Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


معلم انقلاب در عصر جدال مکتب‌ها و ایدئولوژی‌ها | حمزه کرمی (روزنامه اعتماد ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۲)

مروری بر حیات فکری دکتر علی شریعتی

معلم انقلاب در عصر جدال مکتب‌ها و ایدئولوژی‌ها

دکتر حمزه کرمی
منبع: روزنامه اعتماد
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲

از جمله شخصیت ها و چهره هایی که در به وجود آمدن انقلاب اسلامی و در تنویر افکار عمومی نقش غیر قابل انکاری دارد دکترعلی شریعتی است. او با سخنرانی های جذاب و ادبی حماسی، مذهبی، انقلابی و شورانگیز خود که بعد جامعه شناسی آن قوی تر می نمود از جمله معدود چهره هایی بود که بخش مهمی از بار حرکت فرهنگی آن روز جامعه را بر دوش می کشیدند.

قضاوت در مورد افراد و چهره ها و شخصیت های علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کار بسیار دشواری است و هرشخصیت فرهنگی و سیاسی یا علمی را باید در حال و هوای زمانه ای که می زیسته مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد. به عبارتی ارزیابی گفته ها و قول و فعل هر چهره ای را باید در شرایط زمانی و مکانی و فکری، فرهنگی خودش مورد بررسی قرار داد زیرا هر قضاوتی غیر از این می تواند به خطای تحلیل و خطای روایت در مورد آن چهره و شخصیت بینجامد.

شاید بتوان گفت اولین معلم دکتر شریعتی، پدر بزرگوارشان استاد محمدتقی شریعتی بود که در عصر خویش جزو چهره های نامدار و اسلام شناس به حساب می آمد و در مشهد حلقه ای از متعلمین را تربیت می کرد دکتر شریعتی هم در آن جمع از محضر پدر بهره ها گرفت.

سپس دکتر شریعتی با حوزه علمیه مشهد که جزو سه مرکز مهم حوزوی جهان تشیع بوده و هنوز هم هست و با برخی از چهره ها و روحانیون فعال آن حوزه همنشینی پیدا کرد و در تکمیل آموزش های دینی خود از این رفت وآمدها بهره ها گرفت. پس از اخذ لیسانس از دانشگاه مشهد با استفاده از امتیاز رتبه اولی، بورس تحصیلی دانشگاه سوربن فرانسه را به دست آورد. پنج سال اقامت در پاریس سازنده ترین دوران رشد علمی و فکری شریعتی را در پی داشت.

او در این مدت علاوه بر تحصیلات جامعه شناسی، با آثار و شخصیت ها و چهره های علمی و فکری و فلسفی و دانشمندان و نویسندگانی مانند: برگسن، آلبرکامو، سارتر، شوارتز و جامعه شناسانی مانند گرویچ وبرگ و اسلام شناسانی نظیر لویی ماسینیون، استاد هانری کربن فیلسوف شهیر فرانسوی آشنا و همنشین شد. همچنین با آثار فرانتس فانون از تئوریسین های انقلاب الجزایر و ایده ها و نظریات او در مورد از خودبیگانگی فرهنگی و زیان های روانی ناشی از تجاوزات امپریالیسم بهره مند شد. او نخستین جرقه ها و علاقه اش به افکار قانون را در ایران برافروخت. دکتر شریعتی علاوه بر ارتباط با انقلاب الجزایر با سایر مبارزین و تئوریسین های ضد استعماری در جهان از جمله تئوریسین های جهان عرب و آفریقایی مقیم فرانسه ارتباطات گسترده ای برقرار کرد. او تحت تعالیم لویی ماسینیون اسلام شناس و مستشرق فرانسوی به تحقیق بیشتر درباره اسلام پرداخت. شریعتی همچنین به مطالعه دقیق مارکسیسم مشغول شد و در آن عصر که مارکسیسم قریب یک سوم خاک کره زمین و نزدیک به یک ونیم میلیارد نسمه بشری را به سمت خویش جذب کرده بود جذابیت های مارکسیسم علاقه او را به مطالعه بیشتر این مکتب افزایش داد. می توان ادعا کرد دورانی که دکتر شریعتی به لحاظ علمی و فکری به ثمر نشست اوج گسترش فضای مارکسیستی و چپ زدگی در بین روشنفکران جهان، به ویژه روشنفکران جهان سوم بود. در نتیجه نمی توان تاثیر اندیشه چپ و مارکسیست را روی فضا و اندیشه فردی و اجتماعی آن روز در جهان و خاورمیانه و ایران نادیده گرفت. تحولات اجتماعی ایران به ویژه کودتای 28 مرداد 32 و حذف و تبعید دکتر مصدق، تاثیرات مهمی روی شریعتی گذاشت. اوبا پیوستن به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و مهندس یدالله سحابی عملا از حاشیه سیاست ایران وارد متن فعالیت های سیاسی اجتماعی و مبارزاتی شد و با نطق های آتشین و شورانگیز و جوان پسند خود که با معرفی اسلام و تشیعی جدید همراه بود خبر از ظهور پدیده ای ناشناخته و اثرگذار در عرصه مبارزاتی و فرهنگی و دینی کشور می داد. او به خاطر تاثیرگزاری اش چند بار توسط ساواک دستگیر و زندانی شد اما این اقدامات او را برای تداوم مبارزه با حاکمیت پخته تر و مصمم تر ساخت و بر تداوم مبارزه اش به عنوان یک روشنفکر مسلمان در بیداری ملت ایران و حتی ملت های جهان سوم نقش اساسی داشت. دکتر شریعتی سپس جامعه شناسی ادیان را به عنوان رشته تخصصی خود در مقطع دکتری برگزید. زیرا دریافته بود که ملت های استعمارزده جز با انگیزه های دینی و عقیدتی علیه استعمار و استحمار و استکبار به حرکت درنمی آیند! او برآن بود که در ایران نیز جز با یک جنبش دینی و اجتماعی نمی توان تحول و تغییری ایجاد کرد. دکتر شریعتی معتقد بود که موضوعات مذهبی در کتب اسلامی چیزی است و شعائری که مردم به عنوان مذهب می شناسند و به آن عمل می کنند چیزی دیگر است و تشیع راستین عنصر متفاوتی است که با هردوی آنها مباینت دارد! تمام جهت گیری ها، تحلیل های فلسفی، تاریخی، جامعه شناختی شریعتی یک سوگیری مذهبی داشت که بعد اسلامی آن از همه برجسته تر بود. او وجود مذاهب در طول تاریخ از جمله اسلام را بخشی جدانشدنی از حرکت بزرگ ادیان در طول تاریخ بشری ذکر می کند و بر آن است که پیامبران گوناگون برانگیخته شده اند تا در طول تاریخ براساس واقعیت های جامعه و نیاز بشر دوران خود، مذاهب جهانی را بنیانگذاری کنند. او ظهور اسلام را نیز در طول نهضت های تاریخی و دینی برای رهایی انسان و بهبود زندگی مردم قلمداد می کند و از نظر او، این مفهوم توحید است. شریعتی اسلام را با اومانیسم (اصالت انسان یا اصالت بشر) مترادف می داند (عبیدی 1365، 62)و با اومانیسم خاص خود نظریات رادیکالی درباره بخشی از روحانیت، مساجد و حتی تشیع ارایه می دهد. او در یکی از بحرانی ترین دوران های فکری جامعه ایران خود را به عنوان روشنفکری مسلمان که مسوولیت آگاهی بخشی به جامعه را دارد وظیفه خود را مبارزه علیه کج اندیشی، ظلم، استبداد و استثمار و استعمار می دانست و در طول حیات خویش به صورت نظری و عملی به این باورهای آرمانی پایبند بود. شریعتی معتقد بود آنچه مردم ایران تحت عنوان مدرنیزاسیون به دست آورده اند نوعی آشفتگی و محرومیت و بردگی و سلطه خارجی و بیگانگی با ارزش های بومی است که به علت بریدن ایرانیان از ریشه های خود و تقلید کورکورانه از غرب پدید آمده است و برای نجات این جامعه، احتیاج به پایه گذاری یک مکتب (اسلام شناسی) است تا از طریق درک وحی اسلام و متکی به روزآمدی و تفسیر مجدد آن، جامعه را به تحولی جدید هدایت کند. آنچه پایه و اساس تفکر شریعتی را تشکیل می دهد، همان چیزی است که خود آن را جهان بینی توحیدی می نامد. او تاریخ و فلسفه تاریخ، دین، شریعت، و جامعه شناسی را در چارچوب یک جهان بینی توحیدی مورد توجه قرار می دهد و با این تلقی، توحید به عنوان زیربنای فکری و ایدئولوژیک و در دید انسان گرایانه، به صورت یک فلسفه تاریخ، کشف کننده سرنوشت انسان و جوامع بشری معرفی می کند. اولین مطلب در اندیشه او این است که اساس کار را توحید می داند و سایر تقسیم بندی ها مانند سرمایه داری و کمونیست را غیر اصیل معرفی می کند. دوم، انسان را مرکب از دوقطب اصلی یعنی خاک که برحسب گفته قرآن انسان از آن آفریده شده است و سپس روح خدا که به عنوان عنصر حیات بخش در وجود او دمیده شده است معرفی می نماید. بر این اساس انسان موجودی ایستا نیست بلکه در یک (شدن) دایمی به سمت تکامل است. سوم، فلسفه تاریخ است که او برگرفته از داستان هابیل و قابیل در تمام تاریخ، در هیات تضاد نیروها و افراد می نگرد و از آن به عنوان سمبل نبرد همیشگی تاریخ بین دو انسان متضاد یا دو تفکر متضاد، دو جامعه و دو طبقه متضاد یاد می کند. دکتر شریعتی با روزآمد کردن مفاهیم دینی و اسلامی و نقد وضع موجود از برخی از روحانیت گرفته تا برخی از متون و کتب اسلامی تا حاکمیت وقت همه را نقد می کند! او جامعه مخاطب خود که اغلب جوانان، دانشجویان و… بودند را به نوعی بازگشت به خویشتن و خودآگاهی و شناخت تفکر اسلام انقلابی و راستین و برملا کردن چهره تشیع صفوی و معرفی چهره جدیدی از تشیع راستین و علوی، موجی فراگیر را در میان جوانان به راه انداخت جلسات سخنرانی او مملو از جوانانی بود که در جست وجوی حقیقت و درک بیشتر شرایط اجتماعی ایران بودند. ساواک ابتدا حرکت های مارکسیستی و کمونیستی را خطر بالقوه و اصلی برای امنیت کشور با توجه به نفوذ ابرقدرت کمونیستی شوروی سابق در همسایگی مرزهای ایران و فعالیت احزاب وابسته به آن از جمله حزب توده و گروه های چپگرا در ایران می دانست و آنچنان که باید روی فعالیت ها و حرکت های اسلامی حساس نبود. لذا مدتی به اسلام گرایان کمتر از چپ گرایان توجه می نمود و حساسیت کمتری داشت اما کم کم حضور دختران دانشجو با ظواهر و چادر و پوشش اسلامی و دانشجویان مرد با ریش و ظواهری مذهبی که علامت اسلامی بودن آنها بود در دانشگاه ها و نماز جماعت های دانشجویان در دانشگاه ها وجوانان در مساجد و تبلیغات وسیع آنها در بین قشر جوان و سایر اقشار، ساواک را دوچندان نگران نمود. دستگاه امنیتی رژیم ریشه یابی کرده و بیش از همه وضعیت مذهبی دانشگاه ها و جوانان را براساس تاثیر سخنرانی ها و آموزه های شریعتی و مطهری و طالقانی و بازرگان و سحابی و… به ویژه جلسات سخنرانی های حماسی وکم نظیر و شورآفرین دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد که با حضور گسترده و بی نظیر جوانان و عموم جامعه انجام می شد معرفی نمود. ساواک و مسوولان امنیتی وقت کشور، تازه متوجه خطر اسلام گرایان و توفانی که امثال شریعتی به پا کرده بودند شده، در نتیجه بارها دکتر شریعتی را دستگیر و زندانی کردند و هربار که او آزاد می شد اقبال جوانان و جامعه به او بیشتر می گردید. ساواک ابتدا اسلام گرایان را مارکسیست های اسلامی نامید! شاید در گرایش جوانان به شریعتی تردید ایجاد کند اما تاثیری در جامعه نداشت و بلکه حساسیت و علاقه جوانان را به ایشان بیشتر می کرد. سپس شایعه ناجوانمردانه همکاری دکتر شریعتی با ساواک را مطرح و دامن زد اما همه این ترفندها نتیجه معکوس داشت!

سخنرانی های دکتر شریعتی بلافاصله به کتاب تبدیل می شد و به زودی نایاب می گردید و به چاپ های چندم می رسید. شریعتی در کتاب های کویر، فاطمه فاطمه است، آری اینچنین بود برادر و… اوج ادبیات فاخر و حماسی و مذهبی خود را به نمایش گذاشت و هر روز به پدیده و مانع بزرگی در مقابل استبداد و حکومت وقت تبدیل می شد تا آنجا که می توان ایشان را یکی از موثرترین موتورهای حرکت انقلاب 57 و یکی از تئوریسین های آن قلمداد کرد. در شعارهای تظاهرات مردم در سال56 و 57 از شریعتی در شعارهای مردم به عنوان معلم انقلاب نام برده می شد.

هرچند بعد از انقلاب آن طوری که شایسته زحمات و تلاش ها و تاثیر او بر تحولات انقلابی بود مورد تقدیر و تمجید قرار نگرفت! ونه تنها از زحمات و رنج های او قدردانی نشد، بلکه عده ای تندرو که از اساس مخالف مبارزه در زمان شاه بودند به او ظلم ها و ستم ها و تهمت ها روا داشتند.

شریعتی در عصر جدال مکتب ها و ایدئولوژی ها در حد توان خود کوشید جامعه ایران، به ویژه جوانان را با اسلام وتشیع راستین آشنا کند و نقشی بسیار ارزنده در حرکت و جنبش انقلابی مردم ایران داشته باشد. هرچند به لحاظ فکری ایرادات و اشکالاتی نیز بر اندیشه او وارد است اما در مقابل جذب فوج فوج جوانان در عصر خویش به انقلاب و تحولات اجتماعی، اشکالات او قابل مقایسه و ملاحظه نیست.



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : ژوئن 20, 2023 155 بازدید       [facebook]