فضل مدنی برتر از فضل انقلابی | احسان تاجیک (سایت بنیاد فرهنگی شریعتی ـ ۱۳۹۳)
فضل مدنی برتر از فضل انقلابی
احسان تاجیک
منبع: سایت بنیاد فرهنگی شریعتی
تاریخ: ۱۳۹۳
شاید این وجه تراژیک زندگی شریعتی یا اقبال بلند وی بود که در چند قدمی روییدن جوانههای بذر افکار انقلابیاش با زندگی وداع کرد و قدری در این جهان بیتوته ننمود که محصول رنجها، دردها و اندیشههایش را برداشت کند. وی در نقد و اصلاح تفکر دینی با ارائه تفسیر ایدئولوژیک انقلابی از اسلام میخواست دین هم به درد این دنیا و هم به درد آخرت برسد؛ این قرائت دینی در فرآیند انقلاب اسلامی به عنوان پرچمدار اصلی جهت بسیج اجتماعی افکار عمومی، نقش جدی و جهت دهنده کلی را ایفا کرد.
شریعتی با طرح هندسی مکتب و پروژه پروتستانتیسم اسلامی در نگاهی جامعهشناسانه، نقش مدنی مذهب را در حوزه عمومی به رسمیت شناساند و با رویکرد عقلانی کوشید تا به زعم خودش، اسلام فردا، مذهب رهایی انسان از چهار زندان؛ خویشتن، تاریخ، جامعه و طبیعت باشد. شاید شریعتی در طرح پروژه پروتستانتیسم اسلامی متوجه نبود هسته خفته قدرت سنت در چه مرز و پیوندی با بنیادگرایی به سر می برد، هرچند گفتمان اصلاحطلبی دینی و روشنفکری مذهبی (در این پارادایم فکری) پادزهر بنیادگرایی دینی میباشد، اما امروزه وقتی به پدیده ظهور نو بنیادگرایی دینی مینگریم، پروژه شریعتی میتواند به نوعی به لحاظ قرائت انقلابی، بسترسازی (نه خاستگاه) بنیادگرایی اسلام سیاسی شود (که بحث مستقلی را میطلبد).
شریعتی، از خراسان سرزمین عرفان، هنر، ادب و فرهنگ برخاست. سرزمینی که به لحاظ فکری مهد مکتب تفکیک به شمار میرود. تفکیکیها به لحاظ اجتماعی مذهبی خواستار بازگشت به دامان اهل بیت و روایات شریفه با رویکردی سنتگرایانه غیرسیاسی هستند،به همین تعابیر، شریعتی هرچند با آنها دیالوگ و پیوند دوستی داشت اما برخلاف تفکرشان به استخراج و تصفیه منابع فکری فرهنگی به نقادی قدرت سنت، که جامعه را به عقب میکشاند، میاندیشید. در جامعه آن روز ایران، مارکسیسم لننیسم و جنبشهای چریکی جهان سوم دلبری و قلب جوانان را میربود، در آن غوغاها، پر شور و شرها، شریعتی با طرح اسلام انقلابی و معرفی چهرههایی چون علی(ع)، حسین(ع)، ابوذر و… به رقابت فکری ایدئولوژیکی، با جریانات سیاسی مقابل میپرداخت.
حال امروزه پس از سه دهه وقتی میگوییم؛ چرا شریعتی به دموکراسی و ارزشهای جهان شمول توجه کافی نکرد، اگر شریعتی رشته فلسفه میخواند این گونه حماسی نوستالژیک از سر شور، سخن سر نمی داد، شاید اگر از مذهب تفسیر انقلابی ایدئولوژیک نمیکرد، نوبنیادگرایی رشد دوباره نمییافت، شاید اگر…. اما در کنار این درنگها، توجه کافی نداریم در زمانه شریعتی تفکرات چپ عدالتطلب کلاسیک و انقلابی زیستن ایدئولوژیک ارزش رسمی و گفتمان غالب جامعه سیاسی مذهبی آن روز بود، نه گفتمان دموکراسی و ارزشهای نئولیبرال عصر جهانی شدن.
شریعتی در رشته جامعهشناسی- مذهبی تحصیل کرده بود و میاندیشید، نه رشته فلسفه و ملاحظات فلسفی محض؛ در زمان شریعتی انقلابهای جهان سوم و جنبشهای چریکی شهری، عرصه جولانگاه و تاخت و تاز جامعه جهان سوم بود، نه گفتمان اصلاحطلبی مدنی عصر امروز؛ فضیلت سیاسی دهه 40 و 50، فضل انقلابی برانداز نهاد رسمی بود، نه رفتار فضل مدنی نهاد ساز جهت تقویت حوزه عمومی دهه 80 و اوایل دهه 90؛ این بود و چنین نبود.
امروزه که پس از 34 سال از حیات شریعتی به تفکرات وی، می نگریم؛ ارزشهای فضل انقلابی ایدئولوژیک رنگ باخته و در حال ریختن است، شریعتی انقلابی هر چند هنوز با ما از رنجها و دردهایش، از خودآگاهی و بیداری جامعه سخن می گوید، اما در پس همهی این نجواها و تعهدها، با توجه به تمام حوادث، تجربهها و درسهایی که در طول سالهای پس از وی آموختیم، امروزه باید به تقویت فضل مدنی بیاندیشیم که او در کلیت مادون اهداف فضل انقلابیاش، به تقویت فضل مدنی نیز اندیشید، برای همین است که شریعتی پس از سه دهه هنوز مخاطب دارد و آثارش از پر تیراژترین، اول بازار کساد فرهنگ و کتابخوانی است.
بیاندیشیم که اگر در زمان حال، شریعتی زنده بود، با توجه به سیر زندگیاش، در آزمون و خطاها، درس و تجربههایی که میاندوخت، آیا همچنان به تکرار و تداوم فضل انقلابیاش پای میفشرد و باز هم میگفت: اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر، هر چند راقم سطور باور دارد که شریعتی قطعاً در تفکراتش تجدید نظری عمیق میکرد چرا که وی معتقد بود: زندگی چیست؟ نان، ایمان، فرهنگ، آزادی، دوست داشتن؛ شریعتی اگر اصلاحگر انقلابی بود، چنانکه اصلاحگر مدنی نیز؛ به این لحاظ به نقد و اصلاح توامان سنت و مدرنیته پرداخت که در نقد و اصلاح دینی، جهشی رو به جلو و در جهت انقلاب اسلامی گام برمیداشت و هم جهت اصلاحگری مدنی که نقش فضل مدنی، مذهب در حوزه عمومی به فعلیت برسد.
شریعتی چنانکه برانداز انقلابی بود، اصلاحگر تأسیسی هم نیز، اگر وی امروز زنده بود و با تحولات این سه دهه و عصر جهانی شدن زندگی را لمس و تجربه میکرد، قطعاً فضل مدنی را برتر از فضل انقلابی میدانست و به تقویت جامعه مدنی عاری از خشونت میاندیشید، چنانکه خود میگفت: فرزند زمان خویش باش چراکه بارزترین شاخصهی انسانیت خودآگاهی است، بنا به همین تعابیر شریعتی را میتوان مرد عرصه عمومی دانست که به رشد و تقویت آن میاندیشید.