زنده ممنوع | مهدی سلیمانیه (کانال تلگرامی اینکُجا ـ خرداد ۱۳۹۶)
زندهی ممنوع
(در معنای ِ ممنوعیت ِ آشنای مراسم ِ شریعتی)
مهدی سلیمانیه*
منبع: کانال تلگرامی اینکُجا
تاریخ: ۱۴ خراد ۱۳۹۶
چهل سال گذشته است و شریعتی، همچنان “ممنوع” است. به “حسینیه ارشاد” راهش نمیدهند. در دانشگاه نظام هم جوابش میکنند. پیش از اینان هم همین بود: نه در دانشگاه جای داشت، نه در ارشاد، نه در مسجد، نه در مدرسه. ممنوعی مطرود. سالهاست که نامش را بر مکانها میگذارند تا ممنوعیتش را انکار کنند. ذکرش میکنند اما از “ذکر”ش (یادآوریش) میترسند.
پیش از این چهل سال هم داستانش چنین بود: میخواستند نامش بماند اما لجنمالش کنند. به مصلحت دچارش کنند. باشد اما نباشد. چرا؟ چون انکارش ممکن نبود و نیست. چون در جایی نفس میکشد که از دسترس قدرتها خارج است. در قلب جامعه. پس باید باشد و نباشد. اما او از هر چه “باید” است، از هر چه حصار است، بیزار است.
▪️این سر ّمگوی ِ بیقرار، زنده است. به کنترل درنمیآید. یادبود نمیشود. “بود” نمیشود. هست! “فرهیخته ارجمند” و “استاد معظم” و “از مفاخرِ نامدار ِفرهنگی” نمیشود. به “نظام”ی شدن تن در نمیدهد. به هیچ نظامی سر فرونمیآورد. نهضت است. جاری است. مصادره نمیشود. پس مجاز نمیشود. مقبول نمیافتد. ممنوع میماند. ممنوعیت، گرمترش میکند و به او بال میبخشد. هر بار که ممنوعش میکنند، فریاد “نه”ی او بلندتر میشود. نه به زر، زور و تزویر؛ به هر قامتی و قبایی که درآیند. روحش هم در اعتراض است. ممنوعیت، یعنی همین: صدای اعتراضش همچنان شنیده میشود. خفه نمیشود. حبس نمیشود. حصر نمیشود.
▪️چه یاد و یادمانی از این حماسیتر؟ ممنوعیت. ممنوعیت، سزاوار ِ چنین روح ِ زندهی ِ تسلیمناپذیری است.
———————————–
*- نویسنده کتاب «طلبه زیستن » نشر نگاه معاصر، چاپ اول ۱۳۹۲.