنین جامعهای تعریف كنیم.
به این ترتیب توسلی با بیان اینكه در بینش و باور شریعتی پدیدهای به نام جنس، نژاد، رنگ، با ارزشگذاریهای جنسیتی، نژادی و رنگی غیرانسانی مردانه حاكم بر جهان علم و فلسفه، قرآن و دین، شعر و ادبیات وجود نداشت، در عین اینكه در اندیشه او مذكر/ مونث و كاركردهای متفاوت طبیعی و غیرذاتانگارانه (بی هیچگونه ارزشگذاری) دیده میشد، گفت: ما به عنوان روشنفكر نواندیش، با توجه به شرایط زمانی خود برخی از مولفههای اندیشواری او نمیتوانیم با او همدلی و همراهی كنیم بنابراین در آن حوزهها منتقد شریعتی خواهیم بود، اما منتقدی سازنده.
او با بیان اینكه نگاه شریعتی به جهان هم نگاهی تاریخی اسطورهای بود و هم نگاهی اجتماعی، گفت: این هر دو نگاه در تجمیع زیستی خود در شریعتی او را به «انسانی» چندبعدی تبدیل كرده بود. او انسان را بیرون از طبیعت و طبیعت را جدا از انسان مفهوم نمیكرد. نوعی توحیدنگری یا یكپارچهنگری در بینش او مشهود بود. یعنی آن دوانگاری و دوآلیسمی را كه در جهان طبیعی وجود دارد موجود او توحیدی و یكپارچه میدید. شریعتی مانند همه روشنفكران دورانهای تاریخی، از جمله پیامبران بر این باور بود كه باید میان این شقاق و دوگانگی فرهنگی- تاریخی- اسطورهای و در پی آن شقاق در ارزشگذاری نسبت به پدیدههای برآمده از قدرت (كه من آن را اقتدار مردپدرانه مینامم) ایجاد وحدت و یكپارچگی كرد، زیرا این دوآلیسم موجود در طبیعت چون به گونه دیالكتیكی عمل میكند و هیچگاه ایستا و متصلب نیست و بلكه پویا و دینامیك است در نمودش در هستی یگانه و یكپارچه و توحیدی است. توسلی سپس چنین نتیجه گرفت: شریعتی نواندیشی را در واسازی و بازسازی دوباره از هر پدیده میدانست.
اما توسلی ذكر نكتهای را ضروری دید: فراموش نكنیم شریعتی در دوران تاریخی زیستیاش هم به مسائل در زمانی و هم به مسائل همزمانی میپرداخت. شریعتی و متن او باید با همان ابزار ساختشكنی و بازسازی تفسیر و تاویل شود.
او گفت: «شریعتی به عنوان نواندیشی دینی كه به ساختشكنی متن آنسان كه دریدا میگوید و بازسازی و نوسازی اندیشهای متن آنچه اقبال لاهوری میگوید در زیرمجموعه فرهنگی، كه خودآگاهی دادن به جامعه است، بر مبنای اصلاح دینی، به نوعی به پروتستانتیسم اسلامی در جامعه دینی ایران باورمند بود. در اندیشه او نگاه تشكیلاتی كه نوعی نگاه متصلب است بسیار ضعیف بود. شریعتی نواندیشی دینی را با تولید اندیشه و نقد سازنده روشنفكری است، مدنظر داشت.»
او در ادامه با اشاره به بینش و نگاه در كویریات شریعتی و حرف زدن او با مهراوه خویش، به داستان خلقت انسان در تورات، قرآن، اوستا و از نگاه شریعتی پرداخت.
او گفت: در نگاه شریعتی رابطه خدا با انسان رابطه مادر فرزندی است. خصلت اصلی خدا رحمن و رحیم است، كه از نظر اتیمولوژی واژگانی هر دو واژه از ترحیم میآید در عین اینكه خدا خصلتی و صفاتی سخت مردانه نیز دارد: جبار، مكار.
توسلی با بیان اینكه قرآن متنی فراجنسی است، قرآن متنی درزمانی/ همزمانی است، گفت: اوج اندیشه فراجنسی شریعتی را در داستان عشق ابراهیم و هاجر در ساختن بنای كعبه میبینیم. دامن هاجر در خانه كعبه نماد طواف بر مادر است.
او با طرح این پرسش كه آیا انسان به معنی خاص و انیس با خدا بودناش فراجنسی نیست؟ گفت: از ویژگیهای اندیشواری جامعنگر شریعتی كه در بحث امروز، در مورد «زنان» میتواند بسط پیدا كند بحث سنت و مدرنیسم است و برزخ میان این دو. شریعتی هم سنت را نقد میكند و هم مدرنیسم را. او سنتهای متصلب دین و دینداری همزمان با عقلانیت مذكر مدرنیته نقد میكند. در عین اینكه در همان حال متهم به ایدئولوژیك كردن دین، گونیپوش كردن زنان، خراب كردن وضعیت اقتصادی ایران، بیتوجهی به جنبش مشروطیت، رمانتیك بودن و خلاصه بسیار اتهامات دیگر نیز میشود. این نیست مگر آنكه شریعتی از عقلانیت خود همراه با اشراق درونه خویش كه در او فعال و زنده است و حیات دارد نیز هزینه میكند.
او با بیان اینكه دغدغه اصلی شریعتی «انسان» بود، گفت: شریعتی را چه در حوزه اجتماعی چه در حوزه دینی و چه در حوزه كویری و نیز اجتماعی هرگز نباید از زمانیكه در آن میزیسته است جدا كنیم. او گفت: انسان، برای شریعتی مجموعه واحدی از زن و مرد انگاشته میشد.
توسلی با اشاره به ابژه شدن زن از سوی حاكمیت مردانه، گفت كه شریعتی در دورانی میزیست كه كمكم مدرنیته گفتمان مسلط میشد. این مدرنیته كه بر عقلانیت مردمحور استوار بود انسان را از منشاء قدسیاش جدا میكند و خودبنیاد میشود. اینجا عقل غربی و مدرن عقلی مذكر میشود و به همین دلیل است كه از درون عقلانیت مذكر مدرنیته، كه پاسخ سرگشتگی انسان را نمیدهد پستمدرنیسم بیتعریف بیرون میجهد.
او با بیان اینكه شریعتی، همیشه از «انسان» و از آزادی و برابری و دموكراسی و عدالت و عشق و هنر و زیستن «انسان فراجنسی» سخن میگفت، افزود: شریعتی، انسان را سوژهای دینامیك، پویا و در حال شدن میدید؛ الیالله المصیر- شدن به سوی خدا به سوی كل هستی، اگر به سه نوع «زن» در فاطمه فاطمه است اشاره میكند، مقصود زنانیاند كه در حاكمیت مرد/ پدرسالارانه پس از دوران كشاورزی جهانی به ابژه تبدیل شده و با خویشتن انسانی خویش بیگانهاند، اینجاست كه به زن نوع سوم اشاره میكند.
او گفت: شریعتی یك ژرفساخت- زیرساخت اندیشهای كلی و همزمانی دارد كه در حوزههای درزمانی از این ژرفساز یا زیرساخت استفاده میكند. از ویژگیهای بسیار كلان و مهم این اندیشه كیفی زیرساختی اصلی شریعتی رهایی انسان از همان چهار زندان معروف طبیعت- تاریخ- جامعه و خویش است كه در نهایت به آزادی و آزادگی انسان.
او در ادامه با بیان اینكه در این روند انسان خود مسوول ساختن «سرنوشت» انسانی خود است گفت كه اندیشه ژرفساز كلان و عمده شریعتی بر پایههای «دین» یعنی اسلام استوار است و او از این مولفه – كه در جامعهاش گفتمانی نه تنها غالب بلكه فراغالب است – استفاده میكند. اینجاست كه متهم به ایدئولوژیك كردن دین یا اسلام میشود. در حالی كه اساسا شریعتی چون نگاه دینامیك و پویا و زنده به دین یا به اسلام دارد، این اتهام در چارچوب ساختار اندیشهای شریعتی جایی برای توجیه ندارد مگر آنكه اتهامی عكسالعملی در رابطه با زمان حال باشد. در غیر این صورت ایستا كردن دین كه از پایه پدیدهای دینامیك و روشنگرایانه است ناگزیر به ذهنیت و تفسیر و تاویل خوانش گوینده باز میگردد و بیشك ناشی از عدمدرك نگاه سیال و غیرمتصلب شریعتی به هر پدیدهای است.
توسلی با اشاره به انسانهایی كه درونه توأمان خود را به كار گرفتهاند و برای احقاق حقوق انسانها ندا سر میدهند، گفت: شریعتی از نمادهای متصلب دینی در جامعه دینی ما را ساختار شكنی میكند و كاركرد و خوانش تازه و نو و روزآمد از آن میدهد. نظریه مرگ و شهادت كه شریعتی به آن متهم است در نگاه اندیشه سیال و پویای شریعتی به مفهوم مرگ و مرگاندیشی نیست زیرا كسی كه در پی آزادی و رهایی و قدم نهادن در راه شدن انسانی خود به سوی خداست با مرگ (به مفهومی كه در فرهنگ شرقی ما جا افتاده است) پارادوكس دارد.
او با تبیین واژههایی چون جهاد و شهادت از منظر شریعتی گفت كه شریعتی در دیدگاه نواندیشی دینیاش از عشق میگوید، از رویش و زایش، عشق زن و مرد را شریعتی در هاجر و ابراهیم و بنای كعبه – همانگونه كه گفتم – چنان شگفتانگیز بیان میكند كه هیچ دینداری شهامت بیان آن را ندارد.
او افزود: «عشق» سائق هستی شریعتی است، اما چگونه است كه او را مرگدوست میخوانند؟ اگر میگوید بمیران یا بمیر نه كه میگوید: موتو قبل تموتو؟
توسلی در ادامه با بیان اینكه این دوگانه درونه انسان در شریعتی در حوزه ایمان و عشق مفهوم میشود، گفت: شریعتی عقل و عشق را با هم میآمیزد و برآیند هر دو را در انسان تجمیع میكند. اینجاست كه عقل و اشراق در شریعتی فراجنسی و فراجنسیتی میشود و «انسان»، كه مجموعه عقل و اشراق است پدیدهای نه مرد و نه زن بلكه پدیدهای دوگانه واحد تلقی میشود. با پایان سخنان ناهید توسلی، نوبت به آخرین سخنران این نشست رسید.
چرا بحث زن
رضا علیجانی پژوهشگر در حوزه زنان كه سخنان خود را با عنوان زنشناسی شریعتی ارائه كرد، ابتدا به این موضوع اشاره كرد كه چرا بحث زن؟
او گفت: «انسان» دو نیمه است اما، یك نیمه آن (زن) همواره «دیده» نشده است. و امروز در جامعه ایران به عنوان یك حركت و جنبش «واقعا موجود» كه مدیر و سخنگوی خویش است، در حال دیده شدن است. علیجانی افزود: هابرماس و آلن تورن، هر دو، درك آینده ایران را موكول به ادراك وضعیت زنان ایرانی كه سازنده فردای ایران خواهند بود، دانستهاند.
علیجانی در ادامه توسعه همهجانبه بدون حضور و مشاركت زنان را غیرممكن دانست و به این موضوع پرداخت كه چرا زن و شریعتی؟ براین اساس او گفت: «جریان چپ نواندیشی مذهبی، برخلاف دیگر طیفها و بیشتر از بسیاری از اندیشمندان «زن» را دیده و در اینباره سخن گفته و یا موضع مترقی داشته است. شریعتی سرسلسله آنهاست. و دیگرانی چون طالقانی، محمدتقی شریعتی، طاهر احمدزاده، ابوذر ورداسبی، پیمان، اشكوری، موحدین (از تشكلهای هوادار شریعتی)، مجید شریف »
علیجانی در ادامه بحث خود مدل شریعتی را در حوزه زنان در تاریخ متاخر، اثرگذارتر از دیگر مدلها، همچون مدل اشرف دهقانی (زن چریك «فاقد جنسیت») و مدل اشرف پهلوی (فمینیسم دولتی «فقط جنسیت»)، ارزیابی كرد.
روش برخورد با مقوله «شریعتی و زن»، محور دیگر سخنان علیجانی بود. «زمانه ما با زمانه شریعتی تفاوتهایی جدی دارد. بین ما و او یك انقلاب (و یك نظام و حاكمیت) فاصله است. ما یك مرحله جلو آمدهایم و با پرسشها و مشكلات جدیدتری مواجهیم.» او افزود: امروز با ایجاد شكاف در دیوار ستبر سنت، زنان به بحث حقوق مساوی با مردان در همه حوزهها و حتی به طرح مباحثی چون خرد مذكر و خرد مؤنث رسیدهاند.
بر این اساس او گفت: « با شریعتی و میراث او، از جمله در مورد زن، برخورد «تاریخی – الهامی» و «راهبردی – كاربردی» میكنیم. میراث او در اینباره، همچنان دارای عناصر و مولفههای بسیاری برای درسآموزی و الهامگیری است. و البته این برخورد مستلزم رجوع مجدد و دقیق به متن شریعتی و شناخت تحلیلی و نقد (درونپارادایمی) برای تداوم آن پروژه برای نوزایی و تغییر اجتماعی در جامعه است.»
او پس از آنكه به دیدگاههای شریعتی در سالهای1334، 1335، 1341، 1345، 1350 و 1351 در خصوص مسائل زنان اشاره كرد به مبانی فكری و تحلیلی شریعتی درباره زنان پرداخت.
«- اندیشمندان و مصلحان بشری بهجز استثنائاتی چون محمد(ص) در تاریخ معمولا زن را یا ندیدهاند و یا به تحقیر در او نگریستهاند.
– شریعتی معتقد به نگاه تاریخی به مسائل زنان است و بر این اساس معتقد است: مذكرنگری عمدتا ریشه در مسائل اقتصادی داشته و بر این اساس «سود» به «ارزش» تبدیل شده است. وضعیت تاریخی رابطه زن و مرد نیز شكل ارباب – رعیتی داشته است.
– علت عقب افتادن زن این بوده كه زن بر اساس مناسبات مردسالار عقب نگه داشته شده و این وضعیت نگذاشته است زن رشد كند. پس ریشه وضعیت تبعیضآمیز زنان سلطه تاریخی است، نه نقض و نقصان در زنان.
– در طول تاریخ مرد نیز خواسته است بر زن تسلط مستبدانهای داشته باشد. در خانواده پدرسالار زن «ابزار جنسی» و «كلفت بیجیره و مواجب» است.
– «زنشناسی» اندیشمندان سنتی نهتنها تحتالشعاع مناسبات و سلطه جنسیتی حاكم بر جامعه، بلكه تحت تاثیر منافع جنسیتی فردی خود آنان نیز بوده است. آنان طبق منافع و مصالحشان تمایل دارند وضعیت زنان همچنان در همین وضعیت سلطهآمیز باقی بماند. در زنشناسی دینی (متولیان دین)، تمایلات و منافع فردی آنان نیز دخیل است (همانند منافع طبقاتیشان در قرائت اقتصادیشان از دین). و آنچه به نام سنت اسلامی از طریق اینها بر زنان تحمیل میشود مربوط به سنتهای دوره پدرسالاری و حتی بردهداری است.
– از نظر شریعتی كه هم معلم دبیرستانهای دخترانه و هم استاد دانشجویان دختر و پسر بوده است، هوش و تیزبینی عقلی دختران و زنان هیچ تفاوتی با مردان ندارد. به علاوه آنكه زنان از احساس و لطافتی افزونتر نیز برخوردارند كه همیشه در فرهنگ مردسالار، با بدفهمی، به ضعف و لوسی و سطحی بودن تعبیر میشده است.
بر این اساس او ضمن اعتقاد به تساوی ذاتی و انسانی زن و مرد و «نقش، حق و شخصیت» همارز مردان برای زنان؛ اما به سرشت خاص زنانه نیز اعتقاد دارد و آن را نهتنها نقطه ضعف بلكه ممیزه مثبت زن میداند.
– یك منظر مهم نگرش شریعتی به جامعه و پدیدههای اجتماعی، از جمله در مورد زنان، «جماعتگرایی» و نه «فردمحوری» و منگرایی است (عشق فراحقوق نه عشق مادون حقوق). او از این منظر به نقد خانواده اتمیزه شده در غرب مدرن میپردازد.»
اما بنمایههای تحلیل جامعهشناختی و استراتژیك شریعتی درباره وضعیت زنان در جامعه خویش نیز حاوی چنین نكاتی است:
– زن در جوامع شرقی و اسلامی بیش از همه از مذهب سنتی رنج كشیده است.
– چهره زن در جامعه جدید دچار تغییری سریع و جبری شده است. هیچ چیز هم نمیتواند جلوی این تغییر را بگیرد.
– تفكیك سه چهره از زن در جامعه جدید: زن سنتی – زن متجدد (شبهمدرن) و زن روشنفكر (آگاه و مسوول)
– شریعتی در رابطه با زن اروپایی تحلیلی دولایه دارد. در یك لایه معتقد است قرون وسطی ضدزن بود. زن موجود منفوری بود كه از وجودش در فضای گناه پراكنده میشد. اما این فشارها عكسالعمل ایجاد كرد. اما وی زن امروز اروپایی را زنی میداند كه بر اساس آگاهی، تلاش و مبارزه و فرهنگ به آزادی رسیده است. او زنی صاحب فرهنگ، اهل كار مولد و آزاد و صاحب حقوق است. هر چند فردگرایی منفعتمحور حاكم بر فرهنگ جدید او را دچار «تنهایی» نیز كرده است (تنهایی زن مدرن).
شریعتی در لایه دوم، به برخورد سرمایهداری با مسئله زن توجه كرده است. سرمایهداری به زن به عنوان نیروی كار جدید خود؛ از منظر تفنن و مصرف نگریسته است. و به ویژه در كشورهای تحت سلطه زن را مظهر سكس و عامل تنوع در مصرفزدگی دیده است. در این راستا تلاش شده آزادی به آزادی جنسی تقلیل داده شود. اینك عشق را از بین برده است. اما در معبد سكس اولین قربانی خود زن است. زن به كنیزی مدرن برای مرد تبدیل شده است.
– شریعتی بین «تمدن» و «تجدد» فاصلهگذاری و تفكیك میكند. زن شبهمدرن و متجدد در ایران نیز با زن اروپایی آزاد، كه آزادیاش را از تلاش فرهنگی و مبارزه و تغییر شخصیت و نقش اجتماعیاش به دست آورده، متفاوت است. آزادی او ناشی از قیچی آجان! است نه تغییر و مبارزه خود او. زن شبهمدرن و آلامد در ایران نه دچار تغییر تفكر شده است و نه تحول شخصیت. او تنها به كار توسعه مصرف و تحریك شهوت آمده است و تمامی ارزش او در لباسها و اسافل اعضایش است. او نه «احساس» زن دیروز را دارد نه «شعور» زن امروز را.
– شریعتی بر شناخت نادرست «زن غربی» در جامعه ما تاكید میكند. «چهره زن غربی» كه ما میشناسیم ساخت ایران است و زنان غربی اندیشمند، محقق، اهل كار مولد، فرهنگ، مبارزه سیاسی در اینجا شناسانده نمیشوند و تنها زن «بار» معرفی و شناسانده میشود. استبداد نیز به شدت مروج آزادی جنسی، به جای همه آزادیهاست.
– شریعتی به فاصلهگذاری و تفكیك «مذهب» و «سنت»های تاریخی و قومی نیز میپردازد. او معتقد است زن در صدر اسلام شخصیت یافته بود. اما بعدا در سنت تاریخی به «ضعیفه» تبدیل شد. زنی كه به جرم زن بودن، زندانی خانه است و مثل جنس قاچاقی است كه باید سخت از آن مراقبت شود.
محور دیگر بحث علیجانی، زنشناسی دینی شریعتی بود:
– شریعتی معتقد است اسلام و پیامبر در جامعه پدرسالار آن دوران «اصلاحی انقلابی» به نفع زنان انجام داده است.
– شریعتی با نگاهی تاریخی با روش تفكیك «فرم – محتوا» به فاصلهگذاری بین «حقیقت» و «اشكال» و «قالب»های حقیقت دست میزند و به جداسازی مذهب از سنتهای قومی و تاریخی میپردازد.
– او خود نیز سعی كرده با رویكرد «اصلاح انقلابی» و گاه حفظ فرم و دگرگونی محتوا (و گاه نفی كامل برخی فرمها)، با برخی از احكام برخورد كند. این رویكرد شریعتی امروزه میتواند در موارد جزئی و مشخصی (چون حجاب، تعدد زوجات، مهریه، چادر و…) مورد بازبینی و بررسی انتقادی تحلیلی – كاربردی قرار گیرد.
– شریعتی به بازخوانی یا معرفی برخی الگوها میپردازد همچون هاجر (سرباز گمنام خدا كه در مسجد خدا و خانه كعبه مورد طواف ابدی است)، مریم، سمیه، فاطمه (كه او را «امام» میخواند)، زینب (كه وی را مظهر رهبری زن در دوران شكست مردان مینامد)، محبوبه (كه در داستان حسن و محبوبه، به عنوان یك «معلم»، نماد زن روشنفكر شریعتی است)
– مردان (و نیز بخشی از زنان) اساسا باید در نگاه خود به «زن» تجدیدنظر كنند (انقلاب در تفكر)
– روشنفكران باید زنان را موضوع و مخاطب خود قرار دهند (مسئله كردن زنان)
– شریعتی در «فاز صفر» حركت زنان قرار داشت. در این مرحله او بر آگاه شدن زنان بر حقوق اساسی و اولیه خود و به طور مشخص تغییر نقش كلیشهای سنتی زنان در جامعه و خانواده تاكید داشت. در این فاز باید به دادن شخصیت و اعتمادبهنفس به زنان پرداخته میشد (انقلاب در معنا و نقش در زندگی با تاكید بر نگاه وجودی – اخلاقی به زندگی)
– نگاه همهجانبه و دید موازی و تركیبی به استراتژی حركتی زنان در جهت رشد و رهایی و تاكید بر هم كار فكری و فرهنگی و هم كار اجتماعی و سیاسی، حقوقی، اقتصادی، تولیدی
– وظیفه فكری روشنفكر جهت تفكیك «مذهب – سنت» و «تمدن – تجدد»
– تنها راه مقابله با شبهمدرنیسم اعطای «حقوق زنان» است.
ارزیابی میراث زنشناسی شریعتی آخرین محور بحث علیجانی را تشكیل داد. او با تاكید بر مرور فشرده میراث شریعتی كه تا اینجا تحلیل شد و با اشاره به تجربه 30 ساله و لزوم نگرش پساجمهوری اسلامی گفت:
– نگاه تاریخی او ناتمام است و با توجه به دوصداییهای متون مقدس برای انسان كنونی باید تفكیك گاه مبهم و گاه ناتمام «مذهب – سنت»های قومی و تاریخی به ردگیری این سنتها درون خود متن نیز تداوم و تسری یابد.
– ناكارآمدی روش «حفظ فرم، تغییر محتوا» در جامعه كنونی در برخی موارد.
– لزوم توجه به تنوع و تكثر كنونی جامعه ایرانی از جمله در میان زنان آگاه و مسوول (روشنفكر) و تنوع (مذهبی و غیرمذهبی) زنان مستقل و روشنفكر.
– لزوم عبور از «فاز صفر» به «فاز یك» و طرح مطالبات سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، قضایی زنان.
– مهمترین مزیت چپ مذهبی تلقی آنها از توحید و عدالت است كه به شدت مستعد بسط به حوزه زنان و طرح مساوات و عدالت جنسیتی است. ضمن آنكه درونمایه شخصیتی و نیز نگرش و ادبیات لطیف و انسانی شریعتی درباره زندگی نیز، كه تجانس فراوانی با «زنشناسی» او دارد، امكان بازخوانی و تداوم زنخواهانه پروژه او در مورد «زن سوم» (زن روشنفكر، آگاه، مسوول و مولد) را مضاعف میكند.
تجلیل از بانویی كهنسال
با پایان سخنان رضا علیجانی نوبت به بخش ویژه این سمینار رسید. تجلیل از بانوی كهنسالی كه سالهاست كتابهای شریعتی را در بساط خود در پیادهروهای مقابل دانشگاه تهران به فروش میرساند. كبری قدسی نظام آبادی زن 85 ساله در طول 31 سال گذشته در آن زمانها كه كتابهای شریعتی بیشتربا نام علی خراسانی، سبزواری و سربداری وجود داشت و چه آن سالهایی كه مجموعه آثار شریعتی با جلدی مشكی به چاپ میرسید، اقدام به فروش این كتابها كرده است. این زن كه همسر كارگر خود را كه حدود 30 سال پیش از دست داده است، روز پنجشنبه با شاخههای گل دوستداران راه شریعتی مورد تقدیر خاص قرار گرفت.
به این ترتیب احسان شریعتی كه برای تجلیل از این زن كهنسال به پشت تریبون دعوت شده بود پس از ایراد سخنان كوتاهی، لوح یادبودی را از طرف بنیاد فرهنگی دكتر علی شریعتی و دفتر پژوهشهای فرهنگی دكتر شریعتی كه دو نهاد برگزار كننده این سمینار بودند به این زن تقدیم كرد.
در حاشیه مراسم سی و یكمین سالگرد درگذشت دكتر شریعتی
ناصر میناچی مدیر حسینیه ارشاد پیش از آغاز سمینار “زن و شریعتی” از كسانی كه میخواهند برمیزان توجه شریعتی به امور دینی شبهه وارد كنند، انتقاد كرد. همچنین مهرناز خراسانچی مسؤول كتابخانه حسینیه ارشاد از انتشار تمبر یادبود دكتر شریعتی خبر داد.