تقدم دموکراسی اجتماعی بر دموکراسی سیاسی | سارا شریعتی (ایران فردا ـ ۱۵ خرداد ۱۳۹۴)
تقدم دموکراسی اجتماعی بر دموکراسی سیاسی*
مفهوم «آزادی» و تنشهای درونی آن در آثار شریعتی
سارا شریعتی
منبع: ایران فردا (شماره ۱۲)
تاریخ: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴
«…شریعتی پس از زندان، رویکردی اکسیولوژیک دارد. در این دوره، آزادی بهعنوان یک ارزش وجودی و نه در شکل تعین یافته در یک مطالبه یا یک نوع نظام سیاسی مورد توجه شریعتی است. شریعتی آخر، ارزش برابری را از شکل آن منفک میکند و ارزش عرفان را نیز از اشکالی که میتواند به خود بگیرد جدا میکند و مثلاً بهجای اینکه از لیبرالیسم، دموکراسی، سوسیالیسم و دین نام ببرد، رویکردی اکسیولوژیک را اتخاذ میکند و به ارزش یا گوهری میپردازد که این اشکال حاوی آناند. در این دوره، به نظر میرسد، آزادی معیار داوری قرار میگیرد و تنها زمانی محدود میشود که بحث اخلاق مطرح میشود: «نقطهضعف مذهبِ موجودِ رسمی این است که انسان را از انسان بودن خارج میکند و بهصورت یک بنده گدای ملتمس، برای نیروهای غیبی که خارج از قدرت اویند درمیآورد، انسان را از اراده خویش بیگانه و خلع میکند. این مذهب رسمی است که ما میشناسیم… »
«آزادی» در هزاران صفحه متن آثار شریعتی چه جایگاهی دارد؟ آیا در تثلیث «عرفان، برابری، آزادی» شریعتی، آزادی از وزن یکسانی در قیاس با دو ارزش دیگر برخوردار است؟ بحث شریعتی در خصوص آزادی چه مسائلی بر میانگیزد و چه مناقشاتی را بدنبال داشته است؟
این سؤالات ازآنرو اهمیت دارند که اغلب شریعتی را با مفهوم برابری و جهتگیری عدالتخواهانه، کسی که از سوسیالیسم نه بهعنوان یک «سیستم توزیع» بلکه یک «فلسفه زندگی» نام میبرد، میشناسند. اولین و شاید آخرین تشکلی که شریعتی بدان پیوست، «سوسیالیستهای خداپرست» نام داشت و از اولین آثار وی، ترجمه «ابوذر، خداپرست سوسیالیست»، اثر جوده السحار نویسنده مصری بود که در 22 سالگی آن را از عربی به فارسی برگرداند. درنتیجه نام شریعتی اغلب با جریان چپ پیوند میخورد و خصوصاً به دلیل نقدهای تند وی به دموکراسی لیبرال، این تصور به وجود آمده است که برخلاف ارزش برابری، آزادی در آثار و افکار وی چندان جایگاهی ندارد یا دستکم، شریعتی متفکر آزادی نیست. اما کسانی که از این دیدگاه دفاع کردهاند، اغلب مدعایشان را بر چند نقلقول یا استناد بر چند سخنرانی، مبتنی کرده و کمتر به سراغ مجموعه آثار وی رفتهاند. چه، به نظر میرسد بحث شریعتی در خصوص مارکس، در مورد خود شریعتی نیز صادق بوده است و شریعتی از فرط عمومی شدن ادبیات و نظریاتش، ناشناخته مانده است و افراد برای صحبت کردن از وی، خود را بینیاز از تحقیق میدانند و بر شنیدهها و دیدهها- و نه الزاماً خواندنیها- اکتفا میکنند. با این وصف ضرورت دارد، پیش از ورود به بحث و مسائلی که نظریات شریعتی در خصوص آزادی برانگیخته است، مطالعهای پیشین جهت تعیین جایگاه این مفهوم در آثار وی، انجام دهیم.
با این پرسش، نخست به سراغ این مفهوم در متن مجموعه آثار شریعتی رفتم و در اینجا گزارشی از این مطالعه اولیه ارائه میدهم و در بخش بعدی بحث، به مهمترین نقدهای مکتوبی اشاره خواهم داشت که در این زمینه انتشار یافته است. برای این مطالعه از سیدی «کاریز» که دربرگیرنده مجموعه آثار شریعتی است استفاده کردهام. نخست جستجو را با معیار قرار دادن آزادی در متن مجموعه آثار وی آغاز کردم، تا ببینم شریعتی در چه دوره زندگی بیش از همه به این مفهوم تکیه کرده است؟ و سپس با معیار قرار دادن آزادی در عنوان اثر، به جستجوی آثاری رفتم که مفهوم آزادی را در عنوان خود دارد. در اینجا یافتههای مطالعه خود را در میان میگذارم و تأکید میکنم که این یافتهها محصول مطالعهای اولیه است و درنتیجه قابلیت حکواصلاح دارد.
- به نظر میرسد، شریعتی در همه دورههای زندگی خود به آزادی پرداخته است. از اولین نوشتهها تا آخرین دستنوشتهها در اواخر عمر وی. در «آثار جوانی»اش به اثری به نام «اخلاق شریعتی» برمیخوریم که در 1335، زمانی که فقط 23 ساله است، نگارش یافته و در آن مینویسد: «در میان لغاتی که در جهان وجود دارد، زیباتر و شیرینتر از «آزادی» کلمهای نیست»، چراکه انسان با آزادی است که تعریف میشود. اما حساسیتهای دگرخواهانه شریعتی، از همین متون اولیه خود را آشکار میکند و درست چند خط بعد مینویسد: «خودپسندی است که آزادی را فقط برای خود بخواهیم و اگر چهرههایی چون ژاندارک، گاندی، یا ستارخان را دوست داریم به این دلیل است که آزادی را برای همه خواستهاند، نه صرفاً برای خود.»
- اگر بر اساس تقسیمبندیای که در سیدی ارائه کردهایم، نوشتههای شریعتی را به سه دسته کویریات و اسلامیات و اجتماعیات تقسیم کنیم و زندگی وی را به پنج دوره جوانی، اروپا، مشهد، ارشاد، تا شهادت، میتوان با معیار قرار دادن تعداد ارجاعات به مفهوم آزادی در این سه دوره، گفت که شریعتی در اجتماعیات خود و در دوره دانشگاه مشهد بیش از همه به آزادی پرداخته است و در میان مجموعه آثار وی، بیش از همه در گفتگوهای تنهایی است که از آزادی مینویسد.
- واژه آزادی در چهار عنوان از آثار شریعتی بهکاررفته است: 1. آزادی، 2. انسان آزاد و آزادی انسان، 3. آزادی خجسته آزادی که برگرفته از قصیدهای از ملکالشعرای بهار است[1]. 4. عرفان، برابری، آزادی. دو متن اولیه در مجموعه آثار 24، تحت عنوان «انسان» انتشار یافتهاند و عناوین این دو متن از خود شریعتی است. دو متن بعدی در مجموعه آثار 2، تحت عنوان «خودسازی انقلابی» انتشار یافتهاند. عنوان «آزادی، خجسته آزادی» از جانب دفتر مجموعه آثار انتخاب شده است و عنوان «عرفان، برابری، آزادی» نیز برگرفته از متن است و صحبتی است که شریعتی با احسان داشته، پیاده شده و بعد شریعتی آن را ویراستاری نموده است.
- شریعتی هیچ سخنرانی با عنوان آزادی ندارد و اصولاً، با توجه به حجم ارجاعات وی به این کلمه، به نظر میرسد شریعتی در مکتوبات خود بیشتر به آزادی پرداخته است تا سخنرانیها.
- هر چهار متن با عنوان آزادی، مربوط به دوره آخر زندگی وی، بین 1354 تا 56، پس از آزادی از زندان هستند. در این دوره است که شریعتی، زندگی را نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن تعریف میکند و در این تعریف، آزادی بلافاصله پس از نان مطرح میشود. به نظر میرسد در دوره آخر، شریعتی نیاز به پرداخت این بحث را مجدداً احساس میکرده است.
اینها یافتههای من درنتیجه مطالعه اولیه است. از این یافتهها، چند جمعبندی نظری میتوان استخراج نمود:
در مجموعه آثار شریعتی، دو سطح آزادی را میتوان از هم تفکیک کرد: آزادی بهعنوان یک ارزش وجودی و آزادی در اشکال تاریخی و اجتماعی آن. در اجتماعیات وی، اغلب سخن از آزادی در طول تاریخ و وجوه سیاسی و اجتماعی آن است و در زمینه بحث از نظامهای سیاسی، مثلاً لیبرالیسم و دموکراسی یا در زمینه اقتصادی، از خلال مفاهیمی چون تجارت آزاد، مطرح میشود. در این آثار از آزادی بهعنوان یک «شعار مخلوط» نام میبرد که هم با طلب آزادگی و هم با انگیزههای سیاسی یا منافع اقتصادی مشخص به سراغش رفتهاند. و مینویسد: در آغاز، انقلاب فرانسه یا دوره مشروطه در ایران، آزادی یا شعار «بگذار کار بکند، بگذار برود» بیشتر جنبه انسانی داشت، تکیه بر آزادی بهعنوان یک فضیلت اخلاقی و آزادی انسان بود اما بعدها، این شعار وجهی اقتصادی یافت و بورژوازی که دنبال اقتصاد جهانی در اروپا و در آسیا و آفریقا میگشت، به خاطر از بین بردن مانع تجارت خود و اعمال آزادانه تجارت خود و از بین بردن همه موانع گمرکی و اقتصادی و موانع حقوقی و سیاسی که در برابر تجارت و آزادی کار پول در بازار وجود داشت، از این شعار استفاده کرد. این شعار درنتیجه همیشه مخلوط بود. یک عده به خاطر جنبه فقط اقتصادی آن، یک عده به خاطر جنبه انسانیاش بر آن تکیه کردند.
با سطح دیگر آزادی، بهعنوان یک ارزش وجودی، در آثار مکتوب شریعتی برمیخوریم. در این نوشتهها، برعکس اجتماعیات، آزادی دیگر «شعاری مخلوط» نیست بلکه مفهومی رادیکال، ناب و بیقیدوشرط است تا حدی که گاه در نوشتن از آزادی، شریعتی لحنی آنارشیستی مییابد و مینویسد: «ای آزادی، من از ستم بیزارم! از بند بیزارم! از زنجیر بیزارم! از زندان بیزارم! از حکومت بیزارم! از باید، بیزارم! از هر چه و هر که تو را به بند کشد، بیزارم! زندگیام به خاطر توست، جوانیام به خاطر توست و بودنم به خاطر توست.»
در این نوشتهها، شریعتی، آزادی را در ذیل مفهوم انسان تعریف میکند و تأکید دارد که: «انسان با آزادی آغاز میشود». در اینجا آزادی را با چهار زندان انسان، طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن پیوند میزند و مینویسد: این انسان است که در هر دورانی و در گذر از هر مرزی، زندان عوض میکند و هر زندانی را که برای انتقال به زندانی دیگر ترک میکند، فریاد شوق برمیآورد: «ای آزادی!» و در تعریف آزادی، در متنی با همین نام، انسان را نه بهعنوان موجودی متعین، بلکه بهعنوان یک علت معرفی میکند و مینویسد: «آزادی یعنی امکان سرپیچی از زنجیر علیت و مطرحشدن انسان بهعنوان یک علت.»
شریعتی آخر اما، شریعتی پس از زندان، رویکردی اکسیولوژیک دارد. در این دوره، آزادی بهعنوان یک ارزش وجودی و نه در شکل تعین یافته در یک مطالبه یا یک نوع نظام سیاسی مورد توجه شریعتی است. شریعتی آخر، ارزش برابری را از شکل آن منفک میکند و ارزش عرفان را نیز از اشکالی که میتواند به خود بگیرد جدا میکند و مثلاً بهجای اینکه از لیبرالیسم، دموکراسی، سوسیالیسم و دین نام ببرد، رویکردی اکسیولوژیک را اتخاذ میکند و به ارزش یا گوهری میپردازد که این اشکال حاوی آناند. در این دوره، به نظر میرسد، آزادی معیار داوری قرار میگیرد و تنها زمانی محدود میشود که بحث اخلاق مطرح میشود: «نقطهضعف مذهبِ موجودِ رسمی این است که انسان را از انسان بودن خارج میکند و بهصورت یک بنده گدای ملتمس، برای نیروهای غیبی که خارج از قدرت اویند درمیآورد، انسان را از اراده خویش بیگانه و خلع میکند. این مذهب رسمی است که ما میشناسیم… نقطهضعف سوسیالیسم این است که آن را به مادهگرایی وصل کردهاند و در عمل هم بهصورت دولتپرستی و اصالت دولتش درآوردهاند. و اصالت دولت هم بعداً بهصورت اصالت رئیس دولت و رهبر درآمده است…. اگزیستانسیالیسم نیز نقطهضعفش این است که هرچند به اصالت وجودی انسان و آزادی او تکیه میکند، ولی وقتی خدا را و مسائل اجتماعی را نفی میکند و به وجود خود انسان برمیگردد، انسان را در هوا معطل میگذارد. وقتی من آزادم که هر چیزی را انتخاب کنم و هیچ ملاک دیگری هم وجود ندارد، این سؤال مطرح میشود که به چه دلیل خوب را انتخاب کنم؟»
سه تنش درونی مفهوم آزادی در اجتماعیات شریعتی را میتوان «آگاهی، نان و دین» شناسایی کرد. نسبت آزادی و آگاهی، نسبت آزادی و نان، و نسبت آزادی و دین. در برخی از آثار، شریعتی آزادی را شرط بنیانی و آغازین انسانیت میداند اما بلافاصله این آزادی را بهعنوان محصول آگاهی شناسایی میکند. این انسان آگاه است که آزاد است. درنتیجه آزادی برای یک فرد ناآگاه معنا ندارد. یا میتوان با استفاده از تعابیر شریعتی نتیجه گرفت که رأس، رأی ندارد. نتیجهگیریای که به نقد نظام انتخاباتی در جوامع عقبمانده میرسد. از سوی دیگر در برخی از نوشتهها، آزادی را پس از نان مطرح میکند. تأکید بر عامل اقتصادی در این نوشتهها بارز است. درنتیجه آزادی جایگاه پسینی مییابد. سومین تنشی که بحث از آزادی را در اشکال تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن، مناقشه آمیز کرده است، دین است. دین بهعنوان سومین تنش در بحث آزادی در شکل تاریخی آن در کتاب جامعهشناسی امت و امامت، بارز میشود. زمانی که شریعتی مسئله مشروعیت امام را که مشروط به رأی اکثریت نیست، به بحث میگذارد.
با این جمعبندی اجمالی در خصوص مفهوم آزادی در آثار شریعتی و جایگاه آن، حال میتوان به مهمترین نقدهایی اشاره کرد که به بحث آزادی نزد شریعتی وارد آمده است. در این بخش من از چند منبع استفاده کردم: نخست کتابشناسی توصیفی (1390) جناب آقای اسفندیاری که شامل بیش از 296 اثر مستقل و 538 منبع غیرمستقل است. سپس مقالات انتشاریافته در سایت بنیاد شریعتی و همچنین بررسیای اجمالی در اینترنت. که البته چنانکه پیش از آن اشاره کردم، کامل نیست. در این جستجو من دوازده کتاب مستقل[2] و هفت مقاله[3] یافتم که به نقد نظریه سیاسی و مشخصاً مبحث دموکراسی نزد شریعتی پرداختهاند. با نگاهی به این آثار، چند نکته به چشم میخورد که اشاره به آنها جهت شروع بحث ضروری ست:
- همه این نقدها به نظریه شریعتی، به پس از انقلاب برمیگردد. اولین اثر در سال 1358 انتشاریافته و آخرین آنها به 1388 مربوط است. میدانیم که بحث شریعتی در مورد روحانیت و همچنین سوسیالیسم در زمان خودش بسیار جنجالآفرین شد اما مباحث وی در خصوص آزادی و دموکراسی هیچ واکنشی را پیش از انقلاب بر نیانگیخته است و به نظر میرسد حساسیت نسبت به آزادی و مشخصاً بحث دموکراسی و فلسفه سیاسی، حساسیتی است که در جامعه فکری ما پس از انقلاب به وجود آمده است. این نکته البته به نحوی نشانگر تغییر پارادایم فکری از اواخر دهه هفتاد میلادی در جهان است.
- همه آثاری که پس از انقلاب در نقد نظریه شریعتی انتشاریافتهاند، به وجه تاریخی، سیاسی و اجتماعی آزادی پرداختهاند که مربوط به دوره ارشاد است و هیچ اثری به مقوله آزادی بهعنوان یک ارزش وجودی اختصاص نیافته است.
- بحث آزادی و اخلاق در نقد شریعتی به اگزیستانسیالیسم، از پروندههای مغفول در میان این نقدهاست.
- به نظر میرسد مهمترین نظریهای که بیشترین مناقشات را برانگیخته است، نظریه «دموکراسی متعهد یا هدایتشده» و «نقد نظام انتخاباتی» در جامعه ناآگاه بوده است، زمانی که شریعتی از رأسها بهجای رأیها نام میبرد.
در اینجاست که بحث آزادی به دموکراسی و نقد آن پیوند میخورد و مفهوم آزادی را به نظام سیاسیای که میتواند آن را تأمین کند، محدود میسازد. دموکراسی سیاسی اما برای تحقق سیادت مردم که بر اصل اکثریت آرا مبتنی است، به گفته توکویل، نیازمند دموکراسی اجتماعی است که در آن انسانها آزاد و برابر هستند. درحالیکه به نظر میرسد برابری شرایط زیست اجتماعی، که در اغلب این نقدها اغماض شده است، در آثار شریعتی، تا حد شرط تحقق آزادی و تضمین دموکراسی ارتقا مییابد. آگاهی محصول این شرایط آزاد و برابر است.
[1]. اي آزادي اي خجسته آزادي از وصل تو روي برنگردانم
يا آن كه مرا به نزد خود خواندي يا آن كه تو را به نزد خود خوانم
[2]. سعیدی، عباس، 1358، فلسفه سیاسی در اسلامشناسی، دفتر انتشارات و تبلیغات جامع.
سحاب، سعید، 1358، رهبری و فلسفه سیاسی اسلام از دیدگاه استاد شهید علی شریعتی، تهران.
عبدالکریمی، بیژن، 1370 ، نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی یا پارادوکس دموکراسی متعهد.
عبدالکریمی. بیژن، 1373، شریعتی و سیاست زدگی.
اکبریانی، هاشم، 1373، حکومت گذار در اندیشه سیاسی شریعتی، فرهنگ و توسعه.
آقاجری، هاشم، 1379، شریعتی متفکر فردا، موسسه نشر و تحقیقات ذکر. مقالاتی با عنوان «دموکراسی در اندیشه شریعتی»، «شریعتی مدافع دموکراسی» ، «شریعتی از توتالیتاریسم دفاع نمیکرد».
شاکری، رضا، 1382، اندیشه سیاسی شریعتی و نقد شریعتیسم، تهران، جهاد دانشگاهی.
زیباکلام، صادق، 1383، از دموکراسی تا مردمسالاری دینی و نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، تهران، انتشارات روزنه.
علیجانی، رضا، 1381، راه یا بیراهه، دموکراسی متعهد، فلسفه یا نظریه سیاسی؟/دمکراسی متعهد، پاورقی یا متن؟
جهانبخش، فروغ، 1382، از بازرگان تا سروش، اسلام، دموکراسی و مدرنیسم مذهبی در ایران.
علیجانی، رضا 1385. بدفهمی یا توجیه ناموفق، بررسی تحلیلی- انتقادی نظریه امت و امامت. انتشارات کویر
قادری، حاتم، 1387، اندیشه در مرز، تهران، نشر نگاه معاصر، چاپ اول.
[3]. سوری، روحالله، 1387، نقدی بر دموکراسی هدایتشده شریعتی، سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی شعبه اصفهان.
تاجیک، احسان، نقد دموکراسی متعهد ، روشی برای گذار به دموکراسی یا دیکتاتوری.
فاضل میبدی ، محمدتقی، شریعتی، دموکراسی و نقد آن.
سروش، عبدالکریم1390، اسلام و چالش لیبرالیسم.
مناظره بیژن عبدالکریمی و عباس منوچهری. 1388. پیرامون نسبت شریعتی و دموکراسی.
حنایی، محمد، دموکراسی در اندیشه شریعتی.
گنجی، اکبر، شریعتی و دموکراسی.
* سخنرانی در بیناد فرهنگی دکتر شریعتی