Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages

پوران شریعت رضوی: وارث امین | سوسن شریعتی (روزنامه اعتماد ـ ۲۶ بهمن ۱۳۹۸)

وارث امین*

سوسن شریعتی
منبع: روزنامه اعتماد
تاریخ: ۲۶ بهمن ۱۳۹۸

 

يك سال از درگذشت دكتر پوران شريعت‌رضوي، پژوهشگر و نويسنده و فعال اجتماعي مي‌گذرد. خانم شريعت‌رضوي، همسر دكتر علي شريعتي، روشنفكر سرشناس ايراني هم بود و عمده شهرتش در جامعه به اين واسطه است. اگرچه آشنايان با فعاليت‌ها و كارهاي خانم شريعت‌رضوي مي‌دانند كه او را به هيچ عنوان نمي‌توان در نسبتش با همسرش يا حتي نقش مايه مادري خلاصه كرد، اما تا جايي كه به همسرش مربوط مي‌شود، پوران شريعت‌رضوي، مهم‌ترين و صادق‌ترين وارث دكتر علي شريعتي است؛ روشنفكري كه به اذعان قاطبه صاحب‌نظران، اثرگذارترين چهره روشنفكري ايران در طول يك‌صد سال اخير محسوب مي‌شود و هنوز با گذشت بيش از 40 سال از درگذشتش، همچنان در جامعه فكري و فرهنگي ايران اثرگذار است. از اين حيث حفظ و نگهداري و اشاعه مجموعه آثار شريعتي اهميت مي‌يابد و تاثير پوران شريعت‌رضوي در اين ميان برجسته مي‌شود. در نخستين سالگرد او به نقشش در انتقال صادقانه ميراث شريعتي به نسل‌هاي بعدي پرداختيم.

صحبت از زني است كه خوب زيست و با كيفيت زيست و به‌رغم شرايط اجتماعي و سياسي‌اي كه در همه ادوار زندگي‌اش بر او تحميل مي‌شد توانست استوار بماند و بدل شود به امكاني و اميدي براي ما زنان آن هم در جامعه‌اي كه زنان هميشه جنس دوم محسوب مي‌شوند و در مرتبه دوم قرار مي‌گيرند و در بهترين شكل در زير سايه مردان بزرگ تعريف مي‌شوند.

(بیشتر…)

زندگی دیونیزوسی، زندگی آپولونی | ناصر فکوهی (فصلنامه پویه ـ بهار و تابستان ۱۳۹۸)

زندگی دیونیزوسی، زندگی آپولونی*

ناصر فکوهی
منبع: فصلنامه پویه (شماره ۷ و ۸)
تاریخ: بهار و تابستان ۱۳۹۸

 

“زایش تراژدی” نیچه تاملی بود بر یک پرسش اساسی: چرا یونانیان به رغم شادمانی آشکار در زندگی خود، چنین گرایش روشنی به تراژدی دارند؟ چرا تراژدی در یونان زایش می یابد و نه در مکان و زمانی که مصیبت آن را فراگرفته باشد؟

(بیشتر…)

زیرا او، او بود! | حسین مصباحیان (فصلنامه پویه ـ بهار و تابستان ۱۳۹۸)

زیرا او، او بود!

درسی از یک زندگی، طرحی از یک دوستی، دعوتی برای رهایی از هر نوع بندگی!

برای و درباره دکتر پوران شریعت رضوی

حسین مصباحیان
منبع: فصلنامه پویه (شماره ۷ و ۸)
تاریخ: بهار و تابستان ۱۳۹۸

 

درآمد

جمله ای که عنوان این نوشته شده است، نقل قولی است از میشل دو مُنتِنی[1] در باره اینکه چرا او اتین دو لابوئسی[2] را دوست داشته است.این مقاله از طریق ساخت گشایی این نقل قول و برجسته ساختن عناصر و مولفه های اصلی آن، بحث خود را در دو قسمت به هم پیوسته به سامان می رساند. در قسمت اول رهایی را به ترتیبی که خواهد آمد، در دوستی پی می گیرد و در قسمت دوم از طریق نگاهی به وجوه اصلی زندگی پوران شریعت رضوی ، درس هایی از زندگی  او بر می کشد. درس هایی که، بی هیچ تلاشی برای چسباندن چیزهای لایتچسبک به یکدیگر، با درس دوستی و آئین رهایی جفت و جور شده اند.

(بیشتر…)

شماره ۷ و ۸ فصلنامه پویه با مطالبی به یاد پوران شریعت‌رضوی منتشر شد

یاد پوران شریعت‌رضوی در فصلنامه پویه

جدیدترین شماره فصلنامه پویه با تقدیم به «یاد پوران شریعت‌رضوی» منتشر شده است. در این شماره مقالاتی از ناصر فکوهی و حسین مصباحیان دربارهٔ پوران شریعت‌رضوی به چاپ رسیده. همچنین مقالاتی از مسعود پدرام، لیلا پاپلی یزدی، سیمین فصیحی، فیروزه صابر، حمید احراری، عباس منوچهری، محمدجوادغلامرضا کاشی، آروین صداقت‌کیش، فرزانه عرفانی‌منش، بهاره عباسی، نجیبه محبی، و احسان شریعتی (از رهایی تا آزادگی، نگاهی سریع به سیر مفهومی تعریف‌های «آزادی») نیز در این شماره به چشم می‌خورد.

(بیشتر…)

مستقلِ سرسخت؛ راوی محذوف | آرمان ذاکری (روزنامه اعتماد ـ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷)

مستقلِ سرسخت؛ راوی محذوف

(برای خاطره پوران شریعت‌رضوی)

آرمان ذاکری
منبع: روزنامه اعتماد
تاریخ: ۲۷ بهمن ۱۳۹۷

 

«مستقلِ سرسخت» نامیدن کسی که مهربانیِ سرشار، اولین و پایدارترین احساسِ شخصی مواجهه با او بوده است، شاید برای کسانی که پوران شریعت‌رضوی را می‌شناختند، کمی عجیب بیاید. همچنانکه پوران شریعت‌رضوی را «مستقل» از علی شریعتی طرح کردن کاری دشوار است. احتمالا فمینیست‌ها خواهند گفت تاریخ باید، نگاه مردانه خود را به زندگی زنانه و فداکاری‌ها و تصمیم‌ها و گذشت‌ها و سازندگی‌هایش عوض کند تا بتواند جایگاه مستقل پوران شریعت‌رضوی را همچون بسیاری زنان دیگر روایت کرده و ارزش‌گذاری کند. همه اینها احتمالا درست است. چنانکه روایت پوران شریعت‌رضوی، به عنوان یک زن، همیشه تلاشی برای به میدان آوردن حاشیه به متن بود. اما پوران شریعت‌رضوی را به گونه‌ای دیگر نیز می‌توان روایت کرد. تجربه زندگی پیش و پس از یک انقلاب بزرگ، تحصیل در دانشگاه‌ فردوسی مشهد و پس از آن در پاریس. تجربه خواهر طوفان و آذر شریعت‌رضوی بودن، همسر علی شریعتی بودن و قرار گرفتن در متن سیاست و مبارزه از آغاز جوانی، پوران را به متن یک زندگی پر تنش دور از یک زندگی شخصی معمولی وارد کرد. خانواده‌های پوران همیشه علیه نظم مستقر بوده‌اند. در اوج دو دوره تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران، پیش و پس از انقلاب.

(بیشتر…)

وداع با زنی که «مرگِ روح‌دمنده» بود | نرگس سوری (ایران فردا ـ اسفند ۱۳۹۷)

وداع با زنی که «مرگِ روح‌دمنده» بود

نرگس سوری
منبع: ایران فردا
تاریخ: اسفند ۱۳۹۷

 

28 بهمن ماه روز وداع با زنی بود که سوژگی‌اش با همسر علی شریعتی بودن به رسمیت شناخته می‌شود در حالی که او استوار بر خویشتن آفریننده‌ی حیاتی فکری و سرشار از امید برای حرکت و رهایی بود. سرگذشت بودن‌ و سیر زیستن‌اش را باید به گونه‌ای دیگر روایت کرد تا چهره‌ی زنِ ابژه به زنِ سوژه بدل شود؛ تا حاشیه‌ی‌ تاریخ از زیر آوار طردشدگی‌اش برون آید و سرگذشت “مقاومتِ مدام” خود را در شکننده‌ترین لحظاتی که هر انسانی را درهم می‌شکند، به گوش متن برساند. مقاومتی که اگر نبود و در برابر قدرت و سرسختیِ واقعیتِ خشن تسلیم می‌شد شاید امیدِ حرکت را از شریعتیِ روشنفکر سلب می‌کرد؛ اگر این اراده‌ی تسلیم‌ناپذیر نبود شریعتی که سودای درافکندن طرحی نو در تاریخ را داشت شاید راهی به سوی تحول دوران خویش نمی‌گشود. ولو اینکه او در نامه‌های خود پوران شریعت رضوی را امیدبخش راه‌اش می‌داند.

(بیشتر…)

پوران شریعت‌رضوی: مومن‌رضا | مینو مرتاضی لنگرودی (دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ـ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸)

پوران شریعت‌رضوی: مومن‌رضا

مینو مرتاضی لنگرودی
مکان: دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
زمان: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸

 

سلام عرض می کنم! خیلی ممنون از انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی؛ دانشکده ای که ما این همه دوست داریم و از آن محرومیم!(خنده حضار) فضایی که لذت بخش است، امید بخش است؛ دانشگاه است؛ جوان است؛ علم است؛ همه ی آن چیزهای خوبی که در طبیعت وجود دارد.

(بیشتر…)

زندگی زیباست | سوسن شریعتی (مشهد ـ فروردین ۱۳۹۸)

زندگی زیباست*

سوسن شریعتی

زمان: فروردین ۱۳۹۸

مکان: مشهد ـ منزل استاد طهماسبی

 

از ما توقع هست که «شریعتی‌وار» صحبت کنیم. اما امشب می خواهم شبیه پوران شریعت رضوی شروع کنم: پیش‌ پاافتاده و در دسترس و بی مقدمه. با ذکر خاطره

(بیشتر…)

پوران یعنی ایران | مسلم زمانی (اسفند ۱۳۹۷)

پوران یعنی ایران

مسلم زمانی*

تاریخ: اسفند 1397

 

برسد به دست پوران عزیزم

سلام! حسرت بودنت در عسرت این زمانۀ بدعهدِ جانفرسایِ بدچشمِ بی معنا به دلم نماند و آرزوی دیدارت در پسِ آسمانِ سربیِ کویرِ جانهای سرسخت اتفاق اوفتاد و چه مبارک اتفاقی. پورانِ صبورِ بی باکِ همدلِ همراهِ روزهای نبودنم! حال که خوشبختی دست تو را گرفته و به سوی من می کشاندت و دیگر آسمان خاکستری و دلهای قندیل بسته و چشمهای بسته شان نمی آزاردت، چگونه به تو خوش آمد بگویم؟ دهلیزهای سرسبز واژه های ناب و باشکوه را روانه کرده ام تا تو را از قبرستان زندگان بی درد و عبوس جدا کنند و به سوی من آورندت.

شگفت است که چهل سال، یعقوب چشمم به راه تو در اشک بود و تو یوسف وار نمی آمدی. مانده بودی به مرمت راه و تا صدایت میکردم که پوران! شانه بالا می انداختی به رسم قدیم که فعلا وقتش نشده است. باید بچه ها از آب و گل در می آمدند، باید کتابها دست نخورده به دست مخاطبشان میرسیدند،باید می ایستادی و من ، بیتاب، شکیبایی ات را که در پوشش لجبازی بود تماشا میکردم و حالا داری می آیی. و چه لذت بخش است آب و جاروکردن راه و چه نعمت بزرگی است بودنت و حضور روح سرکشت در آسمانِ سبزِ خیالِ بازیگوشِ من.در معبد تنهای ام و در کالبد جانِ شیفتۀ عشقم محرابی است از آن تو.

بگذار دیگران بگویند و بگویند، اما راستش را بخواهی این 29/خرداد/1356 نبود که من را از جهان گذشتم یا درست تر، از جهانم گذاشتند که با از جهان رخت بربستن توست که من دیگر در جهان نیستم. و مگر جهان شان چه بود و چه هست، جز حرصهای سطحی برای آدمهای سطحی و رنجهای بزرگ برای آدمهای بزرگ. تو ،مهراوۀ با ابهت معبد منی، پوران و خود بهتر میدانی که روح دو خویشاوند یک روح بیشتر نیست و من تو بودم و تو من بوده ای…

سخن کوتاه میکنم و بر شانه های شکیبایت بوسه میزنم که بار هستی بر دوش داشتی و خم به ابرو نیاوردی که رسم زنانگی ایستادگی و غرور است و تو بهتر از هر کسی این رسم را میدانی و چون دماوند ایستادی تا به انسان بودن مفهومی دوباره بخشی. راستی به بچه ها بگو که دوری ات را بهانه نگیرند. بگو من گفته ام اینجا نیز بدون تو تحمل ناپذیر است. درک میکنند.

قربانت

علی تو

 

*  دانشجوی رشته‌ی اقتصاد

فراتر از یک زندگی | ناصر فکوهی (روزنامه اعتماد ـ ۴ اسفند ۱۳۹۷)

فراتر از یک زندگی

ناصر فكوهی

منبع: روزنامه اعتماد

تاریخ: ۴ اسفند ۱۳۹۷

 

من آن ماهم كه اندر لامكانم/ مجو بيرون مرا در عين جانم

تو را هر كس به سوي خويش خواند/ تو را من جز به سوي تو نخوانم

پوران را هر كس به گونه‌اي مي‌خواهد، پوران را هر كس در لباسي و در جامه و رنگ و پيرايه‌اي مي‌بيند.

مادري كه هر كدام از فرزندانش، هر كدام از دوستدارانش، او را براي خود مي‌خواهند. و او در تناقضي روحي و هميشگي براي آن است كه به همه آنها ثابت كند، هيچ كدام را بيشتر از ديگري دوست ندارد، و كه: هر كدام را به گونه‌اي خاص خود، دوست دارد.

اما بياييم، منصف باشيم و پوران را براي خودش بخواهيم: براي آن دخترك دانش‌آموزي كه بايد در شهر و زمانه‌اي سنتي چيزي بيشتر از زن بودن، چيزي بيشتر از همسر ماندن؛ چيزي بيشتر از مادر شدن مي‌خواست. براي خواهري كه برادرش را كشتند و با غمش ساخت و نگاهش را به آينده دوخت. براي آن دختري كه 60 سال پيش، وقتي هنوز دانشگاهي در مشهد نبود، تنها، براي تحصيل به تهران آمد تا به دانشگاه راه يابد. براي دختر عاشقي كه هنوز عشق را تازه تجربه كرده بود كه گرفتار امواج سياست شد و بند و زندان و دربدري. براي مادري كه كودكي در آغوش داشت و كودكاني در آن سوي جهان و همسري گرفتار و آينده‌اي نامعلوم و سايه‌هايي تيره در تعقيب و ترس‌هايي بزرگ بر دل و شهامتي عميق در جان و لبخندي شيرين بر لبانش. براي همسري كه زيباترين ِ چيزها عشق را و مادري را و ادبيات را و حافظ و شادي و شوخ ‌طبعي را و هواي تازه و طبيعت و سادگي سنگ‌ها و آب‌ها و سبزي چمن‌ها و شهري چون پاريس را همه و همه را دوست داشت، همه و همه را در مُشت داشت اما همه آنها همچون شن‌هايي روان و لغزان و بي‌وفا بر آن بودند يك به يك و در كمترين زمان از ميان انگشتانش بگريزند. زن جوان انگشتانش را بر هم مي‌فشرد، مُشتش را محكم مي‌گرفت، آنقدر محكم كه به خون مي‌افتاد، مي‌خواست هر چه مي‌تواند را در دستانش نگاه دارد. هر چه ممكن بود را. يك زن و جهاني از زن‌ستيزي، يك معلم و دنيايي از محروميت، يك مادر و 4 فرزند تشنه محبت؛ يك زن و انبوهي از نگاه‌ها، پرسش‌ها، ترديدها و انتظارها. زني كه مي‌خواست وجودش را وقف ادبيات، خواندن و نوشتن كند اما چاره‌اي جز آن نداشت كه به وظيفه سنگين اخلاقي‌اش تن در دهد، با سنگ‌ها و آب‌ها و ابرها و طبيعت وداع كند و تنها بر شن‌هاي سوزناك بيابان ِ سياست قدم بگذارد و تمام وجودش را سپر بلاي ِ فرزنداني كند كه تنها يادگار ِ آرزوهاي رنگين عشقي قرباني شده بودند. پوران هر روز زندگي‌اش را فدا مي‌كرد و حتي براي فرزنداني به جز فرزندان خودش.

(بیشتر…)