Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


خود، خلق، خدا | گفت‌وگو با احسان شریعتی (هفته‌نامه کرگدن ـ خرداد ۱۳۹۸)

مصاحبه‌ای پیرامون آثار دکتر علی شریعتی

خود، خلق، خدا

احسان شریعتی
منبع: هفته‌نامه کرگدن
تاریخ: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸

 

شماره ۱۱۳ هفته‌نامه کرگدن که در آستانه سالگرد شهادت علی شریعتی منتشر شده است، گفت‌وگویی با احسان شریعتی پیرامون آثار علی شریعتی را به چاپ رسانده. متن کامل این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب مشاهده کنید.

– کتاب‌های دکتر شریعتی، به گفته خود او به سه دستهٔ کلی تقسیم می‌شوند؛ کویریات، اجتماعیات و اسلامیات. در تمام این 42 سالی که از درگذشت ایشان می‌گذرد، همچنان این کتاب‌ها خوانده می‌شوند و درباره آن‌ها اظهارنظرهای گوناگون مطرح می‌شود. شما علت این استقبال را چه می‌دانید؟

– کتاب‌های شریعتی عنصری دارند که علت استمرار این استقبال هستند. این عنصر چیست؟ عده‌ای می‌گویند هر دوره‌ای گفتمانی دارد و گفتمان شریعتی هم به دورهٔ‌ او مربوط است. بخش اول این عبارت صحیح است. بله، هر دوره‌ای سرمشق (پارادایم)، صورت‌بندی معرفتی(اپیستمه)، و گفتمان غالبی دارد که دکتر شریعتی هم از آن متأثر است و به آن اقتضا و درخواست پاسخ می‌دهد، اما مضمون آثار او تنها محدود به این موضوعات زمانه نیست. شریعتی پارادایم حاکم زمان خود را هم نقد می‌کند و کارهایش چند وجهی است. این چندساحتی بودن افکار و آثار شریعتی باعث می‌شود که ما در دوره‌های بعدی هم شاهد استقبالی از کار او باشیم. مثلا در سال‌های پس از انقلاب که با دورهٔ ورود به حاکمیت مذهبی و سنت‌گرایی دینی مواجهیم می‌بینیم اندیشهٔ شریعتی که ناقد سنت بود، تفکرش در این دوره از این وجه و منظر موردتوجه و بازخوانی جدید قرار می‌گیرد. پیش از این اتفاق، جامعه در آثار او آن‌قدر روی این نکته و محور حساس نبود. و آثار او این ظرفیت و توان (کاپاسیته) را داشته که به مسئلهٔ روز دورهٔ ازراه‌رسنده پاسخ دهد که همان نقد سنت دینی باشد.

از سویی دیگر، «کویریات» دکتر شریعتی، در‌واقع، فرازمانی یا فرادورانی است. چون به مسئله‌ای انسان‌شناختی و هستی‌شناختی می‌پردازد. به‌همین دلیل، می‌بینیم که کویریات یا نوشته‌های ادبی او نیز موردتوجه نسل‌ بعد قرار می‌گیرد، و حتی در موسیقی زیرزمینی نسل جوان و در موسیقی رپ از صدا و اقوال دکتر استفاده می‌شود. همچنین اگر به آثار او از جنبهٔ ارزش ادبی و بارِ بالقوهٔ فلسفی بنگریم، درمی‌یابیم که این نوشته‌ها پتانسیلی را دارند که در دوره‌های پسا-شریعتی نیز مورد توجه واقع شده‌اند.

همچنین آنچه شریعتی در آثار خود بدان می‌پردازد، یک نهضت فکری و اجتماعی پدید آورده که می‌توان آن را ادامهٔ راه و کار او دانست. وقتی ما واژهٔ «نوشریعتی» را به‌کار می‌بریم، می‌کوشیم گفتمان جدیدی از کلام شریعتی بسازیم که بتواند به مسائل و بحران‌های کنونی پاسخ گوید. بنابراین خود ما نیز عامل تداوم شریعتی هستیم.

 

– گفتید دکتر شریعتی به نقد پارادایم حاکم زمان خود نیز می‌پردازد. کمی بیشتر در این‌باره توضیح می‌دهید؟ این نقد مشتمل بر چه محورهایی است؟

– در آن دوران در سطح محلی و منطقه‌ای، سنت در عمق جامعه حاکم بود؛ یعنی فرهنگ مذهبی جامعه سنتی بود، و شریعتی نسبت به آن نقدهایی را وارد می‌دانست. از سویی دیگر ایشان در مواجهه با قرون و تمدن جدید و حاکم شدن مدرنیتهٔ غربی بر جهان نیز ارزیابی انتقادی خود را ارائه می‌کند. این تجدد غربی مسلط وجوه مثبت و منفی دارد: مثلا ظهور مفاهیمی چون حقوق بشر، شهروند، دموکراسی و حاکمیت قانون جنبه‌های مثبت آن هستند، و سویهٔ دیگر، که استعمار و بردگی و توتالیتاریسم‌ها و جنگ‌های جهانی و..است، و جنبهٔ منفی آن‌را شکل می‌دهد. در این دوره است که شاهد جهش کیفی علوم و تکنیک هستیم، و عصر جدید به بشر این امکان را داده که بر طبیعت سیطرهٔ بیشتری یابد. این مسئله نیز خود جنبه‌های مثبت و منفی دارد که قابل نقد است. در مجموع اما، بشر در سدهٔ بیستم و سیر مدرنیته، از جنبه‌های علمی-فنی و حقوقی-سیاسی پیشرفت کرده و این‌را کسی نمی‌تواند منکر شود. بحث بر سر این‌است که این پیشرفت‌های بخشی که در این حوزه‌ها که برشمردیم، آیا یک پیشرفت جامع و همه‌جانبه بوده است؟ و این همان توهمی بود که در ایدهٔ «پیشرفت» (پروگره) یا ترقی مدرن تصور می‌شد. مثل اینکه فکر کنیم چون امریکایی‌ها تکنولوژی‌شان پیشرفته است، حتما رئیس‌جمهورشان هم پیشرفته‌تر از رؤسا‌ی تاکنونی جوامع بشری بوده است! در حالی‌که بروشنی می‌بینیم این‌گونه نیست و این پیشرفت‌ها پاره‌ای هستند؛ به‌این معنا که در بخشی پیشرفت می‌کند و بخشی ممکن است پسرفت کرده باشد. و در مجموع، نمی‌توانید بگویید حتما پیشرفت تام و عام کرده‌ایم؛ چون تنها به‌لحاظ ابزاری، و فن‌آوری، و علمی پیشرفت‌ محسوس حاصل شده‌است. و اگر پیشرفتی‌ از نظر سیاسی-حقوقی می‌بینیم، ممکن است از منظر معنوی یا معنایی جامعه به سوی انحطاط رفته باشد و مثلا نوعی «میان‌مایه‌سالاری» (مدیوکراسی) حاکم شده باشد. این‌ ارزیابی‌ انتقادی از صورت‌بندی معرفتی (اپیستمه به‌تعبیر فوکو) دوران جدید، یک بُعد دیگر به اندیشه شریعتی می‌بخشد. . و می‌بینیم که در آن واحد هم ناقد سنت استبدادی است(اعم از دینی و سیاسی) و هم مدرنیتهٔ اقتدارگرا، و «راه سومی» پیش می‌نهد که هم با سنت رابطه‌ای نوسازانه دارد و هم با مدرنیته نسبتی واکاوانه. عده‌ای می‌پندارند که اگر شریعتی ناقد مدرنیته بود، می‌خواسته به گذشته برگردد، در حالی‌که شریعتی از موضع پسامدرن مدرنیته را نقد می‌کرد، نه از موضع پیشامدرن! همهٔ جریانات سنت‌گرا و بنیادگرا پیشامدرن اند و شریعتی آن‌ها را عقب‌‌تر از مدرنیته می‌داند، یعنی خود را به مدرنیته نزدیکتر می‌داند تا به سنت. بنابراین دکتر نقاد اپیستمه یا پارادایم دوران خود هم بود و صورت‌بندی معرفتی هر دو جنبهٔ «تقلید»ی از سنت و تجربه‌های وطنی تجدد را نقد می‌کرده است.

– از بین تمام آثار دکتر شریعتی کدام‌یک بیشتر نشان‌دهندهٔ شخصیت فردی ایشان است و کدام با شخصیت اجتماعی ایشان هماهنگی بیشتری دارد؟

– دکتر شریعتی به‌معنای خوب کلمه، چند وجه و ساحت، چهره یا شخصیت، متفاوت دارد. در بُعد اجتماعی، یعنی میانگینی که بین کلام او و نحوهٔ تلقی و دریافتی که از سخن او می‌شود (و باید تفاوتی قائل شویم میان این دو وجه و چیزی که واقعا شریعتی بوده و می‌خواسته بگوید). و از آنجا که این تلقی همواره متغیر است و در هر دوره‌ای دریافت‌ها از ایشان بسیار متنوع و حتی متضاد بوده است. واین البته تا حدودی طبیعی است و از متن قرآن یا شعر حافظ هم برداشت‌های متفاوتی می‌شود. به‌عنوان مثال، یک برداشت عمومی‌ این است که شریعتی «معلم انقلاب» بوده، در حالی‌که او ناقد «انقلاب‌های زودرس» هم بود، و مخالف هرگونه حاکمیت تئوکراتیک به‌معنای روحانی‌سالاری. شریعتی بهشکل ریشه‌ای‌ طرفدار نوعی دموکراسی یا مردم‌سالاری بود. در راه تحقق این هدف، زمانی نظریه (تز)ی هم ارایه کرد پیرامون «امت و امامت» که برداشت‌هایی متناقضی با غرض وی از آن شد، و برخی‌ پنداشته‌اند که از نوعی تئوکراسی طرفداری می‌کند یا نوعی حاکمیت دینی و فقاهتی ناقد دموکراسی غربی. در حالی‌که هدف این تز رسیدن سریع‌تر به دموکراسی است، با طرح این پرسش که از چه روشی باید استفاده کنیم؟ و این بسیار متفاوت است با این‌ برداشت که دموکراسی را زیر سؤال بریم. او می‌پرسد که شاید با روش‌های لیبرال نتوانیم به دموکراسی رادیکال برسیم و شاید باید از روش‌های آگاهیبخش و دخالت عنصر آگاه استفاده کنیم. اول کنفرانس هم می‌گوید که این تز در نظر و عمل ابطال‌پذیر است؛ من نظری پیش می‌نهم تا وارد بحث شویم و آن نظریه را بیآزماییم وتست کنیم. و اما، در تست اجتماعی و آزمونی که کشورهای رهاشده از استعمار دادند، این تز (کسب و حفظ قدرت توسط روشنفکران انقلابی) رد ‌شد و آن روشنفکران غالبا مردود!

شخصیت فردی‌ شریعتی «در کویریات» نشان داده می‌شود، یعنی وقتی که «برای خود می‌نویسد»، نوشته‌هایی صمیمی‌ و شخصی‌تر. او می‌گوید کویریات را برای خود می‌نویسم، اجتماعیات را برای خلق و اسلامیات را برای خدا! بنابراین خود شریعتی را در کویریات می‌شناسیم. در کویریات، او ممکن است حتی ناقد آن شخصیت اجتماعی باشد که ما بیشتر می‌شناسیم. این نکته ممکن است متناقض به‌نظر آید که گویی دوشخصیتی بوده است. اما همان‌طور که گفتیم، بحث دریافت و ادراک عمومی از شریعتی به‌عنوان شخصیتی اجتماعی نسبی و متغیر است. در کویریات اما، از من اصیل یا خودین سخن می‌گوید. در حالی که در اجتماع روشنفکر مسئول گفتگو با جامعه و در چارچوب ظرفیّت ادراک اجتماعی است.

در اصل، اندیشه شریعتی سه بُعد دارد: عرفان، برابری، آزادی. عرفان هم در اساس، مقوله‌ای فردی یا شخصی است. و هنگامی‌که این اندیشه یا آرمان در سطح اجتماع مطرح می‌شود، نام آن همبستگی معنوی یا اخلاقی اجتماعی می‌شود. یعنی برای دو ساحت آزادی و برابری و برای جامعه یک اصل یا پرنسیپ معنوی مهم و لازم است. دین و عرفان به‌معنای حقیقی در حوزه خصوصی مواجههٔ من با امر قدسی است. البته هر دین یک بُعد اجتماعی هم دارد که به شکل نهاد دینی(کلیساو ..)، و آیین و مناسک و شعاير و فقه و..، جلوه می‌کند. در تفکر شریعتی، مسئولیت اجتماعی دین ‌این‌ است که پشتوانهٔ اخلاقی تغییر-و-تحول‌خواهی اجتماعی باشد. در اصل، الهیاتی تنریهی یا رهایی‌بخش است. و نه این ‌که دین قابل تحویل و تقلیل به نهاد یا قشری باشد که به‌نام خدا، انحصار تفسیر متن مقدس را داشته باشد، یا به نام خدا بر خلق حکومت کند و مکنتی بیندوزد (تئوکراسی). بنابراین شریعتی در کویریات یک عارف وجودی متجدد تجربهٔ معنوی(به‌معنای اگزیستانسیال کلمه) است، و در آن‌جا چهره‌اش بیشتر شناخته می‌شود.

– از بین آثار متنوع دکتر شریعتی، از کدام اثر اسقبال بیشتری شده است؟ و علت آن‌را چه می‌دانید؟

– یک مسئله کلی وجود دارد و آن هم این که آثاری که مورداستقبال جامعه بوده، به‌طور خاص آثاری اند که هم از نظر ادبی قوت دارند، و هم مبنای فکری قوی است و هم در دوره‌ای به نیازی خاص پاسخ می‌دهند. مثلا «فاطمه، فاطمه است»، یکی از آثار شریعتی است که هنوز هم فروش بالایی دارد. زیرا در این اثر او شخصیت حضرت فاطمه را به‌عنوان یک زن، اما نه از منظر مادر، همسر یا فرزند و خواهر مردان، معرفی می‌کند. در اصل، او را «سوژه» یا کنشگر و بازیگر نقش اجتماعی فردی و اجتماعی یگانه و منحصر به فردی می‌داند و معتقد است این شخصیت باید مورد توجه از این منظر خاص خود قرار گیرد. خب، این هم به‌لحاظ نظری مهم است که زن چرا در جهانبینی توحیدیِ اسلام علوی سوژه می‌شود و کنشگر خودآگاه و فعال (از هاجر تا خدیجه و از فاطمه تا زینب و..)، و هم از منظر شخصیت معنوی زن که می‌توانیم آن‌را نوعی «فمینیسم معنوی» بنامیم.

«حج» نیز اثری است بالقوه با ظرفیت استقبال بالا. چون هر مسلمانی که به حج می‌رود و می‌خواهد فلسفهٔ آن را بداند، به این اثر اگر رجوع کند، آن اعمال را بهتر می‌فهمد. و این‌که به این کتاب توجه رسمی نشده، به خاطر این است که مسئولین پس از انقلاب به شریعتی «مهرورزی» نداشته‌اند و در سطح زائران کتاب حج در دسترس عموم مسلمانان ایرانی و خارجی نبوده است، وگرنه حج پتانسیل آن‌را دارد که اثری برای کل جهان مسلمان باشد.

در کنار این‌ها، آثار ادبی دکتر شریعتی همچون «کویر و هبوط» و..، نیز همچنان مورداستقبال است. یک‌رشته از آثار نقد فرهنگی و تاریخی و اسلام‌شناختی نیز، مانند «مذهب علیه مذهب»، «جهت‌گیری طبقاتی اسلام» و «تشیع علوی و تشیع صفوی»، و..، که آثاری هستند که نقد سنت دینی می‌کنند، و از درون نقبی می‌زنند به سرچشمه‌ها و درک تازه‌ای به‌دست می‌دهند، همچنان مورد توجه‌اند. در این زمینه بویژه، «اسلام‌شناسی ارشاد» (طرح هندسی مکتب) یک و دو، که تصویری از جهان‌بینی و مکتب به‌دست می‌دهد، و بارها مورد نقد-و-بررسی قرار گرفته، و هنوز مطرح است: مثلا داریوش شایگان در کتاب «انقلاب مذهبی چیست؟»، این اثر را مورد نقد قرار داده است و به آن متن به‌عنوان یک اثر دوران‌ساز تاریخی توجه کرده است. یا اسلام‌شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد) به دلیل این‌که تاریخ اسلام را از دیدگاه شریعتی تبیین می‌کند، اهمیت دارد. به‌طورکلی منظور آثار و متونی است که آن‌ها را Essential Texts می‌خوانند، یعنی متون اساسی و بنیادین هر مولف. در کنار این‌ها برخی آثار به‌ظاهر کوچک‌تر حتی گاه خطاب به کودکان، مثل «یک جلوش تا بی‌نهایت صفرها» خیلی کلیدی اند، از این نظر که جهان‌بینی را برای نوآموز به‌زبان ساده توضیح می‌دهند. از سوی دیگر «نامه‌ها» نیز مورد استقبال است و آخرینش «برسد به دست پوران عزیزم» بود که از نظر ادبی ارزشمند است. به‌علاوه چون تخصص دکتر شریعتی جامعه‌شناسی تاریخی یا تاریخ اجتماعی است، آن آثار هم مورد توجه قرار می‌گرفته‌اند، مانند «بازگشت به خویش»و بویژه مجموعه آثار ۲۷، بازشناسی هویت ملی-مذهبی. همچنین مجموعه «حسین وارث آدم» (شامل شهادت و پس از شهادت و..) یا مجموعه ۲۳، «جهان‌بینی و ایدئولوژی» خوانندگان خاص خود را دارند. برخی نیز مهم اند که هنوز توجه کافی بدان‌ها نشده مانند مجموعه‌های انسان(شناسی). در حال حاضر بنیاد شریعتی دست‌اندرکار انتشار آخرین روایت از مجموعهٔ کامل و ویراسته و منقح آثار صوتی و تصویری و دستخطی و ..، شریعتی است که موجب پیدایش درکی تازه‌ و توجهی دیگر به کار شریعتی خواهد شد.

– در میان صحبت‌هایتان اشاره کردید که دکتر شایگان نیز نقدی از برخی نظریات شریعتی داشته است. نثر و نگاه خاص شریعتی را چطور می‌شود در نوشته‌های افرادی که پس از او، له یا علیه وی، قلم زده‌اند، دنبال کرد؟

اگر بخواهیم از این منظر یعنی تاثیرشناسی Impact Study به کار شریعتی نگاه کنیم، بی‌شک او بنابر اجماع و هم‌رأیی موافق و مخالف، تاثیرگذارترین روشنفکر تاریخ ایران از نظر رابطه با توده وسیع مردم و میزان تاثیرگذاری است. فروش میلیونی آثارش و همچنین تاثیرش بر ادبیات مردمی در دوره انقلاب این پدیده را تایید می‌کند.

در بین متفکرین و نخبگان هم این آثار فعل-و-انفعال و واکنش بسیاری اعم از موافق و مخالف ایجاد کرده است. مثل همین کتاب مرحوم شایگان که به‌فرانسه نوشته شده و هنوز به‌صورت کامل به فارسی ترجمه نشده است؛ و یا دکتر سروش که ده سال بعد کتاب «فربه‌تر از ایدئولوژی» را منتشر ساخت و در آن برخی نظریات دکتر شریعتی را نقد کرده است. در تأیید و تحقیق در آثار شریعتی نیز پژوهش‌های آکادمیک بسیاری انتششار یافته است. متاسفانه ما سنت قوی «نقد» به‌معنای علمی غربی، یعنی کریتیک ادبی-هنری و فکری نداریم. اما به‌هرحال واکنش‌ها و تحرّک فکری گسترده‌ای در پی داشته است. شریعتی شخصیت و اندیشه و اثری است که نمی‌شود بی‌تفاوت از کنارش گذشت. این توجه چند دلیل هم دارد که یکی نثر روان و از دل‌برآمده او بود که حس و حال صمیمانه‌ای را همدلانه منتقل می‌کرد. دیگر، عمل و پراتیک اجتماعی-سیاسی او است. به‌هرحال اگر او خیانتی مرتکب می‌شد یا انحرافی داشت، همه این نقاط مثبت هم ممکن بود خنثی شوند. این میزان از اثرگذاری البته می‌تواند مخالفین رنگارنگی را هم تولید کند. به‌همین سبب، انتقاداتی که به ایشان می‌شود هم بسیار متباین و متناقض اند.

درهرحال حجم نقد و همچنین شرحی که از آثار و افکار شریعتی شده، بسیار وسیع بوده است. چه در زمان حیات او و چه پس از آن. خیلی‌ها عجله داشتند زود رد یا نقد کنند و ادبیاتی این‌چنینی تولید شده است. برخ کمتری از این نقد-و-بررسی‌ها دقیق و عمیق بوده‌اند اما به‌هرحال محل اعتنا و اهتمام بوده است. البته چون «نقد» باکیفیت جدی کم‌تر بوده، خود ما درصدد ارائه یک نقد منصفانه علمی هستیم. شریعتی خود به ما می‌آموزد که متفکر حقیقی به‌شکل دائمی خود را نقد می‌کند؛ و ما نیز باید از آموزگار نقد انتقاد علمی کنیم، اما نقد با نفی و تخطئه و طرد و تحقیر فرق دارد.

*در میان گفته‌هایتان آثار شریعتی را در دست‌نوشته‌هایی قرار دادید که قابلیت تبدیل‌شدن به «آثار کلاسیک» را دارند. فکر می‌کنید چقدر این مسئله امکان دارد و در سال‌های آینده همچنان استقبالی که امروز از کتاب‌ها می‌شود، پابرجا خواهد بود؟

– همان‌طور که عرض کردم شریعتی در جامعه جنبشی فکری ایجاد کرد که از جمله خود ما درحال حاضر آن‌را پی می‌گیریم و دیگرانی نیز بوده‌اند که به‌نام تداوم راه شریعتی یا نوشریعتی و به‌هرحال متاثر یا در این طیف فکری، تفکر او را خواسته‌اند تداوم بخشند و به‌این زودی‌ها این موج و حرکت فکری نخواهد خوابید و در جامعه تولیدات جدیدی خواهد داشت و چشم‌اندازهای جدیدی به‌نام شریعتی خواهد گشود. برداشت‌های تازه‌ای از شریعتی داریم که بار دیگر در جامعه احیا می‌شوند و این جنبش ادامه می‌یابد. بنابراین شریعتی فقط یک نویسنده با آثاری دورانی نیست که محدود به پاسخ‌های آن دوره بوده باشد. ما نیز درحال حاضر به نام شریعتی پاسخ مسائل روز را می‌دهیم و موجب تداوم و احیا شدن راه شریعتی و خود شریعتی می‌شویم و با خوانشی جدید و روایتی نو پاسخ مسائل روز را می‌جوییم. اگر این اندیشه‌ها پاسخ‌گوی بحران‌های جدید باشند، دیگربار همان توفیق شریعتی را به‌دست می‌آوریم و اگر نباشند، طبعا به حاشیه رانده و وارد آرشیو می‌شود. این بستگی دارد که ما چگونه در رویارویی با بحران‌های جدید، موفق به ارائه پاسخ‌های مؤثری شویم.

فراسوی تمامی تلاش‌های فکری و حوادث اجتماعی، متون ادبی و معنوی شریعتی، به دلیل زیبایی هنری و اخلاص وجودی خاص خود، هماکنون به‌ گنجینه و میراث ادبیات کلاسیک ایرانی و عرفانی ملی و دینی پیوسته‌اند و همچنان بازنشر و از این جنبه هم مورد توجه و استقبال واقع خواهند شد.

 



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : ژوئن 18, 2019 699 بازدید       [facebook]