روزنامهنگاری (از مشهد تا پاریس ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲)
روزنامهنگاری (از مشهد تا پاریس ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲)
یکی دیگر از اشکال فعالیتهای فرهنگی شریعتیِ جوان روزنامه نگاری است. طی ده سال از آغاز دهه سی تا آغاز دهه چهل شریعتی کمابیش به شکل حرفه ای به فعالیت های ژورنالیستی مشغول است. در مشهد دهه سی در روزنامه های خراسان و «آفتاب شرق» شریعتی از بیست سالگی می نویسد. در آغاز می سراید. تنها اشعاری که از او به چاپ رسیده است متعلق به این ایام است. (به نام «شمع») می نویسد درباره مترلینک، فروید، نیچه، اسلام و…«تاریخ تکامل فلسفه» به این ایام برمیگردد. با رفتن به فرانسه این نوع فعالیت ابعاد وسیعتر و حرفه ایتری به خود می گیرد: مسئولیت روزنامه «ایران آزاد» و نوشتن در مجله «نامه پارسی» از ۱۳۴۰ تا ۴۲؛ دو ارگان دانشجویی اپوزیسیون ایرانی. شریعتی در باره فانون، جنگ های چریکی، بینش ها و رویداداها و…می نویسد. از مشهد تا پاریس این فعالیت مطبوعاتی ادامه دارد. با این همه در بازگشت به ایران اگرچه به شکل پراکنده اما در جنگ های ادبی -روشنفکری (هیرمند) و دانشجویی (گاهنامه آنزمان – این زمان و مجله انسان و جهان) یا قلم می زند، یا ترجمه میکند و یا اجازه میدهد سخنرانی اش را به چاپ برسانند. حتی به جدل قلمی نیز در مجله فردوسی می پردازد.(با موضوع غربزدگی..) آخرین مطلبی که از او در مجله دانشجویی «این زمان-آن زمان» به چاپ رسیده است بخشی از مقاله حج است. این گاهنامه در سال ۵۰ در مشهد به چاپ می رسد و به دلیل سیاسی به شماره دو نمی رسد.
از فعالیت مطبوعاتی شریعتی در فاصلهی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۹ میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
روزنامه خراسان (دهه ۳۰)
روزنامهنگاری در فرانسه (۱۳۳۰ ـ ۱۳۴۲)
پیام کنفدراسیون (۱۳۴۱)
هیرمند (۱۳۴۶)
فردوسی (۱۳۴۹)
انسان و جهان؛ نشریهی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگده ادبیات دانشگاه تهران (۱۳۵۰)
روزنامه خراسان (دهه ۳۰)
دکتر علی شریعتی از سالهای آغازین دههی ۳۰ (از ۱۹ یا ۲۰ سالگی) فعالیتهای مطبوعاتی خود را در مشهد آغاز کرد. هنگامی که هنوز دانشآموز دانشسرای مشهد بود و زیر سایهی نام پدرش، محمدتقی شریعتی، از مهمترین شخصیتهای مذهبی و سیاسی شهر بود.
یادداشتهای شریعتی در روزنامهی خراسان به چاپ میرسید؛ یادداشتهایی در حوزهی شعر و ادبیات و گهگاه ترجمه. اولین شعرهایش را در همین روزنامه به چاپ رساند. تاریخ تکامل فلسفه و یا مکتب واسطه اسلام را به شکل سلسله مقالاتی برای اولین بار در روزنامهی خراسان به چاپ رساند. با رفتنش به فرانسه فعالیتهای مطبوعاتی او در روزنامهها اپوزیسیون خارج از کشور ابعاد وسیعتر به خود میگیرد و سیاسیتر میشود.
انتشار متنی دربارهی اقبال در روزنامهی خراسان
——————————————————————————————————-
«مکتب واسطهی اسلام» در روزنامهی خراسان
مجموعه مقالاتِ «مکتب واسطهی اسلام» بعدتر به شکلِ کتاب هم منتشر شد.
——————————————————————————————————-
انتشار متنی دربارهی مترلینگ در روزنامهی خراسان
نقاشیِ چهرهی مترلینگ هم اثرِ علی شریعتی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزنامه نگاری در فرانسه
در 5 سال اقامت در فرانسه در روزنامههای ایران آزاد (ارگان دانشجویان) و نامهی پارسی (ارگان کنفدراسیون) منظماً قلم میزده است.
یادداشتهایی از جنس سیاست و تاریخ و البته با اسم مستعار شمع.
جبهه ملی ایران
نشریه سازمان دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، نشریهای وابسته به جبهه ملی که علی شریعتی در دوران دانشجویی خود با نام مستعار در آن مطلب مینوشت.
———————————————————————————————-
ایران آزاد
ایران آزاد، ارگان سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران، که علی شریعتی در دوران دانشجویی خود با نام مستعار در آن مطلب مینوشت.
—————————————————————————————————
نامه پارسی
نامه پارسی نشریه دانشجویان ایرانی در اروپا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیمان دو نسل
شریعتی پیام کنفدراسیون را در موقعیتی نوشت که حدود 10 سال از انزوای مصدق و تبعید او به احمدآباد میگذشت. در این پیام، که دکتر مصدق «زندانی بزرگ» خطاب شده، آمده: «شعلههایی که امروز دلهای ما را در جهاد گرم میدارد زبانههای آتشی است که تو برافروختی… ما به تو اعلام میکنیم که بنائی را که پی ریختی میسازیم… ما اطمینان داریم دستهای جوانی که امروز در دو دست پیر و توانای تو به پیمان جای میگیرند مسیر تاریخ وطن ما را عوض خواهند کرد.»
مصدق، که سالها از مناسبتهای اجتماعی جدا افتاده نیز در پاسخ نوشته: «مندرجات مؤثر این پیام حالی برایم نگذاشت و آن را دگرگون ساخت… تأثیر کلام در شنونده دال بر صحت قول گوینده است.»
اسنادِ پیوست عبارتند از 1. پیام کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی به مصدق که توسط دکتر شریعتی تهیه شده بود (به شهادت برخی اعضای کنفدراسیون) و در کنگرهی لوزان سوئیس، در دیماه 1341 خوانده شده است و 2. جواب دکتر مصدق به آن پیام، در 19 خرداد 1342، چند روز پس از قیام 15 خرداد.
شریعتی پیام کنفدراسیون را در موقعیتی نوشت که حدود 10 سال از انزوای مصدق و تبعید او به احمدآباد میگذشت. در این پیام، که دکتر مصدق «زندانی بزرگ» خطاب شده، آمده: «شعلههایی که امروز دلهای ما را در جهاد گرم میدارد زبانههای آتشی است که تو برافروختی… ما به تو اعلام میکنیم که بنائی را که پی ریختی میسازیم… ما اطمینان داریم دستهای جوانی که امروز در دو دست پیر و توانای تو به پیمان جای میگیرند مسیر تاریخ وطن ما را عوض خواهند کرد.»
مصدق، که سالها از مناسبتهای اجتماعی جدا افتاده نیز در پاسخ نوشته: «مندرجات مؤثر این پیام حالی برایم نگذاشت و آن را دگرگون ساخت… تأثیر کلام در شنونده دال بر صحت قول گوینده است.»
با اینکه سالها دربارهی این اسناد صحبت شده و اینجا و آنجا گوشههایی از آنها منتشر شده است، به تازگی نسخهی اصلی آنها به دستِ خانوادهی شریعتی رسیده است و برای نخستین بار در وبسایت بنیاد شریعتی منتشر میشوند.
در موردِ شریعتی در کنگرهی لوزان، علی رهنما (با تکیه بر شهادت برخی از اعضای کنفدراسیون) در بخشی از کتاب خود، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، مفصل نوشته است که از صفحات 169 تا 171 آن کتاب نقل میشود.
پس از کنگرهی پاریس که به وقوع انشعاب در کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی انجامید، نمایندگان همهی نیروهای سیاسی تلاش کردند تا در لوزان انسجام و وحدت بینظیری را به نمایش درآوردند. کارهای اصلی «کنگرهی وحدت» به دقت انجام شده بود و به نظر میرسید که این دومین کنگره کار خود را با موفقیت به پایان برساند. حضور دو نمایندهی دانشجویان دانشگاه تهران، جزایری و توسلی، در کنگره به مضاعف شدن این اتحاد و همبستگی کمک کرد. شعار «اتحاد، مبارزه و پیروزی» که بعدها به نیروی محرکهی جنبش دانشجویی بدل شد توسط یکی از نمایندگان دانشگاه تهران در کنگره مطرح شد و حضار سه بار با صدای بلند آن را تکرار کردند. کمیتهی رسمی که به نمایندگی از شاخهی پاریس در کنگره شرکت کرده بود متشکل بود از آذری، امین و عسکری. همراهان این سه نیز عبارت بودند از ورجاوند، شریعتی، صوراسرافیل، پوران شریعترضوی و تاجی راستین.
در بعدازظهر روز 31 دسامبر 1962، کنگره کار خود را در خانهی مردم شهر لوزان آغاز کرد. حاضران در جلسه عبارت بودند از شصتوشش نمایندهی دانشجویان، حدود بیست مشاور و تقریباً صد نفر مهمان. به جز آنهایی که همراه شریعتی به لوزان آمده بودند یا با وی همکاری میکردند، کمتر کسی حضور شریعتی در کنگره را به یاد میآورد. او به استثنای چند دقیقه، هرگز در تالار کنفرانس حضور نیافت؛ نه سخنرانی کرد و نه در گفتگوها و رایزنیهای جمعی و سیاسی شرکت داشت. شریعتی در مدت اقامت در لوزان، برای لحظهای هم محل کار خود را ترک نکرده بود، و وقت خود را صرف نوشتن و ویراستاری کرد. همگان اذعان دارند که او اکثر بیانیهها، قطعنامهها و پیامهای رسمی کنگره را به نگارش درآورده بود. همانطور که شریعتی خود بعدها نوشته بود در این مدت با وجود کارهای مربوط به کنگره، فرصتی یافته بود تا به کافه برود و در پشت یک میز در حالی که سیگار میکشید و قهوه مینوشید با چشم دوختن به دریاچهی ژنو غرق خیالات پراحساس خود شود.
علی شاکری از نمایندگان حاضر در کنگرهی لوزان که ریاست کمیتهی برگزاری را نیز به عهده داشت، به یاد میآورد که پیام معروف کنگره خطاب به مصدق را نیز شریعتی تهیه کرده بود. از جمله اسنادی که گویا توسط شریعتی نوشته شده است میتوان به قطعنامهی پایانی کنگره دوم، پیام به دانشجویان داخل کشور، و پیام به دانشجویان عضو اتحادیهی دانشجویان الجزایری اشاره کرد. به گفتهی شاکری، نوشتههای کنگره عمدتاً توسط حمید عنایت و علی شریعتی به نگارش درمیآمد. پیام به مصدق که در تاریخ 3 ژانویهی 1963 نوشته شد با اعلام همبستگی میان «نسلی که برای آزادی مبارزه میکند و پرچمداری که این مبارزهی مقدس را در وطن اسیرمان آغاز کرده است» آغاز میشد. در پایان این پیام نیز اظهار امیدواری شده بود که «دستان جوانی که امروز در دستان پیر و مصمم شما قرار گرفته گواه این است که همبستگی ما مسیر تاریخ کشورمان را دگرگون خواهد ساخت.» مصدق نیز در پاسخ نوشته بود «مضمون سوزناک این پیام بنده را جداً تکان داد و برآشفته ساخت… تأثیر آن بر خواننده حاکی از سرزندگی نویسندگان است.»
حضور شریعتی در کنگره به نوشتههای وی محدود نمیشد. ظاهراً ورجاوند و شریعتی در مذاکرات سیاسی پشت پرده نقش مهمی داشتند. گویا در مورد موضع و تصمیمات مربوط به مسائل مطرح در کمیتهی اجرایی نظیر پیوستن به این یا آن سازمان جهانی که اغلب موجب بگومگوهای فراوان میان حضار میشد، با ورجاوند و شریعتی مشورتهایی میشده است. شریعتی در جلسات کمیتهی روابط بینالملل کنفدراسیون نیز حضور مییافت. یکی از موضوعات بسیار مهم مطرح در این کمیته موضوع موضعگیری کنفدراسیون در قبال زدوخوردهای مرزی میان هند و چین بود. شریعتی که همواره گاندی و نهرو را مصدقهای هند تلقی میکرد و به مواضع غیرمتعهد این کشور نیز اعتقاد راسخ داشت، در این مورد حساسیت شدیدی از خود بروز داد. او پیش از این، تجاوز چین را به هند در «ایران آزاد» محکوم و تقبیح کرده بود. در قطعنامهای که توسط وی نوشته و به کمیته ارائه شد، چین محکوم شده بود. دانشجویان هوادار حزب توده به رهبری پرویز نیکخواه، مخالف این موضوع بودند و سعی میکردند مانع از تصویب آن شوند. بالاخره پس از بحثها و بگومگوهای فراوان، قطعنامهی شریعتی تأیید و به عنوان هفتمین بند در گزارش کمیتهی روابط بینالملل گنجانده شد.
شریعتی پس از بازگشت از لوزان، گزارش مفصلی در مورد کنگره و فعالیت کمیتهها و بیانیهها و پیامهای آن در «ایران آزاد» نوشت و در پایان آن این موفقیت را به همهی دانشجویان ایرانی خارج و داخل کشور تبریک گفت. این آخرین باری بود که شریعتی در کنگرهی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی شرکت میکرد. با این که او در جریان کنگرهی بعدی که فاصلهی 31 دسامبر 1963 و 3 ژانویهی 1964 در لندن برگزار شد، هنوز در پاریس بود، اما در این کنگره شرکت نداشت. او پس از ترک «ایران آزاد»، حتی از حضور در کنگرهی جبههی ملی که در 15 اوت 1963، در ماینر برگزار شد، امتناع کرده بود. وی بعدها در توجیه این کار نوشته بود «اعصاب تحمل این بگومگوهای بچهگانه را ندارم و به همین خاطر به عنوان فردی سستعنصر معرفی شدهام. شاید این تصمیم به نفع ما نباشد، اما من از سر مصلحتاندیشی چنین تصمیمی نگرفتهام، آن چه موجب این کار شد ضعف اعصاب و روحیهی خودم بود.» نمیتوان این فرض را پیش کشید که شریعتی میخواست به خاطر درسهای دانشگاه از سیاست پرهیز کند، زیرا قبل از اوت 1963 دکترای خود را اخذ کرده بود.
منبع: مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد: زندگینامهی سیاسی علی شریعتی، علی رهنما، ترجمهی کیومرث قرقلو، تهران، ناشر: گام نو، چاپ پنجم ۱۳۸۹ (چاپ اول ۱۳۸۱).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیرمند
شریعتی پس از بازگشت به ایران تا پایان دههی چهل در برخی مجلات و جنگها ادبی و فرهنگی مشهد و تهران همچنان حضور دارد اما با اوجگیری فعالیتهایش در حسینیه ارشاد فعالیت او در زمینه رونامه نگاری به صفر میرسد.
نشریه ادبی و هنری «هیرمند»، صاحب امتیاز و مدیر مسئول عبدالمجید مجید فیاض در سال ۱۳۴۶ در مشهد به چاپ رسید، عنوان این نشریه «ادبیات و هنر زمان» است. این شماره از نشریه با همکاری دکتر علی شریعتی، دکتر محمدحبیب الهی، دکتر اسماعیل خوئی، م – سرشک، قاسم صنعوی، اصغر الهی، مهندس عبداله طلوع، رضا دانشور، رضا نواب پور، و…. به چاپ رسیده است . مقاله شریعتی با عنوان « شعر چیست» ترجمهی است از خلاصه کتاب «ادب چیست» ژان پل سارتر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جدلی ژورنالیستی دربارهی کتاب«غربزدگی» آل احمد
بنیاد شریعتی: «غربزدگی» آلاحمد، در زمان طرح شدنش، چنان توسط جریان روشنفکری زمانه خود مسجل و بینقص تلقی میشد که هرگونه نقدی، نقاد را در معرض اتهام ارتجاعی و منحط بودن قرار میداد. در سال ۴۹، میان شریعتی و مجله فردوسی، که یکی از مجلات روشنفکری زمانه خود است، بر سر موضوع غربزدگی آل احمد پلِمیکی درگرفت. در شماره ۹۷۷ مجله فردوسی مورخ دوشنبه ۹ شهریور ماه ۱۳۴۹ در صفحهای به نام «آشنایان دور و نزدیک» گزارشی از سخنرانی شریعتی با عنوان «روشنفکر و مسئولیت او در جامعه» درج شده است که به زعم نویسنده گزارش شریعتی متهم است که پای خود را از گلیمش درازتر کرده و به خود اجازه داده به نقد غربزدگی آلاحمد بپردازد. شریعتی در یادداشتی به نام «سنگی از فلاخن دوست» و خطاب به سردبیرِ مجلهی فردوسی، عباس پهلوان، واکنش تندی نسبت به این گزارش نشان میدهد و از خلال آن نه تنها به نقد رویکرد مریدوار -در طیف روشنفکران و نیز مذهبیها- میپردازد بلکه دیدگاههای خود را در باب غربزدگی شرح میدهد. امروز اگرچه نقد غربزدگی آلاحمد مورد اجماع روشنفکران است و متولیگری آن بر عهده بخشی از قدرت است اما این پلِمیک که در سال 49 درگرفته است نشان از تاریخچهای متفاوت دارد.
تاریخ ایدهها، گاه از خود ایدهها جذابترند و گویاتر. اینکه تولد ایده، چگونه میزبانی میشود، چه مسیری را طی میکند، کی بدل میشود به گفتمان غالب و چه هنگام از مد میافتد و شکل و شمایل اتهام را به خود میگیرد. «غربزدگی» آلاحمد یکی از همان ایدههاست. در زمان طرحش چنان توسط جریان روشنفکری زمانه خود مسجل و بینقص تلقی میگردد که هرگونه نقدی، نقاد را در معرض اتهام ارتجاعی و منحط بودن قرار میدهد. در سال 49، میان شریعتی و مجله فردوسی، که یکی از مجلات روشنفکری زمانه خود است، بر سر موضوع غربزدگی آل احمد پلِمیکی در میگیرد. در شماره 977 مجله فردوسی مورخ دوشنبه 9 شهریور ماه 1349 در صفحهای به نام «آشنایان دور و نزدیک» گزارشی از سخنرانی شریعتی با عنوان «روشنفکر و مسئولیت او در جامعه» درج شده است که به زعم نویسنده گزارش شریعتی متهم است که پای خود را از گلیمش درازتر کرده و به خود اجازه داده به نقد غربزدگی آلاحمد بپردازد. شریعتی در یادداشتی به نام «سنگی از فلاخن دوست» و خطاب به سردبیرِ مجلهی فردوسی، عباس پهلوان، واکنش تندی نسبت به این گزارش نشان میدهد و از خلال آن نه تنها به نقد رویکرد مریدوار – در طیف روشنفکران و نیز مذهبیها – میپردازد بلکه دیدگاههای خود را در باب غربزدگی شرح میدهد. امروز اگرچه نقد غربزدگی آلاحمد مورد اجماع روشنفکران است و متولیگری آن بر عهده بخشی از قدرت است اما این پلِمیک که در سال 49 درگرفته است نشان از تاریخچهای متفاوت دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انسان و جهان: نشریهی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگده ادبیات دانشگاه تهران
پس از بازگشت به ایران شریعتی همچنان در برخی مجلات و جنگها ادبی و فرهنگی مشهد و تهران حضور دارد. این فعالیتها تا پایان دههی 40 کمابیش ادامه داشت و با اوجگیری فعالیتهایش در حسینیه ارشاد به پایان میرسد.
این شماره از نشریه دانشگاهی در اسفند ماه ۱۳۵۰ با همکاری شرکت سهامی انتشار به چاپ رسیده است. عنوان نشریه «انسان و جهان»، شامل چهار مقاله از دکتر سید حسین نصر، دکتر محمد تقی جعفری، دکتر علی شریعتی، دکتر رضا داوری است که در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات سهامی انتشار به چاپ رسید.