Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages

نامه به احسان شریعتی (۲۴ آبان ۱۳۵۱)

‌‌‌ این نامه پنج روز  پس از آخرین سخنرانی شریعتی در حسینیه ارشاد  (۱۹ آبان) و درست در روز بسته شدن این موسسه توسط ساواک از سوی شریعتی خطاب به فرزند ۱۳ ساله اش، احسان نوشته شده  است: پایان دوره ای که از آبان ۴۷ با اولین سخنرانی در حسینیه ارشاد آغاز می شود و در ۱۹ آبان ۵۱ به پایان می رسد. شریعتی در این تاریخ، ممنوع القلم، ممنوع السخن، در آستانه بازنشستگی زودرس، تحت تعقیب و دور از خانواده است و بی خانه. بعد از یک سال و نیم سخنرانی بی وقفه در حسینیه ارشاد و بسیاری از دانشکده های ایران، خانه نشین است و تحت کنترل مستقیم نیروهای امنیتی که هنوز تصمیم به دستگیری او نگرفته اند. شریعتی برای فرزند نوجوانش می نویسد. این نامه سرنوشت غریبی پیدا می کند. هفت ماه پس از ارسال این نامه به احسان ناگهان خبر پخش آن در سطح شهر تهران و به طور خاص در فضاهای دانشگاهی (به روایت اسناد ساواک _ دانشکده معماری دانشگاه تهران) در شرایطی که شریعتی تقریبا مخفی شده است به طور گسترده ای پخش می شود. (۲۶ خرداد ۱۳۵۲). ظاهرا احسان نامه را به جوانی که خود را از علاقه‌مندان شریعتی معرفی کرده نشان داده  و به او اجازه فتوکپی می‌دهد (بی اطلاع دقیق از وضعیت پدر در تهران و این خطر که تکثیر شود) این نامه در خرداد ۵۲ تکثیر می شود و دیگر هیچ اثری از آن جوان پیدا نمی شود. اسناد ساواک پخش این نامه را عامدانه تلقی می کنند و با دستگیری شریعتی در مهر همان سال به یکی از موضوعات بازجویی شریعتی تبدیل می شود.

(بیشتر…)

نامه به جلال متینی (بهمن ۱۳۴۹)

نامه به جلال متینی

 

جناب آقای دکتر متینی ریاست محترم دانشکده‌ی ادبیات

 با نهایت احترام، نامه‌ی دانشکده را که در آن ساعات و حتی لحظات و آنات حضور و غیاب و ورود و خروج من ثبت شده بود دریافت کردم. در این‌جا نمی‌خواهم به یک نامه‌ی رسمی جوابی اداری داده باشم، چه با این‌گونه مفاهیم و مصالح آشنا نیستم و اساساً در حال و هوای دیگری زندگی می‌کنم، بلکه قصدم این است که – بی‌آن‌که بخواهم خود را تبرئه کنم یا به ایراد و اعتراضی نسبت به آن‌چه درباره‌ی من شده است بپردازم- به عنوان یک ارادتمند «آهسته» عرض کنم که گزارش‌گر آن «اوقات» چندان در کار خویش سهل‌انگار و به تعبیر درست‌تر ناپخته بوده است که حتی ساعات و روزهایی را که درس داشته‌ام و به دلیل این اصل که هیچ جلسه‌ی درسی را غیبت نداشته‌ام و در دانشکده حاضر بوده‌ام غایب گذاشته و این خود صحت و دقت گزارش‌های او را متزلزل می‌کند و چون فکر می‌کنم که شخص سرکار جز اجرای یک مسئولیت قصدی نداشته‌اید و بی‌شک نمی‌خواسته‌اید که به هر شکلی که ممکن شود در کار من اشکالی ایجاد شود و بدیهی است که بیش از هر کس نسبت به دقت و صحت تمام آن موارد استناد می‌خواهید یقین حاصل کنید، یادآوری چنین نکته‌ای را لازم شمردم و چون می‌دانم که مرا می‌شناسید و لااقل می‌دانید که به اندازه‌ای ضعیف و جبون و مادی نیستم که به خاطر مصلحت‌های شغلی و اداری‌ام به هر کاری دست بزنم و هر عملی را مجاز بدانم و حتی دروغ را، مطمئنم که سخن مرا به اندازه‌ی گزارش آن مأمور معتبر تلقی خواهید کرد، به‌خصوص که قصد من آن نیست که بدین‌ترتیب «دفع شر مقدر»ی را از نظر اداری کرده باشم و می‌خواهم که خود بدانید و سپس این نامه را دور بیندازید و این را نیز اضافه کنم که به همان اندازه که دانشکده نسبت به نقطه‌های قوت که غالباً دیگران در من می‌شناسند منکر است، من نسبت به نقطه‌های ضعفی که در خود می‌یابم معترفم و این است که در همان حال که در برابر هر گونه تصمیمی که دانشکده در باب من اتخاذ کند تسلیم‌ام و حتی در آن‌چه حق بدیهی و مسلم هر کسی است کم‌ترین توقعی ندارم…

(بیشتر…)

نامه به آیت‌الله مرتضی مطهری (تاریخ تقریبی: ۱۳۴۷)

نامه به آیت‌الله مرتضی مطهری

تاریخ تقریبی نامه: ۱۳۴۷

منبع: کتاب «نامه‌ها و ناگفته‌ها» (مجموعه‌ای نامه‌های شخصیت‌ها به استاد مطهری، انتشارات صدرا)

 

استاد گرامی و دانشمندم جناب آقای مطهری

پس از عرض سلام و ارادت، قبلاً باید از اینکه این بار برخلاف میل باطنی‌ام نتوانستم امر مطاع سرکار را امتثال کنم عذر بخواهم و نمی‌دانم با چه تعبیری می‌توانم میزان سختی‌ای را که از عدم توفیقم احساس کردم نشان دهم. بیشتر دشواری کار در این بود که جز عدم امتثال امر سرکار و دیگر سروران و دوستان حسینیه و غیر حسینیه یک مسئلهٔ ناهنجاری هم پیش آمده بود و آن خبر حسینیه در روزنامه‌ها بود که گرچه از آن نمی‌توانم ادعا کنم که هیچ احساسی نکردم ولی خدا را شاهد می‌گیرم که از همان نخستین لحظه‌ای که آن را برایم خواندند و تفسیر و توجیه هم کردند هرگز در خاطرم نگذشت که بنابراین شرکت من در برنامهٔ حسینیه مورد ندارد و نباید با چنین لحنی دعوتی را بپذیرم، زیرا اولاً شاید سرکار تا حدی به روحیهٔ من آگاه باشید که حساسیت‌هایی از این قبیل ندارم و ثانیاً یا خودخواهی ندارم و یا اگر دارم به قدری شدید است که این جور ناخنک‌ها را خدشه‌ای بر شخصیتم تلقی نمی‌کنم که همچون به فغان آیم و ثالثاً این اندازه‌ها شعور دارم که وقتی سرکار در میانه هستید و مسئولیت امری را دارید، من و امثال من هرگز نباید دغدغهٔ حیثیت و شخصیت و آبروی خود را داشته باشیم و اگر لحنی یا رفتاری را هم به ظاهر منافی حیثیت خود احساس کردیم باید بدانیم که یا اشتباهی رخ داد ه است و یا مصلحتی در کار بوده است و چون آن مصلحت را شخصی چون سرکار تشخیص داده‌اید باید مطمئن باشیم که اگر خود نیز دست‌اندر کار بودیم چنین می‌گفتیم و می‌کردیم ….

(بیشتر…)

نامه به مهدی بازرگان(۱۳۴۷)

متهم به «بی‌قیدی هنرمندانه»ام!

تاریخ نامه: ۱۳۴۷

 

 مهندس بازرگان طی نامه‌ای از شریعتی می‌خواهد که در پروژه‌ی تحقیقاتی در باره عاشورا و نیز نشست‌هایی در باره بیعت که قرار بوده است به همت انجمن مهندسین برگزار گردد مشارکت کند . این نامه در سال ۱۳۴۷ در جواب این درخواست نوشته شده‌است.

این نامه برای اولین بار در اسفند ۱۳۷۳، یک ماه پس از مرگ مهندس بازرگان در نشریه ایران فردا به چاپ می‌رسد. از همین رو در هیچ یک از دو مجموعه آثار شریعتی که به نامه‌های او اختصاص دارد چاپ نشده است.( مجموعه آثار ۱ با مخاطبهای آشنا و مجموعه آثار ۳۴ نامه‌ها)

(بیشتر…)

نامه به عبدالعلی بازرگان (۱۳۴۷)

من «واعظ واعظ‌خانه‌های مدرن»نیستم!

این نامه در سال ۱۳۴۷ خطاب به مهندس عبدالعلی بازرگان نوشته شده است. شریعتی در این نامه درباره دلایل اغاز همکاری خود با حسینیه ارشاد سخن می‌گوید و تردیدهایش را از اینکه به «واعظ واعظ‌خانه‌های مجلل و مدرن» بدل شود در میان می‌گذارد. در این نامه نیز به تحلیلی درباره ضعف وجدان ملی در جامعه ایران می‌پردازد. (بیشتر…)

نامه به محمدرضا شفیعی کدکنی (۱۳۴۹)

نامه به محمدرضا شفیعی کدکنی

تاریخ نامه: ۱۳۴۹

این نامه پس از چاپ کتاب کویر به محمدرضا شفیعی کدکنی نوشته شده است و در سال ۱۳۹۷ از سوی ایشان به پوران شریعت‌رضوی داده شد.

(بیشتر…)

نامه به استاد محمد تقی شریعتی (۱۳۵۰)

نه در مسجد نه در میخانه

تاریخ تقریبی نگارش این نامه  به روزهای پایانی ۱۳۵۰ مربوط می‌شود. شریعتی در نامه‌ای به چاپخانه فیض از نامه‌ی زیر که آن را هرگز به استاد شریعتی ارسال نکرد به «شقشقه هدرت» یاد می‌کند. این نامه در سال ۱۳۵۳ و زمانی که شریعتی در زندان است، به‌دست شخصی که به تعبیر او «دوستی نادان یا دشمنی دانا» است، بدون اجازه‌ی وی پخش می‌شود. این نامه برای اولین بار در سال ۱۳۵۶ به‌طور رسمی در جلد ۱ مجموعه آثار (با مخاطب‌های آشنا) منتشر شد.

(بیشتر…)

نامه به دوست (۱۳۵۰)

سقف آسمان بر سرم افتاده

تاریخ: ۱۳۵۰

این نامه به اوایل سال ۵۰ باز می‌گردد؛اوج فعالیت‌های شریعتی در حسینیه ارشاد. سالی که شریعتی بیشتر از همیشه فعال است و بیشتر از همیشه مورد حمله. به استواری در راهی که می‌رود مباهات می‌کند، اگر چه از تنهایی‌اش در رنج است. خود را دو رگه می‌داند و از اینکه فقط یک رگش را می‌شناسند متاثر است. نسبت به او دچار سوءتفاهم اند و او نمی‌تواند صدایش را درآورد. با متولیان نهادهای فرهنگی جامعه و زمانه خود درگیر است و در عین حال به همه این حوزه‌ها نظر دارد.  

(بیشتر…)

نامه به حجت‌الاسلام حسین روشنی (۱۳۵۱)

«به امید روزی که فضای تیره و آشفته‌ای که ساخته‌اند روشن شود…»

تاریخ نامه: ۱۳۵۱

این نامه در سال ۱۳۵۱ به حجت‌الاسلام روشنی، امام جماعت مسجدی در شرق تهران نگاشته شده است.

(بیشتر…)

نامه به هیئت تحریریه‌ی مجله‌ی «مکتب اسلام» (۱۳۵۱)

من در این پهنه‌ی ملک نه مجله دارم و نه روزنامه و نه منبر و …

تاریخ نامه: ۱۳۵۱

این نامه در سال ۱۳۵۱ و به دنبال چاپ نقدی بر کتاب اسلامی‌شناسی خطاب به هیئت تحریریه مجله مکتب اسلام نگاشته شده است.

(بیشتر…)