تقابل «دورکیم» و شریعتی در مسئله «احساس دینی»
تقابل «دورکیم» و شریعتی در مسئله «احساس دینی»
منبع: خبرگزاری ایکنا
تاریخ: ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
به گزارش ایکنا؛ همایش «خوانش انتقادی جامعهشناسی دورکیم و مسائل جامعه ایران، یک قرن پس از دورکیم» ظهر امروز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد. سیدجواد میری که به عنوان سخنران در این همایش حضور داشت با عنوان «احساس دینی و احساس اجتماعی» به بحث پیرامون «نقد شریعتی بر جامعهشناسی دین دورکیم» پرداخت و گفت: یکی از آثار بسیار مهم شریعتی در حوزه دین پژوهی، کتاب تاریخ و شناخت ادیان است که کمتر مورد توجه جامعهشناسان و مردمشناسان ایرانی قرار گرفته است. کم اقبالی به این اثر، موجب گشته که در سطح جهانی نیز به تئوریهای شریعتی در حوزه جامعهشناسی دین توجه شایستهای صورت نگیرد و غالباً شریعتی را در قالب معلم انقلاب خوانش کنند، در حالی که اگر از منظر آکادمیک به منظومه فکری شریعتی بپردازیم چنین برداشتی یک نقصان عمیق است.
وی اضافه کرد: شریعتی یکی از کلاسیکهای علوم انسانی محسوب میگردد و تحدید نمودن گفتمان شریعتی در چهارچوب خوانشهای معطوف به معلم انقلاب، ابعاد و ساحات مهم فکری و آکادمیک شریعتی را به طاق نسیان میسپارد و بر اصحاب علوم انسانی ایران است که به انحاء گوناگون این خوانش انقلابیون را واسازی نمایند تا ساحات دیگر شریعتی قابل الوصول گردد. یکی از راههایی که میتوان به این مهم دست یافت، بازخوانی شریعتی در نسبت با گورویچ و مارکوزه است. تلاشم بر این است که نگاه شریعتی به دورکیم و تمایزی که او معتقد است دورکیم متوجه آن نشده است را مورد سنجش قرار دهم. در این پژوهش، نگاه شریعتی معیار سنجه قرار خواهد گرفت و دورکیم برساختۀ شریعتی، مورد توجه است؛ نه متن دورکیم یا سنت دورکیمی که در فرانسه و سپس در قالب سنت کارگردایی تالکوث پارسونز در امریکا ابداع گردید.
وی ادامه داد: ممکن است منتقدین بگویند این رویکرد وجاهتی ندارد؛ زیرا ممکن است برداشت شریعتی از دورکیم و یا حتی کلاسیکهای علوم انسانی نادرست باشد و چگونه میتوان یک برداشت نادرست را معیار مطالعه خویش قرار داد؟ آنتونی گیدنز نظریهپرداز و جامعهشناس انگلیسی در سال ۱۹۷۱ کتابی با عنوان سرمایهداری و نظریههای اجتماعی مدرن: بررسی نوشتههای مارکس، دورکیم و وبر منتشر نمود که خوانش ارائه شده در آن از مارکس، دورکیم و وبر با بسیاری از خوانشهای معاصر متفاوت بود، تا آنجا که حتی بسیاری از متفکران و جامعهشناسان بزرگ همچون گرگور مک لنن با او مخالف بودند و گیدنز را متهم به برداشت نادرست از سنت کلاسیک کردند، اما هیچیک از نظریهپردازان نتوانستند گیدنز را به عدم انسجام در چهارچوب نظری متهم نمایند.
میری در بیان چرایی این امر عنوان کرد: اولاً انسجام مفهومی در قالب نظری تعریفی دارد و اگر خوانشی مبتنی بر انسجام در چهارچوب نظری باشد، هیچ کس نمیتواند آن را نادرست بخواند؛ بلکه حداکثر میتواند بگوید قابل نقد است. و ثانیاً خوانش یک کلاسیک از سنت کلاسیکی، خود-اعتبار است و اعتبار خویش را از جایی دیگر وام نمیگیرد. به بیانی دیگر، شریعتی یکی از کلاسیکهای علوم انسانی است و خوانش او به دلیل کلاسیک بودن خود شریعتی نیازی به معیار بیرونی ندارد و از این منظر نمیتوان خوانش او را نادرست تلقی کرد، بلکه در بهترین وجه میتوان نگاه او را متفاوت از سنت کارکردگرایی و یا حتی خوانش پارسونزی و گیدنزی قلمداد کرد و این فینفسه در بستر تفسیر و تأویلهای نظری، امری ممدوح به شمار میرود. حال که چهارچوب ورود بحث به موضوع روشن گردید، به اصل بحث میپردازیم. در اینجا آنچه مورد نظر است، نگاه شریعتی بر جامعهشناسی دین از منظر دورکیم است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تأکید کرد: به هر کتابی در حوزه دینپژوهی و جامعهشناسی ادیان رجوع کنید، بحثهای بسیاری راجع به ریشه ادیان خواهید دید که در تلاشند ادیان پیشرفته تاریخی را با ارجاع به مذاهب ابتدایی مورد تحلیل قرار دهند و مثلاً از مفاهیمی چون فتیشیسم، انیمیسم، توتمیسم و قوههایی چون شورینگا و ارواح مرموز برای تبیین پدیدههای دینی استفاده میکنند. البته این امر که برای فهم دستگاههای دینی پیچیده چون ادیان ابراهیمی، بودایی، دهارمایی، زرتشتی و شینتویی چقدر میتوان از اسطوره اولیه استفاده کرد، یکی از مناقشه برانگیزترین تئوریهای دین پژوهی بوده و هست، اما در اینجا آنچه مورد بحث من است، توتمیسم به مثابه یکی از مراحل رشد مذهب نیست؛ بلکه خوانش شریعتی از توتمیسم در دستگاه فکری دورکیم است که مورد بحث است.
وی اضافه کرد: شریعتی در اینجا خوانشی از جامعهشناسی کلاسیک و نظریههای اجتماعی ارائه میدهد که هیچ شباهتی به خوانش گیدنزی یا گرگور مک لنن ندارد؛ بلکه به نظر میآید از دغدغهای نشأت گرفته است که مختص خود شریعتی است. اما کدام دغدغه؟ یکی از دغدغههای اصلی شریعتی این است که پاسخی برای پرسشهای عصر جدید درباره مذهب بیابد و اساساً معتقد است که برای فهم عصر مدرن که با عناوین عصر خردگرایی یا عصر الحاد شناخته میشود، ما نیازمند ابداع نوعی از کلام اجتماعی رهاییبخشِ نوین هستیم که این ابداعات مهم باید بتواند پرسشهای این عصر را به درستی بشناسد و هم پاسخهای منسجم و معطوف به پرسشهای این عصر را برساخت کند و این امر نیازمند فهم دقیق از تزهای معاصر علیه مذهب است و نه آن چیزهایی که علیه مذهب در ذهن ماست.
میری در ادامه عنوان کرد: به عبارت دیگر، شریعتی به دو وجه توجه مینماید، یکی این مسئله که در ذهن جامعه چه پرسشهایی وجود دارد و اساساً برای پاسخ به پرسشها باید به این نکته توجه داشت که آیا صورتبندی کلانِ پرسشها، از منظر عصری انسجام دارد یا خیر؟ و دومین وجهی که شریعتی به آن میپردازد این است که در افق جهانی که جامعه ما هم به دلایل مختلف در این عصر پرتاب شده است، کدامین طرحواره علیه مذهب برساخت شده است و راههای مقابله با آن چیست؟ به تعبیری رساتر، دورکیمی که شریعتی مورد خوانش قرار میدهد، از افقی سرچشمه میگیرد که با افق آنتونی گیدنز یا تالکوت پارسونز متفاوت است. این فهم افق و نظریههای اجتماعی در رابطه با کلاسیکهای علوم انسانی است که شریعتی را از دیگر اندیشمندان حوزه علوم انسانی در آسمانهای غیراروپایی متمایز میکند. بنابراین شریعتی توتمیسیم را به عنوان یکی از متعالیترین تزهای نوین ضد مذهبی در بستر معاصر بازشناسایی میکند.
سیدجواد میری خاطر نشان کرد: قرائت شریعتی از توتمیسم این است که توتمیسم معتقد است که قبیلههای بدوی و قبایلی که امروز نیز در افریقا، امریکای شمالی و استرالیا در بدویت زندگی میکنند هر یک شئ یا حیوانی را میپرستند. حیوان یا پرنده خاصی مورد پرستش قبیله قرار میگیرد که اگر بپرسیم چرا مثلاً طوطی را میپرستند میگویند که ما طوطی هستیم و در جواب اینکه چگونه میتوانی طوطی باشی، میگویند جد اعلای ما که همه از او منشعب شدهایم، طوطی بوده است. پس از متلاشی شدن جسمش به صورت طوطی سفید در آمد. اکنون طوطی روح جد قبیله است که در اطراف قبیله میگردد و از ما حمایت میکند و برایمان سلامت و برکت میخواهد. بنابراین طوطی عبارت است از همان جد اعلای قبیله که به این شکل درآمده و تغییر پیدا کرده است. و چون نوع طوطی همیشه هست که اگر فلان طوطی بمیرد، نوع ماندگار و بیمرگ است پس جد قبیله همیشه در هیئت طوطی جاودان است. به عبارت دیگر طوطی را که میپرستند، جد خودشان را میپرستند و جد خودشان را که میپرستند روح جامعه مشترک خودشان را که در همه افراد وجود دارد، میپرستند.
وی تصریح کرد: به سخن دیگر هر قبیله توتمی دارد و افراد قبیله در مراسم عبادی در لباس پوشیدن در آرایش حرکاتشان میکوشند تا ادای توتمشان را دربیاورند، به شکل او آرایش کنند، لباس بپوشند، موهاشان را به شکل پرهای او -یا سر او- دربیاورند. بدین وسیله پیروی و اطاعت از جد اعلایشان را نشان بدهند و حلال زادگیشان را به خود و وجدان جامعهشان ثابت کنند. قبیله، خوردن گوشت توتم را برای خودش حرام میدارند، ولی برای قبیله دیگر نه. به عنوان مثال اگر در هند گوشت گاو را حرام میدانند، برای این است که ابتدا پیش از ادیان امروزیشان گاو توتم آریایی بوده است و حالا هم هست. پس حرمت گوشت فلان حیوان در یک قبیله به خاطر توتم بودن آن است یعنی جد اعلای خودشان را در آن تجسم میبخشیدند و جنبه تقدس و حرمت نسبت به آن دادهاند.
وی افزود: توتمیسم به مثابه یک مظهر عام در جهان، یکی از موضوعات بسیار مهم در حوزه پدیدارشناسی دین است و نگاه شریعتی و خوانش او از دورکیم، بر این ایده استوار است که دورکیم میخواهد از این تز ریشه مذهب را پیدا کند و شریعتی بر این باور است که نقد افکار ضد مذهبی نمیتواند با ابتناء بر پاسخگویی به تئوریهای قرون پانزدهم و شانزدهم صورت بگیرد، بلکه نیازمند فهم «عالیترین تز جامعهشناسی … که علیه مذهب است»، میباشیم و این «نوترین تز» متعلق به دورکیم است؛ اما «باید ببینیم که این اصل تا چه حد ارزش دارد». به بیانی دیگر، شریعتی به دنبال نقد درون سوسیولوژیکال دورکیم است و از این رو تلاش میکند در مرحله نخست، تعریفی دقیق مبتنی بر چهارچوب نظری دورکیم از نگاه خویش ارائه دهد. شریعتی میگوید دورکیم میخواهد از طریق فهم توتمیسم، ریشه مذهب را مفهومسازی کند. به تعبیر دیگر پرسشی که اینجا مطرح میگردد، این است که اصل سخن دورکیم چیست؟ توتمیسم چگونه میتواند ریشه مذهب را توضیح دهد؟ به عبارت دیگر، با چه خوانشی از توتمیسم دورکیم ریشه مذهب را پیدا میکند و اگر خوانش دورکیمی موفق به بازیافتن ریشه مذهب میگردد، آن ریشه بر چه چیزی استوار است؟ به سخن دیگر ریشه مذهب کجاست؟