Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


خاطرات زهرا بافره

خاطره‌ی زهرا بافره از علی شریعتی شانزده ساله

زهرا بافره

معلم مکتب خانه و معلم افسانه شریعتی، خواهر علی شریعتی.

منبع: روزنامه همشهری خراسان رضوی 
تاریخ: ۱۷ آذر  ۱۳۹۴

 

IMG_3867

اگر چه تصور عامه از فضای مکتب‌خانه بیشتر به ترکه آلبالو و تنبیه شاگردان با چوب و فلک معطوف می‌شود اما در واقع این مراکز با تمام سختگیری‌هایی که در آن اعمال می‌شود در دوره‌هایی از تاریخ ، تنها پناه علم جویان خصوصا دختران بود. مردان و زنان فرهیخته قدیمی را می شناسیم که بدون تحصیلات رسمی و با انکه نوشتن بلد نیستند اما با داشتن به اصطلاح سواد قرآنی، از کمال و معرفت برخوردارند. پیش از تاسیس مدارس، مکتب‌خانه مرکز مهمی برای آموزش کودکان و نوجوانان محسوب می‌شد، دکان و یا حتی منزل شخصی مکتب‌دار تشکیل می‌شد. آموزش در این مراکز تابع قاعده و قانون خاصی نبود و هر مکتب‌دار به فراخور سواد و معلومات خود به شاگردان تعلیم می‌داد. مکتب‌دار زن، ملاباجی و مرد، ملا یا میزرا نامیده می‌شد. یادگیری روخوانی قرآن کریم و الفبای عربی هدف اصلی از رفتن کودکان به مکتب‌خانه بود که پس از آشنایی کودک با حروف، قرائت کتاب‌هایی مانند دیوان حافط، گلستان ، بوستان و عاق والدین نیز آموزش داده می‌شد. مرحله بعدی آموزش درمکتب‌خانه ها «نوشتن» بود که فقط به پسران آموزش داده می‌شد و دختران به دلیل تعصبات فرهنگی حاکم بر جامعه از این حق محروم بودند.

آموزش روخوانی کتاب آسمانی قرآن به عنوان منشا آموزه‌ها در مکتب‌خانه در دوره‌هایی که تحصیل علم تنها به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت، توانست راهگشای مناسبی برای ورود نوباوگان توده‌های جامعه به سایر رشته‌های علمی شود. مهم‌تر از همه آشنایی کودک با کلام خدا در سنین کم و زمانی که هنوز ذهن زلال و بی‌آلایش است ، سبب تقویت اعتقاد و باورهای او و مهم‌تر از آن ایجاد هویتی مستقل می‌شد.

مکتب‌خانه‌ها سال‌ها پس از تأسیس مدارس و اجباری شدن تحصیلات ابتدایی در کشور دایر بودند و خانواده‌های مذهبیفرزندان خود را قبل از ۷ سالگی ویا درایام تعطیلات تابستان با هدف یادگیری قران به این مراکز می‌سپردند.

« زهرا بافره » ۸۳ ساله است. وی روخوانی قرآن را نزد مادرش آموخته و آموزه‌های خود را در کلاسی که در منزلش تشکیل داده‌بود به دختران محله انتقال می‌داد. خانم بافره که دوست ندارد ملاباجی خطابش کنیم دراین باره گفت : در تهه ۳۰ زمانی که در یکی از کوچه‌های خیابان تهران، امام رضا(ع) فعلی زندگی می‌کردم، به دلیل علاقه‌ای که به این کارداشتم ضمن آموزش روخوانی قرآن به دختران، در تعطیلات تابستان با دانش آموزانی هم که تجدیدی داشتند و یا در بعضی از دروس شفاهی ضعیف بودند به صورت تقویتی کار می‌کردم.

خانم بافره در خصوص نحوه تدریس خود اظهار کرد: بچه‌ها ابتدا الفبای عربی و حروف ابجد را به صورت بصری می‌شناختند و بعد رو خوانی قرآن با قرائت «عم جزء» که آخرین جزء قرآن مجید بود؛ شروع می‌شد.  میافزود : من مکتب‌خانه به معنای عام آن نداشتم و در واقع دختر بچه‌های همسایه نزد من در یک کلاس خصوص آموزش می‌دیدند و خانواده‌ها مبلغی را داخل پاکت بابت شهریه می‌پرداختند.

وی آموزش روخوانی قران به کوچکترین فرزند دختر« استاد محمد تقی شریعتی» را از افتخارات دوران تدریس و کل زندگیش دانست و گفت: خانواده شریعتی در محله مازندگی می‌کردند. روزی مرحوم علی آقا«دکتر شریعتی» را زا افتخارات دوران تدریس و کل زندگیش دانست و گفت: خانواده شریعتی در محله ما زندگی می‌کردند. روزی مرحوم علی آقا( دکتر شریعتی) خواهر کوچکش را پیش من آورد و تاکید کرد «خواهرم استعداد زیادی دارد، هوای او را داشته باشید.» ایشان هر روز او را با دوچرخه اش به منزل ما می‌آورد و واقعا این دخترک ۵ ساله در یادگیری بسیار مستعد بود.

خانم بافره مانند همه مربیان که شاگردان زرنگ خود را بیشتر دوست دارند و فراموش نمی‌کنند پس از گذشت حدود ۶۰ سال توانسته شاگرد ممتاز و مورد علاقه‌اش را پیدا کند و با او معاشرت داشته باشد. او که پیوسته تشنه آموختن بود در میانسالی به کلاس‌های اکابر رفت تا نوشتن را نیر بیاموزد. خانم بافره دراین باره گفت : زمانی که بچه‌هایم به مدرسه می‌رفتند، نیاز به نوشتن را احساس کردم و به توصیه معلم یکی از فرزندانم به کلاس اکابر بزرگسالان رفته و تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفتیم .

او با غرور و لبخند از شاگرد اول شدنش در تمام دوران تحصیل خود یاد کرد و گفت : بعدها حروف انگلیسی را هم از بچه‌هایم یاد گرفتم که در سفرهای زیارتی خیلی به دردم خورد.

خانم بافره که در ۸۳ سالگی هنوز بدون استفاده از عینک قادر است حتی ترجمه فارسی قرآن را نیز به راحتی بخواند، گفت : من در هر دوره از زندگیم عاشق یادگیری بودم و هنوز مطالعه یکی از برنامه‌های اصلی روزانه من است و معمولا کتاب‌های مذهبی و نوشته‌های دکتر علی شریعتی را می‌خوانم.

 

آموختن کتاب آسمانی

« بتول شریعتی» شاگرد مورد علاقه خانم بافره، با تقدیر از نخستین استاد خود که آموزش او را با کلمه طیبه آغاز کرد، مکتب خانه‌های قدیم را تنها ملجا دختران برای سواد آموزی دانست و افزود: در فضایی که دختران عمدتا قربانیان سنت‌های دست و پاگیر و تعصبات کور بودند، مکتب‌خانه در حقیقت دریچه‌ای رو به افق‌های باز و روشن دانایی و آگاهی بود.

وی با تأکید بر اینکه آموزش رو خوانی قرآن در مکتب‌خانه‌ها سنت پسندیده بود که در میان خانواده‌های سنتی پسندیده بود که در میان خانواده‌های مذهبی رایج بود و نوعی وظیفه دینی محسوب می‌شد، افزود: آموختن کتاب آسمانی در کودکی، منبع و ملهم باورها و اعتقادات قلبی بود، علاوه بر آن اگر نو آموز از استعداد و توانایی لازم بهره مند بود در این مکان فرصت آن را می‌یافت تا با میراث گرانقدر ادبی، تاریخی و مذهبی خویش نیز آشنا شود و از محضر گرانقدر بزرگانی چون شیخ بهایی ، سعدی و حافظ فیض برد، از این رو آنان که اقبال آن را داشتند که پس از طی دوران مکتب به حتی آموزگاران خویش پیشی می‌گرفتند.

شریعتی که فارع‌التحصیل رشته تاریخ در مقطع فوق لیسانس از دانشکده ادبیات مشهد است، از خاطرات خود در مکتب خانه، گفت: به یاد دارم که معلم حروف تنوین دار را با تکرار « دو زبر ، دو زیر ، دو پیش » که با آهنگ خاصی ادا می‌شد ؛ به ما می‌آموخت و بس از یادگیری عم جزء و تسلط برآن، قرآن‌های بزرگ را می‌خواندیم.

وی افروز : روزی که قرار بود یکی از شاگردان سوره‌های خاصی مانند شمس و یاسین را قرائت کند بقیه بچه‌ها حلقه‌وار دور او می‌نشستند و هنگام قرائت به برکت آن سوره، معلم بر سرش نقل می‌ریخت که با همخوانی بچه‌ها در حقیقت جشنواره ساده‌ای برپا می‌شد که خاطرات شیرینی در دل‌های کودکان برجا می‌گذاشت، خاطراتی که دست زمانه از دامنش کوتاه است و پس از گذر سال‌ها طعم خوش آن روزگاران هنوز به جا مانده است.

«الف» سرگردون « ب» را چه کردی؟

«محمد قدرتی» ۶۵ سال دارد او نیز در دوران قبل مشهد رو خوانی قرآن را فراگرفته است.

وی با تأکید براینکه فراگیری قران در زمان کودکی بعدها بسیار کار ساز بوده و پایه درسی بچه‌ها را قوی‌تر می‌کرد؛ گفت: من زمان ورود به دبستان به علت آمادگی که در مکتب خانه کسب کرده بودم، در کلاس دوم ثبت نام کردم.

قدرتی که بعد از پیروزی انقلاب در حوزه کاری خود یکی از قاریان موفق و در مسابقات قرائت قرآن حائز رتبه‌های برتر شده بود؛ به خاطرات خود از مکتب‌خانه اشاره کرد و افزود: هر یک از شاگردان زیراندازی از جنس پوست گوسفند از منزل میآورد و روی آن می نشست ، ملا بالای اتاق پشت میز کوتاهی نشسته و دو ترکه بلند و کوتاه در دست می‌گرفت که در صورت سر زدن خطا و یا تنبلی با ترکه بلند شاگردان دورتر و ترکه کوتاه نزدیک ترها را نتبیه می‌کرد.

وی افزور ملا حروف الفبا را با آهنگ مخصوص و این مضمون آموزش می‌داد؛ « الف» سرگردون ، «ب» را چه کردی؟ و بعد حرف «ب» را نشان می‌داد و می‌گفت : «ایناب» والی آخر ادامه می‌داد، بچه ‌ها هم تکرار می‌کردند و هنگام بازگشت در راه منزل نیز هم صدا آن را می‌خواندند.

بهناز رحیمیان

خراسان رضوی – خبرنگار همشهری



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : می 15, 2016 2258 بازدید       [facebook]