بینایی ممنوع | سوسن شریعتی (هفتهنامه کرگدن ـ ۲۹ مهر ۱۳۹۹)
بینایی ممنوع
به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»
سوسن شریعتی
منبع: هفتهنامه کرگدن
تاریخ: ۲۹ مهر ۱۳۹۹
امسال ۵۰ سالگی کتاب «کویر» شریعتی است. خواستم ببینم چگونه آدمی مثل او «در شرایطی که…»، کویر را می نویسد و امروز از پر فروش ترین آثار او است. شاید مشروعیتی باشد برای اینکه بعضی اوقات علی رغم شرایط بنویسیم و بیندیشیم…به کار امروز هم که نیاید به کار فردا شاید بیاید. این متن بازخوانی کویر شریعتی متقدم است به کمک شریعتی متأخر. شریعتی ۶ سال پس از چاپ کویر، ۴ سال پس از بسته شدن حسینیه ارشاد و یکسال پس از زندان خود و یکسال قبل از مرگش در متنی که شکل مصاحبه دارد و در سال ۵۵ نوشته شده در باره کویر اظهار نظر می کند. این متن پس از مرگ او در مجموعه ای به نام «گفتگوهای تنهایی» در سال ۱۳۶۷ به چاپ رسیده است. [i]
«کویر» پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال ۱۳۴۸ کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند. تاریخ چاپ کتاب اردیبهشت ۱۳۴۹ است: « این کتاب در دو هزار نسخه به شماره ۱۷۸ در تاریخ ۲۹/۲/۱۳۴۹ فرهنگ و هنر خراسان در چاپخانه طوس چاپ گردید.» بها: ۱۵۰ ریال.
در سال ۱۳۴۹، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. دیگر دو سال است که در حسینیه ارشاد سخنرانی می کند، نامش بر سر زبان ها است؛ به دانشکده های مهم کشور دعوت می شود (نفت آبادان، تبریز، پلی تکنیک تفاق، صنعتی آریامهر، دانشگاه ملی) در تهران دیگر آنهایی که او را برای سخنرانی در حسینیه ارشاد از سال ۴۷ دعوت کرده بودند پشیما ن شده اند، شریعتی پس از بازگشتش از فرانسه در سال ۱۳۴۳ تا این تاریخ کتاب های راهنمای خراسان، سلمان فارسی، اسلامشناسی را به چاپ رسانده و کنفرانس های مهمی چون «روش شناخت اسلام»، «علی، حقیقتی برگونه اساطیر»،«امت و امامت» را در سال پیش در ارشاد ارائه کرده و بنا بر آنچه در پایان کتاب درج شده این کتاب ها را نیز در دست انتشار دارد:
امت و امامت(جلد دوم اسلامشناسی)میعاد با ابراهیم(کنفرانس های دانشگاه مشهد و موسسه ارشاد در فلسفه حج)، اسکولاستیک جدید(مجموعه کنفرانس های علمی ۱۳۴۷-۱۳۴۸ در دانشگاه های ایران)، به کجا تکیه کنیم؟(گزیده ای از مقالات علمی)، هنر در انتظار یک موعود، انسان در تمدن جدید(درس های تاریخ تمدن در دانشکده ادبیات)، دین و سرگذشتش(جلد دوم تاریخ ادیان، درس های دانشکده ادبیات)، رنج بودن(قصه خلقت انسان).
در سال ۴۹ او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و…علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال ۴۸-۴۹ او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و…). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین ۱۳۴۸) متعلق به یک دوره اند.
همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است؟
رفتار شریعتی در برابر این کتاب استثنایی است. متفاوت با همیشه: او هرچقدر که نسب به چاپ سخنرانی هایش پر اغماض است در چاپ این کتاب وسواس نشان می دهد. در نامه ای به شرکت سهامی انتشار(آقای محجوب) برای اولین و آخرین بار در زندگی اش خواهان حق التألیف کتاب هایش می شود (حق التألیف کتاب اسلام شناسی) تا بتواند بودجه چاپ کویر را فراهم کند. [ii] طرح جلد می کشد.( برای کتاب حج هم طراحی می کند)برای جلوگیری از خطا، به دلیل سربی بودن حروف در آن سال ها و امکان حروفچینی غلط ، مرتب به چاپخانه سر می زند . (با این وجود در غلطنامه حدود ۴۱ غلط درج شده ) بر خلاف سنت همیشگی، نسخه هایی از این کتاب را به بسیاری از عزیزانش تقدیم می کند( به همسرش، به پدرش، به پسر عمویش و)و حتی در همان سال طی نامه ای از شفیعی کدکنی می خواهد که این کتاب را که«بث الشکوی های مخصوص» خودش است بخواند و نظر دهد:
«…طمع کردم و کاری را که خیلی کم میکنم و بدین معنی شاید هرگز و یا تقریباً هرگز! بدین طمع کردم و کتابم را که بثالشکویهای مخصوص من است و بد یا خوب، پاسخهای انعکاسی و بیاختیار و به قول عینالقضات، «بیخودِ» یک روح گرفتار این زندگی است و بر گونهی غزلیات یک شاعر پیشتان میفرستم به این امید که در «آن»های بیاسم و وصف روح خویش آنرا بخوانید و ببینم که چیست؟ آری ببینم، نه ببینید! چون گاهی آدم احتیاج دارد که خودش از خودش تجرید کند و بتواند از خارج خود را تماشا کند و بیشتر در حالات شگفت غیرعادی چنین است، حالاتی که مفهوم و معنایش خیلی روشن نیست.»
در چند خطی که به پدرش می نویسد نیزکلمات این کتاب را «نه لفظی که پاره ای از بودن خود» می داند.
شریعتی در «گفتگوهای تنهایی» (سال ۵۵)به این نکته اشاره می کند که: «کتاب کویر مجلسی نیست» و «دوست ندارد که در آبادی از کویر گفتگو کند» (م.آ. ۳۳- ص ۱۰۲۸)اما تردیدی نیست که می خواهد که دیده و خوانده شود. البته که به قصد راه انداختن جنجال این کتاب را چاپ نمی کند و از همین رو برایش اهمیتی ندارد که موضوع افشاگری محافل سنتی مذهبی و به گفته خودش «شبه مقدس» قرار گرفته است. این جنجال ها بر سر کتاب اسلامشناسی که در سال ۴۷ به چاپ رسیده بود هم برانگیخته شد. چنانچه دو سال بعد کویر هم دچار همین سرنوشت می شود و این بار متهم به داشتن ادعای نبوت و امامت .[iii] به جز این واکنش البته متلک هایی از سوی محافل سیاسی هم شنیده می شود که چاپ این کتاب را در آن شرایط بی ربط و نشان دهنده نوعی بی اعتنایی به فضای سیاسی و حتی بریدگی می دانند. همین. واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.
الف: سبک: بث الشکوی
شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. چهره نگاری ای که به شکل پازل طراحی شده است: کویر ترکیبی از اتو-بیوگرافی (کویر- معبودهای من)، داستان کوتاه(کاریز- در باغ ابسرواتوار- عشق فرزند)، نامه نگاری( نامه به دوست)، رساله (معبد) ترجمه(سرود آفرینش) . علی رغم فرم پازلی کویر شریعتی خود این ترکیب را یکپارچه و در هم تنیده می داند و به نقل از خواننده ای دوستدار متن تاکید می کند که: «گویی همهی کویر یکجا بر قلب شما ریخته. روح مرموزی ناگهان به صورت یک کتاب درآمده! » و «فکر می کنم که اگر یک کلمه اش را برداریم تمام کویر می میرد، یا یک جنایت کرده ایم, عضوی را از پیکره ای زنده می بریم!»(م.آ. ۳۳- ص ۱۰۲۸)
در سال ۶۷ که برای اولین بار دفتر تدوین آثار شریعتی به سرپرستی پوران شریعت رضوی، کتابی را تحت نام «گفتگوهای تنهایی» که مجموعه نوشته های اصطلاحا «کویر»ی شریعتی بود به چاپ رساند معلوم شد که کویر گزینشی است آگاهانه از میان کویریات(حدود هزار و اندی صفحه). در همان سال هبوط هم نوشته شده و علی رغم اینکه وعده چاپش داده شده است عملا تا بعد از انقلاب به بازار راه نیافت. مقصود اینکه کویر حتی اگر بث الشکوی شریعتی باشد، بث الشکوایی است گزینشی، پازل گونه، هزارتو و از غربال رد شده. در همین کویر است که می خزد زیر پوست «شاندل» و « سرود آفرینش» اثر او را به عنوان آخرین مقاله کتاب ترجمه می کند: جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.
ب: برای خودم، برای مردم
اولین جداسازی، جدا کردن خود از مردم است. از همان آغاز شریعتی خود را از مردم جدا می کند و البته در این جداسازی اولویت بندی هم دارد و بی تردید اولویت با مردم است، با عموم است. نوشته هایش را به سه قسم تقسیم کرده: برای خود، برای ما و برای مردم. ( کویریات- اجتماعیات-اسلامیات) همیشه اولویت با مردم است. اینجا همان «در شرایطی » است که عمل می کند. شاید به همین دلیل است که متهم است به پوپولیسم ( عموم باشد یا عام- اکثریت نامش باشد یا توده) اما شریعتیِ پوپولیست برای پیدا کردن راه نجاتی برای «خود» هستی ای می سازد سلسله مراتبی و مجبور به وارد کردن یک خودی -غیر خودی و از همین رو دچار نوعی تنهایی نخبه گرایانه و شکوا از آن می شود: بث الشکوی! در کتاب کویر با صراحت به این جداسازی اشاره ندارد . چاپ «گفتگوهای تنهایی» است که سال ها بعد دست شریعتی را برای مخاطبانش باز کرده است: (همان متن)
«-اگر بخواهید پنج اثر از میان آثار خودتان انتخاب کنید کدام ها خواهد بود؟
-برای کی؟ برای چی؟انتخاب کنم؟
-برای خودتان.
-برای کدام خودم؟ دلم؟ دماغم؟ از نظر ادبی؟ اعتقادی؟ علمی؟ مفید بودن ؟ موفق بودن؟ یا زیبا بودن؟
«…سوال را طور دیگری می کنیم: اگر از میان همین کتابهایی که از شما در دست داریم، دو کتاب را بخواهید انتخاب کنید؟
-برای خودم: «کویر» را و برای مردم: درس های ۱ و ۲ «اسلام شناسی را».
-چرا خود را و مردم را تفکیک می کنید؟
-مردم همه ناچار نیستند آبادی را ترک کنند و سر به برهوت وحشت و حیرت کویر بگذارند. »( م.آ. ۳۳- ص ۱۰۱۴)
بار دیگر در درس ۱۴ اسلامشناسی (م.آ. ۱۷- ص ۱۷۵) به این تقسیم بندی اشاره می کند و با اشاره به کتاب کویر برای اینکه متهم به تدارک دیدن دنیایی دیگر برای خود نشود از چرایی این تفکیک ِبرای خود –برای مردم صحبت می کند:
«بیشتر از اواخر اقامتم در اروپا، با تجدیدنظرهای اساسی که در همۀ مشغولیتهایم، عقایدم، تصمیماتم، جهتگیری و موضعگیری اجتماعی و فلسفی و مذهبیام ـ بعنوان آدمی که در این دنیا میخواهد تکلیف خودش را و ابعاد و صفات خودش را خودش انتخاب کند و ارزیابی کند و خوب و بد کند ـ کردم ، به این مسیر فکری که شما الان میبینید و بیش از همه با آن در تماس و آشنا هستید ، افتادم. این ، یک بُعد فکری و فلسفی دارد که من در کتاب کویر ذکر کردهام ، بخصوص در مقاله معبد. آنجا اولین تغییر عمیقی را که در عمق وجدانم صورت میگیرد و بصورت یک تخمیر انقلابی درونی بوجود میآید و بعد تمام سطح وجودم را فرا میگیرد و بعد چگونه جریان پیدا میکند و از کجاها حرکت میکند و چه معنائی دارد و چه مسیری و چه جهتی را تعقیب میکند و در برابر مسیرهای دیگر و جهتهای دیگر چگونه است ، همه را توصیف کردهام ـ اگر کسی خواسته باشد میتواند بآنجا مراجعه کند ـ آن مسائل را من هیچوقت به صورت عمومی مطرح نمیکنم ، به خاطر اینکه آنچه را بصورت عمومی کار میکنم صددرصد باید مسائل اجتماعی باشد. مسائل ذهنی مجرد ، مسائل فلسفی مجرد ، مسائل احساسی و عرفانی مجرد را بصورت اجتماعی مطرح کردن بعقیده من کار بسیار خوبی نیست ؛ این است که بسیاری از مسائلی را که جزء عقاید من است و بشدت بآنها میاندیشم و حتی بشدت به آنها ایمان دارم، در تنهائی [ است ] ، اما در مسئولیت اجتماعی ام هرگز آنها را مطرح نمیکنم. برای اینکه آنچه را آدم به عنوان کار اجتماعی مطرح میکند ، باید بر اساس نیاز جامعه و کمبود جامعه انتخاب کند نه بر اساس اعتقادات و حساسیتهای خودکارشش.» و همین ایده را دوباره در سال ها بعد در سال ۵۵ باز تکراز می کند : روشنفکر کارش با فیلسوف و عالم و عارف فرق می کند روشنفکر آن نیست که آنچه را حقایق می پندارد بیان کند، بلگه آنچه را مردم نیاز دارند او پاسخ می گوید. کار او کاری است پیامبرانه».(م.آ.۳۳- ص ۱۰۱۸)
دروس اول و دوم اسلامشناسی خوانش فلسفی، تاریخی شریعتی است از انسان، تاریخ و جامعه در اسلام چنانچه کویر و به خصوص معبد نیز حدیث یک تجربه و سیر و سلوکی معنوی و آزاد است و این شریعتی ارشاد است که دارد بر «بعد فلسفی و فکری» تحولی که از سر گذرانده در «کویر» و به خصوص مقاله «معبد» تکیه می کند ارجاع می دهد و بر آن صحه می گذارد. بعد فلسفی و نظری ای که مخاطب اجازه دارد برود بخواند اما شریعتی تصمیم ندارد به شکل عمومی مطرح کند. چاپ کرده است و می گوید عمومی نیست! (یکی دیگر از در-رو های شریعتی )آیا این دو خوانش یکی است؟ دوتا است؟ اگر یکی است چرا برای همگان توصیه نمی شود؟ اگر دو تا است یعنی مجاز است که از نوعی تنش و یا تناقض و حتی نفاق سخن بگوییم. برگردیم به مصاحبه فرضی:
– شما از کویر تا «شهادت» چگونه این همه راه آمدهاید؟ آیا کویر به مسئولیت حساس و جدی شما که در همهی آثارتان موج میزند، صدمه نمیزند؟ به عقیده خود شما کویر اثری که بر نسل جوان روشنفکر می گذارد اثر همه کتاب های دیگر شما را خنثی نمی کند؟ من خیلی ها را دیده ام که چنان نشئه کویر شده اند که زندگی را از یاد برده اند و اساسا از راه مسئولیت و عمل و واقعیت گرائی پرا شده اند.
-بله. مثنوی من چو قران مدل هادی بعضی و بعضی را مخل(م.آ. ۳۳- ص ۱۰۲۸-۱۰۲۹)
چنین پیدا است که خواننده کاملا مجاز است که از تداخل دنیاهایی صحبت کند که سال ها پس از شریعتی در برابر هم فهمیده شد و هر بار یکی با حذف دیگری به جلو آمد. تداخل دنیای کویری شریعتی و دنیای ایدئولوژیکش و یا دنیای اجتماعی اش و یا دنیای دینی اش. مقصود اینکه یک دوره کویری نیست، یک دوره ایدئولوژیک و دوره دیگر انقلابی…
ج: کدام خودم؟
اما ماجرای دنیای ذهنی شریعتی و تجربیات فکری او به دوگانه «خود –دیگری» ختم نمی شود. کویر ماجرای «جهان، تاریخ، میهن و دل» شریعتی است (مقدمه کتاب) و در هر فصلی یکی از همین «خود» ها سر بر می دارد:
«اما اکنون نمیدانم این «خودم» کیست؟ کدام است؟ هرگاه تنها میشوم گروهی خود را در من میآویزند که منم و من با وحشت و پریشانی و بیگانگی در چهرهی هر یک خیره میشوم و خود را نمیشناسم! نمیدانم کدامم؟ میبینی که چه پریشانیها در به کار بردن این ضمیر اول شخص دارم، متکلم! نمیدانم بگویم از اینها من کدامم یا از اینها من کدام است؟ پس آنکه تردید میکند و در میان این «من»ها سراسیمه میگردد و میجوید کیست؟ من همان نیستم؟ اگر آری، پس آنکه این من را نیز هماکنون نشانم میدهد کیست؟»
و شروع می کند به شمارش این من ها :
«- یک من زادهی مدینه که قبلهاش کعبه است و ایمانش در حرا بسته شده است و روح و هیجان و احساسش در زیر دستهای ابراهیم و موسی و مسیح و محمد و علی و ابوذر و سلمان و عمار و یاسر و سمیه و… شکل گرفته است.»
«-یک من بیگانه با مدینه که آنجا را نمیشناسد، ایمان را احساس نمیکند، سراپا عقل است و منطق خشک است و فلسفه است و دو دو تا چهارتاست.»
«-یک من بیگانه با این هر دو. آنکه بیشتر از «من»های دیگرم شهرت یافته است و خود را نشان داده. چه شگفتانگیز! این من که مردم همه مرا بدان میشناسند، از همهی منهای دیگرم با «من» بیگانهتر و ناشناستر است.»
«-یکی دیگر از اینها من قهرمان است که گوشش بدهکار هیچ حرفی نیست و به هیچ چیز نمیاندیشد و سراسر روحش و همهی وجودش را دلاوری و عشق به نیکنامی و فداکاری و مردمدوستی پر کرده است. سرشار از دوستی خلق، گستاخ و ماجراجو و عاشق خطرها که جز انتقام آرامش نمیکند، جز با پیروزی سیر نمیشود، جز شکستن خصم آرزويی در سر نمیپروراند و جز کف زدنهای مردم و آفرینهای مبارزان و گسستن زنجیرها او را به هیجان و نشاط نمیآورد.»
شریعتی بلافاصله توضیح می دهد که موضوع این نیست که پشت این من های متکثر یک من است که پنهان است و نمی تواند و یا نباید صدایش را در آورد : «نمیگویم من آنم که در زیر این نمود پنهان است و کسی نمیبیند. در زیر این نمود کسانی پنهاناند که از آن میان نمیدانم کدامیک منم، و این است پریشانی وحشتناکی که اکنون مرا رنج میدهد.»(نامه به دوست-کویر) در همین متن البته از شادمانی مواجهه با من ی سخن می گوید که دارد سر می زند : خود خودش … یک خود آفریدگار. این خود آفریدگار چنین پیداست که محصول همسرایی این «من» ها است . شریعتی از فدا، قربانی و ایثار صحبت می کند و اجتناب ناپذیر می داند اما قبل از فدا کردن هر یک رد پایی از هر کدام از این ها را به جا می گذارد و به عبارتی حاضر به قربانی کردن هیچ یک از این من ها که بر شمرده شد نیست. سر زدن آن «خودِ خود» محصول این همسرایی است و نه قربانی شدن این یا آن.
د: بینایی ممنوع، بینایی مجاز
در کنار این پرسش از کیستی خود که بارها در کویر در مرکز قرار می گیرد، پرسش بنیادی این کتاب، جنسی از آگاهی یا نوعی تجربه اگزیستانسیل است که بنا بر گفته های شریعتی گاه نام تحولات فلسفی و نظری می گیرد، گاه تجربه سراسیمگی و صحرای برهوت و تاریکی مطلق و دستان خالی و.«برهوت وحشت و حیرت»و گاه آن را «حکایت قلب غریب» می نامد .(م.آ.۳۳- ص ۱۰۳۱) چنانچه اشاره شد شریعتی خود و مردم را جدا می کند با این استدلال که اولویت جامعه دغدغه های فلسفی و ذهنی نیست. استدلال دومی را هم برای این تفکیک گذاری پیش می کشد؛ تفکیک گذاری ای که می گوید از سر «مردم دوستی» است و نه «خودخواهی». چرا که کویر ترک آبادی است و برهوت و رنج :« راه نیست، بیسويی حیرت است و سرزمین مصیبت و آتش و عطش! توفانخیز و بیامید و پایانناپذیر! تنهایی و سکوت و وحشت. با زمینی که گیاه از سر برآوردن میهراسد و هوایی که از دهانة کفآلود و جوشان خورشید به دوزخ گشوده میشود.»(م.آ. ۳۳. ص۱۰۱۴)
شریعتی حتی از یک اعتراف حرف می زند و باز به مقاله معبد ارجاع می دهد تا مردم دوستی اش را اثبات کند:
«در کویر اعتراف کردهام که: «من که به سراغ سرچشمهای رفتم که در ورای کوهستانی دوردست، در آن سوی افقهای مأیوس زمین، از دل سنگ میجوشد، تا جرعههای سرد و گوارايی از آن آب ارمغان آرم …اما به کوهی آتشفشان رسیدم، که هوایش از لهیب بخارهای غلیظ و سوزنده پر بود، که دهانة سرخ و فراخ آتشفشان، همچون دیوانهای خشمگین و بسته در زنجیر، میجوشید…
آری، من به این چشمه رسیدم، این بود چشمهسار من. روح زندانی معبد من، تشنة قرنهای بیباران، کوزهها را همچنان خشک و غبارآلود باز گرداندهام، شرم دارم که آنها را به تو _ که در بازگشت بیامید من از این هجرت ناکام، به دیدارم خواهی آمد _ پس دهم. می بینید که چرا خود را و مردم را جدا کردم؟ این از خودخواهی نیست از مردم خواهی است». (م.آ. ۳۳- ص ۱۰۱۵) و باز می پرسد: « حرف همین است که مردمی را که اکنون سراپا غرقه در «دلهرههای حیاتی»اند، غرق «دلهرههای وجودی» نیز کنیم، خدمت کردهایم؟»مردمی که اب قنات ندارند به جسنجوی آب حیات در پی اسکندر روانه کردن و قصه خضر بر گوششان خواندن شیطنت بدی است.ـ(ص. ۱۰۱۷)
شریعتی گفته بود که «روشنفکر، آن نیست که انچه را حقایق می پندارد بیان کند.»( ص ۱۰۱۸) آیا حقیقت شریعتی همین است؟ فداکاری بزرگ پیامبرانه؟ از حقیقت خویش به خاطر مصلحت عموم گذشتن؟ یک نوع خودآگاهی است بر عریانی خویش؟ ادامه می دهد : « یک نوع «خودآگاهی ممنوع» یا «بینایی ممنوع» . »(م.آ.۳۳- ص۱۰۱۶) بینایی ای که محصول خودآگاهی است و پی بردن به عریانی، رها شدگی و…
نمی تواند فقط این باشد . بینایی ممنوع به معنای کتمان حقیقت (تلخ و سیاه و اضطراب آور) برای مصلحت خلق نیست. در تعریف این بینایی ممنوع فقط از سراسیمگی و حیرت و آتش و سرگردانی صحبت نمی کند. کویر تلاش انسانی است که میوه ممنوع را خورده، هبوط کرده و به کویر افتاده (وحشت و ترس و رها شدگی) و با این همه و علی رغم این همه دست اندرکار ساخت و ساز آلترناتیو شده: « برقراری پل». او مدعی است در کویر « از لائو تزو و بودا تا هایدگر و سارتر» پل زده است.:« پلی از بودا به سارتر»؛ « بهتر است بگویم پلی کشف کرده ام که آن را مدیون قصه آدم در فرهنگ ابراهیمی ام و تجسم عینی سمبلیکش حج…..« قبله در قفا نهادن»(م.آ. ۳۳- ص ۱۰۳۱)
بینایی ممنوع را شاید بتوان همین ساخت و ساز پل میان تجربیات سرگردانی های متعدد و جستجوهای بی شمار بشری دانست : برای بازگشت، رسیدن و یا خلق دوباره هستی دانست. تجربیاتی جهانشمول، بی مرز …بی فیلترینگ ..
د: خودی- غیر خودی کردن مخاطب
از سر مردم دوستی باشد و رسالت پیامبرانه روشنفکر و یا خود-نخبه پنداری روشنفکرانه، شریعتی دلهره های وجودی را می خواهد فیلتر کند تا مبادا بر جان آنهایی که دلهره های حیاتی دارند ریخته شود؛ مبادا هنوز میوه مجاز نخورده میوه ممنوع را خورانده باشد.؛ مبادا آنچه را برای خود می خواهد به عموم تحمیل کرده باشد. علی رغم این مباداها باز در همان درس چهارده اسلامشناسی و در رابطه با مقاله معبد، از خصوصی-عمومی کردن حقیقت در زندگی و تفکر خود سر باز می زند و می گوید:
««…من اساساً زندگی شخصی ندارم که اگر درباره خودم بیاندیشم مسائل فردی و شخصی باشد. هرگز زندگیم و وجودم به یک زندگی شخصی و یک زندگی فکری و اجتماعی تقسیم نشده ، اینجور تقسیمبندی ندارم و زندگی شخصی اصلاً ندارم و بنابراین آنچه که مربوط به خودم میشود همان مسائلی است که به همه کسانی که همفکر یا هم طبقه من هستند ، یا بهرحال با من تماس یا تصادم فکری و اعتقادی و اجتماعی دارند ، ارتباط مستقیم پیدا میکند. بنابراین سخن گفتن از این مسائل ، سخن گفتن از مسائل اساسی زمان ماست».(م.آ. ۱۷- اسلامشناسی- درس ۱۴)
شاید به همین دلیل است که علی رغم همه آن ملاحظات کویر را چاپ می کند؛ قدر مسلم این است که علی رغم آن تقسیم بندی کلان برای خود-برای مردم، حرف های کویری خود را نیز بخشی از «مسائل اساسی زمان ما» می داند که می توان نه برای همه اما برای بخشی از مخاطبان خود مطرح کرد و احتمالا صحبت از مخاطبی است که از خوردن میوه ممنوع نمی هراسد و از تجربه کویر به هراس نمی افتد . شریعتی در پاسخ به این سوال که بالاخره کویر را چاپ کرده ای و چرا؟ پاسخ می دهد که :
-« صدایی از بیرون شنیدم، صدای پای رهگذری.»
– این رهگذر کیست؟
– همان که هر کسی در کمینگاه فطرتش، تمام عمر را به انتظار او نشسته است.«(م.آ. ۳۳-ص ۱)
شریعتی مخاطبانش را طبقه بندی میکند: از یک سو عموم هستند که درگیری های حیاتی دارند و از سوی دیگر آنها که از این درگیری رها شده اند و به مرحله بعدی راه پیدا کردند؛ یک سری آنهایی که باید دروس یک و دو اسلامشناسی را بخوانند و از دیگر سو آنهایی که جرأت خوردن میوه ممنوع را دارند . این دوگانه البته قرار نیست منجر به دو تیپ شود . این انسان کویری است که تن می دهد به شهادت و حج را می فهمد و تجربه معنوی خود را پشت به قبله ادامه می دهد.
پایان
شریعتی با چاپ کتاب کویر به امید شنیدن صدای رهگذری آشنا به بیرون زده است حتی اگر این کتاب را برای عموم معتبر ندانسته باشد. اما چنین پیدا است که در دهه ۵۰ ، همزمان با پروژه اش در ارشاد تنها همان هایی که او نامحرمشان می داند و آنها را یک سری «شبه مقدس» می نامد متوجه ممنوع بودن آگاهی مطرح در کویر می شوند و از همین رو واکنش نشان می دهند. دیگران –ناقد یا دوستدار- کویر را نادیده می گیرند. حتی شاعر!
«کویر»، تجربه خوردن میوه ممنوع باشد، خودآگاهی بر عریانی خویش و دست تنهایی و سراسیمگی در برهوت زندگی ، «ماوراء الطبیعه این دنیا و غیب این غم ها و شادی های همه نزدیک » چنانچه در مقدمه این کتاب در سال ۴۹ می گوید و چه تلاشی باشد برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.
علت اولیه اینکه شریعتی در برابر شریعتی فهمیده شد و مخاطب او به ساده سازی های ثنوی دچار شد البته خود شریعتی و جهان طبقه بندی شده او است و نیز مخاطبی که بر اساس پیش بینی شریعتی میان آب حیات و قنات در رفت و آمد بود. از همین رو این دنیاهایی که علی رغم تنش و گاه جنگ در قاموس شریعتی در هم تنیده بود و حتی به نوعی هر یک ضامن بقای آن دیگری اما با زمان در برابر هم صف کشیدند و متولیانی بی شباهت به هم پیدا کردند. در چهان شریعتی است که می توان از کویر به اسلام شناسی رفت و از اسلامشناسی به کویر برگشت. از کویر به حج رفت و از حج به شهادت: «آنکه از کویر گذشته است می تواند به سمت شهادت برود». با کویر است که حج دیگر «حج مناسک» نیست ،«حج معانی است». با کویر است که حاجی می شود ابراهیم و معمار کعبه ایمان خود. این همان راه حلی است که شریعتی پیدا می کند برای صرف توآمان چند خویش بی آنکه در نگاه دیگری به نفاق در افتد(کتمان حقیقت) و بی انکه حقیقت خود را قربانی «در شرایطی که ،» کرده باشد. چرا که «در کویر هم بهتر می توان به خودآگاهی رسید هم خوب تر جهان را دید هم بهتر خدا را یافت و هم اسان تر و سبک بار تر برای خلق مرد !» (م.آ. ۳۳- ص ۱۰۳۳)
…امروز این دنیاهای موازی را باید به بستر تب آلود اولیه شان برگرداند، به هزار توی تجربیات لابیرنتی شریعتی بازگشت تا مخاطب او به جای انتخاب میان این و آن (یا چریک یا عارف مأیوس/ یا مومن پراگماتیست و یا شاعر خلوت نشین) بتواند دست اندرکار ساخت و ساز پلی باشد میان قطب ها…آفریدگاری خویش.
با خود شریعتی به پایان ببریم:
«من اکنون در این اندیشه ام که آنچه از پس این نمودهای ناپایدار طلوع کرده است و سراسر مرا فرا می گیرد چه بنامم؟ من؟ خدا؟ حقیقت مطلق؟ .جود مطلق؟ مطلق؟ نه. دوست ندارم آن را در قالب هیچ نامی لسیر کنم. دوست ندارم آن را با هیچ صفتی، هرچند پاک بیالایم….و..حدت وجود مطلقی از همه معانی….چه خوب است آفریدگار خویش بودن!(کویر- نامه ای به دوست).
[i] – این متن تاریخ ندارد اما از آنجا که در آن به کتاب شیخ انصاری به نام دفاع از روحانیت : پاسخی به شریعتی و برقعی» می کند می توان مطمئن بود که این نوشته به پس از چاپ این کتاب بر می گردد که در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسیده است.
[ii] – خواهش دیگرم اینکه تتمه حساب مرا در مورد سلمان و اسلامشناسی مرحمت کنید که چاپ کتابی که الآن در چاپخانه دارم باز مرا مقروض کرده است. این کتاب به نام «کویر» به زودی منتشر می شود.»(تاریخ این نامه ۱۴ آبان ۱۳۴۸)
[iii] – « آنها» برای ایجاد تنوع و رفع خستگی، هر دو سه ماهی یک بار، اتهامات شما را عوض میکنند و اخیراً از وقتی به نقد کویر شروع کردهاند اتهامات شما از نوع ادعای امامت و نبوت و وحی و نزول جبرئیل و غیره است!» به نقل از م.آ.۳۳- گفتگوهای تنهایی، علی شریعتی.