در این بخش گزیدههای از متون شریعتی که خود به سه گونه: «اسلامیات، اجتماعیات و کویریات» تقسیم کرده است، درج میشود.
نسبت شریعتی و معنای زندگی
زندگی یعنی نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن (۱۳۵۶)
در شبی از آن «ششصد شب تنهایی» خواب بودم. خواب دیدم که تالار بزرگی است بیسر و پایان و تمامی چهرههای آشنایم جمعاند و من از انسان و زندگی و عمر و فلسفهی زیستن و بودن حرف میزدم. یکی از میان جمع برخاست و پرسید:
شما که همیشه از انسان و فلسفهی وجود و معنی زندگی و این مسائل حرف میزنید، قبلاً باید یک حقیقت اولیه و اساسی را روشن کنید و آن موضوع اصلی همهی این مباحث و تمامی این نظریات است. اصلاً میتوانید بگویید: زندگی خود چیست؟
آدم در خواب تواناییهایی دارد که در بیداری فاقد است. بیدرنگ و بااطمینان گفتم: «یادداشت کنید! نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن.»
(بیشتر…)از قیل و قال کافیها تا بیشرمی کیهانها (۵۵ ـ ۱۳۵۴)
از قیل و قال کافیها تا بی شرمی کیهانها (۵۵ ـ ۱۳۵۴)
این متن نیمهتمام که علی شریعتی آن را بهصورت یک وصیتنامه نگاشته، پس از چاپ بدون اجازهی دو عنوان از نوشتههایش در روزنامه کیهان (از ۲۶ بهمن ماه ۱۳۵۴) به رشتهی تحریر در آمده و برای اولین در مجموعه آثار ۱ (با مخاطبهای آشنا ـ ۱۳۵۶) منتشر شده است.
مولوی غیبت همه را جبران میکند (۱۳۵۵)
مولوی غیبت همه را جبران میکند*
آنچه در پی میآید نوشتهای از شریعتی دربارهی مولوی است که در شب آخر سال ۱۳۵۵ و در ساعت پنج بعد از نیمهشب به رشتهی تحریر درآمده. این مطلب در پشت کتاب غزلیات شمس تبریزی نوشته شده است.
مصدرهای به درد بخور زندگی یک روح (۱۳۴۸)
مصدرهای به درد بخور زندگی یک روح
این نوشته متن کوتاهی از میان یادداشتهای علی شریعتی است که پیش از این در مجموعه آثار وی منتشر نشده است. بخشهایی از این متن پیشتر در کتاب یادگاران مانا آمده بود. در ضمن در متن زیر بجای اسامی افراد «…»گذاشته شده است.
بر فراز یک زندگی (۱۳۴۶ تا۱۳۴۸)
بر فراز یک زندگی
نوشتهای که در پیخواهد آمد در مجموعه آثار (۳۳) با نام «گفتگوهای تنهایی» نوشته شده در مشهد ،منتشر شده است.
نوروز (1346)
نوروز
نوشتهای که در پیخواهد آمد با همین عنوان در مجموعه آثار (۱۳) با نام «هبوط در کویر» و به عنوان فصلی از کتاب «کویر» منتشر شده است. علی شریعتی در مقدمه این نوشته آورده است: در اسفند سال ۴۶ دانشجویان تاریخ به عنوان سفر علمی به عراق رفتند و من نیز ابتدا عازم بودم اما در آخرین لحظات ناگهان «قسمت» نشد! چون نوروز را در سفر بودند و آنجا جشن میگرفتند این نوشته را به درخواست همکاران گرامی بر سر راه نوشتم تا در آن اجتماع بخوانند. و اینک به یاد آن «حادثه»!