شریعتی ۴۳ سال زیست. تدریس را در ۱۹ سالگی آغاز کرد، روزنامه نگاری و تجربه سرایش شعر را از همان سن با چاپ نوشته ها و اشعارش در روزنامه؛ در ۲۲ سالگی اولین ترجمه اش به بازار کتاب راه یافت (ابوذر، خداپرست سوسیالیست ـ ۱۳۳۴) مهمترین کتاب مکتوبش را در ۳۶ سالگی به چاپ رساند. (کویر ـ ۴۹) مبتکر اجرای تئاتر (با موضوع مذهبی) در دو محیط نا آشنا شد (دانشگاه و حسینیه)، آکادمی را رها نکرد اما عرصه عمومی را انتخاب کرد در زمانی که هنوز 36 سال بیشتر نداشت؛ در چهل سالگی بازنشسته زودرس شد؛ در همین سن ممنوع القلم و ممنوع السخن گشت و در ۴۳ سالگی ـ دو سال پس از آزادی از زندان و یک ماه پس از تجربه آزادی ـ در خارج از کشور به مرگ مشکوکی در شهر کوچکی در انگلستان از میان رفت. (۱۳۵۶) در زندگی کوتاه شریعتی همه اتفاقات با سرعت می افتد، در زمانی کوتاه. اما آنچه توجه را جلب میکند تنوع حوزه هایی است که شریعتی به آن ها سرک می کشد، روش های متعددی که او می آزماید؛ نه تنها در حوزه عمومی بلکه در شیوه زیست…حتی در تجربه هایی که نیمه تمام می ماند (مثلا شاعری) در همان بازه زمانی خود موفق است.
همچون معلم (۱۳۳۱ تا ۱۳۵۱)
همچون معلم
با اتمام دورهی دانشسرای مقدماتی و استخدام در ادارهی فرهنگ مشهد به عنوان معلم شریعتی ۱۹ ساله تدریس را آغاز می کند و تا آبان ۱۳۵۱، با آخرین درس از سلسله دروس اسلامشناسی در حسینیه ارشاد تدریس را به پایان می برد. او که از سال ۵۰ امکان تدریس در دانشکده ادبیات مشهد را از دست داده است، با بسته شدن حسینیه ارشاد، امکان تدریس آزاد را نیز در این موسسه از دست می دهد. شریعتی خود را همیشه یک معلم می دانست و نه خطیب و حتی در حسینیه ارشاد با برگزاری دو سری کلاس (تاریخ ادیان و اسلامشناسی) به شکل دو هفته یکبار (تاریخ ادیان) و به شکل هفتگی (اسلامشناسی) در طول سال ۵۰ و ۵۱ (تا آبان) تلاش می کرد که سخنرانی ها امکان رابطه ممتد آموزشی با مخاطب را از او نگیرد.
شعری که در سال پایانی زندگی اش زمزمه می کرده است (به نقل از کتاب «طرحی از یک زندگی» اثر پوران شریعت رضوی) اثری از شاعر حمیدی بوده است که در دهه بیست سروده شده:
«دو درد بود آنچه مرا پیر کرد و کشت/ بیداد عشق بود و بلای معلمی»
روزنامهنگاری (از مشهد تا پاریس ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲)
روزنامهنگاری (از مشهد تا پاریس ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲)
یکی دیگر از اشکال فعالیتهای فرهنگی شریعتیِ جوان روزنامه نگاری است. طی ده سال از آغاز دهه سی تا آغاز دهه چهل شریعتی کمابیش به شکل حرفه ای به فعالیت های ژورنالیستی مشغول است. در مشهد دهه سی در روزنامه های خراسان و «آفتاب شرق» شریعتی از بیست سالگی می نویسد. در آغاز می سراید. تنها اشعاری که از او به چاپ رسیده است متعلق به این ایام است. (به نام «شمع») می نویسد درباره مترلینک، فروید، نیچه، اسلام و…«تاریخ تکامل فلسفه» به این ایام برمیگردد. با رفتن به فرانسه این نوع فعالیت ابعاد وسیعتر و حرفه ایتری به خود می گیرد: مسئولیت روزنامه «ایران آزاد» و نوشتن در مجله «نامه پارسی» از ۱۳۴۰ تا ۴۲؛ دو ارگان دانشجویی اپوزیسیون ایرانی. شریعتی در باره فانون، جنگ های چریکی، بینش ها و رویداداها و…می نویسد. از مشهد تا پاریس این فعالیت مطبوعاتی ادامه دارد. با این همه در بازگشت به ایران اگرچه به شکل پراکنده اما در جنگ های ادبی -روشنفکری (هیرمند) و دانشجویی (گاهنامه آنزمان – این زمان و مجله انسان و جهان) یا قلم می زند، یا ترجمه میکند و یا اجازه میدهد سخنرانی اش را به چاپ برسانند. حتی به جدل قلمی نیز در مجله فردوسی می پردازد.(با موضوع غربزدگی..) آخرین مطلبی که از او در مجله دانشجویی «این زمان-آن زمان» به چاپ رسیده است بخشی از مقاله حج است. این گاهنامه در سال ۵۰ در مشهد به چاپ می رسد و به دلیل سیاسی به شماره دو نمی رسد.
(بیشتر…)
نویسندگی (۱۳۳۴ تا ۱۳۵۶)
نویسندگی
شریعتی کار نوشتن را با ترجمه آغاز می کند: ابوذر (۱۳۳۴)، در نقد و ادب (۱۳۳۸) نیایش (۱۳۳۹)، سلمان فارسی (۱۳۴۶)، اما اولین کتابی که به نگارش در می آورد کویر است و هبوط. کویر در سال ۴۹ به چاپ می رسد اما هبوط پس از انقلاب (۱۳۵۸ ـ انتشارات سروش). شریعتی اگرچه به سخنران بودن معروف است اما برای نوشتن هیچ فرصتی را از دست نمی دهد. نوشتن های کویریاتی باشد(کویر و گفتگوهای تنهایی) اجتماعی(بازگشت به خویشتن و..) و یا مذهبی(ما و اقبال و حسین وارث آدم). از میان ۱۵۷۰۰ صفحه اثر، ۶۶۰۰ صفحهی آن آثار مکتوب است. آثار مکتوب او از میان ۳۶ جلد مجموعه آثار عبارتند از ۲۲ عنوان رساله و کتاب؛ ۲۵ عنوان مقاله بلند و ۳ جلد یادداشت های پراکنده و کوتاه ( م.آ. آثار گوناگون(۲۵- دو جلد) و م.آ. ۳۶ (آثار جوانی). آخرین رساله مکتوب شریعتی «خودسازی انقلابی» (۱۳۵۵) است و آخرین خطوطی که قبل از مرگ نوشته نامه به پدر و فرزندش احسان است. (اردیبهشت و خرداد ۱۳۵۶)
ویراستاری (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶)
ویراستاری
شریعتی علیرغم نداشتن زمان، فشردگی سخنرانیهایش در یک بازهی زمانی کوتاه (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱) و خوانندگان بیشمار، در بسیاری اوقات خود مجبور به ویراستاری آثار مکتوب و سخنرانیهایش بوده است. با آغاز تدریس در دانشگاه مشهد، ویراستاری متون درسی خود را ـ که توسط دانشجویان پیاده و تنظیم میگشته است ـ بر عهده میگیرد. نمونهی بارز متون ویرایش شده توسط شریعتی کتاب «اسلامشناسی تاریخی» است. این کتاب که به سرعت به فروش میرسد توسط شریعتی بار دیگر ویرایش میشود. شریعتی آثار مکتوب خود را ـ که در بسیاری اوقات در زمانی کوتاه به چاپ دوم میرسیده ـ نیز ویرایش میکرده است. بهطور مثال کتاب کویر که در سال ۱۳۴۹ به چاپ رسیده است توسط شریعتی دوباره ویرایش میشود. با شروع سخنرانی در حسینیه ارشاد و دانشگاههای سراسر ایران از سال ۱۳۵۰، با وجود آنکه حسینیه گیروه ویراستاری خود را داشته است (پرویز خرسند و کاظم متحدین) و علیرغم فشردگی سخنرانیها، باز شاهد آن هستیم که شریعتی در فرصتهایی که بهدست میآورد کتابهای منتشرشده توسط حسینیه را دوباره ویرایش میکند. (به عنوان مثال «تشیع علوی، تشیع صفوی»، دروس اول و دوم «اسلامشناسی هندسی»). شایان ذکر است که اوراق بهجا مانده از کار او بر روی متون، نشان میدهد در همهی این موارد، کار شریعتی بسیار فراتر از ویراستاری صوری است. ریتم سریع سخنرانیها از ۱۳۵۰ به بعد، فشار روزافزون نیروهای امنیتی و نداشتن امنیت روحی و مادی امکان ویرایش بیشتر متون را از او سلب میکند و در این میان سرعت بالای انتشار و پخش آثار او نیز مزید بر علت میشود. این اتفاق برای بار دوم نیز در سال ۱۳۵۶ برای استاد محمدرضا حکیمی ـ که شریعتی مسئولیت تصحیح آثار خود را در «وصیتنامه شرعی»اش به او سپرده بود ـ حین ویرایش آثار شریعتی رخ داد. و این موقعیتی است غریب برای شریعتی که دغدغه کلمه داشت و حتا یکی از دلایل اصلی آخرین سفر به اروپا در سال ۱۳۵۶ را ویرایش دوبارهی آثار خود عنوان میکند.
تجربه شاعری (۱۳۳۰ تا ۱۳۴۴)
تجربه شاعری (۱۳۳۰ تا ۱۳۴۴)
شريعتي بر كشمكشي دروني و تنشي اگزيستانسيل در زندگي و در بسياري از آثارش تاكيد داشته است: تنش ميان عقل و دل؛ احساس و انديشه، ميان دكارت و پاسكال و… اين تنش رد پاي خود را در زندگي اجتماعي و حيات ذهني و عاطفي او نيز گذاشته است. در نامهاي به فرزندش احسان از تضاد ميان “جايگاه اجتماعي” و وضعيت انساني” خود سخن ميگويد و اينكه علي رغم علاقهاش به هنر و ادبيات مجبور شده است جامعه شناسي را همچون رشته تحصيلي ادامه دهد. در دهه ٣٠ يكي از مشغوليتهاي او ادبيات و شعر است. مهمترين سهم را در آثار شريعتي، ادبيات و شعر بر عهده دارند. او از همان اوايل جواني با دنياي شعر سر و كار دارد. در روزنامه خراسان برخي از اشعارش را به چاپ ميرساند، در محافل شعراي جوان خراسان فعال است، در دانشكده ادبيات مشهد نشستهاي ادبي برقرار ميكند ، درباره شعر مينويسد و ترجمه ميكند. “در نقد ادب “، اثر مندور را براي پايان نامه فوق ليسانس ترجمه كرده، “ادبيات چيست ؟”سارتر را بعد از بازگشت از فرانسه در مجله روشنگر به چاپ رسانده است. شريعتي رسالههايي كوچك نيز در اين باب نوشته : ” شعر چيست؟”، “مذهب دري است و هنر پنجرهاي”، “هنر گريزي از آنچه هست”. “هنر در انتظار موعود” نيز نام كنفرانسي است در حسينيه ارشاد. (دفتر شعر و نمونههايي از روزنامه خراسان و چند شعري كه در مجموعه هنر امده است. ) مهمترين سهم را در آثار شريعتي، ادبيات و شعر بر عهده دارند. او از همان اوايل جواني با دنياي شعر سر و كار دارد. در روزنامه خراسان برخي از اشعارش را به چاپ ميرساند، در محافل شعراي جوان خراسان فعال است، در دانشكده ادبيات مشهد نشستهاي ادبي برقرار ميكند ، درباره شعر مينويسد و ترجمه ميكند. “در نقد ادب “، اثر مندور را براي پايان نامه فوق ليسانس ترجمه كرده، “ادبيات چيست ؟”سارتر را بعد از بازگشت از فرانسه در مجله روشنگر به چاپ رسانده است. شريعتي رسالههايي كوچك نيز در اين باب نوشته : ” شعر چيست؟”، “مذهب دري است و هنر پنجرهاي”، “هنر گريزي از آنچه هست”. “هنر در انتظار موعود” نيز نام كنفرانسي است در حسينيه ارشاد. (دفتر شعر و نمونههايي از روزنامه خراسان و چند شعري كه در مجموعه هنر امده است. )
(بیشتر…)
هنر همچون پنجره (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱)
هنر همچون پنجره (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱)
اگرچه از اواخر دهه ٣٠ ديگر شعر نمي گويد اما با آغاز تدريس در دانشكده ادبيات مشهد و سپس سخنراني در حسينيه ارشاد اشكال ديگر فعاليتهاي هنري را پي ميگيرد. به طور مشخص ميتوان به علاقه شريعتي به تئاتر اشاره كرد. اسناد ساواک به فعالیت های شریعتی در سال ۴۷ همراه با دکتر سیروس سامی برای راه اندازی تئاتر از طریق گروه(کلوپ ) هنری فردوسی اشاره دارد؛ امری که برای ساواک مشکوک است و بی تردید سویههای سیاسی دارد. جالب توجه این است که این فعالیت ها کمی بعد از اولین سخنرانی شریعتی در حسینیه ارشاد و بازگشت به مشهد صورت میگیرد. دو سال بعد شریعتی به آرزویش میرسد: اجرای تئاتر ابوذر. دانشجويان او در دانشكده مشهد ( ايرج صغيري، رضا دانشور و داريوش ارجمند) همگي به ياد ميآورند كه شريعتي با چه شعفي اجرای تئاتر ابوذر را در مشهد پی می گرفته است (۱۳۴۹). این تلاش با انتقال شریعتی به تهران و فعالیتهای حرفهای در حسینیه نیز ادامه پیدا میکند. اجرای تئاتر ابوذر در حسینیه ارشاد برای شریعتی بزرگترین موفقیت است و در سخنرانیای که پیش از اجرای تئاتر می کند با این شعر آغاز می شود: شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا / بر منتهای مطلب خود کامران شدم.
نمایشنامه «ابوذر» نوشته رضا دانشور و بازیگری ایرج صغیری در مرداد ۱۳۵۱، چند ماه قبل از بسته شدن حسینیه ارشاد بر روی صحنه می رود. تلاش شریعتی به صحنه بردن تئاتر دیگری به نام «سربداران» به کارگردانی محمد علی نجفی ناموفق می ماند. در ليست پيشنهادی شريعتي براي فعاليتهاي ضروري فرهنگي در كتاب «چه بايد كرد» ميتوان اهميت و جايگاه هنر را ديد.
(بیشتر…)
سخن به مثابه عمل؛ فتح عرصه عمومی (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵)
سخن به مثابه عمل؛ فتح عرصه عمومی
شریعتی از سال 47، دو سال پس از آغاز تدریس در دانشکده مشهد و به دنبال پیشنهاد سخنرانی در حسینیه ارشاد ، عرصه عمومی را در کنار نهاد آکادمی برای اشاعه اندیشه و پروژه خود انتخاب می کند. در این عرصه عمومی هم دانشگاههای سراسری در ایران جای می گیرد، هم انجمن مهندسین، هم کانون های ادبی، هم انجمن های اسلامی دانشجویی ؛ در شهرستان ها، در مکه و مدینه (در عرفات، در منی …) و البته موسسه مذهبی فرهنگی حسینیه ارشاد که سه سال قبل از آغاز سخنرانی توسط شریعتی تأسیس شده است. در همه جا مخاطب همان است: دانشجویان و قشر جوان. در همه جا موضوعات نیز و روش نیز: اگر در دانشکده ادبیات ، اسلام شناسی درس می دهد؛ در حسینیه ارشاد تاریخ ادیان.(هندوئیزم و بودیزم و روح و بینش شرقی و..) گاه بر عکس نیز عمل می کند : در حسینیه ارشاد تند ترین نقدها را به مذهب موجود دارد و در دانشگاهها بیشترین دفاعیات را…تئاتر را به حسینیه می کشاند و مذهب را به دانشکده و… شریعتی تا آخرین روزهای زندگی اش ـ حتی وقتی ممنوع السخن بود ـ سخنرانی می کند: در خانه ها و محافل در بسته ..وقتی آنجا هم دیگر نمی تواند صحبت کند، خلوت خانه را بر می گزیند.(دریغ ها و آرزوها- حسن و محبوبه…)
تحت پیگرد همیشگی (۱۳۳۶ تا ۱۳۵۶)
تحت پیگرد همیشگی
«در مصدرهای خوب و ارجمند و به درد خور زندگی یک روح» شریعتی یکی از مصدرهای خوب زندگی را « هرچند سال یک بار چندماهی به قزل قلعه رفتن » می داند. شریعتی از سن ۲۴ سالگی تا پایان عمر در ۴۳ سالگی ، هر چند سال یکبار به زندان افتاده است؛ در مجموع سه بار.
*یک بار در دهه ۳۰؛ ۱۳۳۶ همراه با بزرگان اهل سیاست خراسان به عنوان یک جوان تازه کار در این حوزه به زندان قزل قلعه می رود. ۲۵ شهریور تا ۲۳ مهر ۱۳۳۶: ۲۸ روز. یک بازجویی مکتوب .
*بار دوم در بازگشت از فرانسه، در دهه چهل ،در خرداد ۱۳۴۳ در ۳۱ سالگی به عنوان یک فعال سیاسی در خارج از کشور و مشکوک به اینکه از این به بعد را چه خواهد کرد؟ در مرز بازرگان در شهر ماکو دستگیر می شود، به مأمورین شهر خوی تحویل داده می شود و بار دیگر از قزل قلعه سر در می آورد. از ۱۲ خرداد تا ۲۷ تیر ۱۳۴۳: ۴۵ روز. ۲ بازجویی مکتوب.
* بار سوم، در دهه پنجاه، در ۱۳۵۲ پس از چند ماه زیست مخفی و به دنبال دستگیری پدر و برادر زنش، با پای خود به مرکزساواک مراجعه می کند و راهی کمیته مشترک ضد خرابکاری» می شود. این بار به عنوان ایدئولوگ انقلابی: از ۷ مهر ۱۳۵۲ تا ۳۰ اسفند ۱۳۵۳: ۱۸ ماه. یک بازجویی مکتوب.
به جز این سه دستگیری که طولانی ترین آن در سال ۱۳۵۲ اتفاق افتاده است، شریعتی به طور ممتد و بی وقفه از سال ۱۳۴۰ تا روزهای پایانی زندگی اش تحت تعقیب و کنترل محسوس و نامحسوس بوده است. تعداد دفعاتی که به ساواک فراخوانده می شود (به خصوص از ۴۸ به بعد ) از تعداد دفعاتی که برای زندانی شدن عازم زندان بوده بیشتر است. از بازجویی یک صفحه ای تا بازجویی مکتوب ۴۰ صفحه ای. کتاب «شریعتی به روایت اسناد ساواک» که ۷۳ در سال ۱۳۷۸ توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسید (به دنبال افشاگری های حمید روحانی در روزنامه ۱۵ خرداد در سال های ۷۲) گزارش لحظات و دفعات مکرر این فراخوانده شدن ها توسط ساواک را به چاپ رسانده است؛ فراخواندن های مکرری که از سال ۴۷ تا ۵۱ و بسته شدن حسینیه ارشاد روزافزون می شود تا نیروهای امنیتی بتوانند سیاست روشنی را در قبال فعالیت های شریعتی پی بگیرند. ختم این بازجویی ها البته روشن است: «هیچ حسن نیتی در کار نیست و شریعتی قصد خرابکاری دارد و تغییر».شریعتی در مقام زندانی در دهه هفتاد موضوع نقد و بررسی قرارگرفته است: مماشات گر؟ رادیکال ؟ انقلابی؟ سیاس؟
در سال ۱۹۹۸، حمید روحانی بار دیگر کتابی تحت عنوان «در دادگاه تاریخ» به چاپ رساند با همان موضوع بازجویی های شریعتی که در مجله ۱۵ خرداد در سال ۷۲ موضوع افشاگری بوده است. در مقدمه این کتاب، ایشان دلیل این چاپ دوباره را نه متهم کردن شریعتی به همکاری با ساواک بلکه افشای نوعی سنت سازشکاری و مماشات با قدرت می داند که دوستداران شریعتی امروزه بدان توصیه می کنند؛ از جمله مذاکره با قدرت های خارجی.