«شریعتی “زنان” را به نقد قدرت فرا میخواند»؛ سوسن شریعتی (روزنامه آرمان امروز ـ ۱۷ اسفند ۱۳۹۶)
شریعتی «زنان» را به نقد قدرت فرا میخواند
سوسن شریعتی
منبع: روزنامه آرمان امروز
تاریخ: ۱۷ اسفند ۱۳۹۶
«…شریعتی با دو «شبه» در میافتد. «شبه مدرن» و «شبه مذهبی» اولی را برای دفاع از امر مدرن پیش میکشد و دومی را برای دفاع از مذهب. انسان سنتی مذهبی نیست شبه مذهبی است. شریعتی سنت را از مذهب جدا میداند. این یکی آن را قدسی میکند و این را پیش پا افتاده. او در نقدی که به زن سنتی دارد این است که او زندانی تنگناهای فرهنگی و قومی و قبیلگیای است که به نام مذهب جلو آمدهاست و ربطی به مذهب ندارد. با سنت می شود در افتاد، نقدش کرد، تصفیه اش کرد اما قدسی نیست او با رویکرد انتقادی به سنت از یک سو و به آنچه که به عنوان شبه مدرن مطرح میشود از سوی دیگر درگیر میشود. میگوید شبه مدرن تا با آن چه به عنوان امر مدرن در جوامعی مانند جوامع ما جا افتاده است مرزبندی کند. تشبه به امر مدرن با سر زدن سوژه مدرن بیتردید فرق وجود دارد. و البته با تک الگویی بودن مدرنیته هم مشکل دارد و به دنبال چند الگویی کردن مدرنیته است، یعنی اعاده حیثیت کردن از انسان. سر زدن زن مدرن محصول یک مبارزه طولانی اجتماعی و فرهنگی است و شکل گیری آن یک شبه و با دو صدور فرمان میسر نمیشود. مدرن شدن بدون پرداخت این بها ممکن نمیشود. طرح الگوی سوم توسط شریعتی در چنین موقعیتی معنی میشود : در برابر دو شبه. شبه مدرن و شبه سنتی .»
آرمان- محمد حسین جعفری- روز زن را گرامی میدارند؛ روزی که تکریم نیمی از جامعه است؛ نیمی از جامعه که در عین توانمندیهای والا هیچگاه در انتظار تقری و تشکر نیست و لبخند همسر و فرزند برایش از هر تحسینی والاتر است. متحجران که خود توانایی فعالیتهای اجتماعی و تاثیرگذاری در جامعه ندارند، او را جنس دوم مینامند اما انسانهای منصف و بادانش گواهی می دهند زنان نه تنها ارزشی کمتر از مردان ندارند بلکه در عرصههای بااهمیتی از آنان پیشه می گیرند. شاید زن دیروز در چالش سنت و مدرنیته گرفتار بود اما زن امروز بخوبی این دوگانگی را حذف و در جایگاه اصلی خودش قرار دارد هر چند مردانی از دیروز هنوز همان افکار تاریخ مصرف گذشته را دارند که البته با توجه به پیشرفت و آگاهی جامعه ، آن مردان هستند که امروز جایگاهی در جامعه ندارند و شهروند درجه دو هستند. دکتر شریعتی چنین فاطمه اسوه زنان عالم را معنا میکند : خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است…» اکنون سوسن شریعتی دختر دکتر شریعتی با آرمان از زن و جایگاه او میگوید.
نقش و جایگاه زن در ادبیات و آثار دکتر شریعتی را چگونه ارزیابی می کنید و اصولاً زن و مساله زنان چه جایگاهی در افکار و آرای دکتر شریعتی دارند؟
برای ارزیابی نگاه شریعتی به موقعیت و جایگاه زنان بی تردید نه تنها باید به اندیشه های او مراجعه کرد که به زندگی او هم باید نظر انداخت. به خصوص این روزها که همگی به دنبال پیدا کردن ربط یا تضاد میان عمل و نظر بزرگان هستند و مدام و هر روز از پرده برون می افتد رازهای مگوی این و آن. اتفاقا شریعتی هم یکی از آن نام هایی است که از موضوعات مورد علاقه افشاگری های پی در پی بوده و هست است از جمله در مورد نظر و عملش در نسبت با زنان. گاه نظرش مورد نقد بوده و گاه عملش. گاه اسلامیتش به پرسش گرفته شده و گاه مدرنیتش.
از زندگی شریعتی شروع کنیم؟
بله! از زندگی او شروع کنیم. شریعتی در باره اقبال می گوید:« زندگیاش مرکب رسالتش بود». این جمله را به نسبت زندگی شریعتی و تفکرش می توان تعمیم داد. زندگی وتفکر شریعتی شباهت بی تردیدی به هم دارند: پر تنش، در جستجوی ابداع، منتقد، ناراضی و… شریعتی از آن دسته افرادی نبوده است که چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند و نیازی به افشاگری نبوده. به خصوص امروزه که چهل سال از مرگش میگذرد و در طول این چهل سال در باره زندگی خصوصی، اجتماعی و فکری اش، صحبت شده، نوشته شده و به عبارتی شفاف سازی شده و از همین رو امروز با قاطعیت بیشتری میتوانیم درباره شریعتی و افکار و زندگی او صحبت کنیم و بگوئیم چگونه میاندیشید و چگونه زیست. تمامی آثارش به چاپ رسیده، خاطرات مستقیم دوستان و نزدیکان و متقدانش طرح شده، کارهای پژوهشی در خصوص بیوگرافی او به بازار رفته.
همسر شریعتی، پوران شریعت رضوی، البته در این ضرورت شفاف سازی زندگی شریعتی نقش زیادی داشته است. از پخش عکس های بدون سانسور او (آخرین تصویر)تا چاپ نوشتههایی که دستنوشتههای شخصی او بوده مانند «گفتوگوهای تنهایی» و نوشتن کتاب در خصوص زندگی شخصی او «طرحی از یک زندگی» و نیز همکاری با کارهای مستقلی مانند کتاب علی رهنما که به عنوان «مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد» به زبان انگلیس در آمد و سال ها ست به فارسی ترجمه شده. مقصود اینکه خانواده شریعتی نه تنها هیچگاه تلاشی برای پنهانسازی ابعاد خصوصی زندگی شریعتی نکرده اند که قاطعانه می توان گفت که هر موضوعی که امروزه بهانه و یا فرصتی برای اصطلاحا افشاگری شده به یمن اطلاعاتی است که خانواده در اختیار عموم قرار داده است. (مثلا عکس هایی که از همسر شریعتی در جهان مجازی چرخ می خورد برای اثبات تضاد میان عمل و نظر شریعتی، از جمله عکس های همان آلبوم عکس «آخرین تصویر است».)
علی شریعتی فرزند استاد محمدتقی شریعتی است،یکی از چهره های برجسته نوگرایی دینی و در عین حال بسیار متشرع در مشهد دهه بیست و سی. شریعتی جوان با وجود وفاداری به راه و منش پدر در دهه 30 استقلال نظر و عمل خود را دارد: در روزنامه خراسان شعر میگوید، در محافل شعر و ادب فعال است. در سال 1334 وارد دانشگاه مشهد می شود و در سال 1337 با همکلاسی خود ازدواج میکند و آن هم همکلاسی ای که از لحاظ طبقه اجتماعی و فرهنگی با خانواده شریعتی تفاوت دارند. زوج جوان در همان سال به فرانسه می روند و در آنجا ادامه تحصیل میدهند( علی رغم فرزند).. تا اینجا حداقل چند نکته روشن است: ازدواج غیر سنتی با زنی تحصیلکرده و فارغ از نفرین و آفرین افکار عمومی برای مخاطبین این خانواده در شهر سنتی مشهد دهه سی. به تازگی نامه های شریعتی به همسرش را که مربوط به همین دوره است را به چاپ رسانده ایم . همین نامه ها ذهنیت شریعتی را در باره زنان روشن می کند. دقت کنید که در این نامه ها سخن از شریعتی مصلح دینی نیست سخن از شریعتی 23 ساله است. هر دو درسشان را به اتمام می رسانند به ایران بر می گردند. شریعتی می شود استاد دانشکده مشهد و همسرش دبیر دبیرستان های مشهد…زنی مستقل بلحاظ اقتصادی، شخصیتی اجتماعی و فعال بی هیچ گونه محدودیت هایی که معمولا محصول نگاه سنتی است.
در مورد فرزندان شریعتی هم همین ماجرا است. البته تجربه پدری شریعتی تجربه ای است کوتاه. پانزده-شانزده سالگی عمر ما. اما در همین مدت کوتاه هم رد پایی از آموزش –پرورش اتوریتر سنتی نیست. ما هم همچون دیگر هم نسلی های خود با همان دغدغه ها و فانتزیهای خاص دهه 50 بزرگ شدیم. (خاطرات خواهران شریعتی هم در این باب خواندنی است ).
نظرات شریعتی به عنوان یک متفکر دینی و یا یک نواندیش دینی در خصوص مبحث زن چیست؟
بله . و اما نقطه نظرات شریعتی . شریعتی خود نوشتههایش را به 3 قسمت تقسیم میکند. اسلامیات ، اجتماعیات و کویریات . در هر سه حوزه رد پای زنان هست . کویریات شریعتی نوشتههای تنهایی شریعتی اند. نوشته هایی که در آن شریعتی مصلح خاموش است. در این نوشته ها نوعی نسبت «مذکر-مونث» مدام سوژه قرار می گیرد. در این نوشته ست که صحبت از جایگاه عشق است و دوست داشتن. عشق همچون تملک، همچون تجربه ازادی یا حدود. صحبت از مادام دولاشاپل است و مهراوه و…درهبوط وقتی به قصه خلقت میپردازد و از نقش و جایگاه مهراوه در «تجربه آدم شدن» صحبت می کند دیگر زنا ن نه همدست لشکر شیطان (به قول غزالی یا سن اگوستین)بلکه همدست خدایان می شوند. دیگر هبوط مجازات نیست و گناهی صورت نگرفته و زنان لازم نیست موجودات سیاس و خطرناک معرفی شوند.
در دیدگاه دکتر جایگاه زن در مبارزات مدنی و هویت اجتماعی زن چگونه تشریح شده؟
برای پاسخ دادن به این پرسش باید به سراغ متون اجتماعی شریعتی رفت. در این دسته از اثار شریعتی مبارزه اجتماعی، همسویی با امر اجتماعی و نتیجتا نقد قدرت را پیش شرط بدل شدن رعیت به شهروند می داند. مرد و زن هم ندارد. دعوت زنان به خروج از سقف و ورود به عرصه اجتماعی با همین قصد صورت می گیرد و بی تردید نه تقلیل دادن همه ساحت های انسان بودن را به ساحت اجتماعی ا.و. باز هم تاکید می کنم که این نگاه زن و مرد ندارد. خروج از خانه به قصد بدل شدن به سوژه و تاثیر گذار در صحنه اجتماع. در این خصوص شریعتی مورد نقد قرار گرفته: گفته شده است که شریعتی زنان را به مثابه پیاده نظام لشکر مردان خواسته است و یا مثلا زنان را «گونی پوش»! مثال انقلاب فرانسه را می زنم. زنان بیشترین نقش را در انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ و سپس انقلابات کوچکتر قرن نوزدهم فرانسه تا کمون پاریس داشته اند اما در سال ۱۹۴۴ حق رای می آورند. عملا به مدت دو قرن نقش سیاه لشکر در تغییرات بازی کرده اند اما امروزه روشن و بدیهی است که برای بدل شدن به رأی و مرئی شدن این پروسه الزامی بوده است. می خواهم بگویم تنها شریعتی نیست که می گوید برای اینکه زنان از موجودات نامرئی به سوژه های اجتماعی مرئی تبدیل شوند، باید از خانه خارج شده و به فعالیت های مدنی و حضور پر رنگ اجتماعی، کار و تحصیل بپردازند. این نقد را هم به شریعتی ششنیده ایم که شریعتی «زنانه زدایی» می کند از زنان! شریعتی زنان را به مبارزات اجتماعی و فعالیت های مدنی دعوت می کند و سعی دارد این حس را در زنان بیدار کند که برای هویت خود ارزش قائل شده و با آن نگاهی که بر زن قیمت می گذارد مبارزه کنندو با تحصیل علم و فرهنگ جایگاه مطمئنی برای خود فراهم آورند. (نقد مهریه که از آن به عنوان یادگار دوران بردگی نام می برد )چرا که اعتقاد دارد زنانی که می اندیشند، تحصیل می کنند، کار می کنند دیگر کالا نیستند و فرا قیمت اند. غیر قابل قیمت گذاری.
دکتر شریعتی همواره به عنوان الگوی زن مسلمان حضرت فاطمه و حضرت زینب را مثال می زند و در فلسفه شریعتی نگاهی که به زن مسلمان می شود در تضاد نگاه سنتی و مدرن به زن است . نظرتان را در این خصوص بفرمائید؟
برای رسیدن به دیدگاه شریعتی در خصوص حضرت فاطمه باید ابتدا نگاه فلسفی شریعتی را بشناسیم . نگاه فلسفی دینی شریعتی با تفسیر متفاوت هبوط و ماجرای میوه ممنوعه شروع می شود با این جمله زیبای او: «خواست خدا این است که خواست انسان محقق شود ». (هبوط). تفسیر دیگر شریعتی که باید فراخوانده شود به موقعیت زن در ادیان ابراهیمی بر می گردد، مشخصا با موقعیت هاجر. تفسیری که شریعتی از جایگاه هاجر در کنار کعبه می کند. حجر اسماعیل. می گوید عجبا. بی جهتی کعبه در دام یک زن جهت می گیرد. پیغمبران هم نمی توانند در کنار کعبه دفن شوند اما یک زن دفن می شود در کنار کعبه . خدا که بی جهتی است ،کعبه که در بی جهتی است، در دامن یک زن ، یک کنیز، یک زن سیاه، جهت می گیرد! طواف کامل نیست مگر بر گرد دامن هاجر بچرخی. این جایگاه زن در ادیان ابراهیمی است.
دکتر معتقد بودند که سنت از مذهب جداست و عده ای از سنت گراها به همین دلیل با او مخالفت می کردند . پیرامون جدا بودن سنت از مذهب توضیح بفرمائید؟
پاسخ این پرسش را هم باید در اثار اسلامی شریعتی پیدا کرد. شریعتی با دو «شبه» در می افتد. «شبه مدرن» و «شبه مذهبی» اولی را برای دفاع از امر مدرن پیش می کشد و دومی را برای دفاع از مذهب. انسان سنتی مذهبی نیست شبه مذهبی است. شریعتی سنت را از مذهب جدا می داند. این یکی آن را قدسی می کند و این را پیش پا افتاده. اودرنقدیکهبه زنسنتیدارداین است که او زندانی تنگناهای فرهنگی و قومی و قبیلگی ای است که به نام مذهب جلو آمده است و ربطی به مذهب ندارد. با سنت می شود در افتاد، نقدش کرد، تصفیه اش کرد اما قدسی نیست او با رویکرد انتقادی به سنت از یک سو و به آنچه که به عنوان شبه مدرن مطرح میشود از سوی دیگر درگیر میشود. می گوید شبه مدرن تا با آن چه به عنوان امر مدرن در جوامعی مانند جوامع ما جا افتاده است مرزبندی کند. تشبه به امر مدرن با سر زدن سوژه مدرن بی تردید فرق وجود دارد. و البته با تک الگویی بودن مدرنیته هم مشکل دارد و به دنبال چند الگویی کردن مدرنیته است، یعنی اعاده حیثیت کردن از انسان.سر زدن زن مدرن محصول یک مبارزه طولانی اجتماعی و فرهنگی است و شکل گیری آن یک شبه و با دو صدور فرمان میسر نمی شود. مدرن شدن بها دارد و بدون پرداخت این بها ممکن نمی شود. طرح الگوی سوم توسط شریعتی در چنین موقعیتی معنی می شود : در برابر دو شبه. شبه مدرن و شبه سنتی .
چرا شریعتی تلاش زیادی دارد به بازتفسیر چهره های تاریخی و دینی در قالب انسان کامل دارد؟
یکی از روش های شریعتی در پروژه نوگرایی دینی خود تاریخیت بخشیدن به اسطوره های دینی است. شخصیت های تاریخی ای که به مرور اسطوره ای شده اند. آنها را به تاریخ بر می گرداند. می گوید امامان ما ماورای انسان نیستند، انسان هایی اند والا. و باید رد پایشان را در موقعیت های زیست شده پیدا کرد. شریعتی اعتقاد دارد از طریق نشاندن شخصیتهای اسلام در جایگاه تاریخی شان می توانیم آن دینامیک از دست رفته را به آنها برگردانیم و آنها را در اندیشه و زندگی خود دخیل کنیم.
دیدگاه شریعتی نسبت به زن مسلمان و در قالب الگویی از حضرت فاطمه چیست؟
در پایان کتاب فاطمه فاطمه است میگوید: «خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.خواستم بگویم که فاطمه دخترمحمداست،دیدمکه فاطمه نیست.خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است، دیدم که فاطمه نیست.خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است، دیدم که فاطمه نیست.خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است، باز دیدم که فاطمه نیست.نه، اینها همه هست و اینهمه فاطمه نیست. فاطمه فاطمه است.»امروز بحث مگر همین نیست . زن به صفت مادر، به صفت دختر، به صفت همسر، به صفت خواهري بزرگی… یا زن به صفت خودش. قايم به خود. این نشان میدهد که شریعتی فاطمه را به صفت اینکه مادر خوبی است و یا همسر خوبی است و یا فرزند خوبی است ستایش نمی کند همه اینها است بلکه به عنوان یک انسان کامل او را ستایش می کند. شریعتی در تلاش برای تغییر در ذهنیت زن سنتی است با این تفسیر. زنی است که در چارچوب سنت گرفتار است نه مذهب. از زینب مثال میزند که برای هدفی که انتخاب کرده به عنوان یک هویت مستقل انسانی ، از همسرش جدا میشود و راه مبارزه اجتماعی و سیاسی را در پیش میگیرد. ب در قصه حسن و محبوبه به زنی اشاره می کند که به همه مظاهر سنتی (مهریه و جهیزیه و….) می گوید نه. با گوشه چشمی به زنان مبارز سال های ۵۰. با یک دست لباس ساده بر سر سفره عقد مینشیند و با رفتاری رادیکال و عاصی علیه همه مظاهر مصرف سنتی میگوید نه. این همه محصول آن نگاهی است که می خواهد با آن نگاهی که نگاه کالایی به زن دارد اعتراض کند. محبوبهنماد دختری می شود که خود همسرش را انتخاب می کند. من نمی خواهم بگویم آن تیپ دهه 50 یک تیپ ایده آل است . سعی دارم به ریشه های سر زدن یک سوژه اجتماعی جدید اشاره کنم که در همین فرهنگ شکل می گیرد . خودش انتخاب می کند ، خودش ازدواج می کند ، شیئیت ندارد ، کالای جنسی نیست و اگر در ادامه آن فرهنگ انقلابی به مصرف نه می گوید ، برای نفی زنانگی اش نیست بلکه برای تقلیل پیدا نکردن به شیء مصرفی است. و این همه اساسا در تضاد با زنانگی نیست. اینجاست که بار دیگر برمی گردیم به شریعتی کویریات. منباقاطعیتمیگویمدرآندورهودرمیانروشنفکرانآن زمان هیچ نویسنده ای به اندازه شریعتی از عشق، زیبایی، زنانگی سخن نمی گوید و زن را به معنای انسانی ستایش نمی کند. آن هم در چه زمانی؟ دهه 40 . درست در زمانی که اولین قیام های مسلحانه در حال شکل گیری است.. این که بگویند شریعتی در زندگی شخصی خود با زندگی اجتماعی اش در تضاد بوده است یک مضحکه است و یا یک بدفهمی رادیکال. او تا آخر عمر همچون خودش زندگی کرد و اندیشید.
شخصیت فکری و شیوه رفتاری شریعتی در زندگی هیچ تضادی وجود ندارد؟
او کسی نبوده که دوره ای را چریک مبارز باشد و دوره ای را خلوت نشین باشد . شریعتی در یک بازه زمانی هشت ساله می نویسد و سخنرانی می کند یعنی از سال 48 تا ۵۲، بعد هم دستگیر می شود و دو سال بعد هم می میرد. همه این تقسیمیات سه گانه که گفتم مربوط به همین ۸ سال است. در سال 48 کویر و هبوط را می نویسد، در سال 51 سخنرانی فاطمه فاطمه است را ارائه می دهد این تاریخ ها را کنار هم بگذارید . یعنی از مهراوه و فاطمه و محبوبه و ….مادام دولاشاپل و… دنیای زنانه شریعتی چند الگویی است و و این الگوها نیز با هم در تضاد نیستند.
وقتی آثار شریعتی را می خوانیم به کرار رد پای زن دارای هویت را می بینیم .هدف شریعتی از پرداختن به مساله زن در تمام آثارش چیست؟
هدف اصلی او رهاسازی زن گرفتار در دو تقلید است که همان شبه مدرن و شبه سنتی میباشد و در جهت اعاده حیثیت از نوع دیگری از انسان. امروزه جمهوری اسلامی افتخار می کند که زنان در عرصه های مختلف حضور دارند. و این نتیجه انقلاب است که زنان نقشی پر رنگی در جامعه بازی کنند. البته نظام های برآمده از انقلاب ها پارادوکسیکال عمل می کنند. زنان می توانند مشاور رئیس جمهور شوند اما اگر همین زنان از همسرشان جدا شوند حضانت کودکشان گرفته می شود. این ها پارادوکس هایی است که شریعتی به آنها بسیار تاکید دارد . شریعتی به ما می گوید که باید جهان بینی خود را تغییر دهیم ، نگاه فلسفی خود را به زنان تغییر دهیم . واگر تنها به نقش اقتصادی زن توجه شود و کارایی محض او در جامعه آنگاه مجبور به تقسیم بندی و سهمیه بندی او می شویم . برای دانشگاه او سهمیه در نظر گرفته میشود و وقتی بپرسند چرا می گویند به این دلیل که اگر در این رشته ها درس بخوانند فردا باید در این رشته شاغل شوند و جای مردان را می گیرند. خب چه اشکال دارد . و یا در بحث دیه اگر مردی زنی را بکشد باید نصف دیه مرد پرداخت شود تا او قصاص گردد یعنی یک زن نصف مرد حساب می شود ، شریعتی می گوید این برای دوره ای از تاریخ بوده است که زنان در جوامع قبیله ای و بدوی هیچ نقشی نداشته اند و حذف آنان ضربه ای به نظام اقتصادی نمی زده بنا براین نصف مرد دیه برایش تعیین می شود . در بحث شریعتی و نوگرایی و نو اندیشی دینی شریعتی هست که به من ابزار های نقد فقه را می دهد .
تفسیر شریعتی از نقد سنت و جایگزینی روش به جای سنت چگونه است؟
شریعتی می گوید : اجتهاد بر چهار اصل است. کتاب، سنت، علم و زمان. (به جای عقل و اجماع) یعنی کتاب و سنت دو اصل ثابت هستند و علم و زمان جایگزین اجماع و عقل می شود. علم به دلیل که از آزمون و خطا سرچشمه می گیرد و زمان هم فاکتوری است متغیر که دائم در حال تغییر است و در ذیل این دو فاکتور متغیر باید دو فاکتور اصلی یعنی کتاب و سنت را تفسیر کنیم. در تفسیر سنت شریعتی تذکر جالبی می دهد . می گوید من از روش پیامبر صحبت می کنم. روش پیامبر برای اصلاح انقلابی. یعنی تغییر در سنت های جوامع به کمک اصلاح انقلابی. پیامبر به عنوان یک مصلح انقلابی در یک نظام جاهلی به ناگهان نمی تواند انقلاب کند و در طی چند روز همه سنت های غلط گذشته را از ذهن مردم پاک کند بنابراین آرام آرام افکار عمومی را از گذشته خود جدا می کند و به سمت آینده اصلاح شده می برد. بنابراین یک روند آرام و در طی چند سال احکام صحیح را جایگزین رفتار جاهلی می کند. (مثلا برده داری، تعدد زوجات و…) نوع نگاه ما به قوانین شرعی به تعبیر شریعتی باید در ذیل دو فاکتور زمان و علم تغییر کند. معنای تفقه همین است. توجه به این نکته که سنت قدسی نیست و انسان موجودی است متغیر و ارزش ها هر چند ثابت نمی توانند یکبار برای همیشه و متحدالشکال اعمال شوند.
به نظر من شریعتی نقش به سزایی در این پروسه طولانی و پر محنت سر زدن تیپ جدید زن در جامعه و فرهنگ ما داشته است: نقد «شبه» ها و تلاش برای ابداع اشکال متفاوت انسان بودن از مقدمات آن بوده است.