شریعتی و راه او؛ آیت الله سید محمدجواد موسوی غروی (اصفهان ـ اردیبهشت ۱۳۵۹)
شریعتی و راه او
علامه حکیم آیة الّله سید محمد جواد موسوی غروی
تاریخ: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۹
متن ویرایش شده خطبه نماز جمعه
متن حاضر، متن ویرایش شده خطبه نماز جمعه علامه حکیم آیت الله سید محمد جواد موسوی غروی در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ در شهر اصفهان است. آیت الله غروی از چهره های روحانی مدافع اندیشه های شریعتی از دهه ۵۰ است که پس از انقلاب نیز به دلیل مشاهده نقدها به شریعتی در خطبه نماز جمعه خود در اصفهان در سومین سالگرد شهادت دکتر شریعتی به دفاع از او پرداخت.
در اطراف انقلاب، بحث بسیار، وقت کوتاه، و طالب اندک است. ملت ما نه تنها هنوز بیدار نشدهاند، گویا قصد بیدار شدن هم ندارند!
در میان چوب گوید کرم چوب مر که را باشد چنین حلوای خوب۱
به همان وضع خود و به همان وضع سابق قانع و خرسندیم! مثل اینکه خیلی کار کردهایم، مثل اینکه فاتح شدهایم، و بر دشمن غالب! نه! اینطور نیست! وظیفههای دینی را انجام نمیدهیم، و این خطر موجود است که: «وان عدتم عدنا»، «اگر برگشتید، ما هم برمیگردیم»۲. یعنی اگر توبه کرده و وارد راه شدید و فعالیت کردید، ما هم یار شما هستیم، و اگر برگشتید و آن وظیفهها را انجام ندادید، ما هم نعمت را برمیگردانیم.
اگر به قرآن ایمان نداریم، دست کم به تاریخ، اوضاع دنیا، و به آنچه که میبینیم ایمان بیاوریم! در هرچه شک باشد، آیا در مردن هم شکی هست؟! لکن مردم عملاً اینطور نشان میدهند که یقین دارند نمیمیرند و مردنی در کار نیست!!!! مردن هر کس را هم که ببینیم، میگوییم؛ من که نمیمیرم! و اگر بنای مردن هم باشد بعد از هزار سال، مانند نوح!
چرا ما اینطور هستیم؟! چرا اهل فکر نیستیم؟! چرا اهل تعقل و تدبر نیستیم؟! مگر قرآن نمیفرماید: «افلا یتدبرون القران ام علی قلوب اقفالها»، «آیا به آیات قرآن نمیاندیشند یا بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است».۳ و یا «ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن والانس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها ولهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» ، «و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند۴ و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند، آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند، [آری] آنها همان غافلماندگانند».۵
یعنی آن بشری که ما عقلش دادهایم اما به عقلش رجوع نمیکند. چشم و گوشش دادهایم. هم چشم و گوش ظاهر و هم چشم و گوش باطن،۶ اما با آنها نمیبیند و نمیشنود و عبرت نمیگیرد. «اولئک کالانعام». اینان بمانند حیواناتاند! زیرا مانند چهارپایان بارکشی دیگران را میکنند، و خود تعقل نمیکنند! «بل هم اضل». بلکه بدتر و گمراهترند، چون اگر انسان راهش را گم کرد، به میزانی که احتیاجاتش بیشتر از حیوان است، به همان میزان هم گرفتاریهایش بیشتر میشود. «اولئک هم الغافلون». هم اینان غافلانند در دنیا.
اما در آخرت چطور؟ «ولقد ذرانا لجهنم» حتماً مخصوص جهنماند. پس هم دنیاشان جهنم است، هم آخرتشان! «خسر الدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین»، «در دنیا و آخرت زیان دیده است این است همان زیان آشکار».۷
اما امروز به مناسبت سالگرد هجرت دکتر شریعتی تذکراتی میدهم:
یک عیب بزرگ ما مردم این است که گوشی و زود باور و مقلد هستیم! انسان باید خودش متعقل و متفکر باشد، خدا به تو عقل داده است. فکر داده است، فهم و شعور داده است، پس چرا مستقل فکر نمیکنی؟ چرا هر که هر چه بگوید قبول میکنی؟! مگر ما تاکنون گرفتار همین نبودهایم؟! من در این شهر چون میخی به زمین کوبیده بودم، همه جا حرف میزدهام. آنقدر که برایم امکان داشته میگفتهام، ولی آیا من بیشتر دشمن دارم یا یک ساواکی آدمکش؟! من بیشتر مخالف دارم یا یک آدم عامی مطلقی که جز گمراه کردن مردم چیزی بلد نبوده است؟! نه! او هیچ دشمنی ندارد! زیرا ملت ما اهل فکر نیست، اهل تعقل نیست. حساب نمیکنیم من که اینجا این حرف را میزنم، مقدمهاش چیست؟ نتیجهاش کدام است؟ غرض من از گفتن آن چیست؟ ثمرهی این سخن و بازتاب آن در اجتماع چگونه است؟ این است که قرآن امر به تفکر و تعقل میکند. «ویتفکرون فی خلق السموات والارض». دائم امر به فکر کردن میکند، فکر کن! حساب کن!
با این مرد۸ بسیار مخالفت کرده و میکنند، چه در زمان حیاتش، چه اکنون که در قید حیات نیست! بروید ببینید چه کسانی با او مخالف بوده و هستند و مخالفتشان از چه جهت است! او یکی از استوانههای انقلاب بود، نوشتههایش را بخوانید تا ببینید! واقعاً گوهر تقوی بود. از کجا میگویم گوهر تقوی بود؟ از آثارش.
وی در علوم اجتماعی استاد مسلم و آدم بسیار متفکری بوده است! عادی نبوده! تاریخ اسلام و پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و تاریخ خلفاء ، بنیامیه و بنیعباس و جریاناتی که در آن مدت رخ داده، همه را خیلی خوب و دقیق میدانسته است. در رشته حدیث و تفسیر هم وارد بوده، اما متخصص نبوده است. از این جهت میبینید که همهی مطالب را مطابق تاریخ پیامبر، علی و ائمه(ع) پیاده میکند، و شاهد از آیات و حدیث کم میآورد. دقت میکنید؟! این هم نشانهی تقوی است که با آن همه فضل و کمال، باز در این مورد چون تخصص نداشته، دلیل نیاورده است، اما تمام حرفهایش با قرآن و حدیث مطابق است، چرا؟ برای اینکه سیره و تاریخ پیغمبر و امیرالمؤمنین با قرآن و حدیث مطابق بوده است. چنین شخصی دانشمند و خدمتگزار خلق است.
و اما مطالبی را که گفته و نوشته است، بسیار مهم است. آیا جامعه مسلمان که کتابشان قرآن است و دینشان اسلام و پیشوایانشان پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه هدی(ع)، نباید راه و چاه را بشناسند؟! نباید دوست و دشمن را از یکدیگر تفکیک کنند؟! او شجاعت داشته و دشمنها را معرفی کرده است. دشمنها تماماً در سه دسته خلاصه میشوند: «فرعون»؛ مرکز زور، «قارون»؛ مرکز زر، «بلعم»؛ مرکز تزویر.۹ این سه دسته مرکز و منشاء فساد و خرابی بوده و هستند، نه تنها در اسلام، بلکه در تمامی ادیان الهی، این سه نیرو دست در دست یکدیگر بعثت انبیاء را بر هم زدند و نگذاشتند که بشریت از سخنان انبیاء منتفع و بهرهمند گردد و به سوی انسانیت پیش رود تا ظلم و آزار، خونریزی و سفاکی، خودخواهی و هویپرستی ، مادهپرستی و شهوترانی، استعمار و استثمار ضعیفان پایان گیرد. نگذاشتند! حال این را باید مردم بدانند یا نه؟! باید بدانند ریشهی فساد از کجا بوده یا نه؟! اگر گفته شود که این سه دسته مستمسک استعمار بوده و هست، حرف خلافی است؟! آیا نباید مردم اینها را بدانند؟! نباید فسادهای کسانی را بدانند که در لباس علم بودهاند؟!
مگر مسیحیت دین عاطفه و مهر و محبت و وحدت نیست؟! مگر عیسی(س) در همان انجیلهایی که موجود است، یا اینکه تحریفش کرده و از بیناش بردهاند، آن همه سفارش به انسانیت و اخلاق نکرده است؟! پس چطور است همانهایی که میگویند ما مسیحی هستیم، آنقدر مادهپرست و هویپرست شدهاند که میلیونها بشر را به کشتن میدهند؟! چرا چنین شده؟! باید بفهمیم پای پاپها زیر این کرسی بوده است یا نه؟! دست آنها در این آش و کاسه بوده است یا نه؟! آنها هم سهمی میبردهاند یا نه؟! آیا نباید این مطالب را دانست؟! مسیحی باید چگونگی این مطلب را بفهمد. کسی که بهعنوان «پاپ» میگوید؛ من پیشوای مسیحیان دنیا هستم، یک کلمه حرف نمیزند و اعتراض نمیکند و نمیگوید:
ای مسیحیان! کسانی که این جنایات را مرتکب میشوند، مسیحی نیستند!۱۰ اینها دزد دیناند! اینها به واسطهی اینکه میخواستهاند به مقاصد پلید خود، رواج ظلم و آزار و آدمکشی و سفک دما، دستیابند، خود را مسیحی نامیدهاند تا کسی مدعیشان نشود و تکفیرشان نکند!
اما میبینی برایشان تاجگذاری هم میکنند، وقتی رئیسجمهور تعیین میشود، پیام تبریک هم برایشان میفرستد! و هر عمل زشتی هم که میکنند آقای «پاپ» بهعنوان پیشوای مسیحیان جهان ساکت است!!!! چطور میشود چنین باشد!!! آیا خیانت نکرده است؟! آیا بخشش گناه کار خداست یا کار «پاپ»؟!
ما هم به عنوان رجال دین از آنها یاد گرفتهایم! بنده وقتی یک شعر خواندم و شما هم شیون کردید، آن وقت میگویم همه بهشتی شدید و از این طریق شهوت نفس خود را هم ارضاء کرده … آیا این با آن فرق دارد؟! اینکه بدتر از آن است، ما هم از آنها یاد گرفتهایم، قرآن را کنار گذاشته و گناهبخشی را رواج دادهایم! حالا گناه را چه «علی» ببخشد چه بنده! چه این دعا، را اگر خواندی چه آن زیارت را، بالاخره قرآن را از حیثیت و اعتبار …. ساقط کردهایم.
آیا نباید تفاوتهای تشیع علوی و صفوی را فهمید؟! آیا نباید گفت که چگونه به نام تشیع، تشیع را کوبیدهاند، و به نام علی، علی را از میان بردهاند؟! به اسم خودش و از همان راه وارد شدن! یعنی مذهب علیه مذهب!!
استعمار، همزمان با نفوذ در مسیحیت و پاپها، به ما هم پرداخت، از همان ابتداء ، از موقعی که کعبالاحبار یهودی مسلمان شد. اگر تاریخش را بخوانید و ببینید با ابوذر چه کرد و عثمان را چگونه اغفال نمود و چه تلاشهایی کرد تا بالاخره موجب مرگ عثمان شد. بعد کنار معاویه قرار گرفت و او را آنقدر تحریک کرد تا با علی بجنگد و …این یکی بود از هزار . ادامه دادند، و مردم غافل، اهل علم هم غافل، همینطور باید بنشینند سر مسائل طهارت و نجاست و حیض و تقاص بحث کنند! و دشمن چیره و خیره شود و در درون و اعماق دل و جان ملت ما، در مادیات و معنویات ما مداخله کند و قرآن را از کار بیندازد؟! و ما سرگرم آن باشیم که دومرتبه باید دست را شست یا یک مرتبه! آیا وظیفهی فقیه این است؟! یا باید شمشیر روی دوشش و در مقابل ظلم و فساد بایستد، بهخصوص در مقابل کسانی که گمراهکنندهی ملت هستند و میخواهند دین و قرآن را آنها بگیرند؛ بهطوری که دیگر پایبند هیچچیز نباشند، تا آن وقت بشود خریدشان، تا بشود افسارشان کرد، تا بشود استثمارشان کرد؟! آنوقت نباید گفت که اهل علم باید بیدار باشند و به وظیفه خود عمل کنند؟! حال آیا این مرد کفر گفت که این حرفها را بیان کرد؟! گفتن این مطالب اساسی است.
مگر قرآن نمیگوید: «یا ایها الذین امنوا ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله»۱۱ ای کسانی که ایمان آوردید، بیدار باشید و متوجه باشید که مثل یهود و نصارا نشوید، به درستی که بسیاری از احبار و رهبان ـ علماء و دانشمندان یهود و مسیحیت ـ همان …. که خودشان را راهب مینامیدند. «لیاکلون اموال الناس بالباطل»، مال مردم را به ناحق و ناروا میخوردند، «ویصدون عن سبیل الله» ، و راه خدا را هم سد میکنند.۱۲
چرا میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاند، ای مؤمنان، ای مسلمانها، حواستان جمع باشد که شما به این مصیبت گرفتار نشوید. آن کسی که به تمام معنا خدمتگزار است، بشناسیدش که:
دریغ است روی از کسی تافتن که دیگر نشاید چون او یافتن
کتابهای او را بخوانید. کتابهایش آموزنده است، بیدارکننده است! آیا باید اینطور باشد که اگر من فکر کردم فلان حرفش موقعیت مرا میان سست میکند، بگویم؛ باید کوبیدش؟! باید کتابهایش را آتش زد؟!. باید جلو مردم را گرفت که نخوانند؟!
شما ببینید ما ملت در چه پایههایی هستیم! در اروپا، در جاهای دیگر، در همان مملکتهای مادی و مادهپرست، اگر چنانچه کسی چیز خوبی بنویسد، از او قدردانی میکنند و به او جایزه میدهند، زیرا میخواهند کشورشان ترقی کند. ولی اینجا اگر کسی قلم برداشت و حرف حسابی زد، یک نفر حاضر نیست تشویق، تقدیس یا ترویجش کند، اگر بتوانیم میکوبیمش والا بیتفاوتیم! آیا اینطور باید باشد؟! پیغمبر هم تشویق میخواهد. به آیات قرآن دقت کنید که خداوند چگونه رسولش را تشویق میکند، چطور موسی و هارون را تشویق میکند.۱۳ «اذهبا الی فرعون»، بروید ای موسی و هارون پیش فرعون، «انه طغی»، او طغیان کرده است. گفتند: «اننا نخاف ان یفرط علینا او ان یطغی» ، او طاغوت است، گوش به حرف ما نمیدهد، افراط میکند بر ما یعنی فحشمان میدهد، بیرونمان میکند. آزارمان میدهد، «قال لا تخافا اننی معکما اسمع و اری »، خدا فرمود: نترسید! من همراه شما هستم، مطمئن باشید! ببینید خدا چگونه تشویق و حمایت میکند. انسان اگر تشویق نداشته باشد نمیتواند کار کند! شما چه تشویقی از کدام نویسنده و گویندهیی کردهاید که حرف حساب زده است؟! کدام کتابهایش را چاپ کردهاید؟ کدام آثارش را در سطح کشور و خارج از کشور منتشر کردهاید؟! اگر خدمت به دین میخواهید نکنید اینها خدمت است. پس کوبیدن کسی که ربالقلم بوده یا باشد اشتباه است.
او عبارت «تشیع علوی و تشیع صفوی» را بکار برده است. شما بخوانید تا ببینید از زمان صفویه، بیش از چهار صد سال میگذرد و ما برنامهی صفویه را پیوسته تأیید و تأکید کردهایم. این رفتارهایی که به نام دین میان ما معمول بوده و هست کدامش زمان پیغمبر و زمان علی و ائمه(ع) بوده است؟! آنچه که در آن زمان از دین جاری بوده کدامش به معنویت و حقیقت و آنطور که باید و شاید میانهی ما جاری است؟! اما ادعاء شیعهی علی بودن را داریم! و به اسم خود علی، علی را، حرفهایش را و نهجالبلاغهاش را کوبیدهایم. سیرهاش را کوبیدهایم! روشش را کوبیدهایم! آیا میشود که علی آمده باشد بشر را هدایت و اصلاح کند، و به مقام «خلیفة اللهی» برساند، اما خودش طرفدار جانی، سفاک، رباخوار، مانعالزکوة، تارکالصلوة، شاربالخمر و مانند اینها باشد؟! و بگوید شما از خدا نترسید، بنده هستم!!! آیا این را هیچ عاقلی قبول میکند که مجری احکام و نمایندهی خدا، که آمده است احکام خدا را اجراء کند، برای اینکه اسلام آزادانه بتواند پیشرفت کند، طرفدار اینگونه افراد باشد؟! آن هم در پیشگاه و محضر عدل الهی در روز رستاخیز! این میشود «تشیع صفوی»، نه «تشیع علوی»! آیا اینها را مردم نباید بدانند؟! حالا هر که ضد این میگوید، ضد اسلام است، جزء پیروان یا اشباه بلعم باعورا است، ولو در لباس و قیافه اهل علم هم باشد.
آن وقت همان رجال سیاسی و همان آدمکشها و همان سفاکها که مال مردم را میبردند، کشورهای ضعیف را استعمار و استثمار میکردند …. پاپها میرفتند، آنجا پول میدادند، پاپ هم میگفت بخشیدیم!!!! از جمله چیزهایی که به انجیلها اضافه کردهاند این است که عیسی «لعنت ناموس» شد! یعنی ـ آنطور که خودشان میگویند ـ زمانی که خدا آدم را آفرید و در بهشت جایش داد و او از شجره منهیه خورد، خدا بر او و تمام فرزندانش غضب کرد. آنگاه از زمان آدم تا عیسی فکر میکرد چگونه عصیان آدم را تلافی کند! از طرفی خود را عادل میدانست و از این جهت همهی بشر را، به سبب معصیت جدشان، باید از روی عدالت عذاب میکرد! (عدالت خدا یعنی همین ؟!) از طرف دیگر ارحمالراحمین است. پس باید آنها را ببخشد! آن وقت فکر خدا به اینجا رسید که پسرش عیسی را فرو فرستد و سرانجام مصلوب شود تا در اثر این حادثه، به کسانی که گناه کردهاند رحم کند و همه را، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، ببخشد.۱۴
حالا ما باید از اینها فرا بگیریم و پیروی کنیم یا از قرآن؟! بیایید همت کنید! اقدام به کارهای شایسته و ارزنده کنید و در منتشر کردن مطالب درست دینی برنامه داشته باشید. تشکیلات داشته باشید. ببینید پیغمبر (ص) در این باره چه میگوید: «من سن سنه حسنه فله اجر من عمل بها من بعده الی یوم القیامة من غیر ان ینقص من اجور هم شئ» هر کس که سنتی نیکو بناء نهاد و آن را اجراء کرد، و رواجش داد، به هر شکل و صورتی که باشد، اجر خود را دارد، اجر آن کسی را هم دارد که از او یاد گرفت و به وسیلهی اقدام او چیزی فهمید و عمل کرد تا روز قیامت، بیآنکه از اجرهای دیگران چیزی کاسته شود.
در قدیم معمول بود کسی که مریض میشد یک قرص نان بالای سرش میگذاشتند، و بعد از چند دقیقه، با قدری نمک بیرون خانه میگذاشتند تا فقیری بیاید و ببرد! با زنها و مردهای فقیر توی کوچه پس کوچهها مینشستند تا عابران یک شاهی به آنها بدهند. این کارها صنّار هم نمیارزند! این احسانشان بود و تقریباً امروز هم به همان شکل است! این در راه خدا بود برای رفع بلا! آخرت را که داشتند، چون گریه کرده بودند یا دستی به پیشانی زده بودند! ای وای! این است دین و دینداری؟! همین است که دین پایمال شد و شما ملت هم دنبال همان هستید! دنبال اینکه شعری بخوانند و شما هم داد بکشید! دنبال این چیزها بودهاید، نه دنبال دانشمندی که دین را به شما معرفی میکند! دانشمندان در هر زمانی خانهنشین و منزوی بودهاند و از دست شما ملت نادان جرأت حرف زدن هم نداشتهاند! آیا هنوز هم میخواهید ادامه دهید؟! بدهید! که عذاب خدا و محاکمهیی هم در کار است: «ان ربک لبالمرصاد»، «همانا پروردگارت در کمین است»۱۵ عقوبت میکند زیرا که «شدید العقاب» است. عقاب خدا سخت است، چه در دنیا و چه در آخرت!
و اما قرآن ـ یعنی کلام مستقیم خدا ـ بیشتر گناهانی را که مردم مرتکب میشوند تقصیر ملاهای۱۶ ادیان میگذارد، چه ملاهای یهود، چه نصاری، و چه خودمان. «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاء تهم البینات بعینا بینهم …»۱۷ .
یعنی بشریت یک «امت» بودند و یک دسته، بدون گروهگرایی، بدون نژادپرستی، و بیطبقه. خدا به همهی آنها عقل داده است. آن عقلی که صلاح و فساد و خیر و شر و حق خدا و خلق را بشناسد و وظیفهاش را بداند.
پس همهی بشر، در سرشت پاک و سالم، یک امت بودهاند، مطابق فطرت. «فطرة الله التی فطر الناس علیها».۱۸ خدا خلقشان کرده بود به صورت یک امت پاک، تا اینکه «فبعث الله النبیین» خدا پیامبران را فرستاد، «مبشرین»، که مژده بدهند مردم را به آثار نیک اعمال و اخلاق خوب. «و منذرین». و بترسانند آنها را از آثار بد اعمال و اخلاق زشت. بشارت بدهند خوبها را و تحذیر کنند بدان را تا آگاه و متنبه شوند. اما این امت یکپارچه در فطرت چه کردند؟! اختلاف کردند! چرا اختلاف کردند؟! اینها که یک امت بودند و خدا به همه آنها عقل و شعور و فطرت داده بود؟! حالا خدا پیامبران را فرستاده و کتاب هم با آنها نازل کرده، «و انزل معهم الکتاب بالحق»، تا چه کنند؟ «لیحکم بین الناس». تا حکم خدا را برای مردم، دربارهی تمام مسائل و مشکلات اجتماعی و اخلاقیشان، که موجب اختلافشان گشته، بیان کنند و خود، بهعنوان شاهد، الگو و اسوه در بین مردم، اقدام به اجراء آنها نمایند. اما مردم بر سر این موضوع اختلاف کردند! چه کسانی منشا این اختلاف شدند؟! قرآن پاسخ میدهد: «و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه» ، اختلاف نکردند در دین خدا و کلمات و سخنان پیامبران خدا، مگر آن کسانی که کتاب به آنها داده شد، «من بعد ما جاءهم البینات» ، بعد از آنکه دلایل واضح برایشان آمد و علم به کتاب پیدا کردند.۱۹
ببینید اختلاف بین مسلمانها از کجا پیدا شده است؟ این فرقههای مختلف، اشعری، معتزلی، شیعه، سنی … هر یک خود را صاحب حق دانسته و مقابل هم ایستادهاند. با اینکه قرآن میفرماید: «ان هذه امتکم امة واحده» ، امت شما یک امتند.۲۰ با این حال اگر اختلافی هم دارید، دانشمندان بنشینند به حل و فصل آنها بپردازند. به خون هم تشنه نباشید! بر سر یکدیگر نزنید! چرا دانشمندان اختلاف را دامن میزنند؟! چه اهل تسنن و چه ما، هر یک به طریقی اختلاف را دامن میزنیم، آیا این بوده است شیوه ائمه (ع)؟! همین بوده است دستور قرآن؟! قطعاً نه!
سپس علت اختلاف را بیان میفرماید که چرا اینها اختلاف کردند! آیا بر سر احکام خدا بود؟! البته نه! بلکه «بغیا بینهم» از روی «بغی». به واسطه اینکه میخواستهاند افزونطلبی کنند. آن وقت بین خودشان اختلاف شد. کینه و حسد بوجود آمد و در اثر گردنکشی، تفوقجویی و برتریطلبی بین آن کسانی که خود را مبلغ کتاب میدانستند و آن را میشناختند اختلاف شد! و در این میان مردم جاهل هم بیچاره شدند! ملت باید بیدار و هوشیار باشند. اگر بیدار شدند، مرا هم متوجه کژیها و کاستیهایم میکنند! به محض اینکه دیدند حرفهای من فایدهیی ندارد و یا وظیفهی خودم را انجام نمیدهم، مرا کنار میگذارند و به سراغ دیگری میروند. ولی حیف که قضیه برعکس است! مردم نوعاً با آن کسی که اهل فساد است و مخرب، در هر حالی و در هر قشری و هر صنفی که باشدکاری ندارند، اما با کسی که اهل صلاح است و در پی اصلاح مردم و جامعه، براساس اخلاق دینی و تربیت الهی، با او کار دارند!
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک این بدیع است که بیمهرتر از فاختهای۲۱
انسان باید هر چیزی را به جای خود و به اندازهی خود بشناسد، تا بتواند از همه چیز متنفع شود. و دشمن، یا دوستنمای دشمنصفت، نتواند کار خودش را انجام دهد. نتواند ملت را بکوبد و مقاصد پلید خود را به کرسی بنشاند.
ضمناً به این جهت لفظ شهید بکار برده میشود، چون شهادت نتیجه است. آن کسی که در راه شهادت است هر روز و هر ساعت شهید است، منتهی اینکه او را شهید نمیگویند تا وقتی که از دنیا برود و معلوم شود که تا آخر در راه درست بوده و برنگشته است، والّا آن کسی که در راه شهادت واقع است، در حال حیات هم هر قدمی که برمیدارد در شهادت است.۲۲
«و شهید دکتر علی شریعتی از آنها بود.»
والسلام علیکم و رحمة الّله
٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬
- مثنوی معنوی ـ دفتر پنجم ـ انکار کردن اهل تن غذای روح را. ادامه ابیات:
در میان خاک گوید کرم خرد این چنین حلوا به عالم کس نخورد
کرم سرگین در میان آن حدث در جهان نقلی نداند جز خبث
جز نجاست هیچ نشناسد کلاغ شد نجاست مرو را چشم و چراغ
- سورهی اسراء آیهی ۸
- سورهی محمد آیهی ۲۴
- دیدن حقیقت چیزی، فهم درست و کامل آن و عبرت گرفتن از آن است.
- سورهی اعراف آیهی ۱۷۹
- چشم ظاهر: چشم بصر، چشم جسم. چشم باطن؛ چشم بصیرت، چشم روح.
- سورهی حج آیهی ۱۱
- دکتر علی شریعتی
- بلعم: ملایی مزور و مخالف حضرت موسی.
- حال چه کارتر باشد، چه هیتلر و چه هر کس دیگری.
- سورهی توبه آیهی ۳۴
- در لغت هر …. زمانی که دو کلمه از نظر ظاهر تقریباً شبیه به یکدیگر و از نظر معنا با یکدیگر قرابت داشته باشند، این دو لغت را اشتقاق کبیر میگویند مانند: «سد» و «صد» که اولی به معنای «بستن راه جسمی» است و دومی «بستن …. معنوی».
- سورهی طه آیات ۴۳ و ۴۶
- انجیل لوقا
- سورهی فجر آیهی ۱۴
- صحیح «ملا» ، «مولی» است یعنی «پیشوا».
- سورهی بقره آیهی ۲۱۳
- سورهی روم آیهی ۳۰
- برای توضیح بیشتر آیه رجوع شود به : آدم از نظر قرآن ـ ج ۲ ـ ص ۱۵۹
- سورهی مؤمنون آیهی ۵۲
- سعدی ـ غزلیات ـ ۴۸۸
- برای توضیح بیشتر رجوع شود به: لوح فشردهی «شهید و شهادت» ـ دکتر سید علی غروی.