گفتمان شریعتی به «کویر» پناه میبرد | رضا ولیپور ـ اسماعیل نوشاد (روزنامه اعتماد ـ خرداد ۱۳۹۳)
گفتمان شریعتی به «کویر» پناه میبرد
نگاهی به مفهوم ایثار در گفتمان شریعتی
رضا ولیپور ـ اسماعیل نوشاد
منبع: ضمیمه ماهانه روزنامه اعتماد
تاریخ: خرداد ۱۳۹۳
آنچه در ادامه میآید یکی از مقالاتی است که در صفحات ویژهی شریعتی در ضمیمهی ماهانه روزنامه اعتماد به تاریخ خرداد ۱۳۹۳ منتشر شده است. در اینجا میتوانید مشخصات این ویژهنامه را مشاهده کرده و فایل پیدیاف آن را دریافت کنید.
مفهوم ایثار مانند بیشتر مفاهیم انسانی از لحاظ دایره مفهومی در بردارنده تعاریف گسترده است که به راحتی نمیتوان تعریف یکدستی از آن ارائه داد. پیچیدگیهای این مفهوم حتی زمانی که به عنوان پدیدهیی تاریخی در یک بستر اجتماعی ـ فرهنگی خاص در نظر گرفته شود بیشتر نمود پیدا میکند. اگرچه تعاریفی را که از مفهوم ایثار ارائه میشود میتوان تحت دو عنوان کلی رویکرد معرفتشناسانه و رویکرد ایدئولوژيک گنجاند.
ویژگی اکثر تحقیقات به انجام رسیده در بخش ارائه راهکارها در جهت توسعه فرهنگ ایثار در سالهای اخیر، نادیده گرفتن شاخصه اصلی یک جامعه در فرآیند تاریخیاش یعنی سیالیت و پویایی ایدهآلهای فرهنگی ـ اجتماعی است و به جای توجه به این امر ساده و ضروری که ارائه هر گونه تعریفی از مفهومی اخلاقی ـ انسانی که بازخورد مثبتی در جامعه و نسل کنونی را موجب شود باید حداقلی تطابق با سیالیت فضای فکری و ذهنی نسل حاضر را داشته باشد. بیشتر در پی نوعی تبارشناسی سطحی از مفهوم ایثار هستند. به عبارت بهتر بدون توجه به بستری که قرار است پذیرای فرآیند انتقال و ترویج مفهومی اخلاقی مانند ایثار باشد با رویکردی تأویلی و تفسیری به صورت ساختارگرا، بیشتر در پی اثبات ساحتی صرفاً ایدئولوژیک از این مفهوم اخلاقی و انسانی هستند تا اینکه دغدغه ترویج و نهادینه کردن ایثار را در فضای فرهنگی کنونی داشته باشند.
مفهوم ایثار یکی از مفاهیم بنیادین علوم انسانی و فلسفه اخلاق است که میتوان در قالب دو رویکرد معرفتشناسانه و ایدئولوژیک به آن پرداخت. در بعد معرفتشناختی، ایثار نوعی کنش دیگرخواهانه به مفهوم انسانی است. مهمترین خصیصه مفهوم ایثار در این رویکرد باور معطوف به عمل است یعنی ابتدا در ساحت آگاهی فرد ـ اجتماع نوعی دگرگونی استعلایی پدید میآید و سپس این تحول به عرصه فعل و عمل فردی ـ جمعی راه یافته و در آن نهادینه میشود.
رویکرد دیگر به مقوله ایثار رویکرد ایدئولوژیک است. از این منظر ایثار در چارچوبی اعتقادی مفهومیابی میشود. در ایران مفهوم ایثار و ایثارگری با توجه به وقایع صدر انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و جنگ تحمیلی در قالب رویکرد ایدئولوژيک، تعریف و تبیین میشود.
فرآیند انتقال و ترویج فرهنگ ایثار در بستر عینی و ذهنی یک جامعه نیازمند شناخت تغییرات و تحولاتی است که طی این سه دهه از انقلاب اسلامی در فضای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه به وجود آمده. به عبارت بهتر برای ترویج یک مفهوم مانند ایثار که با بازخورد مثبت در جامعه و نسل حاضر رو بهرو شود، در درجه اول باید فضای ذهنی جامعه را که به شدت تحت تأثیر مولفههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ـ رسانهها در این عرصه نقش تعیین کنندهیی دارند ـ قرار دارد، بررسی و بازشناسی کرد و این اصل ساده جامعهشناسی سیاسی را هم فراموش نکرد که در یک جامعه هر چه فاصله بین حاکم و محکوم عمیقتر شود محکوم میکوشد درست عکس هر دعوت و تبلیغی که حاکم او را به آن فرامیخواند عمل کند. توجه به این اصل ساده و در عین حال تأثیرگذار در فرآیند جامعهپذیری، در فضای ذهنی جامعه و نسل حاضر که چندان دغدغه آرمانگرایی ندارد، قدم اول در روند بازشناسی ویژگیهای شکلدهنده ذهنیت نسل امروزی است.
مانع دیگری که ممکن است فرآیند انتقال و ترویج مفهوم ایثار را در جامعه دچار اختلال کند مبتنی بر مبنایی روانشناختی است. بر این مبنا انسان دو دسته نیاز دارد: نیازهای ابتدایی مثل شغل و مسکن و امنیت و نیازهای متعالی مانند اخلاق و عشق و پرستش و ایثار. از دیدگاه روانشناختی انسان بدون عبور از نیازهای ابتدایی نمیتواند به ساحت نیازهای متعالی گام نهد. البته منظور از انسان در اینجا افراد عادی در یک جامعه هستند نه افراد برگزیده که ممکن است مثال نقضی باشند بر این دیدگاه روانشناختی افراد برگزیدهیی که مصادیق آن در جریان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ممکن است کم هم نباشند، اما به قول داستایوسکی این طبقه برگزیده که فرزندان عشق آزاد و ایثار بیشایبه هستند معدودند. «پس تکلیف بقیه چیست؟» آیا میتوان مرغدلان را به خاطر تاب نیاوردن باری که قویدلان بر دوش کشیدهاند سرزنش کرد. (نک: چند گفتار درباره توتالیتاریسم، عباس میلانی، ص۳۰)
اما مانع اصلی رویکرد صرفاً ایدئولوژیک به مقوله ایثار است. بیشتر مقالات به اصطلاح تحقیقی که در قالب همایشهای مختلف در رابطه با فرهنگ ایثار ارائه شدهاند به جای آنکه مقوله ایثار را از منظری معرفتشناختی که منظر دینی را هم در برمیگیرد، مورد توجه قرار دهند صرفاً از منظری ایدئولوژیک به مقوله ایثار پرداخته و گفتمان حاکم بر این مقالات هم بیشتر مرتبط با فضای گفتمانی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است. این رویکرد به خودی خود ممکن است نقدی بر آن وارد نباشد و حداقل در حوزه مصداقیابی عینی در ارتباط با مفهوم ایثار ارزشمند نیز باشد. اما واقعاً ارائه راهکارهایی مانند عدم ترس از فقر و کاهش توانایی مالی، توجه به فانی بودن دنیا و ناپایداری آن و نیز از بین رفتن تعلقات دنیوی از جمله ثروت و مکنت و تعدادی دیگر از راهکارهایی از این دست در کتابها و مقالات مورد نظر، چه بازخوردی در جامعهیی که نسل کنونی آن با مقوله فقر و بیکاری مواجه هستند، خواهد داشت. (نک: علیرضا یوسفی، ایثار، فصل۵) حتی اگر حالتی خوشبینانه بحث فقر و بیکاری را چندان شایع هم نبینیم قطعاً نمیتوان تغییر و تحولات بنیادی را که در نگرش و شیوه زندگی عمومی جامعه فعلی در مقایسه با جامعه دهه ۵۰ شمسی به وجود آمده نادیده گرفت. عوامل این تغییر و تحول از زوایای مختلفی قابل بحث است. تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی طی این سه دهه و تکنولوژیهای ارتباطی که مجراهای آگاهیبخشی به نسل کنونی را از تکثر قابل توجهی برخوردار ساخته، میتوان از مهمترین عواملی دانست که شرایط عینی جامعه کنونی را از قرابتی شگفت برخوردار ساخته. شتاب تغییرات تحت تأثیر فضاهای اطلاعرسانی مجازی حتی امکان ایجاد فضای فرهنگی مشترک بین دو نسل بلاواسطه را کمرنگ ساخته. مسأله مهم عدم توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه و نسل حاضر است که قرار است به عنوان گروه هدف در فرآیند انتقال و ترویج فرهنگ ایثار مورد توجه قرار گیرد. اینکه رویکرد اسلامی ـ شیعی امام خمینی(ره) نسبت به مقوله ایثار آن هم در بالاترین سطح ممکن یعنی ایثار جوانان و فرزندان با اقبال فضای عمومی جامعه مواجه میشود. به دلیل هماهنگی کامل بین تعریف خاص امام از مفهوم ایثار با فضای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه ایران در دهه ۵۰ شمسی است.(نک: صحیفه نور، ج۱۴، ص۷۹) به عبارت بهتر گفتمان دینی امام که مبتنی بر ایثار بود به هر دلیلی مخاطبان گستردهیی در مخالفت با رژیم پهلوی داشت و روند ترویج و جذب این مفهوم در حوادث انقلاب اسلامی و بعد از آن در جنگ تحمیلی مصادیق فراوانی یافت.
بیتوجهی تحقیقاتی که به ارائه راهکار در حوزه ترویج فرهنگ ایثار میپردازند ناشی از نادیده گرفتن این امر بدیهی است که هر گفتمان برای انتقال و ترویج نیاز به چند مولفه اساسی مانند تولیدکنندگان، مخاطبان، منابع فرهنگی و کنشها دارد.(نک: وان دایک، مطالعاتی در تحلیل گفتمان) در واقع نکته اصلی که مورد بیتوجهی قرار گرفته ویژگیهای این مولفهها در شرایط کنونی است. به نظر میرسد یکی از موانع اصلی در روند ترویج فرهنگ ایثار، تفاوتهای فضای گفتمانی حاکم بر تولیدکنندگان و مخاطبان باشد.
خیلی از افرادی که در جریان جنگ راهی جبههها میشوند اگرچه قطعا کنششان مصداق بارز ایثارگری محسوب میشود اما نمیتوان این امر را انکار کرد که گاه دلایل مهم دیگری را نیز از حضور در جنگ دارند. به گفته هابسبام جنگ برای خیلی از مردان تجربهیی اساسی و الهامبخش است. کسانی که یونیفورم و انضباط، قربانی دادن ـ خود و دیگران ـ خون و اسلحه و قدرت را چیزهایی میدانند که به زندگی مردانه ارزش زیستن میدهد.(هابسبام، ۱۶۲) اگرچه این دیدگاه نسبت به دلایل شرکت در جنگ از جنبه روانشناختی قابل تأمل است اما در ارتباط با رزمندگان ایرانی که در جنگ تحمیلی حضور مییافتند نباید فراموش کرد که سنت اجتماعی و فرهنگی ایرانی ـ اسلامی غنیای که ملهم از ایدههای وطن و دین بود و مفاهیمی مانند ایثار از دل این سنت دیرپای ملی و دینی دوباره سر برکشید و با بازگشتی هوشمندانه به مصادیق و مظاهر باشکوه ایثارگری نظیر واقعه کربلا آن را از غنایی عظیم برخوردار ساختند. علاوه بر سنت فرهنگی ـ دینی یاد شده، در فضای گفتمانی دوره مقارن با هجوم عراق به ایران از جنبه روانی، مردم ایران نیز مانند هر ملت دیگری به گفته میلوش، حوادث تاریخی را از منظر منافع ملی خود میبیند و پیامدهای آن را از این دیدگاه بررسی میکند.(۱۵) در بازیابی مفهوم ایثار در فضای گفتمان دوره جنگ تحمیلی این نکته مهم نباید فراموش شود.
با وجود حضور سنتی دینی که سرشار از مصادیق بارز ایثارگری در طول تاریخ ایران اسلامی بوده و تأثیر آن بر روحیات رزمندگان در دوره جنگ تحمیلی، نمیتوان به صورت قطعی در مورد میزان خودآگاهی خیلی از این رزمندگان از مفهوم ایثار نظر قطعی داد، یا اینکه اساساً آیا خیلی از این رزمندگان تصور روشنی از مفهوم ایثار آن هم به مفهومی که دغدغه اصلی گفتمان رسمی کنونی است را داشتهاند یا خیر. البته لازم به ذکر است که فضای جبهه و جنگ در واقع بستری است که برای نخستین بار برخی رزمندگان با مفهوم گناه ـ مربوط به دوره زندگی در شهر ـ و ایمان و ایثار در فضای حاکم در جبهه آشنا میشوند. برای نمونه، حتی در فیلمهای سطحی مانند اخراجیها، هم این امر از جانب کارگردان فیلم که خود از کسانی بوده که در فضای جبهه حضور داشته، مورد توجه قرار میگیرد. در این فیلم، زندگی گروهی از اراذل و اوباش (تعبیر فرهنگی امروزی از این دسته از افراد) روایت میشود که بنا به دلایل شخصی و اجتماعی و نه ایثارگرانه راهی جبهه میشوند و در فضای جبهه است که برای نخستین بار به «گناه» خویش آگاه و در نتیجه آماده ایثار حتی جان خود میشوند.
در واقع یکی از دلایلی که باعث میشود به کارکرد فرآیند انتقال و ترویج مفاهیم اخلاقی مانند ایثار چندان خوشبین نبود، تفاوت بنیادی گفتمان حاکم بر متولیان فرهنگ ایثار با نسل کنونی است ویژگیهای این گفتمان اساساً از فضای آرمانگرایانه حاکم بر فضای ذهنی روشنفکران در دوره پس از کنارهگیری رضاشاه پهلوی از قدرت نشأت میگیرد. نمونه این روشنفکران، شریعتی و آلاحمد هستند یعنی نسل جنگ سرد و نسل بعد از شهریور ۱۳۲۰ شمسی. نسلی که بیشتر ایدئولوژیک فکر میکند و غربستیز است.(۲۶۷) در این میان اندیشههای خاص فردی مثل شریعتی در ارائه قرائت تازه و انقلابی از مذهب تشیع برای بسیاری از جوانان دهههای بعد از شهریور ۱۳۲۰، جذابیت خاصی داشت و این قرائت متفاوت از مذهب، به نوعی، نظامی فکری و ایدئولوژیک فراهم کرد که وجه مشروعیت بخشی به اقدامات انقلابی را فراهم میکرد. اندیشههایی که در نوشتهها و سخنرانیهای وی، حول محور «اسلام علوی» که آن را در تقابل با اسلام سنتی «اسلام صفوی» مینامیدش شکل گرفته بود و عمده قشر جوان و تحصیلکرده دوره مزبور را تحت تأثیر قرار میداد اما هر چه از آن زمان دورتر میشویم جنبههای مارکسیستی این گونه خاص از تفسیر تشیع ـ که شریعتی بانی آن بود ـ بیشتر نمود پیدا میکند.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا در این گفتمان، مارکسیسم در خدمت اسلام است یا اسلام در خدمت تفسیر مارکسیستی شریعتی از اسلام؟ شریعتی به نحوی نمادین از میدان نقش جهان اصفهان که آن را میدان «زر و زور و تزویر» میدانست به سمت کویر روی برمیگرداند، کویری که به ادعای او در عین تهیناکیاش سرشار از برابری و برادری است اما همزمان این دلهره پیش میآید که نکند این تهیناکی نامتناهی، همان هیچستان پوچگرایی باشد که از متن فلسفه نیچه نمود پیدا کرد و در اگزیستانسیالیسم مارکسیستیای ـ که شریعتی به غایت تحت تأثیر آن بود ـ جذب شده باشد. این هیچستان خدایی ندارد و تنها داشتهاش، «گناه» است، همان مفهومی که کمابیش انسان غربی در قرن بیستم بر محوریت آن مفهوم ـ به ویژه در روانکاوی فرویدی ـ باز تعریف شده است. آیا ایدههایی که شریعتی در صدد تزریق آن به نسل انقلابی دهه ۴۰و ۵۰ ـ حتی تا حدودی دهه ۶۰ ـ بود و بحق گروه کثیری از مخالفان رژیم پهلوی را هم تحت تأثیر قرار داد، از این مفهوم گناهکاری، سرچشمه نگرفته بود؟! اگر چنین باشد، ناخواسته در دل همان بحرانی قرار گرفتهایم که غربیها نیز در آن اسیرند و حتی جوامعی نظیر ایران وضعیت خطرناکتری در ارتباط با بحران فوق دارند چرا که آنها از این بحران آگاهند ولی ما به دلیل عبارات شبه عرفانی این گفتمان، از تشخیص آن ناتوانیم.
بدیهی است که ایجاد یک وضعیت اخلاقی پایدار از متن شرایط «استثنایی» ناممکن است. گفتمان شریعتی در تقویت فضای انقلابی ـ به عنوان وضعیتی استثنایی ـ در وجهی ایثارگرانه، در دوره منتهی به انقلاب اسلامی موثر بود اما در ایجاد یک جامعه اخلاقی پایدار در شرایط کنونی، کارکردی نخواهد داشت اما آیا این دیدگاه بدبینانه نسبت به شهر و زندگی شهری که حتی در کتابهای درسی دهه ۶۰ نمود بارزی پیدا کرد، میتواند انگیزهیی در نسل کنونی ایجاد کند؟ آیا بهتر نیست که بار دیگر بازگشتی مفهومی به سنت پیامبر(ص) داشت که ابتدا مدینهالنبی را ایجاد کردند و سپس، جنگ و شهادت و ایثارگری را برای حفظ مدینه، اتخاذ فرمودند.
متهم کردن نسل کنونی به لاقیدی و فساد از آن نوعی که در نتیجه گفتمان شریعتی، دهه ۶۰ را متهم میکرد بیهوده است و هر چه بیشتر آنها را از مفاهیم اخلاقی دور میکند، به باور نگارندگان این نوشته، برای نخستین بار پس از انقلاب، اینک نخبگان فکری جامعه باید به دنبال راهی باشند که نسل کنونی، خدا را در شهر بیابد و در شهر با مفاهیم اخلاقی همچون ایثار آشنا شود.
نکته قابل توجه آنکه حداقل در حوزه همایشها، با بیتوجهی به این امر بدیهی روبهرو هستیم که آن نوع آرمانگرایی گفتمان مزبور، دیگر حضور پررنگی در فضای ذهنی جامعه و نسل کنونی ندارد. در فضای جهانی حاکم بر فضای اجتماعی ـ فرهنگی، نظام فکری با آرمان واحدی نمیتواند گروههای مختلف اجتماعی را به هم پیوند دهد. این شرایط در فضای فرهنگی جامعه کنونی ایران هم به چشم میخورد. در حالی که در فضای اجتماعی ـ فرهنگی جامعه مقارن با جنگ تحمیلی، اساساً با جامعهیی روبرو هستیم که ملهم از آرمان واحدی است که ترکیبی از ایدههای وطن و دین را داراست. در واقع به نوعی مصداق این بیتوجهی به شرایط و ضرورتهای عینی، حکایت مولوی درباره شخصی ناشنواست که قصد دارد برای احوالپرسی از همسایه مریضش به دیدارش برود و چون ناشنواست از قبل برای جواب سوالات خود که در نظر دارد بپرسد پاسخهایی را بر اساس ذهنیت خود فرض کرده که در نهایت این دیدار بیشتر به تلقی این عمل از جانب فرد بیمار به عنوان عملی خصمانه میانجامد تا اقدامی خیرخواهانه که فرد ناشنوا هنوز فکر میکرده انجام داده است.
پرداختن به مفهوم ایثار در دورانی که پول و سود شخصی هر لحظه تمام ابعاد زندگی ما را در برمیگیرد، بینهایت دشوار و از آن دشوارتر ارائه روشی برای انتقال این مفهوم به متن زندگی نسلهای آینده است. نسلهایی که هرچه بیشتر در محاصره تکنولوژی و فضای مجازی دنیای مدرن قرار دارند و به نسل «دیجیتال» مشهور شدهاند. فضای گفتمانی حاکم بر دوره منتهی به انقلاب اسلامی که قطعاً ذهنیت خیلی از انقلابیون را تحت تأثیر قرار داده بود از آبشخورهای فکری مختلف نشأت میگرفت که هدف واحد ـ سرنگونی رژیم پهلوی ـ انسجام و هماهنگی عملکرد گروههای مختلف وابسته به گفتمانهای مزبور، را در پی داشت.
گفتمان شریعتی ـ بد یا خوب ـ که مبتنی بر ایذه …. «گناه» و «شهر» در چارچوبی لازم و ملزوم، بود، در ادبیات دفاع مقدس جذب شد. مانند مواجه شدن «اراذل و اوباشی» که در روایت سطحی فیلم «اخراجیها» به تصویر کشیده میشوند با مقوله ایمان که در واقع این مواجهه در گرو پذیرش گناهکار بودنشان در «شهر» است. به عبارت بهتر، ما در شهر گناهکاریم و تنها در جنگ است که با ایمان و ایثار روبهرو میشویم. قطعاً این روایت یک بنیاد اساسی کم دارد و آن هم خدا در شهر است. در شهر جز «گناه» و «دود ماشین» چیزی نیست. راوی چنین گفتمانی همیشه در آرزوست تا چونان «پرندهیی» پر بگشاید و از این فضای پلید رهایی یابد. اما آیا این روایت، روایتی معکوس نیست؟ آیا نباید در میان ما در شهر باشد و با ایمان به این خدا به جنگ و دفاع از دین و وطن به وجهی ایثارگرانه پرداخت؟ اما گفتمان شریعتی در شهر حرفی برای گفتن ندارد و به کویر پناه میبرد. نتیجه به میدان آوردن ارزشهای اجتماعی برآمده از شرایط استثنایی انقلابی و جنگی به شهر و جامعه مدنی در وضعیت صلح، چیزی نیست جز صفکشیهای خونبار اجتماعی که در سالیان گذشته متاسفانه از این حوادث کم نداشتهایم. پرسش و در واقع دغدغه اصلی اینجاست که آیا نسل کنونی که با زندگی شهری و روابط پیچیدهاش به شدت پیوند خورده است، آماده پذیرش چنین گفتمانی است.
منابع:
تقوی، محمدرضا، نظریه پردازش، پذیرش و پرورش دین؛ رویکردی نرم برای انتقال فرهنگ ایثار و شهادت. ص۷۵ـ ۱۰۳، «فصلنامه تربیت اسلامی» ص۶، ش۱۲، بهار و تابستان۱۳۹۰.
جهانبگلو، رامین، موج چهارم، ترجمه منصور گودرزی، ج۴، نشر نی، تهران، ۱۳۸۴.
میلانی، عباس، چند گفتار درباره توتالیتاریسم؛ مقالاتی از داستایوسکی، نچائف ، میلوش، کوندرا، کولاکوفسکی، اختران، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۱.
میلوش، چسلاو ، قبضه قدرت، ترجمه دکتر روشن وزیری، نشر نی، تهران، ۱۳۸۶.
وان دایک، نئونای، مطالعاتی در تحلیل گفتمان؛ از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی، گروه مترجمان، پیروز ایزدی و دیگران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، تهران، ۱۳۸۲.
هابسبام ، اریک، عصر نهایتها، تاریخ جهان۱۹۱۴ـ ۱۹۹۱، حسن مرتضوی، نشر آگه، تهران، ۱۳۸۰.
یوسفی، علیرضا، ایثار، ۲جلد، (فصل۵) انتشارات حسنین، قم، ۱۳۸۲.
*دانشجوی مقطع دکترا، تاریخ محلی دانشگاه اصفهان.
*دانشجوی مقطع دکترا، فلسفه غرب دانشگاه اصفهان.