شریعتی زنان را به آزادی و رهایی دعوت کرد | پروین بختیارنژاد (سایت مدرسه فمنیستی ـ ۱۳۹۱)
شریعتی زنان را به آزادی و رهایی دعوت کرد
یروین بختیارنژاد
منبع: سایت مدرسه فمینیستی
تاریخ: ۱۳۹۰
نقدی بر نظرات شهلا لاهیجی در مورد نگاه شریعتی به زنان
«شریعتی به آزادی زنان اعتقادی نداشت». این عنوان یادداشت کوتاه خانم شهلا لاهیجی در نقد نگاه و گفتگوی شریعتی با زنان است . وی در در یادداشت کوتاهی بدون آوردن حتی یک فاکت و فقط به استناد خواندن کتاب فاطمه فاطمه است آن هم در سال های جوانی انتقاداتی را روانه آرای شریعتی می کند .در این یادداشت کوتاه خانم لاهیجی (منتشره در مدرسه فمینیستی) (1) به این موارد اشاره می کند:
1 – شریعتی در فلسفه بومی گرای خود انسان را به چند نوع و گونه متفاوت تقسیم می کند . انسان مظلوم و انسان ظالم و … که نماینده فرهنگ و ارزش های بیگانه و غیر بومی است.
2 – زنان را به زنان سنتی ، زنان فاضل و زنان متجدد تقسیم می کرد و زنان با فضیلت ، زنان متدین و بومی گرایی هستند که به اصالت و خویشتن خویش یعنی خود ایرانی شرقی شان بازگشته اند.
3 – در اندیشه شریعتی غرب به کلی نفی می شود چرا که غرب را مسبب تمام نواقص و کاستی ها می دانست . و در نفی غرب آنقدر پیش رفت که عبارت نامانوس بازگشت به خویشتن خویش را مطرح کرد .اما مشخص نکرد بازگشت از چه چیزی و به کدام خویشتن؟
4 – زنان را به زنان یونیفرم پوش خوب و زنان غیر یونیفرم پوش بد و زن متجدد سطحی تقسیم کرد.
اینها موارد انتقاد خانم لاهیجی ناشر و نویسنده است. همانطور که در آغاز این نوشتار هم اشاره شد ایشان برای طرح این انتقادات حتی یک فاکت هم نمی آورد.
حال می خواهم از خانم لاهیجی سوال کنم که آیا می توان با خواندن یک متن 50 صفحه ای از مارکس اورا متهم کرد که آراء وی دعوت به سرمایه داری بود نه سوسیالیزم ؟ آیا می توان با خواندن یک سخنرانی از هابرماس اورا به جنگ طلبی متهم کرد نه گفتگو ؟ آیا بهتر نیست که برای نقد آرا یک متفکر به مطالعه چند کتاب او و بالاتر از آن مجموعه کتابهای او، آن هم به طور دقیق و با حوصله ، اقدام نمود .آیا وقت آن نشده که جامعه را از اظهار نظرات عجولانه و سطحی هشدار داد که سه دهه است ما تاوان نگاه های اینگونه را می دهیم .
با این حال من به عنوان کسی که از 15 سالگی شروع به مطالعه کردم و اتفاقا در آن سالهای نوجوانی بیشتر کتابهای شریعتی را خواندم ، هیچ متفکری و آراء هیچ روشنفکری رابه اندازه شریعتی دردهه 50 در گفتگو با زنان جدی نیافتم .
بگذارید تنهابه چند نمونه اشاره کنم هر چند برای کسانی که کتابهای شریعتی را خوانده اند اینها از بدیهیات است.
شریعتی در مجموعه آثار 1 ( با شما دو تن ) در ص 15 از 19 می گوید : یک خانواده مسلمان خانواده پدر سالاری است که مرد حاکم مطلق است ، خدای خانه است و زن به صورت یک ابزار جنسی در خدمت مرد، بی هیچ شرف و شرافتی ، بی هیچ استقلال و اراده ای ، بی هیچ نقشی، یک زندانی محترم در حرم .
شریعتی در م.آ 21 (فاطمه فاطمه است ) در صفحه 127 از 281 می گوید : زن در جامعه شرقی از جمله جامعه شبه اسلامی فعلی به نام مذهب و سنت بیش از همه رنج می برد و از درس و سواد و بسیار حقوق انسانی و امکانات اجتماعی و ابزاررشد و کمال و پرورش و تغذیه روح و اندیشه محروم است.
شریعتی در م.آ 21 (فاطمه فاطمه است ) ص 128-132 از281 می گوید : تقوا و عفت زنان را چنین حفظ کردیم ، با دیوار و زنجیر ، نه به عنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت . او را حیوان وحشی تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست ، اهلی نمی شود، تنها راه نگه داری اش قفس است و هر گاه زنجیر در خانه باز ماند ، می گریزد .زن به زندانی می مانست که نه به مدرسه راه داشت و نه به کتابخانه و نه به جامعه .
شریعتی در بازگشت به کدام خویشتن در م.آ 4 ص 36 از 508 می گوید :بهر حال سطح تفکر و شعور و نیاز و توقعش در سطح شماست . وقتی او می بیند که در وسط یک سالن سخنرانی پرده کشیده می شود اسم سالن هم سالن درس است ، علم است ، درسطح امروز دانشگاه است ، بعد توی پرده باز حجاب دوبله و سوبله هم دارد بعد باز توی حجاب پشت پرده ، آن تو می رانندش که بمان… وقتی اینطور تحقیر می شود او عامل بدبختی و بیچارگی اش را آیا مذهب می داند یا نه؟
تمثیل جالب او از وضعیت دختران جوان این چنین است : عروسکی است که در میان دو بچه ریش دار نفهم ( برادر ، پدر / شوهر ) گیر کرده است .م.آ21 (فاطمه فاطمه است ) ص 140 تا 142 از 281
شریعتی در م .آ 21 (فاطمه فاطمه است ) ص 140 تا 142 از 281می گوید : وی می خواهد به شخصیت انسانی و با ایمان و اخلاق وفادار بماند ولی می بیند که آنچه مادر و پدر وعمو و ملای محل به نام دین و اخلاق و شخصیت و عصمت و تقوی براو عرضه می کنند کلکسیونی است از نه ، نرو ، نکن ، نخوان ، نبین ، نگو ، نشناس ، ننویس ، نخواه ، نفهم .
شریعتی در م .آ 30 ( شناخت محمد )ص91 می گوید : مرد همواره می خواسته بر زن تسلط مستبدانه داشته باشد.
در م.آ 10 (جهت گیری طبقاتی ) ص 90 می گوید : نظام اجتماعی مردانه نظامی بود که در شرق و غرب زن را از رشد انسانی و ارزشهای فکری و روحی و معنوی باز داشته .
شریعتی در م . آ 22 (میز گرد پاسخ به سوالات و انتقادات) ص95 -97 از 180 می گوید :آیا در اسلام زن بودن ، مونث بودن یک نقطه ضعف و یک جرم است؟
شریعتی در م . آ 1 ص 4 خطاب به دخترانش در ترسیم زنان دوره خود زنان سنتی همچون کلاغ شوم توصیف میکند و زن بظاهر مدرن که فاقد فکر و اندیشه مدرن است را به عروسک فرنگی که توانایی مصرف محصولات شرکتها و کمپانی ها را دارد بدون فکر مدرن ، بدون اندیشه مدرن و هر دو این راهها را بیراهه میداند که باید به راه سومی فکر کرد.
شریعتی گفتگوهای بسیار جدی با زنان را آغاز کرده بود بی هیچ تعارف و لای زرورق پیچیدنی وضیعت زنان را به عنوان یک متفکر و یک جامعه شناس گفت و نوشت و بی پرده با آنان به گفتگو نشست و در این گفتگوهای مکرر که تا آخرین روزهای زندگی شریعتی به طول کشید زنان را بر علیه هر آنچه که اصرار بر ندانستن و نخواندن و نفهمیدن داشت به عصیان فرا خواند .
این موارد ذکر شده از گفتگوی شریعتی با زنان مشتی است نمونه خروارها بحث و گفتگو بر علیه شرایط موجود که زنان را گرفتار جهل و خرافه کرده بود، زنان را به نام سنت و مذهب از تحصیل و رشد و فکر و اندیشه باز داشته بود و اتفاقا باید با تاکید گفت که شریعتی زنان را به اگاهی و انتخابهای آزادانه دعوت کرد.
شریعتی در دوره دانشجویی خود که فعال سیاسی نیز بوده در مقاله ای در یکی از نشریات اپوزیسیون در خارج از کشورمی نویسد :زنان ایران از ابتدایی ترین حقوق اجتماعی محرومند ، حقوق اجتماعی و سیاسی برابر با مردان و آزادی تشکیل اتحادیه های واقعی را برای زنان زحمتکش ایران خواهانیم . م .آ 36 (ایران آزاد ) ص 43 از 123.
البته شریعتی یک مذهبی ملی گرای طرفدار مصدق بود که به دنبال ایجاد تغییر در جامعه خود است. بنابر این نمی توانست که هر فکر و اندیشه ای که با جامعه ما نمی تواند پیوند برقرار کند و یا در کار تغییر جامعه ما کمک کند را بپذیرد. او به عنوان یک انسان شرقی به غرب نگاه می کرد و البته او خود بسیاری از مهم ترین نظریات و معروف ترین چهره های جامعه شناسی غرب و مکاتب و گرایشاتی چون اومانیسم و اگزیستانسیالیسم را به جامعه ایرانی – حداقل در فضاهای مذهبی – شناساند و فراوان در مورد آنها بحث کرد .متهم کردن اوبه دشمنی با غرب ( گویی که غرب یک کل یک پارچه است ) اتهام بدون دلیل و سندی است.
شریعتی می گوید: تمدن جدید یک کل نیست ،مجموعه ای است از تجربیات تلخ و شیرین و ارزشهای بد و خوب و نسبی و ملاکهای مشکوک و جهانی که دربنا و اراده آن اهورا مزدا و اهریمن هر دو دست اندر کارند و نباید آن را یکسره حقیقت مطلق یا غول و شیطان و جن و ارواح موذی دانست . م .آ 20ص 208.
و یا می گوید: اما حتی در شناخت چهره منفی تمدن غرب نیز در ذهن روشنفکران ما یک اسطوره استعمار پدید آمده باشد بینش و تلقی آنان بیش از آنکه مبتنی بر تجزیه و تحلیل منطقی و شناخت علمی واقعی باشد با خرافه های افسانه ای و اساطیری آمیخته است . از قدرت و اثر خارجی به گونه ای حرف می زنند که قدما از غول و شیطان و جن و ارواح موذی سخن می گفتند و این معلول دو عامل است یکی عدم شناخت واقعی و عینی استعمار که یکی از عواملش عدم تماس نزدیک و مستقیم ما با آنان است .چنانکه مللی که استعمار را در کشورشان کوچه و بازار و کارخانه و مزرعه شان می دید ند و لمس می کردند دچار چنین گفتار توهمی روحی و اسطوره ای نسبت بدان نشده اند و تابوی خارجی در اعماق روح و خیالشان حلول نکرده است . م . آ 35 ص 61 و 62
شریعتی در م.آ. 35 ص 60 می گوید : همه پریشانی ها و شومی ها را به گردن عامل خارجی انداختن ، اغفال مردم از واقعیت های زشت داخلی است. وی معتقد است “ما در غربزدگیمان چون غرب را نمیشناسیم، ناشیانه و بیآنکه از عوامل مثبت و مترقی آن سود بجوییم »( م . 4 ص 282) از غرب تقلید میکنیم. شریعتی به “آموختن متد و بینش” باور دارد و اینکه “شیوه کار اروپایی را بیاموزیم و کارش را درست و دقیق بشناسیم نه اینکه قضاوتهایش را واگو کنیم و بدان عمل نماییم و این دو یکی نیست. چنان که مدام از طبیب نسخه گرفتن و بیچون و چرا عمل کردن مسئلهای است و طب آموختن و شیوه معالجه را یاد گرفتن مسئلهای دیگر؛ شیوه سومی هم هست و آن اصلاً به طبیب مراجعه نکردن است و برای استقلال یافتن و تقلید نکردن و به فرهنگ و اندیشههای خود متکی شدن، به دارو و درمانها و جادو و جنبلهای خاله زنکها عمل کردن است. اولی شیوه کار روشنفکران فرنگیمآب و متجدد ماست و سومی شیوه تفکر و عمل شبهمذهبیها»(م آ 4ص 336)”.
شریعتی می گوید : آنجا دو قرن است که قرون وسطی را پشت سر گذاشته اند و اینجا در متن آن زندگی می کنند، آنجا دو قرن است که انقلاب فرانسه را بر پا کرده اند و اینجا هنوز ترجمه روح القوانین مونتسکیو برای دانشمندان روشنفکر یک اثر عمیق و تازه بیدار کننده است و از دایره المعارف ولتر هنوز کسی خبر هم ندارد……م.آ 4 ص 39.
آنجا به مرحله صنایع سنگین رسیده اند و اینجا صنعت هنوز برایشان نه تنها یک معنی مصرفی و بیش تر سمبلیک دارد و احیانا چند کارخانه مونتاژ. م .آ 4 ص39
آنجا هر فرد عادی به طور معمول در هر روزبه اندازه یک کتاب جیبی ، چه می دانم چیز می خواند و اینجا هر ایرانی در یکسال، سه و نیم ثانیه از وقتش را می خواند.
آنجا جز روزهای یکشنبه از مذهب عیادت نمی کنند و اینجا نبض اجتماع به شور دین می زند.
بورژوازی آنها روشنفکران مترقی نوپرست و ضد کلیسایی انقلابی آزادیخواه و انقلاب کبیر فرانسه کار آنها ست و بورژوازی کلاسیک ما بازاری است که در بست مطیع مسجد است . م .آ 4 ص 39.
شریعتی نه غرب ستیز بود و نه غرب ستا بلکه او به رابطه ای باز با غرب بر اساس اقتباس و انتخاب و گرفتن شیوه و متد کار و پیشرفت معتقد بود، نه تقلید و نه ستایش . رویکرد شریعتی به غرب بر اساس نگاه ملی و نیز نگاه تاریخی است .
شریعتی اتفاقا در مورد زن اروپایی می گوید : آزادی زن اروپایی برخاسته از آگاهی و فرهنگ است . زن اروپایی پس از چندین نسل رشد اجتماعی و فرهنگی آزاد شده است . آزادی او ثمره فداکاری ها مبارزات مداوم و عمیق فلسفی و فکری و اجتماعی و حقوقی بسیاری است . وی آزادی اش را به وسیله آگاهی و فرهنگ به دست آورده است . م.آ 4 (بازگشت به خویشتن ) ص357
در همین مجموعه آثار در ص 36 ادامه می دهد : زن روز در آنجا ثمره آزادی و نشانه پیشرفت خود را که بر می شمارد از شماره شهدایی که در نهضت مقاومت علیه اشغال پاریس به وسیله نازی ها داده است ؛از شماره استاد، نویسنده ، مترجم و موسیقی دان و رهبر ارکستر، مکتشف ، مخترع و مبارز اجتماعی و سیاسی مردم . یعنی شراکت هر چه بیشتر در افتخاری که غالبا در انحصار مردان بوده است.
در آنجا آزادی زن یعنی رها شدن او از قید وبندهای منحط فکری و روحی و حقوقی و اجتماعی یعنی آزادی انتخاب ، آزادی اندیشیدن، آزادی زندگی کردن آزادی دوست داشتن آزادی از همه رنگها و سنتهایی که یادگار دوران بردگی و ذلت و نقص عقل وپا شکستگی زن است.
نشانه این آزادی این است که زن همچون مرد می تواند تصمیم بگیرد، انتخاب کند ،عقیده و احساسش را ابراز کند و این آزادی را در رفتار و تفکرش نیز نشان دهد.» م.آ 4 بازگشت به خویشتن ص361-360از 508
شریعتی می گوید : فقط بعضی از زنهای اروپایی هستند که ما حق شناختنشان را داریم و باید همیشه همان ها را بشناسم . آنهایی را که فیلمها و مجله ها و تلویزیونها و رمانهای جنسی نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند . به عنوان تیپ کلی زن اروپایی به ما می شناسانند . اما حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به افریقا به صحرای الجزایر می رود و تمامی عمرش را در آن محیطهای وحشت و بیماری و مرگ در جوانی و پیری در باره امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده می شود کار کند و دخترش کار او را دنبال می کند . م .آ 33 ص 1322
حق نداریم مادام گوشن را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل حکمت فلسفی ، حکمت بوعلی و ابن رشد و ملا صدرا و حاجی ملا هادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کند. نباید دوشیزه میشن که در اشغال پاریس از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه های کاری بر ارتش هیتلر زد که دو بار غایبانه به اعدام محکوم شد را بشناسیم .
از همین چند نمونه محدود که منتخبی از سخنان بسیار مفصل شریعتی با زنان است می خواهم نتیجه بگیرم که شریعتی به عنوان یک جامعه شناس به مسائل ایران نگاه می کرد و با دانشی که به آن مجهز شده بود جامعه ایران را گرفتار یک سنت دینی متصلب می دید که برای عقلانی کردن و رهایی از آن می باید آن را از درون متحول می کرد .وی البته آن را راهی بس طولانی می دید که با کار عمیق فرهنگی میسراست .او پروژه خودرا هم پروتستانتیزم دینی اعلام نمود. ( که البته نا تمام هم ماند ) در این پروژه می باید به جز جز موضوعات دینی سرک می کشید و از نو آن را باز خوانی می کرد و در این باز خوانی و باز اندیشی به استخراج و پالایش منابع فرهنگی معتقد بود .او بر این تفکر بود که یک ایرانی با تکیه بر هویت ایرانی خود خواهد توانست به استقبال هر فکر و اندیشه نو که در هر جایی شکل گرفته برود و تاثیر بگیرد و تاثیر بگذارد والبته نه همچون انسانهای بی هویت و بی پیشینه که سرمایه داری غرب باید آنها را بسازد آن طور که می خواهد و منافعش اقتضا می کند.
شریعتی زنان را به سنتی، زنان به ظاهر متجدد و زنان اگاه و مسئول که زن روشنفکر میخواند که دارای اندیشه مدرن اما ملی و متصل به پیشینه فرهنگی خودش است ، تقسیم کرده است. (البته نمی دانم سر کار خانم لاهیجی زن فاضله را از کجا آورده اند؟)
شریعتی در کجای آثارش زنان را تشویق به یونیفرم پوشی دعوت کرده در حالی که در همان زمانی که این سخنرانی ها را مطرح می کرده نه همسرش دکتر پوران شریعت رضوی و نه دخترانش و نه شاگردان و مستمعانش در ارشاد یونیفرم پوش نبودند که هیچ بعضا حجاب هم نداشتند .
برای من این فرصت مهیا بود که در دوره های متفاوتی چون دوره نوجوانی ، جوانی و میانسالی بارها آراء شریعتی را مطالعه کنم خصوصا گفتگو هایش با زنان را و هر بار آن نظرات را واقع گراترین و عملی ترین ورهایی بخش ترین نظرات زن خواهانه و به تعبیری فمینیستی ترین نظرات در دوره خودش یعنی دهه 40 و 50 برای اکثریت زنان جامعه اش بیابم .
البته خانم لاهیجی عزیزدر این سالها جامعه ایرانی با رشد فکری نظری که کرده و من نیز یکی از آحاد همین جامعه ام، می دانیم که دوره سرسپردگی به یک متفکر و اندیشمند و آرا آن به پایان رسیده است . من خود به برخی آراء او ( مثلا کتاب امت و امامت و یا شیعه یک حزب تمام ) منتقدم اما به آرا او در خصوص زنان خیر . نتیجه آن همه گفتن با زنان نه تنها منجر به آگاهی بخشی وآزادی و رهایی بسیاری از زنان گردید ؛ زنانی که برای این رهایی هزینه کمی هم پرداخت نکرده ا ند.
پانوشت
* آدرس های مربوط به مباحث شریعتی در مورد زنان برگرفته از صفحات سی دی آثار شریعتی ، منتشر شده از سوی بنیاد شریعتی است.
(1) شریعتی به آزادی زن معتقد نبود / شهلا لاهیجی، مدرسه فمینیستی:
https://www.facebook.com/note.php?note_id=10150255266092356