مذهب علیه مذهب؛ ۴۵سال پس از شریعتی | مجید یونسیان (کانال تلگرامی راهبرد ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۱)
مذهب علیه مذهب؛ ۴۵سال پس از شریعتی
مجید یونسیان*
منبع: کانال تلگرامی راهبرد
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۱
امروز چهلوپنج سال پس از درگذشت دکتر علی شریعتی بخوبی میتوان اهمیت طرح نظری او را درباره “مذهب علیه مذهب” هضم کرد.
شریعتی با طرح این ایده تلاش کرد “مذهب انقلابی” را در برابر “مذهب فقهی” قرار دهد و با نوعی واکاوی مستند از آموزههای قرآنی، شواهد تاریخی و الگوسازی از شخصیتهایی چون علی(ع)، زینب(س)، حسین(ع)، ابوذر، مقداد و حمزه عصاره مذهب تشیع و اسلام را در عدالتخواهی، آزادمنشی و انسانگرایی خلاصه کند.
او از این غافل بود که اسلام از بدو تولد با نوعی واقعگرایی و تطبیق با شرایط همراه بود و انقلابیگری ابوذر، عدالتخواهی امامعلی و آزادمنشی فرزندش حسین(ع)، نوعی تلاش برای درهم شکستن ظلم حاکمان اموی و سرخوردگی مردم از شیوه حکمرانی ظالمانه بود.
شریعتی سعی در جستوجوی مفاهیمی داشت که در دوره و زمانه خود بهوجودآورنده انگیزه و تحرک برای اصلاح اجتماعی بود و شاید اگر شریعتی را در قاب زمانه و واقعیتهای دوره خود او قرار دهیم، نتوانیم او را مورد انتقاد قرار دهیم. اما آموزههای شریعتی و هر روشنفکر پیشروی دیگری، نمیتواند و نباید تصور شود که در ظرف زمان و مکان خود باقی میماند.
از این زاویه، شریعتی باید جای این سوال را باقی میگذاشت و به این میاندیشید که مذهب و الگوها و ایدهآلهای آن چه نسبتی با تغییر اجتماعی دارد و چگونه میتوان امر مطلق را بر امور نسبی جاری کرد؟
تجربه انقلاب اسلامی و غلبه “اسلام انقلابی” بر “اسلام فقهی”، تجربه قابلتاملی است. عدالت، ظلمستیزی و انسانگرایی مقولات و مفاهیمی است که در این چهار دهه زیاد شنیدهایم.
بیش از هر زمان تاریخی، از عدالتخواهی امامعلی، آزادیخواهی امامحسین، مدارای امامحسن، علم امامصادق و رافت امامرضا شنیدهایم؛ اما در عمل اثری از این ایدهآلها نیست.
شاید بسیاری بر این باور باشند که اشکال را در اجرای مدعیان بدانند و معتقد به این شعر باشند که میگوید: “اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست”؛ اما این نگاه، ما را در فهم موضوع گمراه میکند.
اسلام یک دین است و دین راه و روشی است مبتنی بر هدایت. و هدایت انتخابی است. اما چه کسانی از یک راه و روش هدایت، ایدئولوژی و الگوی اجباری ساختند؟
فقها در زمره اولین گروههایی هستند که از دین و روش پیامبر اسلام برای اصلاح مردم و جامعه، روش و قانون اجباری اداره فرد و جامعه را بیرون کشیدند و این درک خودآموز خود را با نیازهای اجتماعی درآمیختند.
هر فقیهی مذهبی سخت و صلب بهوجود آورد و مردمی رهروی آن شدند و قدرت پدید آوردند و تاریخ را اغشته به نزاعهای فکری و ایدهآلهای خودساختهشان کردند. بعد از فقها این عرفا بودند که همین مسیر را تکرار کردند.
زمانی که علم برخاست و از پذیرش و تائید انطباق مذهب فقها و عرفا با حقیقت و واقعیت سر باز زد؛ به ارتداد و به دشمنی با دین و خدا متهم شد.
شریعتی بهعنوان فردی برآمده از دانشگاه با نادیده گرفتن این اصل مهم که فقه و عرفان دو بال تبدیل دین به مذهب و ایدئولوژی است، خود مذهب دیگری آفرید؛ مذهب انقلابی.
این، انقلاب مذهبی شریعتی علیه مذهب فقهی بود، علیه فقهای سنتی بود، علیه مذهبی بود که او آن را ارتجاع، واپسگرا، عقبمانده و غیرمترقی میدانست. او مذهب انقلابی را آفرید تا مذهب فقهی را به عقب براند؛ چون تصور میکرد راه نجات جامعه مذهب است.
امروز بخوبی دریافتهایم هر آموزهای که به تعصب آلوده باشد و به به تغییر و تطبیق با شرایط اجتماعی تن ندهد، به هرنامی که مزین باشد، با هدف اصلی دین انبیا در تعارض است.
“مذهب علیه مذهب” از دیروز تا امروز جامعه را گرفتار کرده است. مذهب فقها، مذهب عرفا، مذهب انقلابی و هر مذهب دیگری با واقعیت زمان خود در تعارض است؛ چون آموزههای آن با تغییر و نیاز زمانه در برابر هم قرار میگیرند.
شریعتی یک روشنفکر پیشرو بود، در زمانه خود تغییر بهوجود آورد؛ اما این تغییر فقط نیاز آن روز بود و نمیتوان آموزههای آن را به امروز و فردا تسری داد.
شریعتی درک و فهم ما از دین را با مذهب درآمیخت و با نادیده گرفتن عنصر مهم دین یعنی قدرت و حق انتخاب، عنصر صلبی آن را تقویت کرد و این، هم به دین آسیب رساند و هم به جامعه. اصلاح این مسیر، تاریخ معاصر ایران را دگرگون خواهد کرد…
* روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی