Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


پوران شریعت‌رضوی: مرید نه؛ عاشق! | سوسن شریعتی (متن سخنرانی در کانون توحید به مناسبت مراسم بزرگداشت پوران شریعت‌رضوی ـ ۲ اسفند ۱۳۹۷)

پوران شریعت‌رضوی: مرید نه؛ عاشق!

سوسن شریعتی

مکان: کانون توحید

تاریخ: ۲ اسفند ۱۳۹۷ (به مناسبت مراسم بزرگداشت پوران شریعت رضوی)

این دفعه را قرار است در باره پوران شریعت رضوی صحبت کنم و نه علی شریعتی. این هم تقدیر ما بوده است- تقدیری خود خواسته و پر اعجاز-پذیرش میراث؛ پدری باشد یا مادری. و باز همان مشکل همیشگی، همان سوءظن: از کجا معلوم؟ از کجا معلوم که بی طرفانه است، از کجا معلوم که جانبدارانه نباشد؟
اما امروز مسئله این نیست. مسئله این است که صحبت کردن از کدام یک سخت تر است؟
صحبت کردن از کسی که کوتاه زیست؛ از آن دست ستاره هایی که یک دم در این ظلام می درخشند و می روند و بدل به یک حسرت می شوند سخت تر است و یا صحبت کردن از کسی که بلند زیست، باقی ماند و تکیه گاه شد؟
صحبت کردن از آن کس که متفکر است، مرد ایده ها ست و گشودن افق های جدید و انداختن امید و هوسِ« جایی دیگر – جوری دیگر»؛ آن کس که دعوت می کند به آزادی سخت تر است و یا آن کس که زن زندگی است می شود سقف، دامنِ امن، امنیت و در پی تدارک شرایط تحقق آزادی است؟

تفاوت علی شریعتی و پوران شریعت رضوی را می توان موضوع سیاست، فلسفه، ادبیات، جامعه دانست. ما فرزندان- به عبارتی- محصول این دوگانه های پر تنش هستیم.
*تفاوت پدر و مادر من موضوع سیاست است: آزادی یا امنیت[استقلال] و این پرسش که کدام مهم تر است؟ پوران شریعت رضوی- همچون مادر- ضامن و خواهان امنیت بود. [امنیتی که بارها از زمان کودکی اش به خطر افتاده بود]در نتیجه اگر که در دهه بیست و سی درس خوانده بود و می گفت که باید درس خواند، اگر که زنی شاغل بود و بر شغل زنان تکیه می کرد… همه اینها برایش پیش شرط های حفظ امنیت و استقلال بود. شریعتی را اما می توان با کلید واژه آزادی تعریف کرد.
*تفاوت پوران شریعت رضوی و شریعتی موضوع اجتماعی هم هست: «کوچک زیباست» و یا« فتح قله های بلند»؟ پوران شریعت رضوی طرفدار کوچک زیباست بود و می توان گفت که فتح قله های بلند را به شریعتی واگذار کرده بود. برای او کوچک زیبا بود و از همین رو چهره ای بود خیر: مدرسه ساز گفته شد، تامین بودجه های تحصیلی برای جوانان گفته شد، تهیه سقف برای مستمند گفته شد، همبستگی با خانواده های سیاسی…
یادم است در پاسخ به موضوع انشائی که پدر به ما داده بود: «به فقیر کمک کنیم یا با فقر مبارزه کنیم»؟ پوران با طنز می گفت:« تا شما بیایید با فقر مبارزه کنید من به فقیر کمک خواهم کرد!» به این معنا او «هم اینجا و هم اکنون» را سوژه قرار می داد و ای بسا با افق های دور کمتر کار داشت. بدبینی او به سیاست هم از همین رو بود؛ این ادعا که سیاست که سوژه اش قدرت است بتواند قله های بلند تری را فتح کند. این اعتنا به «هم اینجا و هم اکنون» از او زنی ساخته بود پا در رکاب. در همه فعالیت های فرهنگی-مدنی واجتماعی اش نه وکیل می گرفت و نه نماینده داشت. خودش مستقیم وارد صحنه می شد؛ چه وقتی خود مسئولیت چاپ آثار شریعتی را پس از انقلاب بر عهده گرفت، چه زمانی که برای نشر آثار شریعتی مجبور به کشمکش با مسئولین وزارت ارشاد می شد؛ چه زمانی که با ناشرین قرارداد تنظیم می کرد و دست آخر چه هنگامی که – با ماشین یا گاری- خودش را به غرفه کتاب در نمایشگاه بین المللی کتاب می رساند و فروشنده کتاب می شد. بارها به او تذکر داده شد که فروشندگی کتاب در شأن شما نیست ولی دوست داشت که علی رغم سن بنشیند پشت میز فروش کتاب و لااقل به گفته خودش سالی یک بار دیدار با دوستداران جوان این آثار را از دست ندهد و خیلی پارتیزانی تا همین آخرین نمایشگاه کتاب عمل کند. او چریک نبود ولی پارتیزان فرهنگ بود؛ بدون رعایت امری به نام شأن؛ نه در درگیری با مسئولین شأن رعایت می کرد-نه شأن خودش را و نه شأن دیگری را- و نه در برخورد با موانع اجتماعی ای که در برابرش می دید مرعوب می شد.
*تفاوت شریعتی و پوران شریعت رضوی را به نوعی موضوع فلسفه هم می توان دانست. در ادبیات از دن کیشوت و سانچو حرف می زنند (دن کیشوت همانی که معروف است به انکار زمانه ای که تغییر یافته و خواهان ناممکن و سانچویی که او را به واقعیت دعوت می کند.) ایده آلیزم یا رئالیزم؟ کدام یک درست تراست؟ به ایده آل ها نظر کردن و یا واقعیت را نگریستن؟
پوران شریعت رضوی قهرمان امر روزمره است و در نتیجه نه با انکار و نه با تحقیر واقعیت بلکه بر اساس آن، از آنچه که هست با همه تهدیدها و خطرهایی که دارد فرصت می ساخت. اگر شریعتی متهم است به اینکه واقعیت را تحقیر می کند و کوچک می شمارد و یک«شاید وقتی دیگر- شاید جوری دیگر» مدام او را به حسرت می اندازد پوران شریعت رضوی اما به تعبیر خود شریعتی، رومانتیک نیست و آنها را خیال بافی می داند و در تلاش است تا امکاناتی را که در واقعیت هست کشف کند. همه تلاش او و مبارزاتش در غیبت همسرش مبتنی بر همین رفتار بوده است. مهمترین گواه این رویکرد چاپ آثار شریعتی است در دهه شصت. او را به عنوان ناشر آثار شریعتی می شناسند و او تمام این آثار را در دهه شصت که سخت ترین دهه تاریخ معاصر ماست به چاپ می رساند؛ در جامعه ای که مرد سالار است؛ جامعه ای است پسا انقلابی؛ در فضایی که نسبت به نام و خانواده او سوء ظن سیاسی وجود دارد …اما می بینیم که علی رغم این همه تهدید او موفق می شود تمامی آثار همسرش را به کمک آقایان امیر رضایی و شهید مجید شریف به چاپ برساند و با سه چهار نفر و با مدیریت خودش کاری سترگ( 36 جلد ) را به سرانجام برساند؛ به جای اینکه برود، به جای اینکه ترک کند، به جای اینکه تف بیندازد براین واقعیت زشت و کثیف، آن را می پذیرد، باور می کند تا بتواند دورش بزند و ممنوع را به ممکن بدیل کند.
یکی از نشانه های این نگاه رابطه پوران با پول است. علی شریعتی معروف است –می شناسند و نقد هم می کنند- که پول را تحقیر می کند و نادیده می گیرد. او در تمامی ایام فعالیتش در حسینیه ارشاد هرگز حق تالیف نگرفت و پوران به عنوان وارث همواره در مظان این نگاه بود که برای کتاب ها متولی گری می کند و حق التالیف بگیر آثار شریعتی است . درست است و راست است که او نه تنها آثار او را نشر می کرد بلکه حق التالیف را هم می گرفت. علاوه بر اینکه علت این پی گیری بی تردید تضمین امنیت و استقلال مالی خانواده اش است (چه چیزی مشروع تر از خوردن نان پدری) اما رفتار پوران شریعت رضوی با این ماجرا به همین توضیح محدود نمی شود و از همین رو قابل تأمل است: حق مسلم اش را بر اساس همان نگاه واقع گرا می گیرداما نحوه توزیع آن است که اهمیت دارد. این تذکر لازم است: او پول حق التألیف کتاب های همسرش را هرگز خرج خودش نمی کرد. یکی از اموری که به آن مباهات می کرد همین بود. به عنوان مثال همین خانه ای که از سال 1378توسط شهرداری خریده و موزه شده است –پس از اینکه در آنجا اتفاقات فراوان افتاد-در ازای چهار واحد آپارتمان و داده شد به چهار مالک، چهار فرزند و طبیعتا خودش بی جا و بی مکان می ماند .(این خانه در سال 1352 خریداری شده بود و تصمیم خانواده این بوده که به نام چهار فرزند باشد) با تأکید می گفت که خانه ای که طی این سال ها در آن ساکن بوده با پول معلمی خودش و فروش زمینی که به فرهنگیان مشهد در دهه چهل داده شده بود خریده شده است. پوران شریعت رضوی پول را از این دست می گرفت و از آن دست می داد. فعالیت های خیریه ای او مبتنی بر همین رابطه با پول بود، مثلا با سرکیسه کردن پولدارها: به زور، با خواهش، با تشر، با متلک…برای اینکه پولی گرفته شود و به کار دیگری های نیازمند بیاید. [در اینجا هم میدیدی که شأن را فراموش می کند] پافشاری و حتی لجبازی برای داشتن استقلال مالی از یک سو، پی گیری مطالبات و حق مسلم خود و نیز پی گیری نیاز ها و حقوق مادی دیگران نسبتی بود که او با پول داشت.
علی رغم این تفاوت ها یا به یمن همین تفاوت هاست که از پوران شریعت رضوی یک عاشق می سازد و نه یک مرید. پوران شریعت رضوی مرید شریعتی نبود و نیست و گاه از همین زاویه متهم می شد که آیا : «شوهرش را درک می کند؟ آیا او را می فهمد و..» بی تردید عاشق با مرید فرق دارد. اما همین تفاوت هاست که او را مستقل می کند؛ مستقل حتی از شریعتی اما وفادار. پوران شریعت رضوی درک دیگری از وفاداری به ما نشان می دهد. میراث دار است بله؛ او میراث دار شریعتی است در دهه 60 اما هرگز متولی شریعتی نبوده است وهرگز نخواسته که متولی گری بکند. اما میراث داری است امین چرا..!.بسیاری از اثار شریعتی را که می توانست پاره کند، نادیده بگیرد، پنهان کند…چاپ می کند و بی اعتنا به اینکه گاه مضامینی علیه خودش دارد.
به یمن این استقلال در زمینه مادی و نیز در رویکرد فرهنگی و حتی سیاسی است که پوران شریعت رضوی می تواند استقلال و امنیت خانواده اش را طی سال های خطیر پس از شریعتی تضمین کند. حفظ استقلال سیاسی و فرهنگی به یمن تن ندادن به وسوسه هایی که محبوبیت و شهرت شریعتی در سال های آغازین انقلاب او وخانواده اش را در معرض آن قرار می داد و استقلال مالی به یمن مدیریت درست حقوق خود و همسرش که باز هم در آغاز انقلاب به دلیل تیراژ بالای آثار نیازمند شفافیت و مدیریت سالم بود. (در آغاز انقلاب آثار شریعتی به 100 الی 300 هزار هم می رسید). این پرانتز را بگویم چرا که از این موضوع زخم خورده بود:
. چاپ مجموعه آثار شریعتی پس از مرگش (دو سال قبل از انقلاب) به دلیل ممنوع القلم و چاپ بودن او از سال 1352 در اروپا کلید می خورد و با انقلاب ایران این مهم به ایران منتقل می شود اما برای تداوم این کار متولیان چاپ این آثار – دوستان شریعتی و بخشی از نهاد حسینیه ارشاد– پوران شریعت رضوی را صدا نمی زنند و او را برای گرفتن حق تألیف به صندوق خیریه ای در نقطه ای در تهران حواله می داده اند؛ امری که برای او بسیار تحقیر آمیز بوده و از آن به تلخی یاد می کرد. می دانیم که زنان پس از مرگ همسرانشان هیچ کاره اند. یا پدر است و یا فرزندان اما پوران با تلاش و پی گیری و البته با توافق استاد شریعتی موفق می شود با تکیه بر همان روحیه مبارزه جویانه ای که دارد از سال 1358 عهده دار چاپ آثار همسرش شود.
شاید به دلیل همین روحیه است که شریعتی در باره پوران می نویسد:
«پرومته همسر من است او دلی را که در آسمان پرواز می کرد به زمین آورد. او سقراط من شد. سقراط نمی گفت من فلسفه را از آسمان به زمین فرود آوردم؟»(گفتگوهای تنهایی-جلد دوم)
با این همه و علی رغم این تفاوت ها این دو در یک چیز مشترک بودند و آن عشق به نسل اسیر وطنشان بود. از همین رو و به معنای مادرانه آن می گفت و تأکید داشت که نباید ترکش کرد و او را با متولیانش یکی گرفت. پوران شریعت رضوی سیاسی نبود ولی سیاست به او همواره کار داشت. با مرگ دو برادر با سیاست آشنا شد، با ازدواج با علی شریعتی بارها از آستانه زندان های سیاسی سر درآورد؛ مورد غضب قرار گرفت؛ هشت سال ممنوع الخروج شد و پریروز بالاخره ماجرای این دو به پایان رسید.
پریروز برای تحویل پیکر مادرم به بهشت زهرا رفتم تا او را تحویل بگیرم و به حسینیه ارشاد برای تشییع بیاورم. باید صورت را شناسایی می کردم؛ با عزیزی رفته بود و او بر عهده گرفت و من پرهیز کردم. مرده شور که پرهیز مرا دید گفت: «خانم! مرده که ترس ندارد؛ از زنده ها بترس.» و من آرام-آرام که به حسینیه ارشاد نزدیک می شدم و به من تلفنی می گفتند نزدیک نشو! زود است و درها بسته است… با خودم می گفتم:« عجب حرف احمقانه ای بود! حرف مرده شور »و خوشحال از اینکه این دو تن در پایان هم به یکدیگر شبیه شدند و آن اینکه «از مرده هاشان هم هنوز می ترسند…»!

 

مطالب مرتبط:

مراسم بزرگداشت پوران شریعت‌رضوی در کانون توحید



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : آوریل 23, 2019 1034 بازدید       [facebook]