روایتها از موضع امام نسبت به فوت دکتر شریعتی (پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۲)
روایتها از موضع امام نسبت به فوت دکتر شریعتی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲
در زمانه ای که برخی به شریعتی می تاختند و او را ملحد و مرتد می دانستند، برخی مامور ساواک و بعضی دیگر هم معلم شهید، موضع امام که عمق بصیرت ایشان نسبت به افراد را می رساند، از زبان افراد مختلف خواندنی است.
خبر درگذشت دکتر علی شریعتی میان دوست و آشنا، انقلابی و غیر انقلابی، روشنفکر و سیاستمدار موجی از حیرت آفریده بود. حدود یک ماهی بود که او ایران را به قصد لندن ترک گفته بود و حالا خبر مرگ، ضربه محکمی بر پیکره ایرانیان وارد آورده بود. کیهان و اطلاعات برای سرپوش گذاشتن بر مرگ مشکوک وی، آن را سکته قلبی اعلام کردند اما برخی از انقلابیون، شعار معلم شهید ما سر دادند. پیکر معلم انقلابی پنجم تیر ماه سال ۵۶ با حضور امام موسی صدر و نزدیکان دکتر در زینبیه دمشق و در نزدیکی حرم عقیله بنی هاشم به خاک سپرده شد.
شریعتی در آثار خود، مواجهههای متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان می پردازد و گاه با آنان همراهی می کند. برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با اسلام و تشیع، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.
در کتاب گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، آن مرحوم در پاسخ به پرسشی با این مضمون که “نظر شما در مورد بیانات و موضع گیریهای امام خمینی (س) در مورد اسلام ناب و اسلام امریکایی چیست؟” به بیان موضع امام درباره دکتر شریعتی می پردازد:
در مورد دکتر شریعتی، امام معتقد بودند که دکتر شریعتی می باید در مسیر تعلیمات حوزوی و اسلامی بیاید و تحقیق و فعالیت کند و از جدایی دکتر شریعتی با حوزه های علمیه و مجامع سنتی کشور نگران بودند.
رسول جعفریان رابطه شریعتی با روحانیت شیعه را ناشی از باور او به مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی می داند و معتقد است پایبندی شریعتی به این دوگانه مفهومی، باعث بدبین شدن شریعتی به روحانیت در زمان خود شده است. شریعتی گرچه از مرحوم کاشف الغطاء، آیت الله بروجردی و امام خمینی تجلیل کرده، در مقابل، چهره هایی مانند علامه مجلسی و آیت الله میلانی را مورد انتقاد قرار میدهد و عباراتی درباره آنها به کار میبرد که از سوی محققان، تند و ناروا دانسته شده و برخی منابع، از او نقل کردهاند که برخورد تند خود درباره علامه مجلسی را پذیرفته است. (جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۱۳۷۶ش، ص ۱۵-۱۹)
مرحوم دکتر صادق طباطبایی در خاطرات خود درباره موضع گیری امام نسبت به دکتر شریعتی اینگونه گفته است:
در مورد دکتر شریعتی به مناسبت های مختلفی نکاتی از امام شنیده بودم. مثلاً یک بار گفتند کسی که به این زیبایی کتاب نیایش را نوشته چرا به کتاب مفاتیح حمله می کند؟ بعضی از آخوندهایی که کج اندیشند همین را وسیله قرار می دهند که مفاتیح به عنوان کتاب مقدسی است. گفتم خودتان می دانید که ایشان به مجموع مفاتیح و ادعیه های منقول از معصومین که دارای مضامینی بکر و سازنده روح باشد نتاخته، خیلی از چیزهایی که در مفاتیح مورد قبول شما هم نیست و ایراد دارد را نفی می کند.
از مجموع سخنان امام، من احساس کردم که ایشان نسبت به دکتر شریعتی آن نظری که اکثر از روحانیون غیر مبارز و رجعت گرا داشتند که ملحد و مرتد و نجس است یا سنی و غالی است و علیه تشیع ماموریت دارد و از این قبیل تعابیر، هرگز این اعتقاد را نداشتند، برعکس یک عنایتی از طرف امام نسبت به دکتر شریعتی احساس می کردم. البته گله ها و اعتراضاتی هم داشتند که من اینها را توسط دوستان و یا نامه به دکتر شریعتی منتقل کردم.
بعد از درگذشت دکترشریعتی تلگراف های زیادی از اروپا و نقاط دیگر برای امام فرستاده شد. من به عراق رفتم که پاسخی بگیرم. ایشان گفتند من نمی توانم به تک تک این نامه ها پاسخ بدهم، برایم مشکل است. من عرض کردم اینها با یک شوق و علاقه ای این نامه ها را برای شما نوشته اند و پاسخ شما به دانشجویان و علاقمندان خیلی دلگرمی می دهد. البته می دانستم که ایشان محذوراتی دارند. یکی ـ دو روز روی این مسئله فکر شد که چه پاسخی بدهند. قرار شد که متن تلگراف را خطاب به من بنویسند که من از جانب ایشان از اشخاص و گروه هایی که تلگراف تسلیت در فقد دکتر شریعتی فرستاده بودند تشکر بکنم. ضمناً نامه مشابهی خطاب به دکتر یزدی مرقوم داشتند. از مجموع دو نامه مذکور و نیز پاره ای اظهارات شفاهی ایشان در مقاطع مختلف دریافتم که موضع ایشان موضعی است انتقادی در عین حال تحسین آمیز. و این همان موضعی است که شهید بهشتی در مدرسه حقانی خطاب به طلاب و در پاسخ به اظهارات آقای مصباح یزدی بیان کرده بودند. این کلمه «فقد » برای ما کافی بود تا علیه آن گروه موسوم به «ولایتی ها» که علیه شریعتی جنجال راه می انداختند، موضع گیری کنیم. ( کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج اول، ص 143-144)
آیت الله سید حسین موسوی تبریزی از یاران نهضت امام خمینی (س) در خاطرات خود به برگزاری اولین مراسم سالگرد دکتر شریعتی، مخالفت برخی از بیوت و نظرخواهی از امام پرداخته که خواندنی است:
در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تاسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم، همینطور که کمکم به خرداد ماه و سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلاب جوان و دانشجویان و دانشآموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفان دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت، به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده ای از علما و بیوت مراجع به خصوص بیت آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد بر پا کنید، چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید.
من در جواب ایشان گفتم: من باید از حضرت امام کسب تکلیف کنم، ایشان هر چه فرمود ما همانطور عمل می کنیم.
به همین خاطر من یک روز خدمت امام رسیدم و جوّ موجود را در این زمینه تا حدودی برای ایشان تشریح کردم و گفتم: با این وضع که یک عده خواهان برگزاری مراسم و عده دیگری مخالف برپایی آن هستند نظر حضرتعالی چیست؟
ایشان فرمود: شما برای دکتر سالگرد بگیرید منتها کسی را برای سخنرانی دعوت کنید که با افکار و اندیشه های ایشان به خوبی آشنا باشد و نسبت به اشکالات و انتقادات وارد بر دکتر نیز آگاهی کافی داشته باشد تا ضمن تبیین آن اندیشه ها به نقد و ارزیابی آنها هم بپردازد و تنها به تعریف و تمجید اکتفا نکند.
من عرض کردم آیا شما شخص خاصی را مدنظر دارید؟
ایشان فرمود: به نظر من آقای بنیصدر برای این کار مناسب است و از او دعوت کنید، منتها قبل از سخنرانی من میخواهم چند دقیقه ای او را ببینم.
من از محضر امام مرخص شدم و ترتیب مراسم را دادم و اطلاعیه ای هم در این مورد منتشر کردم و به بنیصدر هم که آن موقع در شورای انقلاب عضویت داشت، تلفن کردم و برای سخنرانی دعوتش کردم که پذیرفت و در موعد مقرر به قم آمد و من طبق سفارش حضرت امام، ابتدا بنیصدر را خدمت ایشان بردم و حضرت امام حدود بیست دقیقه به طور خصوصی با او صحبت کرد.
در این مدت من در اتاق دیگری منتظر نشسته بودم تا اینکه ملاقات تمام شد و من به همراه بنی صدر به طرف حرم مطهر حضرت معصومه (س) که محل برگزاری مراسم بود، حرکت کردیم و موقعی که به حرم رسیدیم دیدم صحن بزرگ حرم و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت است و آماده استماع سخنان بنیصدر هستند.
بنیصدر هم در جایگاهی که در ایوان بزرگ حرم به این منظور مهیا شده بود، قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد که انصافا سخنرانی خوبی از آب درآمد، یعنی هم از مبارزات و خدمات مرحوم دکتر شریعتی تجلیل و تقدیر کرد و هم اشکالات اساسی و مهمی که بر مطالب و نظریات دکتر وارد بود و در لابهلای کتابهایش وجود داشت، مطرح کرد.
این سخنرانی به قدری جالب و سنجیده بود که هم طرفداران دکتر و هم مخالفین وی با رضایت کامل و بدون ایجاد مشکل خاصی مجلس را ترک کردند و افرادی مثل آقای شرعی هم که خیلی نگران بودند، از اینکه این مجلس به این خوبی تمام شد خیلی خوشحال و راضی به نظر میرسیدند. (خاطرات آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی، ص ۳۴۸ – ۳۵۰)