معلمی از مزینان | هدی صابر (۱۳۸۹)
معلمی از زندان
هدی صابر
منبع: روزنامه شرق
تاریخ: ۳۰ خرداد ۱۳۸۹
30 سال و سه سال بیش، از یک وداع «گذشت»ه است، و چه سال هایی
نه «خواب»ان
نه «افت»ان
که سنه هایی
«شتاب»ان
تند «آهنگ»ان
پرتوفان
هم در «جوهر»ان
و
هم در «عرض»ان
«خود»مان
«میهن»مان
«جهان»مان
هم معلم وداع کرده، اهل خیز در «جوهر»ان
و هم اهل تکان
و
توفان
و «نو»خانه مان
و هم دوران، در انتظار
نوگویان
نوورزان
طرح دراندازان
و هر دو؛ نه پذیرای
«محافظ»ان
«پاس»بانان
و
«ناقل»ان
آن «یار»ان و دوران، هر دو خسته، دلزده از
در تاریخ ماندگان
و تکرارکنندگان
و
این دوران از آن
عصاره گیران از آثار پیشینیان
به کاربندان گزاره های کارای «آنان» در امروزان
و «خود» مولدان، «فرآور»ان و «مشارکت»کنندگان در «تحول» دوران:
پیکر میهن ما در شانه اش کویری داشت
کویر بی رنگ در میانش سبزواری داشت
سبزوارش جست وجوگر جوانی داشت
جوان، جوهری از پاک پدری به عاریت داشت
جوان در مسیر خویش شوق آموزگاری داشت
آموزگار که شد شور و دغدغه تحول داشت
رشیدتر که شد در پس پیشانی، آرمانی داشت
جلوتر که آمد در مشهد کلاس درسی داشت
مرد پای تخته حرفی ممیز از دیگر پاتخته ای ها داشت
هم او در سال های سی، آهنگ آن سوی آب ها داشت
از فرنگ که برگشت جامه دانی پر و پیمان داشت
در بازگشت، آرمانی روشن تر از پیش داشت
معلم کویری به تهران که آمد، عرصه ای نو در برابر داشت
گستره ای وسیع تر از کلاس؛ حسینیه ای پیش رو داشت
اکنون در زمینی بسیط، امکان بذرپاشی داشت
اینک! تسمه بر گرده انداختن، ضرورت داشت
در حال، بی آنکه او بداند روند دیگری هم جریان داشت
کوته مدتی بعد، نسل نو، خیزشی، جنبشی داشت
جنبش نو، عشقی، جانی، خونی، منشی، روشی داشت
حنیفی داشت، سلسله مردان، هم زنان شریفی داشت
آن سو، مسعودی، مجیدی، امیر پرویزی مشهدی داشت
که آموزگار، هم ازشان شناخت و هم بشان علقه داشت
زمین که زخون نسل نو مرطوب شد، رویش ها داشت
آموزگار نیز در پس زمینه سرخ آبی، تلاطم ها داشت
زین پس هم دغدغه در سر، هم سوز در دل داشت
خاصه آنکه در میان مخاطبانش، حسنی داشت، محبوبه ای داشت
به نام آن دو، کوته داستانی بر کاغذ داشت
اکنون برای «مثل کی؟» مابه ازایی داشت
آموزگار در این اوان، ره یافته شاگردانی داشت
گرچه در پی خونین سرکوب پنجاه، بر حسینیه اش قفلی داشت
لیک بس مهم که آموزه هایش تعطیل برنداشت
آموزه هایی که در نسل من خصلت سرایت داشت
در میانه پنجاه، صاحب آموزه ها آهنگ دیگر سفری داشت
اندکی بعد با حیات، زودهنگام وداعی داشت
نسل من به مرد وداع کرده، وامی داشت
او در تحول ویژه سهمی داشت، لیک قصد بازیافت وام نداشت
اما نسل من چه؟ دین بازپرداخت داشت؟
ورای این سالانه «تجلیل» ها و «پاس» داشت
نسل من در سال سی پس از او دغدغه ای مولد داشت؟
مسوولانه گامی برای بقای کیفی ایده های او برداشت؟
غربیلی برای «غربال» در دوران «نو» داشت؟
نقد «جان» داری به میراثش به نیت ماندگاری فکرش داشت؟
او، که خود نو بود، نفاد بود، قصد تکرار نداشت
به قدر توش و توانش بداعت داشت
او، که فراتر از ظرف دوران، شهامت اجتهاد داشت
به قصد رهایی مذهب از زیر متکای سنت، جسارت داشت
او؛ که با میراث خواران بس مساله داشت
با ناقلان منقول بس مجادله داشت
او؛ که نوخواه بود و قصد نونواری داشت
«نو» گویی اش چه ربطی به «موزه» و «دفینه» داشت؟
به قصد اصلاح بذرش، می شد نقدی داشت، طرحی داشت
این ظرفیت در بقایای نسل من بود و هست، باید باور داشت
می توان بذر اصلاح شده را کاشت، از مدح و تجلیل دست برداشت
این «گونه» می توان جوهر رشدیابنده را پاس داشت