دکتر شریعتی آغازگر انقلاب فرهنگی | غلامعباس توسلی (کیهان فرهنگی ـ خرداد ۱۳۶۳)
دکتر شریعتی آغازگر انقلاب فرهنگی
دکتر غلامعباس توسلی
منبع: کیهان فرهنگی (شماره ۳)
تاریخ: خرداد ۱۳۶۳
اگر بخواهیم اثر و اهمیت کار دکتر شریعتی را ارزیابی کنیم بقول خودش باید قبل از هر چیز جغرافیای حرفش و تاریخ حرفش را بفهمیم و سپس در مورد گفتهها و نوشتههایش به قضاوت بنشینیم یعنی همان رابطه ظرف و مظروف!
پرسش اینست که او در چه دورانی زندگی میکرد؟ مخاطبش که بود؟ دردش چه بود؟ و چرا و چگونه در آن شرایط مهر سکوت از لب برداشت و نسلی را بیدار کرد.
اگر بخواهیم منصفانه با دکتر و آثارش برخورد کنیم باید واقعبینانه گفتهها و نوشتههایش روبرو شویم و زمان و مکان و خواستهای دوران او را بشناسیم دورانی که آرام آرام جامعه در فساد غرق میشد و کسی را یارای رویارویی با آن نبود.
خوب میدانیم دکتر زمانی پا به میدان گذاشت که همه درها بسته شده بود و حداقل میتوان گفت که بیتفاوتی بیتوجهی و در بسیاری موارد بیبند و باری و یأس بر همه جا مستولی شده بود. معدود روشنفکران مبارزی که از خارج بازمیگشتند یا به زندان میافتادند یا در خارج از زندان احساس بیگانگی و پوچی و یا با سپردن تعهد به آسانی با زمانه همساز شده به زندگی بازگشته، به تقویت بنیه اقتصادی و سرگرمیهای ادبی و هنری میپرداختند و کمتر کار جدی و تهدیدکنندهای ارائه میدادند و درواقع جامعه گوئی میخواست به یک آتشبس و همزیستی مسالمتآمیز «کنار» دستگاه حاکم تن دردهد و ایدهآلها و آمال خود را به نسیان بسپارد!
فریاد او تنها در سکوت مصلحتآمیز اوج قدرت طاغوت و غرق شده در زندگی و روزمرهگی و «حل شدن در نظام» و جزو سیستم شدن قابل درک است. که اگر او نبود کمتر کسی جرأت و جسارت و همت و قدرت آنرا داشت که با «وضع موجود» به «مقابله فکری» برخیزد و در همه سرزمینهای تاریخی و جغرافیایی، درهها و پرتگاههای آن «معالم طریق» بگذارد تا آرام آرام در بطن جامعه بدین گفتهها و نوشتههای پرطنین و دلنشین یک «انقلاب فرهنگی» رخ دهد. و ارزشهای «مقبول» مورد چون و چرا قرار گیرد و فاصله «آنچه هست» تا آنچه «باید باشد» بر همگان روشن گردد، و قلبهای مأیوس مالامال از امید و آرزوی در جهت ارزشهای والای اسلام و سرچشمههای نخستین «منابع تصفیه شده» اندیشه و خرد به پرواز درآید، او با این واقعیت تلخ و سم مهلکی که فضای جامعه را آکنده کرده بود و هر روز دماغ مردم را چون مادهای مخدر با تأثر مطبوع و رویاانگیز خود میآلود و حتی آنها که به اصطلاح اقشار مقاوم و هدفدار و با ایدئولوژی جامعه را تشکیل داده بودند دچار ناتوانی و ضعف بودند و درپی تصنیف شعر و فولکلور و عملزدگی و مارکسیستزدگی یا بقول او در سنگر «اسکولاستیک جدید» سرگرم تحقیقات و ادبی و هنری بودند چه بگویم؟ او وجدان آگاه نسلی بود که همه عناصرش بخواب فرو میرفت و زمانیکه دکتر پا به میدان گذاشت و از روزمرگی به میدان جهاد قدم نهاد، کمی دیر شده بود و چیزی نمانده بود که همه چیز فراموش شود و راهی جز تسلیم باقی نماند. همه تلاش این بود که حقیقت در هیاهوی جشن و جشنوارهها و مجالس رنگارنگ محو و بیرنگ شود.
آری دکتر شریعتی فرزند زمان خود بود. نه تنها از آن جهت که زمانه را شناخت بلکه از این جهت که بر زمان خود تسلط و آگاهی داشت، نسل خود و نیاز نسل خود و تباهیها و تناقضهایی که این نسل گرفتارش شده بود و از سوئی ظرفیتها و استعدادها و خواستها و تمایلات عمیق سیاسی و فکری و اجتماعی و فرهنگ و تحرک این نسل را که در شرایط سخت دهه آخر حیات طاغوت کارش به بنبست و تباهی میکشد بخوبی میشناخت و در قبال آن شدیداً احساس مسئولیت میکرد. او در جستوجوی راه و پیدا کردن چاره برای خروج از این بنبست فکری و فرهنگی بود و همه مطالعات اسلامی و غیراسلامیش در این جهت سیر میکرد. در جهت یافتن راه رهایی و نجات، او شخصاً پیشقدم شد و بهعنوان روشنفکر مسلمانی که زمانه خویش را شناخته است و درد جامعه خود را احساس میکند و مسئولیت اجتماعی و تاریخی بر دوش دارد قدم به میدان میگذارد. و اما محیط فکری و فرهنگی آن دوران، خوب میدانیم چگونه آلوده به افکار و نظریات ساخته و پرداختهای بود که چون «وحی منزل» قلب و روح جوانان را تسخیر کرده کمتر در مورد باورها و شناختها که عمدتاً حاصل تسلط فرهنگ بیگانه بود تردید روا میداشتند چرا که جو حاکم در دست همان «مستبدهایی» بود که با تکیه بر مکاتب جدلی ـ الحادی و ابزارهائی که در اختیار گرفته بودند از قبیل روزنامه، مجلات و شب شعر و برنامهها، وسائل ارتباطجمعی دیگر کانونها و انجمنها و با دستآویزها و حتی هوچیگریها هر گونه فرصت و امکان را از دست مذهبیون و حتی افراد عادی که به «باندها» و «گروهها» و «گرایشهای» آنان پیوستگی نداشتند سلب کرده، یکهتاز میدان بودند.۱ هر کس را میخواستند بشدت میکوبیدند و هر که را میخواستند سخاوتمندانه بزرگ میکردند بیتردید اگر توفیق خدا و همت مردانه و ایمان دکتر و استراتژی صحیح او در پیمودن راه و برداشتن گامهای مؤثر برای مقابله با ترفندهای دستگاه جهنمی طاغوت و اذناب روشنفکرمآب آن نبود هرگز چنین موفقیتی نصیب نمیشد و فرهنگ انقلابی که با تکیه بر شهادت و ایثار و عصیان علیه وضع موجود در دوران او و در آستانهی انقلاب اسلامی ملت مسلمان ایران نضج گرفت هرگز سرعت و وسعت لازم را پیدا نمیکرد و زمینه را آنچنانکه دیدیم برای وارد آوردن ضربه نهائی بر پیکر رژیم پوسیده و نظام فرهنگی منحط شاهنشاهی وارد نمیکرد.
باری آنچه دکتر شریعتی و نقش او را در حرکت اصیل اسلامی قرون اخیر برجسته و از بسیار جهات ممتاز میکند، قدرت کلام و سحر بیان او برای درهم کوبیدن ارزشها و عناصر فرهنگی مستقر در جامعه شرکآلود طاغوتی و جانشین ساختن آن با اصطلاحات و تعبیرات و ارزشهای اصیل اسلامی است که به قول خودش با «تصفیه منابع فرهنگی» و زدودن زنگار سنتهای متروک و ارزشهای والای اسلامی و بازگشت به خویشتن اسلامی و به ارزش گذاشتن حرکت تشیع سرخ در طول تاریخ بشری است.
بواقع او قبل از تحقق انقلاب اسلامی به یک انقلاب فرهنگی کمنظیر در تاریخ دست زد و با تکیه بر اصطلاحات پربار و ارزشمندی نظیر امت، امامت، عدالت و سنت، شفاعت، شهادت، هجرت، عدالت، مسئولیت، غیبت، جهاد، پیام، توکل، وصایت، تعصب، ذکر، شکر، صبر، استضعاف، جهاد، انتظار، نیایش، عرفان، برابری و صدها اصطلاح و بازگرداندن بار ارزش اسلامی آن و تبیین تاریخی و قراردادن آن در متن زندگی اجتماعی امروز ما راه را برای بازگشت بخویشتن و فراهمآوردن زمینه فکری و فرهنگی چنین بازگشتی با قدرت و صلابت آماده ساخت.
در نظر او ایمان، تفکر صحیح، و وجدان آگاه لازمه یک حرکت فرهنگی و عملی در تاریخ است چه اعتقاد بدون شناخت بزودی صورت تعصب و خرافه پیدا میکند و مانع عمل سازنده و مسئولانه میگردد. بهعلاوه بدون دگرگونی فکری و استقرار ارزشهای نو هیچ تغییر عمیق اجتماعی امکانپذیر نیست، هر حرکت فکری برای آنکه به ثمر رسد باید با عمق وجدان و فطرت انسان سازگار باشد. با روشنگریها و تحلیلهای دکتر به سرعت نسل جوان از سرگردانی بدرآمد و خود را برای انقلابی تمام عیار در جهت طرد ارزشهای منحط نظام وابسته آماده کرد و با قبول ارزشهای والای اسلام راستین در درون خود یک انقلاب فرهنگی ایجاد کرد و چنانکه دیدیم دیری نپائید که آرزوهای او که چیزی پیش از مرگش چون رویا مینمود در انقلاب عظیم اسلامی ایران که تودههای عظیم مردم بنام اسلام در آن شرکت داشتند تبلور یافت. هرگز نمیتوان اثر عمیق گفتهها و نوشتههای او را که از دل برخاسته و بر دل نشسته است از خاطرهها زدود و از دلها بیرون کرد زیرا که گفتهها و نوشتههای او با خلوص و صمیمیت و صفا و همراه با ایمان و اعتقاد و عشق به اسلام بیان شده و از نیروی خلاقه فوقالعادهای برخوردار است که در طول تاریخ همواره مورد مراجعه و مداقه خواهد بود و بقول خودش مرد پاک را نیز زندگی و زمان تنها نمیگذارد، زندگیش از او دفاع میکند، زمان تبرئهاش میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ یکی از همین سنخ روشنفکران پس از جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل مقابله تند و توهینآمیزی نسبت به مصر جمال عبدالناصر، اعراب که در عینحال شکستخورده بودند منتشر ساخت و در آن تمجید فراوان از اسرائیل کرد، دکتر شریعتی مقاله مفصلی در پاسخ آن نوشت و از مشهد فرستاد لیکن هیچ نشریه و مقالهای حاضر به چاپ آن نشد و دکتر در سفر به تهران بشدت از این ماجرا ناراحت بود.