شریعتی به مثابه آموزگار روحانیون! | اسدالله مرادی (کانال تلگرامی محسن رنانی ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۲)
شریعتی به مثابه آموزگار روحانیون!
اسدالله مرادی
کانال تلگرامی محسن رنانی
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
در این همهسال، تنها یکبار (اینجا) در فهرست نخبگانی که تحولخواه بودند اما توسعهخواه نبودند، نام دکتر شریعتی را هم آوردم. چرا دلم نمیخواهد او را نقد کنم؟ چون او آگاهانه اطلاعات غلط به ما نداد. ظاهرا، تا اینجای فهم جمعی امروز ما، اطلاعاتش ناکافی بود اما او آگاهانه اطلاعات غلط به ما نداد. به احترام این صدق، تاکنون دست به بررسی پیامدهای خسارتبار اندیشههای او نبردهام. دانش من برای نقد اندیشههای او کافی نیست، اما میتوانم پیامدهای اندیشههای او را تحلیل کنم. ولی هنوز دلم نمیآید. او برای مدت زیادی عشق اندیشگی نسل ما بود.
بر عکس، در همان دهه شصت بود که از بنیانگذار عبور کردم، چون به این نتیجه رسیدم که او «آگاهانه» به نسل ما اطلاعات نادرست داد و از آن زمان هرچه گذشت این احتمال «آگاهانه بودن» دارد برایم بیشتر میشود.
این چند روز با دکتر اسداله مرادی (فیلسوف) درباره دکتر شریعتی گپ (چت) میزدم. مجموعه نکاتش درباره شریعتی به دلم نشست. خواهش کردم آنها را در یک متن کوتاه بنگارد. نگاشت و فرستاد. اجازه گرفتم که منتشرش کنم. این نوشته گرچه از اوست، اما حرف دل من نیز هست و با قابلگی من متولد شده است.
روح شریعتی شاد که سرمایه نمادین نسل ما بود که تا مرز تقدس رفت. شاید نسل ما بیش از همه اکنون میفهمد که چرا باید مراقبت کنیم که سرمایههای نمادینمان، مقدس و از دسترس نقد ما خارج نشوند.
محسن رنانی / ۲۹ خرداد ۱۴۰۲
شریعتی به مثابه آموزگار روحانیون!
اسداله مرادی
بر نسل ما فریضه است شریعتی را بازاندیشی کنیم! بدون شریعتی بعید است انقلاب اسلامی پیروز میشد.
علی شریعتی به فرانسه رفت، به سرزمین و سرچشمه انقلابها و ایدئولوژیها و جنبشها! وقتی برگشت آنها را هنرمندانه و دردمندانه با امام حسین و زینب و ابوذر سنتزسازی نمود. به راستی او سنتزگر خلاق و قهاری بود.
شریعتی آموزگار روحانیون شد نادانسته و ناخواسته! به آنان آموخت که از زرادخانه دین میتوان ایدئولوژی دلانگیز «اتوپیای عرفان، برابری و آزادی» را برساخت! و با این ایدئولوژی دل و جان میلیونها جوان را ربود!
از قرار معلوم دو نسخه از تولیدات حسینیه ارشاد به نجف گسیل میشد و آیت الله خمینی همه را می خواند: «مقدماً باید عرض کنم تمام نوشتههای دکترعلی شریعتی که میآمد برای ما، بدون کم و زیاد خدمت امام میدادیم. ایشان مطالعه میکردند…» (پرتال امام خمینی، خاطرات حجت الاسلام فردوسی پور). آقای جلالالدین فارسی نیز خاطرهای از نجف نقل میکند که: «آقای سید مرتضی عسگری جزوهای علیه شریعتی تنظیم کرده و به امام داده بود، امام گفته بودند من این را مطالعه میکنم و هفته بعد جواب میدهم. هفته بعد جواب را به آقای فارسی داده بودند که به آقای عسگری بگوید که شریعتی بههرحال روشنفکری است که قصد دارد به اسلام خدمت کند و این حرفهایی که شما زده اید جز اینکه در جامعه اسلامی ما اختلاف ایجاد کند نتیجهای ندارد.» (پرتال امام خمینی)
پر بی راه نیست اگر بگوییم در این فقره، جنس خمینی و شریعتی جور بود و صد البته در موارد بسیاری ناجور! شاید آیتالله به فراست دریافته بود شریعتی هنری دارد که دست روحانیون و شاگردانش از آن خالی است: از دین، ایدئولوژی و جنبش اعتراضی برساختن!
شریعتی سحار بود، چه در سخن چه در نوشتن! و نسل ما به بلوغی نرسیده بود که از این سحاری آواربرداری کند، اما سیلی روزگار ادبمان کرد! و سخت به خاک گرم تاریخ کوبیدمان! تا بفهمیم نمیتوان مولوی و مارکس و راسل را در یک قبر گذاشت! در آسیاب دهر، لِه و لورده شدیم تا فهم کنیم عرفان و برابری و آزادی به عنوان سه آرمان متعالی بشر در سه کهکشان اند! بسیار شاگردی کردیم و مرارت کشیدیم تا از ژرفای جان وجدان کنیم که اگر بخواهیم روی این کره ارض، بهشتی بسازیم سر از جهنم در میآریم!
شریعتی در شکافهایی جوشید و بالید و میدانداری کرد که هنوز به درستی نقد و تحلیل نشده است! شاید «نسل ما گند زدِ» شایگان کلید واژهی خوبی باشد برای نقب و نقد آن شکافها!
شریعتی بدلکار حرفهای بود در هنگامهای که اردوگاه چپ دانشگاهها را به تسخیر خود در آورده بود. او با گفتمان خود آنها را یک تنه همانند بلدوزر به عقب راند! تیراژ کتابهایش همه رکوردهای انتشار کتاب را جابجا کرد!
شریعتی درک جامعالاطرافی از اسلام نداشت! به تصورم تاملات وسیع قرآنی نداشت و حال آن که قرآن سرچشمه بود و این پاشنه آشیل اسلام شناسی اوست. ابوذر استثنا بود که از او قاعده ساخت!
شریعتی هر که بود و هر چه کرد به گفتمان خود صادق و مؤمن و مخلص بود اما نه لزوماً عالم و آگاه و خودآگاه!
این اعجوبه دهر و آموزگار بزرگ و روشنفکر جریانساز را فروتنانه گرامی میداریم و در عین حال افکار و آثارش را دلیرانه بازاندیشی میکنیم.