Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


دفترِ اشعارِ شریعتی (۱۳۲۷ تا ۱۳۳۸)

شریعتی شاعر ( شمع)

اشعار این دفتر در فواصل سال‌های ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۸ سروده شده‌اند. در نوشته‌های خصوصی‌اش به این موضوع اشاره می‌کند که وصیت کرده است اشعار این دفتر سوزانده شود و هرگز چاپ نشود به جز اشعاری که در مجموعه‌ی هنر (مجموعه آثار، جلد ۳۲) منتشر شده است.

 

تصویر کتاب

شریعتی از نوجوانی به حوزه‌شی شعر توجه نشان می‌داده و در همین زمینه طبع‌آزمایی کرده است. بسیاری همچون شفیعی کدکنی به حضور فعال او در محافل شعری و ادبیِ مشهد اشاره کرده‌اند. او از اولین اشخاصی است که شعر نوی نیمایی را به این محافل کشاند. برخی از اشعارش در روزنامه‌ی خراسان در فواصل ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۴ چاپ شده و بسیاری نیز در همین دفتر مکتوم مانده است.

اشعار این دفتر در فواصل سال‌های ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۸ سروده شده‌اند. در نوشته‌های خصوصی‌اش به این موضوع اشاره می‌کند که وصیت کرده است اشعار این دفتر سوزانده شود و هرگز چاپ نشود به جز اشعاری که در مجموعه‌ی هنر (مجموعه آثار، جلد ۳۲) منتشر شده: شمع زندان، من چیستم؟، از این‌جا ره به جائی نیست، در کشور، و… موضوعات این اشعار که اغلب در سبک غزل سروده شده است، عمدتاً عشق است و تنهایی و مرگ و سیاست. تعهد به وصیتِ شریعتی در چاپ نکردنِ اشعارِ این دفتر از سوی خانواده، تخیلِ برخی را فعال کرده تا نتیجه بگیرند که دلیلِ عدم انتشارِ شعرهای شریعتی این بوده است که برخی از این شعرها در ستایش دولت‌مدارانِ وقت بوده. البته این پرسش هم مطرح است که بازماندگان تا کجا متعهد به وصیتِ شخصیت‌های اجتماعی هستند؟ آیا آثارِ شخصیت‌ها متعلق به مِلک عمومی نیست؟

«… و شعرهایم همه به دقت جمع‌آوری شود و سوزانده شود که نماند مگر “قوی سپید” و “غریق راه” و “در کشور” و “شمع زندان”.» (علی شریعتی، با مخاطب‌های آشنا، بخشِ وصیت. مجموعه آثار، جلد ۱، صفحه‌ی۲۴۳.)

لیست اشعار موجود دراین دفتر عبارتند از :
شمع زندان
با لاله كه گفت
من چيستم
از اينجا ره به جايي نيست؟
در مرثيه زرين كوب
بودا تو گفته اي!
بسوزم
در كشور

***

شعری چاپ نشده از این دفتر :

پوپکم

شعر از دکتر شریعتی سروده شده در تاریخ۱۳۳۶

پوپکم

پوپک شیرین سخنم

این همه فارغ از این شاخه به آن شاخه مپر

این همه قصه شوم از کس و ناکس مشنو

غافل از دام هوس

این همه در بر هر ناکس و هر کس منشین

پوپکم پوپک شیرین سخنم

تویی آن شبنم لغزنده گلبرگ امید

من از آن دارم بیم

کاین لجنزار تورا پوپکم آلوده کند

اندر این دشت مخوف

که تو آزادیش ای پوپک من می‌خوانی

زیر هر بوته گل

لب هر جویه آب پشت آن کهنه فسونگر دیوار

که کمین کرده تو را زیر درختان کهن

پوپکم دامی هست

گرگ خونخواره بد کاره بد نامی هست

سالها پیش دل من که به عشق ایمان داشت

تا که آن نغمه جان بخش تو از دور شنید

اندر این مزرع آفت زده شوم حیات

شاخ امیدی کاشت

چشم بر راه تو بودم که تو کی می‌آیی

بر سر شاخه سر سبز امید دل من

که تو کی می‌خوانی پوپکم یادت هست؟

در دل آن شب افسانه‌ای مهتابی

که بر آن شاخه پریدی

لحظه‌ای چند نشستی

نغمه‌ای چند سرودی

گفتم این دشت سیه خوابگه غولان است

همه رنگ است و فریب

صید همچون تویی ای پوپک خوش پروازم

مرغ خوش خوان خوش آوازم

به خدا آسان است

این همه برق که روشنگر این صحرا است

پرتو مهری نیست

نور امیدی نیست

آتش برق نگاهی ز کمین گاهی است

همه گرگ و همه دیو

در کمین تو و زیبایی تو

مرو ای مرغک زیبا

برهر رهگذری

همه دیوند کمین کرده نبینند تو را

دور از دست وفا پنهان از دید عشق نفریبند تورا

علی شریعتی؛شهریور ۱۳۳۶

 

تصویرِ برگ‌هایی از این دفتر ضمیمه شده است.



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : می 5, 2015 3400 بازدید       [facebook]