حضور پرماجرا و تأثیرگذار در این سال سی | تقی رحمانی (چشمانداز ایران ـ آبان و آذر ۱۳۸۶)
گزارش، نقد و بررسی سمینار شریعتی دیروز، امروز، فردا
حضور پرماجرا و تأثیرگذار در این سال سی
تقی رحمانی
منبع: مجله چشمانداز ایران
تاریخ: آبان و آذر ۱۳۸۶
آنچه در پی خواهد آمد گزارش مفصلی است که آقای تقی رحمانی درباره سمینار سه روزه شریعتی دیروز، امروز، فردا که در خرداد ماه گذشته برگزار شد ارائه کرده است. این گزارش در شماره آبان و آذر ۱۳۸۶ مجله چشم انداز ایران منتشر شده است. آقای رحمانی در ابتدای این گزارش تاکید کرده است: سمینار «دیروز، امروز، فردا» (۲۷ تا ۲۹ خرداد ۱۳۸۶) سیامین سالگرد عروج زودهنگام وی، نشان داد كه هنوز اندیشمندی بحثبرانگیز است. سمیناری كه نشان میدهد وی با وجود حكومتینبودن اما آنسان در اقشار جامعه نفوذ دارد كه به راحتی نمیتوان حضورش را مانع شد. نگاهی به چگونگی برگزاری این سمینار نشان میدهد كه سیلی از مخاطبان كه از جوانان كمتر از ۲۵ ساله تا مردان و زنان بالاتر از ۶۰ سال به مدت سه روز متوالی در سالنی نشستند كه او بارها و بارها در آن سخن گفته و به نقدها و تمجیدهای مخالفان و موافقان وی گوش دادند.
مقدمه
شریعتی را استاد سخن گفتهاند كه برمیآشوبد و برمیانگیزاند، با مخاطب مأنوس میشود و یا خشم او را باعث میشود. مخالفان و موافقان او بسیارند و كتابهای وی پرفروش است. در هر زمانی نوعی از آثار او فروش دارد؛ زمانی اسلامیات، اوقاتی كویریات و گاهی اجتماعیات. این ویژگیها نشان میدهد كه شریعتی را نمیتوان نادیده گرفت و هنوز اندیشمندی تأثیرگذار است.
سمینار «دیروز، امروز، فردا» (27 تا 29 خرداد 1386) سیامین سالگرد عروج زودهنگام وی، نشان داد كه هنوز اندیشمندی بحثبرانگیز است. سمیناری كه نشان میدهد وی با وجود حكومتینبودن اما آنسان در اقشار جامعه نفوذ دارد كه به راحتی نمیتوان حضورش را مانع شد. نگاهی به چگونگی برگزاری این سمینار نشان میدهد كه سیلی از مخاطبان كه از جوانان كمتر از 25 ساله تا مردان و زنان بالاتر از 60 سال به مدت سه روز متوالی در سالنی نشستند كه او بارها و بارها در آن سخن گفته و به نقدها و تمجیدهای مخالفان و موافقان وی گوش دادند.
بهراستی آیا او تخم سخن را پراكنده است یا اینكه سیسال بعد دیگر، او فراموش میشود؟ آثار شریعتی جنبه فرهنگی، عاشقانه و عارفانه یافته و چنین ویژگی به او شخصیت فرهنگی میدهد كه این ویژگی آثار او را ماندگار میكند. اما قصد برگزاركنندگان سمینار كه دفتر بنیاد شریعتی و حسینیه ارشاد و دفتر پژوهشهای فرهنگی دكترشریعتی بود چیزی دیگر بود، یعنی بررسی «شریعتیِ تأثیرگذار بر عرصه سیاست، فرهنگ و اقتصاد این جامعه.» به عبارتی موضوعاتی كه مخاطبان را فرامیخواند، عناوینی تأثیرگذار و شیوه تأثیر آثار وی را در نظر داشت. سپس بهدنبال بررسی شیوه حضور پرماجرای وی در این سیسال و پس از آن بود.
این سمینار را باید از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار داد، چرا كه برگزاری موفق این سمینار با وجود اینكه بخشی از روشنفكران مسلمان در این سمینار شركت نكردند و از آنجایی كه این سمینار برای هیچكس حق ویژه قائل نبود، درنتیجه هیچ سخنرانی را بدون ارائه مقاله نمیپذیرفت. درحالیكه میدانیم در بسیاری از سمینارها برخی از چهرهها برای گرمكردن مراسم دارای حق ویژه هستند، اما نام و آثار شریعتی به اندازهای گرم بود كه چنین حقی برای گرمكردن مراسم به كسی داده نشود. با این حال ایرادی كه بتوان بر برخی از همراهان شریعتی گرفت این بود كه ایكاش در این سمینار این بزرگان مانند دكترپیمان نگاه نقادانه خود را به شریعتی مطرح میكردند. نگاهی كه هر از گاهی به آن در مراسم و محافل مختلف اشاره دارند، چرا كه نقد دوستان از شریعتی به مراتب شیرینتر از تمجید ایشان از وی است.
فراخوان مقالهها برای سمینار؟
با توجه به زمان مناسب برای ارسال مقالهها برای سمینار، از انبوه مقالهها كه البته بسیاری از آنها تمجید از شریعتی بود میشد فهمید كه در این دوره جدید آشنایی با شریعتی ادامه دارد كه نمونه آن فرستادن مقالهها به شكل انشا ازسوی دوستداران وی بود. این مقالهها رد شدند چرا كه غیرمستدل و فاقد معیارهای نقد و بررسی بود. اما این همه ماجرا نبود، بخشی از مقالههای ارسالی نشان میداد كه شریعتی موضوع تحقیق محققان جوانی از دختر و پسر است كه پایاننامههای دانشگاهی در حد لیسانس، فوقلیسانس و دكترا را در مورد شریعتی انتخاب میكنند كه چند نمونه آن پذیرفته و در سمینار مطرح شدند.
ادامه ماجرای بررسی مقالهها نشان داد كه برخی از آنها در نقد تأثیرگذاری شریعتی عنوان شده و ازسوی چهرههای مطرح در جامعه نوشته شده بود. اینها به دلیل تكراری بودن یا عدم ارائه دقیق استناد به آثار وی رد شدند، اما مقالههایی كه در نقد شریعتی ارسال شده بود با سختگیری كمتری نسبت به مقالههای تأییدی از وی، مورد قبول واقع شده بود، مانند مقاله خانم فروغ جهانبخش كه در مقایسه سیدقطب و شریعتی در سمینار مطرح شد.
شیوه و كیفیت برگزاری سمینار
باید توجه داشت كه این سمینار از نوع مراسمی بود كه بههیچوجه از امكانات حاكمیتی یا ارگانی و یا نفوذ افراد ذینفوذ در حاكمیت برخوردار نبود و همه امكانات آن ازسوی دوستداران وی و با كمك حسینیه ارشاد، بنیاد شریعتی و دفتر پژوهشهای فرهنگی دكتر شریعتی انجام شد. با این حال سمینار به لحاظ برگزاری، از كاستیهایی رنج میبرد، چرا كه جا داشت مطالب سمینار در نشریه یا روی سایت اینترنتی مخصوص سمینار قرار میگرفت تا مطالب ارائه شده بهتر در معرض دید مخاطبان قرار بگیرد. بهطور كلی مراسم افتتاحیه سمینار، طولانی و خستهكننده بود، اما شروع سمینار با سخنان آقایان طاهر احمدزاده و میناچی جای ستایش داشت. تقدیری كه در روز 29 خرداد با تقدیر از ایشان و خانم پوران شریعتی بر شور مراسم افزود. اما كیفیت برگزاری دو روزه سمینار جای توجه دارد. برخی پانلهای سمینار در عمل تبدیل به سخنرانیهایی شد كه بسیار طولانی بود و شكل همراهی به خود نمیگرفت و یكدیگر را به چالش نمیكشید یا كامل نمیكرد. مانند دو پانل فلسفه سیاسی و تئوریها و راهبردهای اجتماعی شریعتی كه سخنرانان دیدگاه متفاوت خود را بیان میكردند، بدون اینكه دیدگاههایشان به چالش ازسوی یكدیگر كشیده شود. درحالیكه مقصود از برگزاری پانل، طرح دیدگاههای همسو یا نقد دیدگاههای یكدیگر است. احساس میشد كه اگر این افراد سخنرانی جداگانه میكردند باز با پانل مشترك فرقی نمیكرد. شاید دو «پانل راز و معنا» و «شریعتی و زبان» دارای همسویی موضوع با یكدیگر بودند. البته این دو پانل فاقد نقد و بررسی دیدگاههای افراد شركتكننده بود. در مجموع میتوان گفت كه تجربه پانل در محیطهای روشنفكری ما چندان موفق نبوده است.
ویژگیهای مقالههای ارائه شده در پانل
بیشتر مقالههای ارائه شده دارای ویژگی: 1ـ پژوهشی تطبیقی 2ـ تحقیق درباره آرای شریعتی 3ـ توضیح آرای دیگران برای فهم اندیشه وی بود. این سه ویژگی در مجموع مقالههای ارائه شده بارزتر بود. برای نمونه؛ مقایسه آرای شریعتی با دیدگاههای جامعهشناسان، فیلسوفان غربی در سمینار متداول بود. چنین شیوهای به مقالهها ویژگی مقایسه و توضیح میداد و از ویژگی راهبردی آن میكاست و بیشتر به تقویت استدلال كمك میكرد تا تحكیم پیشبرندگی دیدگاه شریعتی در شرایط حاضر. گرایش بعدی مقالههای تحقیقی درباره آرای شریعتی بود كه صاحبان مقالهها تلاش كرده بودند دیدگاههای وی را در قالب مفاهیم جدید چون «عرفان مدنی»، «الهیات شریعتی»، «عرفان وجودی» یا «عرصه عمومی» توضیح دهند. گرایش عمده دیگری ارائه مقالههایی بود كه قصد آن داشت كه با بیان دیدگاههای دیگر متفكران، شریعتی را بهتر توضیح دهد، در این مورد میتوان به طرح دیدگاههای بوردیو فرانسوی، هابرماس و گادامر آلمانی در نسبت با دیدگاه های شریعتی اشاره كرد كه این نوع مقالههای ارائه شده جایگاه قابل ملاحظهای در سمینار داشت.
با این حال، نكته مهم این بود كه دیگر در سمینار، نقدها به شریعتی تازه نبود، بلكه همان نقدهای گذشته بود كه بارها تكرار شده بود؛ «دموكراسی متعهد»، «ایدئولوژیك كردن دین»، «غیرفلسفی و حماسه سخن گفتن»، «بتتراش و بتشكن» و… اما نباید از حق گذشت كه زبان نقادان بسیار محترمانه بود كه خود میتواند سنت قابل ملاحظهای برای تكرار اینگونه سمینارها باشد. چون اندیشمندان این سرزمین نقد را برنمیتابند و با كلمات زهرآگین نسبت به یكدیگر فضای نقد را سنگین و امكان آن را منتفی میكنند، درحالیكه بدون نقد اندیشه، آرا و عملكردها، امكان سنجش صحیح دیدگاهها منتفی میشود.
به نظر میرسد شریعتی بهمثابه قالیچه كرمان به هر میزان كه پا بخورد، جلوه بیشتری پیدا میكند؛ حال كه نقدها دیگر تازه نیست و تكراری، میباید به انتظار آینده بود و مشاهده كرد كه امكان الهامگیری از آثار وی به چه سمتی خواهد رفت. اما موضوع مهم كه بیشتر از جلوه سمینار كاست، عدم ارائه راهبردهای تحققی در ادامه اندیشه شریعتی بود. شریعتی ایدهپرداز قهار بود و در ارائه نظریههای معطوف به ایده نیز زبردست بود، اما در ارائه مدلهای تحققی چندان كارآمد نبود و به هر دلیل یك اندیشه در سه مرحله: 1ـ طرح آرمان و ایده 2ـ نظریهپردازی كه ایده را توضیح میدهد و مرحله را تعیین میكند. 3ـ به مدل تحققی مناسب نیاز دارد تا بهعنوان زنجیرهای از ایده تا عمل، نقشه راه را نشان دهد. در این حال است كه یك اندیشه از سوءاستفاده دیگران مصون میماند. شریعتی آتشفشان ایدهها در قالب كلمات شورانگیز و شعورانگیز است. وی در طرح بسط ایده در مرحله نظریهپردازی دستی در كار داشت. اما در مرحله ارائه مدلهای تحققی چندان پیش نرفت.
مقالههای ارائه شده در سمینار كه بهدنبال توضیح وفادارانه آرای وی بودند، تلاش كردند باز همان ایدهها و برخی نظرات كلی وی را تكرار كنند. برای نمونه، عرفان و عرفان مدنی وی توضیح داده شد یا نسبت تلاش ایدهپردازی شریعتی در رابطه منطقی میان آزادی و برابری مورد بحث قرار گرفت تا زبان در اندیشه شریعتی و نقش نفوذ آن در مقالهها مورد بررسی قرار بگیرد.
اما توضیح ویژگیهای شریعتی در مرحله همان ایده ماند. برای نمونه، اگر شریعتی به عرفان مدنی میان عرفان، آزادی و عدالت رابطه برقرار كرد و تأكید داشت، حال این ایده كلی چگونه راهبردی میشود؟ یا امكان جمع این سه ویژگی در چه شرایطی ممكن است؟ آفتهای این جمعزدن سهگانه بیان مفاهیم چه خواهد بود؟در همین مورد میتوان از ارائهدهنده مقالههای مربوط به حل تضاد آزادی، سوسیالیسم و عرفان در نگاه شریعتی پرسید كه اولویتهای این سه مقوله چگونه مشخص میشود؟ شیوه تبیین عملی و اجرایی این سهگانه جذاب چگونه خواهد بود؟
در مورد «زبان شریعتی» كه یكی از پانلهای موفق بود. اما در این قسمت به آسیبشناسی این زبان پرداخته نشد. به عبارتی زبان خطابی و شورانگیز شریعتی در مواقعی گوهر سخن وی را تحتتأثیر قرار میدهد! یا اینكه از زبان سحرانگیز وی امكان سوءاستفاده وجود داشته و دارد، چگونه میتوان مانع از این سوءاستفاده شد؟ از این مرحله كه بگذریم مسئله مهم این بود كه توضیحدهندگان یا منتقدان آرای شریعتی درمجموع با دیدگاه شریعتی بیشتر انتزاعی برخورد میكردند تا نظریهپردازی كه در رابطه با زمان خود، ارائه دیدگاه مؤثر و ماجرا برانگیز كرده است. در ادامه دید انتزاعی مقالههای مطرح شده در سمینار، حتی طرفداران شریعتی از نگاه پراكسیسی در آثار شریعتی كه وی بهعنوان متد برتر برای تحلیل دیدگاههایش به آن معتقد بود فاصله گرفته شده بود . انگار در مورد اندیشمندی سخن گفته میشود كه درباره مسائل گوناگون از نگاه معرفتشناسی و با نگاه فیلسوفانه و بیطرف نظریهپردازی كرده است. درحالیكه در آرای شریعتی توجه به زمان و شرایط زمانه، جای ویژهای دارد، چیزی كه او بهعنوان جغرافیای حرف، بارها در آثارش به آن اشاره كرده بود. همچنین در این شرایط زمانه، شریعتی یك متفكر مردمگرا بود. او عاشق مردم بود و قصد كاستن از آلام و دردهای آنان را داشت. فقدان توجه به روح آثار شریعتی حتی در سخنرانیهای توضیحدهنده آرای وی مشهود بود. در این مورد مثال فراوان میتوان زد. برای نمونه؛ سخنرانی درباره ایدئولوژی و تعریف ایدئولوژی ازجمله این موارد بود كه در عین استحكام مطلب از استدلال كافی و جامع در دفاع معقول از ایدئولوژی، از فقدان نكته مورد نظر ما نیز رنج میبرد.
از نقاط ضعف مقالههای ارائه شده، عدم پرداختن نسبت دیدگاه شریعتی با روحانیت و فقه، مذهب و شریعت و بخصوص شیعه و سكولاریسم بود. چیزی كه شریعتی فراوان درباره آن سخن گفته است. غفلت منتقدان و موافقان وی در این مورد قابل تأمل است. به نحوی كه سخنان منطقی و استدلالی دكتر پیمان در مورد شیعه صفوی و علوی نتوانست كمبود مقالههای ارائهشده درباره روحانیت و فقه را در این سمینار جبران كند. انگار عواملی گوناگون باعث شده بود كه مخاطبان سمینار از این نكات غافل شوند. در حالی كه شیعه، فقه، روحانیت و روشنفكری مذهبی از عناصر مهم در اندیشه شریعتی است. همچنین غفلت از موضوعاتی كه به نحوی جامعه و متن مردم را در آثار شریعتی هدف قرار میدهد از دیگر نكاتی بود كه در میان مقالههای سمینار وجود نداشت.
نگاهی گذرا به پانلهای سمینار؛ پیدا و نهان سخنرانیها
شریعتی و «جامعه شناسی»
در این نشست، غلامعباس توسلی تصریح كرد، شریعتی جامعهشناسی است كه با مراجعه به آثارش در این مورد میتوان در پیریزی علم جامعهشناسی در این بخش جهان ما را یاری دهد، چرا كه به گفته سارا شریعتی در این نشست، دیگر نمیتوان دانش را از ارزش، علم را از ایدئولوژی به ر احتی جدا كرد.
در همین راستاست كه دكترعبدالرضا نواح سخنرانی دیگر این نشست، تلاش كرد نشان دهد كه شریعتی با تأثیرپذیری از گورویچ استادی در دانشگاه سوربن پاریس از جامعهشناسی پوزیتیویستی، دادهنگر و جزءنگر فاصله گرفته و با نگاه انضمامی نه انتزاعی به مبانی جالبی در جامعهشناسی رسیده است. در مجموع عبارت از اینكه: 1ـ مفاهیم اجتماعی از لحاظ تكوین و صورت و محتوا خود به جغرافیای خاصی وابستهاند. 2ـ این مفاهیم را باید با توجه به ارتباط با زمینههای خود مورد ارزیابی قرار داد. 3ـ با تغییر زمینهها این مفاهیم كاركرد اصلی خود را از دست میدهند و كاركردهای متفاوت مییابند. 4ـ همواره درستی مفاهیم باید در رابطه با زمینههای آنها مورد بررسی قرار بگیرد. در تأیید سخنان نواح باید گفت شریعتی در نقد جریان ماركسیست در عین دفاع از عناصر مثبت آن، ورود تقلیدی آن را در جوامع جهان سوم دارای اثرات منفی ارزیابی میكرد كه در عمل از بازده و نیت اصلی ماركسیست میكاست.
دكترسارا شریعتی مدعی است كه بسیاری از نظریههای جامعهشناسی شریعتی در جامعه قابل طرح و توجه است. نظریههایی مانند «جامعه در حال گذار»، «جامعه ناموزون»، «تفكیك زمان تاریخی» و «زمان اجتماعی» و «مسئله ناهمزمانی این دو» و… پانل جامعهشناسی نشان داد. امروزه جریان روشنفكری كه به زبان فلسفی و آن هم از نوع تحلیلی روی آورده و بیشتر با آنالیز و بحثهای انتزاعی سر در گریبان است، نیاز به آن دارد كه پس از طی تجربه حاكمیت دینی، بار دیگر با نگاهی جامعهشناسانه به بحثهای عینی روی آورد. در این میانه شریعتی در عرصه تئوری، مطالب قابل تأملی دارد كه باید به شناخت و بررسی و نقد آن پرداخت. مطالبی كه میتواند جریان روشنفكری ایران را به سوی جامعه و مردم متوجه كند و رسالت خاص روشنفكری را به آن گوشزد نماید.
به نظر میرسد جامعه روشنفكری ایران بیش از حد به بحثهای انتزاعی روی آورده و همین مسئله روشنفكر را تبدیل به پژوهشگری كرده كه بیشتر در وادی نظرات ذهنی بدون توجه به مسائل جامعه سیر میكند. مسئله مهم ادعای امكان برپایی علم جامعهشناسی در این سوی جهان به كمك آرای شریعتی است كه باید منتظر بود و دید كه اساتید جامعهشناس این ادعا را عملی خواهند كرد؟ در این مورد تجربه بومیسازی نه بومیگراییِ تأسیس برخی از علوم انسانی در هندوستان جالب توجه است. نباید فراموش كرد كه جامعه شناسی كپیبرداری از غرب به هر نوع و گرایش آن چه وبری، دوركهیمی، گیدنزی، پارهتوی، برگری یا مارتینی نمیتواند گره از كار فرو بسته دانش علوم انسانی ما بگشاید. از همین روست كه باید ادعای تأسیس علم جامعهشناسی در این قسمت جهان را غلامعباس توسلی پیگیر شود تا در حد ادعا نماند. به نظر میرسد به تعبیر سارا شریعتی كه پارادوكس جامعهشناسی كه هم نشان میدهد دانش و ارزش رابطه دارد و هم این ادعای جامعهشناسی بیطرف و جهانشمول است به راحتی به چالش كشیده شده و در سایه همین پارادوكس، با مراجعه به آرای شریعتی و دیگران میتواند از تأسیس علم جامعهشناسی در این قسمت جهان سخن گفت. باید دید كه آیا قرائت آكادمیك ـ تئوریك از شریعتی توان آن را دارد كه تا این تلاش تأسیسی را آغاز كند.
پانل «شریعتی راز و معنا»
شریعتی در این زمینه بسیار دوستدار دارد. عرفان با زبان نو كه هبوط و كویر و گفتوگوهای تنهایی جریان دارد. فرامرز معتمد دزفولی صاحب كتاب «درد بودن» كه بازخوانی و تفسیر هبوط در كویر شریعتی معتقد است كه شریعتی از كویر خوانده میشود. همه زندگی شریعتی را باید در آثار كویریش دید. او به دغدغههای وجودی خود پاسخ میدهد. درنتیجه با دغدغههای خود به اجتماع، جامعه و انسانها مینگرد و ماجرا خلق میكند. دزفولی معتقد است كه شریعتی از درون برانگیخته شده و بعد شوری در بیرون ایجاد كرده است، پس مركز ثقل آثار شریعتی كویریات اوست، دزفولی مدتهاست در زمینه كویریات شریعتی پژوهش میكند.
علی قاسمی در این نشست تأكید داشت كه مفهوم ایمان در الهیات شریعتی كمتر مورد توجه قرار گرفته است. وی گفت، ایمان شریعتی موجب میشود كه وی اخلاق را در كنار عمل بنشاند، بار مسئولیت ساختن و تغییر را از دوش خداوند برداشته بر دوش انسان میگذارد، بین خداوند و مردم در عرصه اجتماعی دست به نوعی تعدیلپذیری معرفتشناختی میزند و به گونهای كه راه رسیدن به خدا را از بستر مردم میسر میداند. این نوع نگاه، عشق و دوستداشتن را از عرصه فردی و خصوصی به عرصه اجتماعی پرتاب میكند و با آوردن دین به عرصه زندگی، الهیات زندگی، عمل و رهایی را بنا میكند.
امیر رضایی شركتكننده دیگر این نشست كه همراه با مجید شریف از تدوینكنندگان مجموعه آثار است تأكید كرد كه عرفان شریعتی مؤمنانه است. پس با عرفان عاشقانه متفاوت است. عرفان مؤمنانه دغدغه بقا در روشنفكر بوده و به معبود تعلق دارد، اما عرفان عاشقانه به معشوق، به اصلاح خود و مریدپروری و دغدغه فنا میاندیشد. رضایی معتقد است اقبال و شریعتی با نقد مولوی، حلاج و ابنعربی به عرفان مؤمنانه دست یافتند. این دو اندیشمند به دلیل: 1ـ تجربه عرفانی 2ـ تربیت سیاسی 3ـ برخورداری از الگوی ابراهیمی به عرفان مؤمنانه دست یافتند.
دكتر عباس منوچهری صاحب كتاب «شریعتی و عرفان مدنی»، معتقد است كه شریعتی گفتمانهای دنیوی لیبرال و سوسیالیستی را با عرفان سازنده به چالش كشید. منوچهری توضیح داد سیدحسین نصر عرفان را بدیل اصیل در مقابل مدرنیته مطرح میكند و داریوش شایگان از پیوند عرفان و مدرنیته سخن میگوید، اما عرفان را مبرا و جدا از عرصه مدنی میداند. اما عرفان مدنی شریعتی هم بدیل گفتمانهای دنیوی و هم بدیل پارادایمهای عرفانی نصر و شایگان است.
این نشست در عمل ادعای تازهای را مطرح نكرد. البته این نكته بس مهم است، اینكه عرفان زندگی یا مدنی و اجتماعی شریعتی چگونه راهبردی میشود؟ چرا كه نباید فراموش كرد كه اقبال لاهوری از نیاز جهان امروز به تفسیر معنوی از انسان، جامعه و هستی سخن گفت، این نیاز را آندره مالرو فرانسوی به شیوهای دیگر بیان كرد. او گفت كه قرن بیستویكم یا نخواهد بود یا اینكه معنوی خواهد شد. داریوش شایگان در كتاب «هویت چهلتكه» از نیاز مبرم مدرنیته غربی به هستیشناسیهای جهان سومی برای تعدیلشدن میگوید، البته بدون اینكه راهكاری عملی برای این جذب نیاز ارائه دهد.
عرفان بهعنوان مقولهای بنیادین در كانون توجه اندیشه و زندگی بشر قرار گرفته، بهطوریكه در امریكا از ادیان بدون خدا، متافیزیك بدون معاد سخن گفته میشود، این نیاز حتی به سینمای هالیوودی نیز كشیده شد و فیلمهای زیادی در این مورد ساخته میشود. داریوش شایگان در كتاب «هویت چهلتكه» درباره این نوع عرفان سخن گفته است.
با این وصف به نظر میرسد ادبیات عرفانی شریعتی كه با ادبیات و بیانی نو ارائه شده و با عرفان مولوی و حافظ هم خواند، اما همانند نیست، میباید از عرصه كلیات فراتر رود تا در جامعه كاراتر و مؤثرتر جلوه كند. اگر عرفان در ادیان ابراهیمی نقش اجتماعی دارد باید چگونگی و كاركرد آن را در دنیای امروز تبیین كرد. این نشست با توجه به لزوم طرح عرفان و كاركرد آن در جامعه امروزی جلب توجه میكند. اما باید منتظر بود و دید طرفداران عرفان شریعتی میتوانند قدمی فراتر از كلیات عرفان شریعتی كه محصولی مبارك و مورد نیاز جامعه است بردارند؟ باید منتظر ماند و نباید این انتظار را طولانی كرد.
پانل «شریعتی و بازخوانی اسلام»
رویكردها و رهیافتها
سخنرانیهایی كه در این پانل ایراد شد هركدام ادعاهای مهمی را مطرح میكردند كه قابل تأمل است. خلاصه این كلام این بود كه آقای محمد عثمانی از سپهر عرفان، برابری و آزادی سخن میگفت این سپهر برای یك مسلمان در ایدئولوژیك كردن دین بود كه آقایان حسین روحانی و جواد امام جمعه این نیاز را مطرح كردند كه بهوسیله شریعتی عملی شد و نوبت دكترپیمان بود كه توضیح دهد شیعه علوی و صفوی مشكل منطقهای و ملی این سپهر مسلمانی بود اگرچه این تقسیمبندی دارای شكلهای گوناگون است و نوبت خانم جهانبخش كه رسید ایشان تصریح كردند شریعتی با سیدقطب اشتراكات بنیادینی دارد.
این نشست نشان داد كه حكایت درستی و نادرستی ایدئولوژیككردن دین ادامه خواهد یافت. منتها نیاز به این است كه انواع ایدئولوژیككردن دین را بررسی كنیم و این گفتوگو را از كلیات و شعار خارج سازیم. در این مورد باید از بحثهای انتزاعی فاصله گرفت و سعی كرد به این پرسشها پاسخ داد كه آیا دین فربهتر از ایدئولوژی، یا اینكه برخی از ادیان فربهتر از ایدئولوژی است. همچنین شایسته است از واژه ایدئولوژی فحش و ناسزا نساخت و باور كرد كه لیبرالیسم هم یكنوع ایدئولوژی است. اگر با این دو پیش فرض بحث دین و ایدئولوژی را ادامه دهیم، شاید از مرحله كنونی كه بیشتر جوسازی و كیفرخواستنویسی علیه ایدئولوژی است خارج شویم. این نیاز را باید در آینده پاسخ گفت. تلاش برای بازخوانی مثلث عرفان، آزادی و برابری كه ازسوی محمد عثمانی صورت گرفته بود تلاشی تطبیقی در مورد مفاهیم عرفان، آزادی و برابری بود. منتها این واژگان به شكل انتزاعی تعریف و تأیید میشوند. مطالعه تطبیقی آرای شریعتی با هرمنوتیك گادامری امر مفیدی است، اما مؤثر نیست. كاربردی كردن عرفان، آزادی و برابری و امكان تحقق آن نیاز مرحلهای جامعه میباشد.
اما تلاش خانم جهانبخش در مقایسه تطبیقی شریعتی با سیدقطب و ادعای وامداری شریعتی از سیدقطب در سراسر سخنان ایشان به شكل همان ادعا ماند.
خانم جهانبخش ادعایی را مطرح كرد كه میباید در آینده و در مقالههای دیگر آن را به شكل اثباتی نشان دهد. دستكم بسیاری از منتقدان شریعتی تأكید دارند كه شریعتی از اندیشه چپ تأثیر فراوان گرفته و از اسلام سنتی بیاطلاع بوده است. خانم جهانبخش در وهله اول باید به این نظر منتقدان پاسخ دهد. شاید لازم باشد كه ایشان به این نكته توجه كند كه سیدقطب اسلام را در برابر ملیت نشاند، اما شریعتی چپگرا در آخرین اثر خود، همچنان به تعامل مذهب و ملیت وفادار ماند و از همزیستی ماركس، محمد و بودا در آرای خودش سخن گفت و…
دكترپیمان روشنفكر مذهبی است كه به نقد نگاه شریعتی در مورد شیعه و رابطه وصایت و شورا و تعارض آرای وی در این مورد پرداخت. بیگمان مفاهیمی مانند امامت، وصایت، شورا و دموكراسی متعهد در اندیشه شریعتی از آخری به سوی اولی حركت كرد و او بهعنوان متفكری كه مفید سخن میگوید تاریخ را از آخر به سوی اول در این مورد مطالعه كرده است تا آن را در خدمت آزادی و دموكراسی قرار دهد. دكترپیمان با نگاه واقعبینانه به این نگاه نقد وارد میكند و تعارض آن را آشكار میسازد. اینكه چرا شریعتی در اسلامشناسی مشهد از شورا حمایت میكند، اما در دوران حسینیه ارشاد از وصایت سخن میگوید با این وصف اگر شریعتی از امامت شیعه و دموكراسی متعهد جداگانه سخن میگفت شاید نگاه مناسبتری از تاریخ شیعه را روایت میكرد و دید معقولتری را به دموكراسی متعهد به آیندگان نشان میداد.
البته انتظار است كه دكتر پیمان بهعنوان صاحبنظری در عرصه روشنفكری مذهبی در كنار منتقدان و معتقدان به شریعتی در این مورد همچنان به نقد و بررسی خود ادامه دهد تا موضوع از نقد شكل مفید به حالت مؤثر برسد و شكل راهبردی بیابد، چرا كه باید توجه كرد مشكل دموكراسی در جامعه با انواع مدلها همچنان حل نشده است.
اما در مورد شیعه علوی و وجود تاریخی آن، باید توجه كرد كه شریعتی چرا از شیعه امامیه، شیعه اثنیعشری و شیعه جعفری نام نبرد. اطلاق شیعه علوی، یعنی عنایت فراگیر به علویانی عدالتطلب بود كه شیعه اسماعیلی، حسنی، كیسانیه، زیدی و امامیه را در بر میگرفت. چنین نگاهی به تاریخ شیعه نشان آگاهی از متفكری میدهد كه جریان شیعه را ادامه راستین اسلام دانست. اگر با این عنایت به دیدگاه شریعتی نگاه كنیم و از تسنن محمدی و شیعه علوی به اسلام نگاه كنیم آنگاه مسئله وصایت و شورا نیز میباید در پرتو این نگاه كلان بهعنوان یك راهبرد مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. درنهایت باید این نقد دكترپیمان در مورد وصایت و شورا در مورد شریعتی را ارج نهاد، آن هم ازسوی اندیشمندی كه در دینپژوهی و اسلامشناسی صاحب نظر است و دارای تألیف و آثار فراوان است و در زمره روشنفكران مذهبی برجسته قرار میگیرد. حكایت پانل شریعتی و بازخوانی اسلام نیز باید با نگاهی راهبردی و تحققی بیشتر از شكل مفید بودن به سوی مؤثربودن حركت میكند، یعنی همانگونه كه آرای شریعتی در زمان خود اینگونه عمل كرد.
پانل «شریعتی، تئوریها و راهبردی اجتماعی»
نوع فراخوان سمینار گستردگی را طلب میكرد، اما جامعه و بحث درباره آن از سه مقوله اصلی آثار شریعتی یعنی كویریات، اجتماعیات و اسلامیات است. اما مسئله مهم این نشست این بود كه سخنرانان درباره اجتماعیات شریعتی سخن نگفتند. بیگمان سخنان آقای آقاجری میتوانست در فلسفه سیاسی مطرح شود، همچنانكه سخنان دكتر محمودی در چنین نشستی بهتر و مناسبتر قابل ارائه بود. سخنان آقای مصباحیان در مورد ایدئولوژی میتوانست در نشست شریعتی و بازخوانی اسلام قرار بگیرد.
آقای فراستخواه مطلب خود را به شكل تك سخنرانی ارائه كرد كه تیپشناسی دقیقی از روشنفكران دینی در جامعه ما بود كه باید بیشتر مورد توجه و گفتوگو قرار بگیرد. با این حال دكتر مصباحیان نشان داد كه «دوتراسه» فرانسوی از منظر آزادیخواهانه و حقطلبانه، از موضوع ایدئولوژی سخن گفت و این واژه را مطرح كرد و ایدئولوژی مورد تنفر ناپلئون قرار گرفت.
مصباحیان كه استاد مدعو فلسفه دانشگاه تهران است، جرأت كرده بود از واژه ایدئولوژی كه در میان روشنفكران ایرانی به نادرستی تبدیل به ناسزا شده است به تعبیر خودش به شكل پدیدارشناسی تكوینی ایدئولوژی دفاع كند. مصباحیان در این سخنرانی نشان داد كه ایدئولوژی در اندیشه شریعتی قصد نقد ایدههای حاكم و قدرتی كه در پشت سرشان است و ثروتی را كه در كف دستشان و خدامی منورالفكر در التزام ركابشان میباشد، دارد. به عبارتی شریعتی میكوشید با ایدئولوژی، زر و زور و تزویر را نقد كند. مصباحیان تلاش كرد كه با روش تطبیقی میان دوتراسه و شریعتی نشان دهد كه ایدئولوژی شریعتی در نقد قدرت مؤثر بوده است كه البته این تلاش دكترمصباحیان جانداربودن و مؤثربودن ایدئولوژی در راه آزادی را در باور شریعتی نشان داد.
آقای علی محمودی با نگاه موشكافانهای این مقوله را از دیدگاه شریعتی با روش آنالیز و دقیق مورد بررسی قرار داده بود كه «شریعتی و فلسفه اخلاق» نام داشت، اما گوهر بحث نقد اخلاق دموكراسی متعهد بود. از نظر ایشان فلسفه اخلاق شریعتی بر پایه توحید است، اما فلسفه سیاسی شریعتی كه در دفاع از نظریه دموكراسی متعهد است، از فلسفه اخلاق او فاصله میگیرد، چرا كه این فلسفه سیاسی مشروعیت، رضایت و حقوق مردم را نادیده میگیرد.
بحث نقد دموكراسی متعهد از منظر اخلاق، رویكرد جدیدی بود، اما نقد دموكراسی متعهد در اندیشه شریعتی همچنان در ساحت كلان، كلی و انتزاعی خود در جا میزند. شاید اگر سخنان آقای محمودی را در كنار سخنان محمود درگاهی میگذاشتیم این دو دیدگاه تا حدی به نقد یكدیگر میرسیدند و این درحالی بود كه آقای درگاهی در پانل فلسفه سیاسی حضور داشت. به نظر میرسد در نقد دموكراسی متعهد شریعتی باید میان نظریه ولایتفقیه و دموكراسی متعهد تفكیك اساسی قائل شد و همچنین تلاش كرد كه انواع دموكراسی متعهد (به مفهوم موقت آن را) در جوامع گوناگون بررسی كرد (مانند هند، مصر و نیكاراگوئه) كه تجارب متفاوتی داشتهاند. در مرحله بعد نشان داد كه تاكنون دموكراسی متعهد در ایران اجرا شده یا نه و در پایان به بدیلی عملی برای جامعه ایران اندیشید. در این حالت است كه نقد دموكراسی متعهد شریعتی از مرحله مفیدبودن به مؤثرشدن تغییر مییابد.
آقای آقاجری در سخنرانی باعنوان «شریعتی و پارادوكس عدالت نظری»، در عرصه نظری نشان داد كه شریعتی با شناخت گفتمان لیبرالیسم و سوسیالیسم كمونیستی به راه بدیل دست یافت كه با سه اصل عرفان، برابری و آزادی تكیه میكرد و با سه گفتمان مطرح زمانهاش تعامل میكرد، یعنی گفتمان فلسفی اگزیستانسیالیسم، گفتمان سیاسی دموكراسی و گفتمان اقتصادی سوسیالیستی.
اما دیدگاه شریعتی تكیه بر مذهب بود. آقاجری نقدهایی را كه بر شریعتی بهعنوان مخالف دموكراسی میشود نقدهایی غیرمتدیك خواند كه اضلاع تفكر شریعتی را به خوبی نمیشناساند. همچنین وی سوءاستفاده از شریعتی در مورد نسبتدادن ولایتمطلقه فقیه با دموكراسی متعهد را نادرست خواند. میتوان گفت كه دیدگاه آقاجری در مورد شریعتی بهمثابه فلسفه سیاسی بیشتر قابل تأمل بود تا نظریه اجتماعی. بیگمان آقاجری بهعنوان مدافع صاحب كرسی تاریخ در دانشگاه میتواند دستكم سیر تاریخی رابطه نسبت عدالت و آزادی در تاریخ ایران را شرح دهد. كاری كه شریعتی به آن علاقه فراوان داشت. چنین تلاشی به پرورش نظریه سیاسی میانجامد كه میتواند از هماهنگی آرمان و عدالت دفاع كند و آن را بهسوی مدلهای تحققی رهنمون كند، زیرا نباید فراموش كرد در عرصه آرمان و كلی شریعتی به شكل مفیدی از هماهنگی عدالت، آزادی و معنویت دفاع كرده است.
پانل، «شریعتی و فلسفه سیاسی»
این نشست بیشباهت به كشتی نوح نبود، سخنرانان از جنبههای متفاوت سخن گفتند، دكتركاشی همانند یك خطیب از فرق خطیب (كه برمیانگیزاند و جهت میدهد) با فیلسوف سخن گفت، بیگمان سخنان كاشی اگر در پانل «شریعتی در زبان» مؤثرتر واقع میشد. دكتر محمود درگاهی در جای درستی سخنرانی خود را ارائه كرد، یعنی بررسی دموكراسی متعهد پوپولیست موضوعی بود كه در فلسفه سیاسی جایگاه داشت، كاش سخنان آقای محمودی نیز در این پانل صورت میگرفت. دكتر حاتم قادری از توان سخن شریعتی گفت. وی نیز اگر تكسخنرانی میكرد بسیار بهتر بود یا اینكه در پانل شریعتی و زبان مینشست. البته وی تصریح كرد كه بحث وی درباره فلسفه سیاسی شریعتی نیست.
بحث آقای كاظمیان درباره دیدگاه شریعتی بود، اما موضوع بحث وی كه روشنفكری در عرصه عمومی را دربرمیگرفت، درحقیقت به فلسفه سیاسی شریعتی راهی نداشت. وی پرسش مهمی را از شریعتی میپرسد كه با توجه به دولت نفتی و جامعه مدنی ضعیف، چگونه میشود در حوزه عمومی مؤثر بود؟
اما كاظمیان روشن نكرد كه آیا حوزه یا عرصه عمومی شریعتی برابر با عرصه عمومی هابرماس است؟ یا اینكه شریعتی با تقویت عرصه عمومی به آن صورت كه در مجموعه آثار 20، «چه باید كرد» را بیان كرد و قصد آن را دارد نهادهای مدنی را در حوزه عمومی قدرتمند سازد و این نوع نهادسازی با دیدگاه یورگن هابرماس آلمانی كه در عرصه عمومی وی را میتوان سپهر عمومی نامید متفاوت است؟
همچنین كاظمیان توضیح نداد كه شریعتی تا مدتها شارع نظریه دموكراسی متعهد است و در آخرین سالهای عمر، این نظریه را بهطور رسمی پس گرفته و در مجموعه آثار 4، ص 495 به این نكته اشاره كرده است. با این حال كاظمیان به نكته مهمی اشاره كرد و آن مسئله شیوه تحقق جامعه مدنی قوی با توجه به وجود دولت رانتی و نفتی است، آری این پرسش را باید به فال نیك گرفت و با آن تعامل سازنده كرد.
محمود درگاهی در این نشست به درستی فرق میان مردمگرایی و مردم فریبی را گوشزد كرد. مردمگرایی به معنی دوستی با مردم است، اما نه فریب آنان. درگاهی به خوبی به تفاوت این دو در آثار شریعتی اشاره كرد. اما زاویه ورود وی به بحث دموكراسی متعهد نیز جالب توجه بود. وی طرح دموكراسی متعهد ازسوی شریعتی را نشان عدم مردمفریبی وی میداند كه برخلاف پوپولیستها همیشه مردم را در همه حال تعریف و تمجید میكند. درگاهی نشان داد كه مردمگرایی شریعتی با مردمفریبی تفاوت آشكار دارد، چرا كه شریعتی مردم ناآگاه و جامعه عقبمانده و فقیر را ستایش نمیكند. درگاهی با استناد به مجموعه آثار 9، ص 133 بیان كرد كه محبت در دیدگاه شریعتی پس از شناخت و معرفت ارزش دارد از همین روی وی برای نجات جامعه عقبمانده، دموكراسی متعهد را پیشنهاد میكند. آن هم در جامعهای كه به اسم دموكراسی آزاد بر مردم دیكتاتوری روا میدارند.
دكتر غلامرضا كاشی از شریعتی خطیب گفت كه برمیانگیزاند و در میان خرد، حس و عاطفه مینشاند. از همین روی از خطابه از گوهر عقلانی بهرهمند است، اما دلمشغولی تام و تمام زبانی و كلامی را ندارد. از نظر دكتركاشی خطیب از حال و گذشته توشهای برای ساختن آینده برمیگیرد. درنتیجه دارای خلاقیت است. كاشی خطابه را مبارك و راهگشا دانست كه همانند فلسفه در جامعه مورد نیاز است. وی شریعتی را خطیبی آفرینشگر خواند و راز ماندگاری وی را در هنر خطابهخوانی وی دانست. وی هم خطابه و هم فلسفه را دچار افت دانست، اما جامعه را بینیاز از هر دو ندانست، بلكه تعادل میان خطابه و فلسفه را نیاز جامعه ما معرفی كرد، چرا كه فلسفه با انتزاعگری و توجه به مصرف كلام وجود تنها بخشی اندك از نخبگان تأثیرگذار است، بنابراین، حركتزایی و تحولآفرینی اجتماعی را نخواهد داشت. كاشی در پایان تصریح كرد شرایط جامعه ما امروز به نحوی است كه به خطیب بیشتر از فیلسوف نیاز دارد، چرا كه فیلسوف در پی تابعیت و تكرار است اما خطیب بهدنبال تحول است. در این حال بازگشت به فلسفه امكانپذیرتر است چون دارای روال عقلی و منطقی است، اما بازگشت به خطیب اصیل دشوارتر است چون به نبوغ و درایت نیاز دارد. دكتركاشی درنهایت طلوع خطیبی را خواستار شد كه به نوعی فضای نخبهگرا و انتزاعی موجود را تغییر دهد.
دكتر حاتم قادری از بتشكنی و بتتراشی شریعتی سخن گفت. وی تصریح كرد آن علی و دیگرانی كه شریعتی از آنان چهرهپردازی عالی كرده در تاریخ اینگونه نیستند. البته این افراد بزرگ و والا هستند، اما نه نه آنگونه كه شریعتی میگوید. البته بسیاری از روحانیون نیز اشاره كرده بودند كه شریعتی در مورد بزرگان دین، اندیشه و رفتار آنان را مورد بررسی و تحلیل قرار داده، بهطوریكه ویژگی نقدپذیری را بر آنان وارد دانسته است. بیشك در نگاه تحلیلی دكترقادری خوانش مجدد الگوی مردم با ویژگی آزادیخواهی و عدالتطلبی با زبان خطابه و تأثیرگذار، به بتتراشی جدیدی میانجامد كه نتیجه آن به نفع بتشكنی نیست، اما پاسخ به این پرسش مهم است كه آیا ایجاد تغییر بدون ایجاد شور، ایمان و انگیزه امكانپذیر است؟ درنتیجه الگو و اسطوره سازنده لازم میآید. درنهایت آیا جامعه بدون الگو و اسطوره وجود دارد؟ پس باید الگوها را نقدپذیر یا آنان را با توجه به توانشان در عرصه صفت و رفتارهای مثبت مورد ارج و تقدیر قرار داد. با این وصف باید دیدگاه دكترحاتم قادری را درباره توان سخن شریعتی بهعنوان نكتهای قابل بحث مورد توجه قرار داد.
پانل «شریعتی و زبان»
این نشست از سخنرانیهایی تشكیل شد كه زبان كویری، اجتماعی و سیاسی شریعتی را مورد بررسی قرار میداد. محترم رحمانی از نقش زبان جدید در جنبشهای اجتماعی ـ سیاسی ایران گفت، منتها به شكل گذار وی از زبان كسروی و هدایت، از موج نو ادبیات از نیما، فروغ و شاملو به زبان شریعتی رسید. 1ـ زبان حماسی كه باید آن را در آثاری چون حسن و محبوبه و حسین وارث آدم و… جست. 2ـ زبان كویری و عرفانی كه در كویر و گفتوگوهای تنهایی و… قابل ردیابی است. 3ـ زبان اجتماعی كه شریعتی بعدها واژگان زیادی را با ظرفیتهای گوناگون و متنوع وارد ادبیات اجتماعی ایران كرده است. 4ـ زبان دینی و بازخوانی سمبلیك در دین بویژه شیعه.
خانم رحمانی اشاره كرد این ویژگیها باعث شد كه شریعتی در تأثیر در مخاطب خود توانا شود. درحالیكه او مخاطبان خود را دستهبندی كرده بود. وی از روشنفكران جهان، برادران مسلمان، توده شهری، زنان، روستاییان و بچههایمان بهعنوان مخاطب نام برده بود. در آثارش به این مخاطبان توجه كرد. تودههای شهری و برادران مسلمان بیشترین مخاطب او در حسینیه و دانشگاه بودند. در مورد بچهها وی گیاهشناسی و یك جلویش تا بینهایت صفر را نگاشت و در رابطه با روشنفكران جهان او پیام اگزیستانسیالیسم 4 را نگاشت. محترم رحمانی تأكید كرد شریعتی نسبت به روشنفكران دیگر زبان موفقی داشت. چون وی در این مورد به زبان روشنفكران چپ و غربزده نقد داشته است. رحمانی، زبان روشنفكری امروزی را فلسفی و انتزاعی دانست كه از مردم فاصله گرفته است و مخاطبان خود را فراموش كرده است. اما توجه به نكات فنی زبان نیز دور از نگاه این سخنران نشست نبود، وی تصریح كرد ادبیات داستانی ما با وجود شهرنشینی مردم، هنوز فضای روستایی دارد. محترم رحمانی نتیجه گرفت شریعتی در خلاقیت زبان فارسی نقش مثبت بازی كرد، اما به نظر میرسد كه در حال حاضر زبان روشنفكری در پیوند با مردم حتی تحصیلكردگان دچار مشكل ارتباط شده است. تلاش محترم رحمانی در مورد زبان و زبان شریعتی با دید آسیبشناسی و روشنفكران امروزی پیوند خورد كه میتوانست خود موضوع بحث مستقلی شود، چرا كه روشنفكران بخصوص روشنفكران مطرح در جامعه ما دارای زبانی هستند كه حتی تحصیلكردگان نیز قادر به برقراری رابطه با آن نیستند و به تعبیر سارا شریعتی گفتوگوی درون قبیلهگی با خود دارند. درحالیكه تعریف روشنفكری با روشنگری و آكادمیسین بودن متفاوت است. زبان انتزاعی، پیچیده و فلسفی باعث میشود حتی فلسفه وجودی یك جریان تحتتأثیر قرار بگیرد. به شیوهای كه از رشد گرایش فلسفی تحلیلی یا فلسفه هگلی ـ فوكوای در جامعه ما، روشنفكر بیشتر به آكادمیسین جویای حقیقت تبدیل شده تا وجدان اجتماعی جامعه كه حق و آزادی را طلب میكند.
«ادبیات دگرگونی» عنوان سخنرانی آقای هدی صابر بود. وی نشان داد ادبیات تغییر در همه عرصهها در دهه 1340 شمسی در جامعه ما در میان همه جریانهای طرفدار تحول وجود داشت، اما نقش شریعتی در این میانه بیشتر از بقیه بود. صابر با آوردن نمونههای فراوان و فاكت و آدرس و اشاره به آثار ادبی، موسیقی، شعر دهه 1340 تا 1350 نشان داد ادبیات دگرگون مسئله زمانه بوده و شریعتی توانست در سه سطح 1ـ واژه (واژگانی چون، بازگشت به خویش، شدن، چگونه بودن… 2ـ فراز (در عصر نتوانستن اگر میتوان بمیران، اگر نمیتوانی بمیر…) 3ـ متن (كتابهای اسلامشناسی، حسین وارث آدم، تشیع علوی و صفوی، نیایش و…) ادبیات تغییر را در جامعه بهوجود آورد. به تعبیر صابر این ادبیات دورانساز شد. صابر توضیح داد كه وی میزان تأثیرش را در چهار شاخصه: 1ـ مرجعیت ادبیات 2ـ طیف اثرپذیران 3ـ طیف كاربران 4ـ ضریب ماندگاری ادبیات، مورد ارزیابی قرار داد.
بیگمان اگر دكتر حاتم قادری در كنار هدی صابر و محترم رحمانی بحث خود را ارائه میداد، آنگاه بهتر مشخص میشد كه آیا ادبیات و زبان شریعتی بتتراشی كرده یا ادبیات برای تحول بوده است؟ چرا كه باید در زبان طیف اثرپذیران و چگونگی اثرپذیری را از طیف كاربران آن جدا كرد. چون طیف كاربران میتواند موضوع را از متن جدا كرده و استفاده و سوءاستفاده خود را از موضوع انتخابی خود انجام دهد.
مصطفی مستور در این نشست از زبان نثر شریعتی گفت، اگر وی در كنار فرامرز معتمد دزفولی مینشست شاید بحث مشترك این دو كه اولی درباره صنعت زبان به توضیح پرداخت و نوآوری شریعتی را در آثار كویریاش در سه ساختار صرفی و نحوی و زیباشناسی توضیح داد. سخنان مستور میتواند در این مورد بسط یابد و در یك مقایسه تطبیقی نشان داده شود كه آیا زبان ادبی شریعتی این توان را دارد كه با زبان ادبی بزرگان ادبی ما مقایسه شود و آیا این زبان نوآوری تعیینكننده با خود به همراه دارد؟ یا همچنین نقاط ضعف آن در چه زمینههایی میباشد؟ اما اگر این ویژگی زبانی در ادبیات كویری شریعتی با توضیح همعرض فرامرز معتمد دزفولی در مورد محتوای آثار كویری شریعتی همراه بود به غنای این نشست میافزود.
پانل «ما و شریعتی»
سمینار شریعتی دیروز، امروز و فردا وقتی مؤثر میشد، یعنی توان راهگشایی داشت كه در قسمت تحققی، اثباتی آن خود را نشان میداد اما پانل ما و شریعتی در حد مؤثربودن ظاهر نشد، اگرچه مانند نشستهای دیگر سمینار جنبههای مفیدی با خود داشت. برای نمونه، سعید مدنی نشان داد كه شریعتی سرمایه فرهنگی است كه باید به سرمایه اجتماعی تبدیل شود. اما عینیتبخشیدن و تحققیكردن این ایده به تلاش فراوانی نیاز دارد كه باید امیدوار بود كه آقای سعید مدنی در این راه قدم بردارد. البته نباید از نظر دور داشت كه تبدیل آرای شریعتی به سرمایه اجتماعی نهادینه و پایدار امر سادهای نیست.
در پانل ما و شریعتی خانم ثمره صفیخانی توضیح داد كه تعامل با جهانیشدن از نظر شریعتی همانا بازسازی فرهنگی است كه باید هر فرد با توجه به فرهنگ و تاریخ و عناصر هویتبخش سازنده خویش و جامعه، خود را در جهت توسعه پایدار و همهجانبه فرهنگی و اقتصادی هدایت كند.
سخنرانان جوان سمینار مانند؛ خانم ثمر صفیخانی با شریعتی رابطه صمیمی برقرار كرده بودند كه فارغ از تعصب حب و بغض بود. اگر در ارائه دیدگاه انتقادی و عمیق چندان توانا نبودند، ولی بضاعت تحقیق و پژوهش را از خود نشان دادند.سخنران دیگر این نشست خانم گوارایی از دستاندركاران فعال این سمینار بود. گوارایی رابطه روشنفكران دینی و زن را مطرح كرد و در قسمت مركزی سخن خود مدعی شد كه این روشنفكران در رابطه با مسائل زنان از خود اثر چشمگیر و مهمی به جا نگذاشته و در این حوزه كمكاری كردهاند. در این مورد شریعتی با دیگران چندان فرقی ندارد.
هادی خانیكی در این نشست از لزوم توجه به چهره جدیدی از شریعتی سخن گفت كه شریعتی دانشگاهی است. او شریعتی انقلابی، شریعتی روشنفكر و شریعتی دانشگاهی را از یكدیگر تفكیك كرد و لزوم پرداختن به شریعتی دانشگاهی را گوشزد كرد. خانیكی تأكید كرد عرصه جدیدی میان آكادمی، سیاست و روشنفكری بهوسیله شریعتی در ایران گشوده شد. درحالیكه در جامعه ما این سه مقوله یكدیگر را نفی میكنند. نیاز به شریعتی دانشگاهی نیز به رشد «دانش اجتماعی» در جامعه ماست كه به نظر خانیكی با شریعتی میتوان «دانشاجتماعی» را در جامعه رشد داد. این ادعای خانیكی مخالفان فراوانی دارد، چرا كه بسیاری از آكادمیسینها، شریعتی را فاقد سواد و دانش اجتماعی میدانند و او را متهم به جنجالیبودن، بیاطلاعی از جامعهشناسی مدرن و غیره میكنند. همچنین دوستداران شریعتی وی را روشنفكر آگاهیبخش میدانند كه بر تحصیلات آكادمیك شوریده است. تلاش خانیكی را باید در این مورد ستود و پیگیر بود كه آیا ادعای خانیكی با نگاه غلامعباس توسلی كه معتقد به پیریزی دانش جامعهشناسی در ایران با كمك آرای شریعتی است میتواند همراهی پیدا كند و میان دانش اجتماعی دانشگاهی و دانش تجربه جامعه ما رابطه اصولی برقرار شود. به نظر میرسد بضاعت استادان جامعهشناس متأثر از شریعتی با كمك دیگران و برخی از آرای وی، چنین امكانی را فراهم میكند، اگر چه این امكان نیز به اقدام مدعیان این راه بستگی دارد.
روز پایانی
تجلیل از طاهر احمدزاده، میناچی و پوران شریعتی و اولین سخنرانی احسان شریعتی پس از سالها دوری از ایران در 29 خرداد 1386 از نكات جالب مراسم پایانی بود كه بسیار گرم و بااحساس برگزار و با استقبال حاضران روبهرو شد. البته مراسم روز پایانی مطابق سال های گذشته و روال بزرگذاشتها برگزار شد. با این حال تلاش دستاندركاران سمینار برای برگزاری آن جای تقدیر و تشكر دارد. اگر انعكاس خبری این سمینار آنسان كه باید و شاید انجام نگرفت، اما از نكات قابل تأسف واكنش برخی از منتقدان شریعتی بود كه از این نوع بزرگداشتها در حسینیه ارشاد و مطبوعات به صراحت و علنی ناراحتی خود را ابراز كردند. این نوع اعتراض جای تعجب دارد. نگرانی ایشان با روح دموكراسی و آزادی بیان همخوانی ندارد.
نوشریعتیها، مفید یا مؤثر
جمعبندی سمینار روشنفكرانه چندان ساده نیست، چرا كه روشنفكر منتقد و فرار است. اما اندیشه و آرای شریعتی رویكرد چه باید كردی دارد. این چه باید كرد از در و دیوار آثار شریعتی میبارد. البته نباید این نكته را از نظر دور داشت كه منتقدان شریعتی با هر زبانی كه به نقد وی میپردازند، باید غنیمت شمرد، اما آنانكه به تعبیر دكتر فراستخواه نوشریعتی خوانده میشوند در كنار دیگر گرایشهای روشنفكران مسلمان، معتقد به استمرار آرمانها و ادعای دورانساز روشنفكر مذهبی (نه دینی) هستند كه همانا خواهان آزادی و رهایی انسان و تحقق عدالت در جامعه است. با این وصف طرفداران شریعتی با انواع گرایشها به آرای وی مینگرند. گرایش شریعتی را در رویكرد عرفانی آن میپسندد یا گرایشی كه شریعتی را سرمایه فرهنگی و آگاهیبخش میداند و بیشتر در كلیات متوقف میماند یا دیدگاهی كه شریعتی را در نقش یك همیشه معترض كلی و قدرتمند با رویكرد انسانگرایانه كه هیچ وضعیت موجودی را تأیید نمیكند و همیشه نقاد میباشد یا باوری كه ادامه شریعتی و ارائه آكادمیك دیدگاههای شریعتی را بهتر میپسندد. میباید از فقدان دیدگاهی در این مراسم سخن گفت كه آرای روشنفكری مذهبی بخصوص شریعتی را به شكل تحققی ارائه میدهد.
اگرچه سمینار نشان داد كه شریعتی با وجوه گوناگون نگریسته میشود كه هیچیك از جلوههای آن را نمیتوان نادیده گرفت. اما شریعتی همچنان مؤثر و دارای برش و تأثیر اجتماعی را كدام رویكرد به شریعتی میتوان قلمداد كرد. نیاز جامعه ما به برقراری رابطه معقول میان آرمانخواهی و وضعیت مطلوب برای تغییر شرایط با توجه به نیاز، استمرار ایدههای شریعتی به شكل تحققی كاری مهم و سترگ است. توضیح مفاهیم به شكل بنیادی امری ضروریاست. مفاهیمی مانند آزادی، توسعه دموكراسی، اما مهمتر از توضیح و تبیین مفاهیم، تحققیكردن این مفاهیم است. به عبارتی میان ایده با مدل ممكن باید با نظریهپردازی پُل زد.
به نظر میرسد كه شریعتی مؤثر با شریعتی مفید متفاوت است. آرای شریعتی میتواند همچنان مؤثر باشد و در تحول اجتماعی نقش پیدا كند. به شرط آنكه بتواند تعریفی از ایران نشان دهد كه با اتكا به اومانیسم اسلامی، ظرف ملت بتواند، همه اقوام ایرانی را در برگیرد یا اینكه انسانشناسی و قصه خلقت انسان، وی میتواند به عدالت جنسیتی كمك كند. یا دیدگاه وی در مورد ایثار میتواند در خدمت توسعه قرار بگیرد. یا اینكه با نگاه عدالتطلبانه، شریعتی میتوان جامعه فراگیری را تعریف كرد كه همه اصناف و اقشار ایرانی از حقوق برابر برخوردار شوند. آیا چنین رویكردی به شریعتی، وی را مؤثر میكند؟ به نظر میرسد كه این سمینار مفید نشان داد كه پرداختن به شریعتی مؤثر باید مورد توجه قرار بگیرد. نباید فراموش كرد كه اگر نتوان میان آرای یك متفكر در سه مرحله آرمان، نظریه و مدل رابطه منطقی برقرار كرد. تأثیر دورانساز آن دچار خدشه میشود.
به امید پربارشدن چنین سمینارهایی و با اعلام خسته نباشید به دستاندركاران آن.
مطالب مرتبط:
همایش سهروزه «شریعتی: دیروز، امروز، فردا» (حسینه ارشاد ـ ۲۷ تا ۲۹ خرداد ۱۳۸۶)