Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


سخنرانی احسان شریعتی در مراسم ترحیم زنده‌یاد طاهر احمدزاده (مشهد- آذرماه ۱۳۹۶)

مراسم ترحیم طاهر احمد زاده

احسان شريعتي

بسم‌الحق،
بنام خودآوند راستی، خوبی، و زیبایی
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد…
کاه نبود او که به بادی پرید / آب نبود او که به سرما فسرد
شانه نبود او که به مویی شکست / دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان / کو دو جهان را به‌جوی می‌شمرد!

استاد آزاده طاهر احمد زاده هروی متولد 1300، قریب به یک قرن حضور و گذر از نقاط عطف تاریخی تعیین‌کننده طی سدهٔ گذشته را تجربه کرده بود و از این آزمون های گاه سترگ و مهلک سربلند برون آمده بود که “في تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ” (نهج،۲۰۸)، در دگرگونی روزگار  شناخت گوهر بزرگان  میسر است.
نخستین آزمون تاریخی در شهریور 20 بود که سرزمین‌مان تحت اشغال قوای خارجی بود؛ و بویژه در این استان و شهر که پس از دو دهه دیکتاتوری رضاخانی مردم که ناگهان احساس آزادی می‌کردند بر سر یک دوراهی قرار گرفته‌بودند: برگشت به سنت‌های دینی بخصوص در این شهر، و دیگر رویکرد تجدد ایدئولوژی‌های جدید و در رأس همه کمونیسم روسی. اما زنده یادان استاد محمدتقی شریعتی و  طاهر احمد زاده که همراه فدا کار و همیشگی ایشان بود و این دو روح بزرگ در جلسات قران همدیگر را شناخته بودند و همانطور که در خاطرات استاد آمده طاهر آقا پیشنهاد داده بودند که محل ثابتی، در محله چهار باغ، خانه پدری ایشان، برای نشست‌ها تعیین شود. از آن زمان  تا سال 23 که «کانون نشر حقایق اسلامی» رسما تاسیس شد، این جلسات برگزار می‌شد  و این همان «راه سومی» بود  میان آن قطب سنتی و این تجدد ایدئولوژی‌ها و گرایشات فکری جدید که در این شهر همیشه حضور داشته است.
خراسان، بمعنی وسیع کلمه، طی تاریخ سرزمین مقاومت بوده است، نه تنها مقاومت نظامی، بلکه بیشتر مقاومت معنوی و فرهنگی ایران‌زمین بوده و مهد زبان فارسی نوین…
این جلسات ، جلسات بازگشت به قران بود آن شعاری که در نهضت نوزایی و دین پیرایی در جهان مسیحی غرب سبب شد تحول عصر جدید صورت گیرد، و در جهان اسلام نیاز به بازگشت به خویش و بازگشت به قرآن و بازبینی و بازخوانی ترجمهٔ متن مقدس برای تفهم معنای آن نیازمند  کار تفسیری و تاویلی گسترده‌ای بود، که در ان زمان در خراسان استاد محمد تقی شریعتی، چنانکه در تهران آیت‌الله طالقانی و همراهان‌شان مهندس بازرگان و دکتر سحابی به این راه‌کار روی آورده بودند،و آن تاویل ظاهر قران به باطنش بود و تفسیر معنای قران… محور دوم این جلسات  بازخوانی تاریخ اسلام بود و بویژه رخداد قیام عاشورا و طرح این پرسش که «چرا حسین قیام کرد؟» یکی از رساله‌های استاد بود که میکوشید به‌شکل تاریخی-اجتماعی آن رویداد را تحلیل کند؛ و نه تنها به‌شکل نظری، بل‌که به‌نحوی عملی توأم با حرکت‌های جمعی در ایام مناسک و آئین‌های مذهبی و پیوند دادنش به مسائل سیاسی روز، که این کانون  نقش تاریخی را بزرگ ایفا کرد و آن نقش بنیان‌گذاری و راه‌گشایی برای بار نخست بود.

از نظر سیاسی هم می‌دانیم که از مقطع شهریور 20 تا برههٔ کودتای 28 مرداد 32، در این بازهٔ زمانی که شکافی و نوعی آزادی نسبی پیدا شده بود، گرایش‌ها و جنبش‌های گوناگون در این کشور بوجود آمدند: از جمله «نهضت سوسیالیست‌های خداپرست» به زعامت دکتر محمد نخشب و بر فراز همه، براه افتادن «نهضت ملی» برهبری دکتر محمد مصدق؛ و نقشی که کانون و کانونی‌ها در قیام ملی 30 تیر 31 ایفا کردند، با خلع ید از شرکت سابق ایران و انگلیس که طی تظاهرات بزرگی در مشهد تابلوی شرکت سابق را پایین آوردنذ و تابلویی را که کانون تهیه کرده بود  به‌جای ان نصب کردند. از نظر فکری هم این جلسات کانون نشر حقایق اسلامی خیلی رشد بافت و رهبران گرایشات فکری ان دوران برای مباحثه و مناظره در آن شرکت می‌کردند، از جمله سران حزب توده.
وجود کانون در آن دوره و در میان گرایشات مختلف فکری آنزمان، از جمله جریان مارکسیسم توده‌ای، جریان پاکدینی احمد کسروی، جریان فکری بهائیت و ضدبهائیت حجتیه شیخ‌محمودحلبی و… جریانات سنتی دینی،  راه دیگری بود. در این میان، اما راه سوم استاد شریعتی در خراسان بود، چنانکه ایت‌الله طالقانی در تهران، که راه ملی نو و دینی روشنگرانه را در کشور گشود و زمینه‌ساز تحولات و ادوار مبارزاتی و تاریخی بعدی شد، مانند دوره پس از کودتای 32 که تشکیل «نهضت مقاومت ملی» به رهبری آیات.. زنجانی و طالقانی را داریم که یکی از مهدها و گهواره های این نهضت در خراسان و مشهد کانون استاد شریعتی و احمدزاده‌ها بود و اینها سال 36جمیعا دستگیر شدند و به تهران و زندان قزل قلعه منتقل شدند و کانون تعطیل شد و تا سال 39 که  تجدیدنظری در سیاست جهانی باز گشایشی پیش آمد، کانون همچنان تعطیل بود و جلسات در خانه‌های دوستان و همفکران این دو بزرگوار تشکیل می‌شد. این جلسات با پیوستن شخصیت جوانی مانند دکتر علی شریعتی که فعالیت‌ اجتماعی خود را  نزد پدر و از مقطع حوادث 30 تیر 31 شروع کرده بود و اولین دستگیری وی در آن زمان پیش آمد که برای دعوت مردم به اعتصاب به بازار مشهد رفته بود؛ و این اولین بازداشت او بود و زندان بعدی در سال 36 که همه کانونی ها را از مشهد جمع کرده بودند، و زندان بعد وقتی که از اروپا برگشت. همچنین استاد طاهر زاده با نقل خاطرات موارد زندانی شدن  خود در مصاحبه‌ای که داشتند با مجله شهروند ذکر کرده‌اند با عنوان 60 سال مبارزه، خاطرات مهمی را بازگفته‌اند.

photo_2017-12-04_19-53-56

من خود در کودکی به‌یاد دارم وقتی را که ایشان در زندان بودند و میدانیم که ایشان با انقلاب آزاد شدند، در دهه 50 دکتر شریعتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد به زندان افتاده بود، بین سالهای 52 الی 54، خانم احمد زاده در ملاقاتی که با مادرم داشتند پیغامی از سوی ایشان آوردند که مضمونش این بود که به دکتر شریعتی برسانید که الان باید مقاومت کند! و این نشانگر روحیه استاد آزادهٔ ما، طاهر احمد زاده بود در اوج سالهای اختناق 50 الی 54 .
پس از انقلاب هم خاطرهٔ همگانی‌ دیگری که از استاد داریم، هنگامی است که استاندار خراسان شدند و اصول شیوه استانداری ایشان از آغاز در همه عرصه‌ها نوآورانه بود.  اگر ان دوره مطالعه شود، از جنبه مشاوره با مردم و کسب اعتماد عمومی که ایجاد شده بود، برای نمونه، کمبود بودجه ای پیش آمده بود و ایشان با یک فراخوان آن مبلغ را ظرف 24 ساعت تهیه کردند؛ مسئله تعامل با تنوع فرهنگی که در استان مطرح بود، با سفرهایی که در استان داشتند در زمینهٔ حل اختلافات بینا-مذهبی (الآن که به‌اصطلاح در «هفته وحدت» بسر میبریم بین اهل تشیع و تسنن، و به تعبیر دکتر تشیع علوی همان تسنن نبوی است و تشیع صفوی همان تسنن اموی)، طاهر احمدزادهٔ  آزاده هم در آن دوره سعی داشت بین مذاهب مختلف در این استان تقریب بیآفریند. همچنین با تمام نیروهای سیاسی استان دائما در مشورت بودند برای حفظ وحدت و هماهنگی. و از همه مهمتر تغییر آفرینی در سبک زیست و مدیریت در این خطه و کشور. زمانی که ترافیک شدیدی بود، به فکر افتاد تا با دوچرخه به استانداری برود، و در مواقع غیر ضروری از ماشین استفاده نکند. از اینرو به استاندار دوچرخه‌سوار معروف شد.
برعکس تصور عده‌ای که او را عوام‌فریب قلمداد می‌کردند، ایشان نوعی سبک زندگی سالم و ساده را آموزش می‌داد. دورهٔ ایشان دوره  موفقی بود که متاسفانه با سوءتفاهم های پیش آمده کار را به جایی رساندند که جمعی در جمعه‌ای علیه ایشان شعار سردادند و حتی استاد شریعتی مجبور شد نامه‌ای بنویسد و در روزنامه ها منتشر کند که چرا این سوءاتهامات علیه اقای احمدزاده؟ و اینکه مهمتر از ایشان و مقام استانداری، حفظ وحدت صفوف انقلاب است در برابر خطراتی که آنرا تهدید می‌کرد؛ و شماری از خراسانی‌های مقیم مرکز هم در روزنامه ها از این موضع استاد دفاع کردند. به‌هر حال پس از استعفای دولت موقت اقای احمدزاده نیز بعد از بازگشت از سفر حج استعفا داد، ولی ان دوره بعنوان یک دوره مثبت از نوع مدیریت ایشان  پس از انقلاب در اذهان باقی ماند.
دکتر شریعتی در رساله «خداحافظ شهر شهادت»،  با اشاره به این که  مشهد و خراسان محل مقاومت‌ها و مبارزات آل پیامبر  بوده، با مفهوم احمد‌زاده بازی کرده و می‌نویسد: « اگر روزگار بتواند بخندد هرگز خداوند نیشش رابه خنده نمی گشاید که زادگان احمد ، قربانی ظلم شدند و شکسته زور. نامشان آماج دشنامها و تهمت ها ، شیرازه خاندانشان گسسته و جمعشان پراکنده ، از خانه و کاشانه گرمشان راندند و از شهر و دیارشان تبعید کردند ، گویی جنایتی کرده اند که بخشودنی نیست .»
دراینجا  منظور هم زادگان پیامبر است و هم در آن‌زمان ظلمی که بر فرزندان احمدزاده رفت، و دکتر به‌عنوان نماد گرفته بود.

photo_2017-12-04_19-45-29
مرگ امری طبیعی است اما با ریزش نسل‌ها حافظه تاریخی نباید به خاک سپرده شود! ما حافظه و خاطرهٔ پدران فکری خود را زنده نگه می‌داریم و برای انتقال به نسل‌های جوان و جدید و برای رویش‌های نوین، تجربه کانون نشر حقایق اسلامی گواهی است که چگونه بعدها در «حسینیه ارشاد» در سطح و کیفیتی بالاتر تکرار شد و تعالی یافت. امروزه ما وظیفه داریم تجربهٔ آن گذشتگان را با درس‌آموزی از اشتباهات گذشته و با حزمی عمیق‌تر و عزمی قوی‌تر پیگیری کنیم.

هفته گذشته در تهران سمپوزیومی برگزار شد در مورد میراث شریعتی و شرایط امکان «چشم‌اندازی جدید»، در همان افقی که استاد شریعتی و آقای طالقانی و همفکرانشان امثال اقای احمدزاده‌ها می‌اندیشیدند، و ما با از سر گیری و آغازی نو و آغازی دیگر می‌خواهیم در همان افق طرحی نو دراندازیم. البته  ممکن است که ما در برابر آن بزرگان کوته‌قامتانی به‌نظر آییم؛ لیکن ازآنرو که بر شانه های آن بلندقامتان ایستاده‌ایم، طبعا دورتر و بالاتر می‌نگریم!  از هم‌این‌رو بر ماست که با درس گیری از تجربهٔ آن رادمردان راه آنان را تعقیب کنیم و بويژه، قدر چهره‌هایی که سبب افتخار این شهر و این استان و ایران و جهان اسلام و سراسر جهان بوده‌اند را بدانیم. از همه دوستان قدیم و جدید در این شهر تشکر میکنم که در این مجلس حضور یافته‌اند، و البته شایسته آن‌ست که مجالس گسترده تر و زیبنده‌تری در اینجا و در تهران برگزار شود که انشاالله در اینده خواهد ش ،  آنچه که تا کنون گذشته بخاطر  همهٔ کاستی‌هایی که می‌بینیم، شایسته این نام‌ها نیست . ما، بعنوان فرزندان این مرز و بوم و این شهر،   وظیفه داریم به بزرگداشت یاد کسانی بنشینیم که شاهد این ارزشها و این مبارزات در گذشته بوده‌اند، به‌شکلی جدی‌تر و متشکل‌تر و مصمم‌تر، و البته طرح مطالبات با تفاهم و به‌شکلی دوستانه و مسالمت‌ و «مصلحت‌»آمیز! و  البته به تعبیر دکترشریعتی، امروز بالاترین مصلحت، همان گفتن حقیقت است، و   اصلی‌ترین کار روشنفکر، «گفتن حقیقت رویاروی قدرت»! (ادوارد سعید).



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : دسامبر 9, 2017 2054 بازدید       [facebook]