Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


نامه منتشر نشده…؟! | خسرو منصوریان (ایران فردا ـ ۱۳۷۲)

نامه منتشر نشده… ؟!

خسرو منصوریان
منبع: مجله ایران فردا، شماره ششم، ص ۷۱
تاریخ: فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲

 

توضیح پیرامون پرونده مربوط به شریعتی و ساواک:

چاپ «نامه منتشر نشده دکتر علی شریعتی» در مجله ۱۵ خرداد در ۱۳۷۲ ـ که گویا حاوی پاره ای از نامه‌ها و بازجویی های شریعتی در زندان شاه توسط اداره ساواک بود ـ و به دنبال آن انتشار جلد سوم کتاب نهضت امام خمینی، عکس العمل‌ها و اعتراض‌های متعددی را از سوی شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی در محدوده زمانی فروردین تا بهمن ۱۳۷۲ به دنبال داشته است. آنچه در پی می‌آید خسرو منصوریان به این پرونده‌ی مجله ۱۵ خرداد است.

۱ ـ مجله مذکور درباره از کجا دست یافتن به نامه و مخاطب و شرایط نوشته شدن آن هیچ توضیحی نداده است، لذا قضاوت قطعی درباره آن مشکل است.

۲ ـ برخی شواهد حکایت از آن دارد که نامه جزء اسناد طبقه‌بندی شده و محرمانه ساواک است. که برخلاف عدل و انصاف و در کمال ناجوانمردانه‌ی آنها را تقطیع کرده و به چاپ رسانده‌اند. تا از این کار به هدفی معین برسند. دلایل تقطیع شدن نامه:

الف: اولاً نامه مخاطب ندارد.

ب: ذیل نکات حائز اهمیت خط کشیده شده است. (شیوه‌ی سازمان اطلاعات).

ج: در سه شماره مجله (پانزده خرداد) قسمت آخر متن مجله شماره ۷ در قسمت فوقانی مجله شماره ۸ و ۹ مونتاژ شده است و از هر صفحه که لازم بوده است استفاده کرده‌اند.

د: مطالب در مجله بصورت مونتاژ به چاپ رسیده‌اند. مثلاً قسمت شماره ۷ مجله پیرامون تحلیل جامعه‌شناسانه علمی از وضعیت هیات حاکمه ایران در مقایسه با رژیم‌های سیاسی است و قسمت دوم در مورد رفتار ماموران ساواک در طول دستگیری سال ۱۳۴۲ است.

۳ ـ از محتوای نامه و اتفاقات رخ داده در طول حیات مرحوم شریعتی برمی‌آید که نوشته نه قبل و نه در سال ۱۳۴۸ نوشته نشده است. بلکه مربوط به شرایط سال ۵۲ و ۵۳ (آخرین دستگیری و بازداشت او تا هنگام وفات او) می‌باشد. چه شریعتی اساساً در سال ۱۳۴۸ زندان نبوده است.

۴ ـ مرحوم شریعتی در خرداد ۵۲ بنا بر شرایطی که بر او تنگ آمده بود به زندگی مخفی کشانده شد و پس از دستگیری دکتر رضا شریعت رضوی و استاد محمدتقی شریعتی در اواخر شهریور ۵۲ خود را تسلیم ساواک کرد و به زندان رفت. در همان زمان (۱/۱۰/۵۲) او را بنا بر مقتضیات اداری بازنشسته کردند.

۵ ـ شگرد مرحوم شریعتی در بازجویی این بود که اطلاعات سوخته و بی‌مصرف بدهد. تا بدین وسیله اعتماد آنها را جلب و آنها را از نکات اساسی و مهم منحرف کند چنان‌که خود او می‌گفت:

«استعمار غیرمستقیم یعنی، اغفال ذهن‌ها از حق بزرگ و فوری و حیاتی به وسیله پرداختن ذهن‌ها به یک حق کوچک، غیرحیاتی و غیرخودی …»

۶ ـ آیا فقط دست‌نوشته‌های مرحوم شریعتی اوراق بازجویی است یا ۳۵ جلد آثار او که دهها هزار برگ اوراق زرّین تاریخ سیاسی، اجتماعی و مذهبی مملکت ماست که امروزه به بیشتر زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده و می‌شود؟!

۷ ـ آیا شما فقط این گونه اسناد را دارید و یا اسناد مهم‌تری هم هست که چون مغایر با منافع و مصالح گروهی و صنفی شما است آنرا منتشر نمی‌کنید؟

۸ ـ چرا با این انتشارها آب به آسیاب آمریکا، روسیه، اسرائیل و انگلیس بریزیم و عمله بی‌مزد و مواجب استعمار شویم؟

۹ ـ مرحوم شریعتی در پاسخ به شخصی که او را نصیحت می‌کند و خیرش را می‌خواهد و به او می‌گوید: بیعت کن! وارد که شدی، جز دوتا، هر میزی را که خواستی «از هم راه» یک راست برو و پشتش بنشین … می‌گوید:

«… و من از هم راه رفتم و در سلول آن قلعه نظامی سرخ خوابیدم و پس از مدت‌ها آمدم بیرون و با دست خالی … و باز افتادم توی این قلعه کشوری سبز و حال وقتی خودم را با آن هم‌سفران دیگرم که خود را به باغ و آبادی رساندند می‌سنجم از شادی و شکر و شوق در پوست نمی‌گنجم که چه خوب شد که در آن «سواد اعظم» پاگیر نشدم و به دنیا و شر و شورش آلوده نگشتم و معلمی را و خلوت آرام و ساده این‌گونه را برگزیدم و حال را نگه‌داشتم و از قیل و قال و معرکه دامن برچیدم و اگر آنها زر اندوختند، من گنج یافتم، اگر آنها کاخ برپا کردند من معبد ساختم و اگر آنها باغی خریدند من کشور سبز معجزاتش را دارم و اگر انها بر چند «رأس» ریاست یافتند من بر اقلیم بیکرانه اهورایی دلی سلطنت دارم و اگر آنها غرورشان را در پای میزی ریختند من آنرا بر سر گل‌دسته معبد عشق بشکستم و اگر آنها به غلامی «قیصر» درآمدند من صحابی «حکیم» شدم، یار غار «نبی» گشتم و آنها راه خویش کج کردند و دست و دامن پر کردند و من ماندم و با دست و دامنی خالی به خلوتی خزیدم … اگر آنها دل به زندگانی بستند من دل به زندگی بستم، اگر وزارت یافتند من سلطنت یافتم، اگر آنها را به‌ دروغ می‌ستایند، مرا در نهان به دل دوست دارند و اگر آنها گزارش کار می‌نویسند من گزارش حال می‌نویسم، اگر آنها به آزادی خیانت کردند من به آزادی وفادار ماندم اگر آنها در شب‌نشینی‌های آلوده با زنان آلوده می‌رقصند من در خلوت پاکم گل پاک صوفی می‌بویم، اگر آنها شکم فربه کرده‌اند، آن‌چنان که در خشتک خویش نمی‌گنجند، من عشق پرورده‌ام، آن‌چنان‌که در خویشتنم نمی‌گنجم، اگر آنها کارمند را دارند من دردمند دارم، اگر آنها ماده شتر پیر گر بیمارشان را به زور در پای قصر قربانی کردند من اسماعیلم را بشوق در راه کعبه ذبح کردم، اگر آنها کسی را دارند که بنوشند و بخندند من کسی را دارم که بسوزیم و بگرییم، اگر آنها در انبوه هم بیگانه‌ هم‌اند، ما در تنهائی خویش آشنای همیم، اگر آنها صعود می‌کنند من به معراج می‌روم … اگر آنها گردن به زنجیر عدل انوشیروان کشیدند و آخور آباد کردند، من ترک کاخ و سر و سامان گفتم و بودا شدم و زنجیر بگسستم و رها شدم و آزادی یافتم و هنرمند شدم و آفریننده شدم و نبوت یافتم و رسالت یافتم و جاوید شدم و در جریده عالم دوام خویش را ثبت کردم اگر آنها را گروهی چاپلوسان می‌کنند که حرفه‌شان این است و هر که را در جای‌شان بنشانند اینان را بر گرد خویش دست بر سینه و چربی بر زبان و نفرت در دل خواهند یافت مرا دلی می‌ستاید که جهان و هرچه دارد برایش خاکروبه‌دانی زشت و عفن است و مگسانی بر آن انبوه دلی که جز زیبائی و جز ایمان و جز دوست داشتنی نه از جنس این دنیا در آن راه ندارد. دلی که از غرور خدا را نیز به اصرار من می‌ستاید! که می‌گوید زیان کردم؟ من کجا و آنها کجا.۱

و در جای دیگر با فروتنی و حیای مخصوص خودش می‌گوید!

«نامرد غرورش را می‌فروشد و جوانمرد آنرا میشکند؛ نه زر زور، بل بر سر دوست که غرورهای بزرگ همواره از عصیان و صلابت سیراب می‌شوند و سیراب‌تر، و هم آن بار، آن هنگام است که این معامله نه در کار دنیاست که در کار آخر است.»

مرا بکار جهان هرگز التفات نبود     رخ تو در نظرم این‌چنین خوشش آراست۲     

 و در جای دیگر می‌گوید: «چه زشت است از قربانی‌های خویش در راه ایمان خویش سخن گفتن! چه زشت است! من اگر ناچار شدم که نامی از قربانی‌های خویش برم، نه از سر پستی است. این را همه می‌دانند که من نه مردی سوداگر و نه مردی تنگ ‌چشم، از آن رو بود که آنرا بپذیرند، نگوئید نگه‌دار مکُش، حیف است، مریز، اگر از آن نام بردم، نام نبردم تا بنمایم، نام نبردم تا آنرا ارج نهند قیمتش را بدانند، پالایشم دهند، هرگز، نام بردم تا بی‌ارجی آنرا بنمایم، تا بدانند که به هیچ نمی‌ارزد …»

۱۰ ـ در بسیاری از کشورها کتاب‌های او ترجمه و چاپ می‌شود و ما در این‌جا بر ضد او سند چاپ می‌کنیم و به افشای او کمر همت می‌بندیم.

۱۱ ـ «مرد پاک را نیز زندگی و زمان تنها نمی‌گذارد، زندگیش از او دفاع می‌کند و زمان نیز»۳  . به هر حال، شریعتی امروز به یک واقعیت بدل شده است و هر آن‌کس که در امحای شخصیت عظیم او بکوشد، طرفی نخواهد بست و به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید … فقط عرض خود می‌برد و زحمت ما می‌دارد مگر باور نداریم که خداوند در آیه‌ی ۱۴۰ سوره آل عمران می‌فرماید: « … و تلک الایام نداولها بین‌الناس و لیعلم الله الذین امنوا ویتخذ منکم شهداء والله لایحب الظلمین».

۱۲ ـ نزدیکان او می‌دانند ایشان در آخرین اسارتش در زندان به این نتیجه رسیده بود که باید از حصار پولادینی که دورش کشیده‌اند بیرون آید و در این راه ذهنش متوجه قرآن شده بود و از سنت پیامبر الهام می‌گرفت که باید به سبک پیامبر خارج از محیط به مدینه سازی دست زد و طرحی نو پی‌ریخت که خداوند وعده داده است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین»۴

جغرافیای یک حرف:

در علم یک نظریه یا حق است یا باطل، اگر حق است در همه جا و همیشه حق است و باید گفت حق است و بر آن تکیه کرد. امّا در جامعه غیر از منطق یک نظریه، باید عامل دیگری را نیز در قضاوت دخیل نمود و آن ملاک زمان و مکان خاصی است که آن نظریه در آن مطرح می‌شود. این است که گاه یک حقیقت عامل باطل می‌شود و یک خدمت ابزار خیانت. لذا با توجه با این نکته باید دید مرحوم شریعتی در هنگام بازجویی تحت چه شرایطی بوده است و این‌که در این اوراق چه حرامی را حلال کرده، نه رازی محرمانه افشاء کرده، نه کسی را لو داده است، نه پرده از حرکت انقلاب زیرزمینی و مسلحانه یا غیر برداشته و نه موجب دستگیری، کشته شدن، زندان، بیکاری، دربدری یا از همه بالاتر موجب بی‌آبرویی و هتک حیثیت کسی شده است!

از آن‌جا که به ایران و اسلام و هم به ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی معتقد و پای‌بندم، از سر خیرخواهی می‌گویم؛

۱ ـ در طول بیست، سی سال حیات و تلاش اجتماعی ـ سیاسی او اعمال و افکار قشری از مدعیان بنا حق دین، بیش از هر کسی به وسیله شریعتی به نقد و تحلیل کشیده شده و از این رهگذر بوده است که منافع این گروه و یا نان طرفداران زر و زور و تزویر به خطر افتاده است.

نکند مجله‌ی «۱۵ خرداد» سخن‌گوی همان‌ها باشد و آب به آسیاب آنان بریزد که آنها در نظر ملت سخت رسوا بوده و بی‌ثمری کارنامه عمل‌شان نزد خدا و خلق اظهر من‌الشمس است و انصاف هم نیست با چنین کج سلیقگی‌هایی نام یوم‌الّله ۱۵ خرداد لکه‌دار شود.

۲ ـ یقیناً انقلاب ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ثابت کرد اقشاری از ملت آن هم به میزان لازم و کافی در جامعه ما به شناخت و آگاهی سیاسی ـ اجتماعی رسیدند که آن رویداد عظیم و بی‌نظیر رُخ داد و همه آنها که در راهپیمایی‌ها حضور دائمی و فعال داشتند می‌دانند که هیچ چهره‌ای بیش از امام خمینی و شریعتی از اقبال عمومی و حمایت توده مردم برخوردار نبود و شریعتی را همین مردمی که در راهپیمایی‌های انقلاب شرکت داشتند معلم انقلاب نام نهادند، زیرا او به حق از طبیعی‌ترین اسوه‌های رهبری ملی و مذهبی انقلابیون ایران به‌شمار می‌رفت و هنوز هم به حساب می‌آید. «که ان الله یدافع عن الذین آمنوا». خداوند از آن‌که بدو ایمان آورد دفاع می‌کند! لذا شایسته نسیت مجله «۱۵ خرداد» با تکرار چنین اعمالی خود را رو در روی مردم انقلابی ایران قرار دهد.

۳ ـ بعضی گروه‌ها و افراد در جامعه ما وجود دارند که هیچ هم‌خونی، هم‌سویی ایدئولوژیک با مرحوم شریعتی و پدرش ندارند و در دهه‌های گذشته از هیچ یورش و حمله به او دریغ نکرده‌اند.

پس روا نیست که عالمان دین و صاحبان تولیت رژیم اسلامی و راویان تاریخ حکومتی در این طاس اغزنده گرفتار آیند و با شریعتی آن کنند که با دشمنان ایران و اسلام و انقلاب می‌کنند.

۴ ـ مخالفان او توفیق طرد و جایگزینی دیگری را به جای او هرگز ندارند. چه او بیشترین سهم و تلاش را در تغذیه روحی و معنوی جوانان ما داشته است.

٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬

۱ ـ م. آ. ۳۳ / ۱۱

۲ ـ حافظ.

۳ ـ کویر / ص ۲۸۸

۴ ـ عنکبوت / ۶۹


≡   مطالب مرتبط

≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : دسامبر 31, 2018 1327 بازدید       [facebook]