وداع با زنی که «مرگِ روحدمنده» بود | نرگس سوری (ایران فردا ـ اسفند ۱۳۹۷)
وداع با زنی که «مرگِ روحدمنده» بود
نرگس سوری
منبع: ایران فردا
تاریخ: اسفند ۱۳۹۷
28 بهمن ماه روز وداع با زنی بود که سوژگیاش با همسر علی شریعتی بودن به رسمیت شناخته میشود در حالی که او استوار بر خویشتن آفرینندهی حیاتی فکری و سرشار از امید برای حرکت و رهایی بود. سرگذشت بودن و سیر زیستناش را باید به گونهای دیگر روایت کرد تا چهرهی زنِ ابژه به زنِ سوژه بدل شود؛ تا حاشیهی تاریخ از زیر آوار طردشدگیاش برون آید و سرگذشت “مقاومتِ مدام” خود را در شکنندهترین لحظاتی که هر انسانی را درهم میشکند، به گوش متن برساند. مقاومتی که اگر نبود و در برابر قدرت و سرسختیِ واقعیتِ خشن تسلیم میشد شاید امیدِ حرکت را از شریعتیِ روشنفکر سلب میکرد؛ اگر این ارادهی تسلیمناپذیر نبود شریعتی که سودای درافکندن طرحی نو در تاریخ را داشت شاید راهی به سوی تحول دوران خویش نمیگشود. ولو اینکه او در نامههای خود پوران شریعت رضوی را امیدبخش راهاش میداند.
پوران شریعت رضوی و زندگیاش نماد مقاومتی مثبت است که از همین مجرا باید سوژگی او را جستجو کرد. او از خانوادهای برآمد که استبداد پهلوی دوم، رنج فقدان برادر را بر آن تحمیل کرد؛ برادری که برای نهضت ملی ایران به رهبری مصدق مبارزه میکرد و خواهان آزادی و برابری بود. اما این فقدان، پوران را بر آن نداشت تا در برابر واقعیتی که رنگِ مرگ به خود گرفته بود سرفرود آورد. او واقعیت را میشکافد و در برابر استبدادی که به تسلیم فرامیخواند، ایستادگی میکند. زندگیاش با شریعتی سرآغاز زیستنی پرتلاطم و همراه با فراز و نشیب است. زندگی که هر لحظه با سلطهی قهرآمیز سه نیروی زر، زور و تزویر به تشویش کشیده میشد؛ روزهایی که شریعتیِ روشنفکر در زندان است و اکنون ارادهای مقاوم باید در برابر ناامیدی که قدرت و واقعیت بر بودن و هستی آنها تحمیل کرده مقاومت کند. پوران شریعت رضوی در شرایطی که “مردِ سوژه” اکنون در زندان است بدون تکیه بر دیگری، زندگی را که تا مرز متلاشی شدن رفته، حفظ میکند. اگر واقعیت را که یکسره به گردن نهادن به اسارت و ناامیدی فرامیخواند، پذیرا میشد و یا در برابر قدرت استبدادی سر فرود میآورد به امید اینکه از گزند آن در امان بماند، پروژهی رهاییبخشی شریعتی نافرجام میماند. اما او تمام محرومیتها، اضطرارها و اضطرابهایی که هر ارادهای را به تخطی از آرمانهای انسانی وا میدارد، تحمل کرد و دقیقاً به همین واسطه راه را برای پیشبرد پروژهی فکری شریعتی هموار کرد. پوران شریعت رضوی بدین سان به سوژهای تبدیل میشود که فراسوی تحمل و ارادهی شکنندهی انسانی ایستاده است. چرا که به تعبیر اگزیستانسیالیستها او به یمن تاب آوردن اضطراب و دلهرهها و نه فرار کردن از آنها راهی به خروج از بن بستهای واقعیت باز کرد.
سال 56 در بحبوحهی انقلاب در شرایطی که ساواک شدیداً شریعتی و خانواده او را تحت نظر دارد و محدودیتهای سیاسی-اجتماعی بسیاری بر آنها تحمیل کرده، هجرت او به انگلیس به مرگ نابهنگاماش منجر میشود و اکنون پوران شریعت رضوی میبایست بیحضور او زندگی که تماماً در کام ناامنی و تهدید است، حفظ کند. زندگی درآمیخته با اضطرار بعد از انقلاب 57 ادامه پیدا میکند؛ انقلاب بر میخیزد تا بیرحمانه فرزندان خود را ببلعد؛ به خانهی آنها حمله میکنند و طعم تبعید و آوارگی را به آنها میچشند. حالا او در غیاب “مرد سوژه” باید بایستد و برای حفظ مسلک خود در مقابل حکومت دینی که مشی و منش خانواده او را برنمیتابد مقاومت کند آن هم مقاومتی همیشگی. پروژهی شریعتی با مرگ ناگهانیاش ناتمام ماند و پوران تداوم جریان فکری او را بر عهده گرفت. او تدوین مجموعهی آثار شریعتی را به عنوان یکی از ضروریترین تمهیدات تداوم اندیشهاش، وجه همت خود قرار داد و بدین طریق نقش مهمی در حفظ گفتمان فکری شریعتی در دهههای بعد از انقلاب ایفا کرد. او اینک میراثدار یکی از تأثیرگذارترین جریانهای فکری تاریخ معاصر ایران بود که میبایست از آن در برابر استحاله شدن و مورد سوء استفاده قرار گرفتن قدرت(پوزیسیون و اپوزیسیون) محافظت میکرد. بدین گونه زندگی او تماماً در کشاکش مبارزهای مداوم گذشت؛ مبارزهای که اگر ذرهای به تساهل و مدارا تن میداد، میراث شریعتی را دگرگون میساخت.
پوران شریعت رضوی در مقابل حکومت پساانقلابی که گاه به واسطهی مصادره وگاه به واسطه اعمال محدودیت و تهدید سعی داشت جریان فکری شریعتی را به حاشیه براند مقاومت کرد و البته مقاومت برانگیخت. این مقاومت بار دیگر در مراسم تشییع او نمایان شد. صبح روز 28 بهمن در حالی که قرار بود بخشی از مراسم تشییع ایشان در حسینیهی ارشاد برگزار شود حضار با ممانعت نیروهای امنیتی رو به رو شدند. درهای حسینه بسته ماند تا مقاومت همیشگی پوران در برابر قدرت بار دیگر به واسطه بازماندگان تداوم پیدا کند. دکتر احسان شریعتی در واکنش به این امر تأکید کردند حسینهی ارشاد برای جریان شریعتی تنها یک سمبل است و ارزش فینفسهای برای اندیشهی شریعتی ندارد چرا که تفکر او تفکر نهضت و حرکت است. برگزاری تشییع در خیابان شریعتی طبق خواسته دکتر احسان، نمادی از تداوم مقاومتی بود که علی شریعتی و پوران شریعت رضوی نماد آن محسوب میشوند. مقاومت در برابر قدرت برای اینکه به او فهماند هرگز محدودیت و محرومیت باعث نمیشود تا رهروان راه عرفان، برابری و آزادی از حرکت بازایستند و یا ناامید شوند. نمازخواندن در پیادهروی خیابان، قدرت سرکوبگر را مقهور خویش کرد؛ زیرا او تمام توان قانونی و غیرقانونیاش را تجهیز کرده بود که جمعیت را از حسینیهی ارشاد پراکنده کند اما جمعیت بر مشی مقاومت پایداری کرد و نشان داد به تعبیر شریعتی حسینهی ارشاد اکنون تبدیل به نهضتی در فکرها و قلبها شده است. این خطایی است که قدرت حاکم، مکرر در تاریخ معاصر ایران مرتکب شده بیآنکه تکوین جریان آزادیخواهی از دورهی مشروطه تا کنون او را متذکر کرده باشد که با زندان، حصار و درهای بسته نمیتوان راه مقاومت برای آزادی را بست. حرکت حاضران از طرف حسینیه ارشاد در امتداد خیابان شریعتی نشانی بر این امر بود که پاها را نمیتوان با قید و بند از گام برداشتن بازداشت. مرگ پوران، مقاومتی دو سویه را برانگیخت: مقاومت حاکم و مقاومت محکوم؛ اما در این میان مقاومت محکومان بود که حرکت ایجاد کرد حرکت به مقصدی دیگر برای تجدید عهد با مبارزان آزادی و عدالت در امام زاده عبدالله. جمعیت از آستانه آرامگاه تا محل تدفین حرکت خود را ادامه داد تا قدرت بداند اندیشهی نهضت و حرکت جوهرهی جریان شریعتی است. اما این پیام در سخنان روئین عطوفت، مونا و سوسن شریعتی بر مزار پوران شریعت رضوی بار دیگر طنین انداخت. آنان ایستاده بر مشی مقاوت پوران، تأکید کردند جریان شریعتی هرگز بر آن نیست تا در برابر محدودیتهایی که بر آن تحمیل میشود راه عجز، انفعال و ناامیدی را پیشه کند بلکه همچنان با صلابت راه مقاومت و نهضت را ادامه خواهد داد. دکتر مونا با صدای رسا اعلام کرد: «رویای باران را فراموش نخواهیم کرد و مانند تو(دکتر پوران) برای ایران گرفتن رگ را یاد خواهیم گرفت.» از اسارت مردم و تلاش برای رهایی آنها سخن به میان آمد و در تمام این لحظات که به تاریخ پیوست میعاد با آزادی علیرغم مرارتها و رنجها صورت گرفت. سخنان روئین عطوفت زندانی سیاسی که به مرخصی چند روزه آمده بود دال بر این میعاد بود که هرگز زنجیر، روحهایِ بیقرارِ رهایی را پایبند قفس نخواهد کرد. او که فریاد زد حاکمیت صدای برتر نیست و نخواهد بود بلکه این بیصدایاناند که به واسطهی خدای هستیبخش، طنین حاکم بر تاریخ خواهند شد. مشی مقاومت پوران در مقابل واقعیت و قدرت در سخنان حاضران که چونان سوژههایی عصیانگر و نه اسیر رخوت صحبت میکردند، دیده میشد. اینجاست که تعبیر شریعتی در مورد دکتر پوران معنای خود را نمایان میکند: “مرگ روحدمنده”. مرگهایی هست که ناامیدی، جمود و سستی برمیانگیزد اما مرگ پوران چنین نبود؛ مرگ او روحدمنده بود. نه اینکه روحی بیگانه از آنچه بود را در دیگری بدمد بلکه روحی را که از تار و پود وجودش بود در بازماندگان دمید: روح مقاومت و عصیان در برابر قدرت حتی اگر در جایگاه بیقدرتی قرار داشته باشی. دکتر پوران در مراسم تشییعاش چنین روحی در جمعیت دمید و از این رو دکتر مونا درست میگفت او «عشقی است که مرگ را شکست میدهد.» آری هم او و هم شریعتی مرگ را شکست دادهاند زیرا حتی با مرگ نیز میتوانند روحدمنده و حرکتآفرین باشند. اگر غیر از این بود قدرت از غایبانِ حاضر چنین به وحشت نمیافتاد که درهای حسینه ارشاد را بر روی فرزندان به حق انقلاب ببندد.
۱ – تعبیری است که دکتر علی شریعتی در نامه 29 خود تحت عنوان “امیدم” در مورد پوران شریعت رضوی به کار میبرد. بنگرید به کتاب برسد به دست پوران عزیزم صفحه 94