سی و نهمین سالگرد شهادت شریعتی ( منزل شریعتی ـ ۲۸ خرداد ۱۳۹۵)
شریعتی از خلال خاطرات
مکان: منزل شریعتی
زمان: ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
عصر روز جمعه ۲۸ خرداد به مناسبت سیونهمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی در خانهی ایشان مراسمی با حضور جمعی از اساتید، چهرههای سیاسی و فرهنگی و تعدادی از دانشجویان برگزار شد. در این مجلسِ یادآوری و بزرگداشت، چهرههایی چون دکتر محمد ملکی، مهندس محمد توسلی، خسرو منصوریان (مدیر موسسهی رعد)، آقای روئین عطوفت، خانم طاهره طالقانی، دکتر هاشم آقاجری، آقای قدیانی، دکتر جواد کاشی، آقای حمید نوری، مهندس حامد سحابی، خانم فیروزه صابر، خانم ثریا همت آزاد (شاعر و پژوهشگر)، آقای حسن فتحی (کارگردان)، آقای بادکوبهای (شاعر) و جمعی از اعضای خانوادههای سیاسی (خانم مدنی، خانم رفیعی، خانم دارالشفاء) حضور داشتند و هر یک با ذکر خاطرهای از موقعیت شریعتی در نظام سیاسی و اجتماعی فعلی ایران و نسلهای پیاپی در پی این غیبت چهل ساله سخن گفتند.
احسان شریعتی با عرض خیرمقدم از حضور دوستان و مخاطبان آشنای شریعتی که طی این سالها با پافشاری بر سر میراث فکری و سیاسی او نام و مشی شریعتی را تداوم بخشیدهاند تشکر کرد، ضمن اینکه یاد همهی آنهایی را که در حصر یا تبعید به سر میبرند گرامی داشت. احسان شریعتی میراث شریعتی را در همبستگی با همهی کارگران شلاقخورده، دانشجویان ستارهدار و همهی به حاشیه راندهشدگان تاریخ معاصر ما دانست و تاکید کرد که صدای شریعتی همواره صدای فراموششدگان بوده است.
دکتر رضا شریعترضوی، برادر خانم پوران شریعترضوی، در ابتدا به ذکر خاطراتی از روزهای آغازین ازدواج خواهرش با علی شریعتی جوان پرداخت، از خصوصیات اخلاقی او و درسهایی که از او گرفته یاد کرد و ضمن یادآوری ماجرای دستگیریاش در سال 51 برای تحت فشار گذاشتن علی شریعتی برای تسلیم کردن خود، از این که با توجه به همهی این اتفاقات، خانواده توانسته خود را از هر گونه وابستگی به این و آن قدرت مبرا نگه دارد، اظهار خوشحالی کرد.
پس از این مقدمه دکتر ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب و استاد بازنشسته، با پرداختن به موقعیت شریعتی پس از انقلاب و وجود سیاستی دوپهلو و مبهم از سوی قدرت دربارهی او، خاطرهی مراسم بزرگداشت ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ را زنده کرد. این مراسم که با حملهی نیروهای خودسر و شلیک گاز اشکآور در درون خانهی شریعتی پایان رسید (جایی که اکنون خانه موزهی شریعتی شده است) برگزاری مراسم سالگرد او را تا یک دهه به تاخیر انداخت. دکتر ملکی همچنین ابراز تاسف کرد که برگزاری مراسم بزرگداشت شریعتی همچنان در ایران امروز دستخوش شرایط نامعلوم است.
دکتر هاشم آقاجری، سخنران دوم این مجلس ضمن ابراز همدلی و همبستگی با چنین روزی، با بیان خاطرهای سخنش را آغاز کرد. دکتر آقاجری تاکید کرد که ذکر این خاطره صرفاً به قصد نشان دادن مظلومیت شریعتی از زمان حیاتاش تا به امروز است. وی از کثرت و تنوع دشمنان شریعتی از آغاز فعالیتهای او در دههی پنجاه تاکنون سخن گفت. دکتر هاشم آقاجری به نشستهایی اشاره کرد که در سال ۱۳۶۳ در «شورای عالی کتاب» در وزارت ارشاد با حضور آقایان دکتر سروش، دکتر داوری، دکتر حدادعادل، دکتر پورجوادی و عدهای از روحانیون همچون حجتالاسلام هرندی و گهگاه آیتالله جنتی، با موضوع صدور مجوز برای کتب تشکیل میشده است. دکتر آقاجری سال ۱۳۶۳ را آغاز پروسهی «شریعتیزدایی» دانست و نقطه عطفی در روند استحالهی انقلاب ۵۷. او ادامه داد کسانی که موقعیت کنونی را در نامهی اعمال شریعتی مینویسند توجه به آن شیفت پارادایمی سالهای اول نمیکنند؛ تبدیل شدن گفتمان نهضت به گفتمان نظام و گپی که میان این دو گفتمان افتاد.
به شهادت دکتر آقاجری تصمیم آن مجلس این بود که کتابهای شریعتی سانسور شود، تصمیمی که موجب اعتراض دو عضو جوان این جمع، محسن آرمین و خود ایشان بود. او ادامه داد که ما دو تن اصرار بر چاپ و نشر آثار دکتر شریعتی داشتیم و برخی روحانیون جمع مخالفت میکردند: «حجتالاسلام رسولی محلاتی مخالفترین فرد حاضر در جلسه بود (همهی اعضای حاضر در آن جلسه جز حجتالاسلام هرندی هنوز زندهاند و از آنها میتوان پرسید تا راویِ خبر واحد نباشد).
«حجتالاسلام رسولی محلاتی مخالف بود و برای مشروعیتبخشی به نظر خود و تقویت موضعاش به گفتهای از آیتالله مطهری استناد میکرد.» دکتر آقاجری با ذکر اینکه «در شرع حیا نیست، در دین حیا نیست، و من اضافه میکنم در بیان تاریخ نیز حیا نیست» و با عذرخواهی از محضر جمع به ذکر جملهای منسوب به آیتالله مطهری دربارهی شریعتی پرداخت. «در آن جلسه حجتالاسلام محلاتی مدعی بود که آیتالله مطهری را در مدرسهی چیذر دیده که عصبانی و برافروخته فریاد میزده «شریعتی … اما غسل نمیکند و در این صورت نماز و عبادات چنین آدمی چگونه میتواند باشد؟» طرح این سخنان منسوب به مطهری در میان جمع خشم ما را برانگیخت و خطاب به او ابراز تاسف و تعجب کردیم که چگونه نویسندهی تاریخ اسلام و چندین جلد کتاب دربارهی سیرهی پیامبر، اهل حدیث و فقه و در نتیجه مقید به ذکر خبر دقیق، چنین سخن میگوید!» هاشم آقاجری سخنانش را با ابراز تاسف برای اسلام و تشیع و متولیان سطحینگر به پایان برد.
آقای بادکوبهای در ادامهی این مجلس و با تایید این سخن دکتر آقاجری که دشمنان شریعتی متنوعاند، به خرداد ۵۶ بازگشت و به یادآورد که در چه شرایطی خبر شهادت شریعتی را شنیده است. از مسجد کرامت گفت و از هجوم بیامان مردم در پی شنیدن خبر شهادت شریعتی و نیز از تعدد تانکها و نیروهای مسلح نظام شاهنشاهی که گرداگرد مسجد را محاصره کرده بودند. او از استاد شریعتی سخن گفت و اینکه با ممنوعیت مطلق سخنران معمم، علیرغم پیکر فرتوت و اعصاب منهدم کنترل مجلس را به عهده گرفت و در پشت بلندگو با مردم سخن گفت. درهمشکسته و سوگوار اینچنین آغاز کرد: «هیچ کس علی را نشناخت!» آقای بادکوبهای ادامه داد: «و من هر سال عمق آن جمله را درمییابم. استاد شریعتی اجازه نداد کسی جنازهی پسرش را به نفع خود مصادره کند.» آقای بادکوبهای سخنانش را با قرائت یکی از سرودههای خود دربارهی شریعتی به پایان برد:
ای سخنت آگهی ناب ناب
حنجرهات پنجرهی انقلاب
…
مهندس محمد توسلی سخنران بعدی این مراسم بود. او گفت که شریعتی را برای اولین بار در سال ۱۳۳۸ در مراسم عید فطری که در گلشهر کرج برگزار شده بود دیده، در سالهای آغازین دههی چهل نیز در کادر فعالیتهای سیاسی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در پاریس با او همراه بوده و بارها او را در اتاق کوچک زیر شیروانی که با همسرش در آن زندگی میکرده دیده که در کنار وسایل اندک و ناچیز زندگی و علیرغم محدودیت امکانات در همان اتاق، مدیریت صفحاتی از روزنامهی ایران آزاد را انجام میداده است. مهندس توسلی اشاره به گفتهای از شریعتی جوان آن سالها کرد که دربارهی این اتاق میگفت: «اینجا مطبخ ایران آزاد است.» مهندس توسلی در سخنرانی خود با گله و نقد از کتابها و پژوهشهایی که دربارهی تاریخچهی کنفدراسیون تاکنون به چاپ رسیده است تذکر داد که هیچ کدام از این پژوهشها به نقش شریعتی و سطح فعالیتهای او در کنفدراسیون (و از جمله کنگرهی لوزان) نپرداختهاند و همگی تقلیلدهنده بودهاند. او ضمن اشاره به این که پس از رفتنش به مصر و رفتن شریعتی به ایران در سال ۱۳۴۲ دیگر همدیگر را تا آغاز فعالیتهای شریعتی در حسینیه ارشاد ندیدهاند. مهندس توسلی به نقش شریعتی در احیاء و قدرتبخشی به جریانات سیاسی متاثر از پروژهی روشنفکری دینی در دههی پنجاه اشاره کرد و با تاکید بر ضرورت جداسازی نهاد دین و نهاد قدرت، شریعتی را از متفکرانی دانست که در این میان قابل تکیه هستند.
خانم ثریا همت آزاد، شاعر و پژوهشگر و از شاگردان قدیمی شریعتی و سازندهی دو سرود معروف آغاز انقلاب (ای شهید زنده جاودان و نیز ای زینب زمان…)، سخنانش را با این جمله آغاز کرد: «شریعتی ناجی من بود.» او که از جوانان هنرمند تئاتر دههی پنجاه بوده است از آشنایی ناگهانیاش با شریعتی و با خواندن کتاب «حسین وارث آدم» سخن گفت و چرخش اساسیای که به دنبال آن در زندگیاش اتفاق افتاد. نویسندهی کتاب «کدامین آدمی» سخنان خود را با شعری دربارهی شریعتی به پایان برد.
حسن فتحی، کارگردان موفق سریالهای بنامی چون روشنتر از خاموشی، مدار صفر درجه و شهرزاد و… سخنران بعدی این مراسم، ضمن یادآوری جوانی خود و تاثیری که مطالعهی آثار شریعتی در زندگی و تفکرش داشته، گفت: «شریعتی به من آموخت که هر جنایتی با تحقیر آدمی شروع میشود.» او شریعتی را طراح سهگانهی «عرفان، برابری و آزادی» معرفی کرد و تاکید کرد که تحقق این سهگانه از خانهی خود آغاز میشود و آبادانی جهان پس از آن ممکن است.
کبوتر ارشدی، شاعر و روزنامهنگار پس از سخنرانی حسن فتحی و با ذکر این نکته که میراث شریعتی در گفتگو با سنتهای فکری دیگر است و با رویکردی تحلیلی و انتقادی میتواند برای مخاطبی جدید افقگشا باشد، شعری از سرودههای خود را برای حضار خواند.
من هم می توانست همین زنی باشد که لاشه
کنار ساحل لبنان و مدیترانه و هر جا
همین زنی که به نام زندگی مرده اش پیدا
خیالت راحت ،اینطوری گم می شدم برای آزادی،می شد؟
به نام آرامش
برای نان صبح و سقف خوابیدن
خندیدن توی پیاده روهایت که داعش ندارد
خنجری که سرش به رسمی دیرینه کج است،ندارد
که از حلقوم نسل ها کشیده اند بیرون تا فرو کنند مدام،ندارد
فرو فروتر
تا آن جا که جا دارد
من هم می توانست همین مردگانی باشد که دریا داده به خشکی
تن های تنهایی که احتمالا رویاشان زیادی می کرده
و توی سرشان خبرها بوده
مثل سر من ،مثل دل من
دست بردار از نقش این قایق که نمی رسد
مثل نجات به غریقم دست بده
من به ساحل می رسم
مرده یا زنده
تنم، روی دست های تو خاک می شوم
خسرو منصوریان از یاران قدیم علی شریعتی و مؤسس انجمن رعد و انجمن حمایت از قربانیان کودک ایدز سخنران بعدی این مراسم بود. او از لحظات پایانی اقامت شریعتی در ایران سخن گفت و به یاد آورد که تحت چه شرایطی و با حفظ ملاحظات امنیتی چگونه شریعتی راهی هجرت بیبازگشت خود در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ شده است.
سپس دکتر محمدنژاد از نقش و تاثیر شریعتی در ترکیهی امروز و وضعیت ترجمهی آثار او در این کشور گزارشی ارائه کرد و از چاپ اخیر کتاب «طرحی از یک زندگی» خانم پوران شریعت رضوی به زبان استانبولی خبر داد. نسخهای از این کتاب نیز به رویت حضار رسید.
سه سخنران پایانی این مراسم برادرِ آقای روئین عطوفت، آقایان قدیانی و فخیمی بودند.
آقای قدیانی در حالی که متأثر شده بود، در ادامهی صحبتهای آقای فخیمی در مورد نقش یگانهی شریعتی در ارائه و معرفی نگاه تازه به مذهب و درک نوینی از اسلام، صحبت کرد.
در پایان این مراسم و به دعوت احسان شریعتی برخی از اعضای خانوادههای سیاسی گزارشی از وضعیت عزیزانشان را با حضار مجلس در میان گذاشتند. خانمها مدنی، رفیعی و دارالشفاء از جمله عزیزانی بودند که در این مجلس صحبت کردند.
در انتها سارا شریعتی اشاره کرد که مراسم بزرگداشت شریعتی صرفاً در شکل یاد یادآوران و ذکر خاطرات محدود نمیشود بلکه هر خوانش و بازخوانی اندیشهی وی نیز به نوعی بزرگداشت است. به عنوان نمونه وی اشاره کرد که یاشار دارالشفاء که سال گذشته با مقالهی «عروسک و کوتوله شریعتی» و امسال با مطلب «نقد پسااستعماری فانون و شریعتی» به بازخوانی انتقادی تفکر شریعتی پرداخته نیز به سهم خود و علیرغم غیبتش طی این چند سال در این بزرگداشتها سهیم بوده است.
این مجلس پس از افطار با هنرنمایی چند هنرمند موسیقیدان جوان به پایان رسید.