تا هستم و هست دارمش دوست | مینو مرتاضی لنگرودی (ایران فردا ـ اسفند ۱۳۹۷)
تا هستم و هست دارمش دوست
به یاد پوران شریعترضوی زنی توانمند و مقاوم
مینو مرتاضی لنگرودی
منبع: ایران فردا
تاریخ: اسفند 1397
انسان از طریق درگیری با جهان هستی خود را درک میکند. زندگی انسانی متمایز از سایر جانداران و ناانسانها چیزی جز تجربه دائم درگیریهای ذهنی با واقعیتهای موجود و تبدیل ذهنیت به تجربههای زیسته و انظمامی نیست. با این تعریف مرگ هر لحظه و هرجا در طی فرآیند انسان شدن و انسانی زیستن بخشهایی از زندگی انسان را که در قالب زمان و گذران عمر درک میشود، از او میرباید. درعینحال همزمان هستی درون ماندگار انسان را جهت تحمل شرایط جدید تقویت میکند. باین معنا مرگ نقش کرکس را در طبیعت بازی میکند و با هضم جسم فرسوده و هستی نامیرا، هستنده را از قفس کالبد رها و آزاد میسازد. همان هستی که مدتی به امانت در کالبدی آشنا همراه ما بود و مرگ با آشنازدایی کردن از امر آشنا، هستی بیواسطه زمان و مکان را مجددا در شعور طبیعت جاری میسازد.
از این رو مرگ را میتوان وفادارترین و همراه مهربان انسان دانست و یا میتوان مرگ را به منزله شکلهایی از زندگی در زمانهای معین درک کرد. آنها که باور دارند حیات انسانی با چون و چرا کردن و درگیرشدن با جهان معنا و تشخص مییابد، از مرگ هراس ندارند و بدون ترس ویژگیهای شخصیتی خاص خود را میآفرینند. آنها هیچگاه هستی خود را فراموش نمیکنند. حضور آنها در جمع و بودنشان با دیگران به معنای از خود بیخود شدن در هستی و مرگ دیگران نیست. چنین کسی در هر آنی از آن خودش است. پوران خانم شریعتی از این دسته انسانها بود.
خانوادهای درخشان و پدری مهربان و برادرانی روشناندیش داشت که به قول خود پوران خانم با ازدواج زودهنگام دختر در روزگاری که زنان تامین اجتماعی نداشتند، مخالف بودند. از این رو پدر در تربیت و آموزش پوران با برادراناش فرقی نگذاشت وبه مدد همین روحیه برابریخواهی پدر بود که پوران خانم توانست تحصیلات عالیه را با وجود داشتن همسر و سه فرزند تا سطح دکترا ادامه دهد.
همین برابریخواهی مهربانانه بود که به پوران خانم اجازه داد در دوران دانشجویی عاشق علی شریعتی شود و شریک زندگیاش را با عشق و آگاهی انتخاب کند. زندگی سرشار از محبت و آزادی و احترام در خانواده پدری به پوران خانم یاد داد که هرگز در قبال نقش همسری و مادری از خویشتن خویش غافل نشود و همان اندازه که مراقب همسر و فرزندان و خانواده است، مراقب هستی خود نیز باشد. خود را دستکم نگیرد و با داشتن همسری معروف و بسیار محبوب استقلال شخصیت و منش آزادیخواه خود را حفظ کند.
نقش یا قلمرویی که پوران خانم برای خود برگزید نقشی دشوار و برخاسته از چونوچراها و درگیریهای هوشمندانه او با جهان پیراموناش بود. او همچون زنان آگاه همنسل خویش نقش زن قربانی سنت و جهالت را نپذیرفت و بازی نکرد. آن دسته از زنان نسل پوران خانم که همسری مردان مبارز و آرمانخواه را به دلیل عشق یا شناخت هرچه که بود پذیرفته بودند، همان لحظه عقد و پیوند درمییافتند که قدم در راه دشواری مینهند. آنها به روشنی میدیدند که مردانی که قرار دل آنها را ربودهاند، در اصل و از اساس دل در گرو آرمانهای خود داشتند و زیبایی و زنانگی و کدبانویی زنانه آنها نمیتواند مبانی محکمی برای ساخت زندگی مشترک و خانواده باشد.
در اساس هم قرار نبود زن عبور کرده از سنت در تناقض بین زندگی فرودستانه با تابعیت از دلبرانگی زنانه و هنرنمایی در پخت و پز و جاروکشی با شخصیت مستقل خودآگاه، صد سال درخودماندگی را تجربه کند و در بماند. پوران خانم از نسل زنانی بود که گذر از سنت به نو را از درون خانواده پدری با احترام و مهربانی آغاز کردند.
همانها بودند که خانوادههایی بر اساس درک شخصیت مستقل زنان و دختران ساختند. اینها زنانی بودند که نه از سر تقلید کورکورانه و تکرار و حتی ترجمه بلکه از جایگاه سوژه خودبنیاد برای گذار آگاهانه از کهنه به نو نخست در کنار مردان خانواده همراه پدر، برادر و همسر خویش قرار گرفتند و دختران و پسرانشان را با تفهیم نقش برابر زن و مرد در جامعه تربیت کردند. درگیریهایی از این نوع بود که هستی نیرومند پوران خانم را از دل مرگهای برقرار و هستیهای پایدار بیرون کشید و مرئی ساخت.
هستی قدرتمند پوران در قالب زمان و مکان توانست با چنگ انداختن به اخلاق مراقبت از همسر و فرزندان در هنگامههای بلا و مصیبت سرافرازانه محافظت کند. زنانی که بهرغم تضییقات و درگیریهای سیاسی و حبس و زندان و حتی مرگ توانستند روند نوگرایی را با استفاده از امکانات بهوجود آمده آن چنان که میخواهند طی کنند.