شریعتی: راهبردی دیگر (سمپوزیوم شریعتی در کلابهاوس ـ ۱۰ تیر ۱۴۰۰)
شریعتی: راهبردی دیگر
دین، سیاست و فرودستان
مکان: سمپوزیوم شریعتی در کلابهاوس
زمان: ۱۰ تیر ۱۴۰۰
چهل و چهارمین یادمان شهادت شریعتی همانند برنامهی سال گذشته و در دوران همهگیری کرونا در بستر مجازی برگزار شد. این نشست با حضور هاشم آقاجری، محمدجواد غلامرضا کاشی و احسان شریعتی در فضای کلابهاوس جریان داشت و قریب به ۶ ساعت به طول انجامید. در ادامهی مطلب میتوانید خلاصهای از سخنان مطرحشده در این نشست را مطالعه کنید.
۴۴ سال پس از ۴۴ سالگی
سید حسین موسوی
44 سال از شهادتاش میگذرد. از شهادتِ دکتر، که هیچ اجماع و ائتلافی بر سرش نبوده و نیست. او که همزمان، هم معلم انقلاب و آموزگار عصیان است، هم متهم به عاملی در جهتِ سر زدنِ حکومت مذهبی. به زعمِ خود، متفکر نهضت و سیلان است اما متهم به تثبیت و نظامسازی. هم متفکر رهایی از چهار زندان انسان و هم متهم به همدستی با ساواک. هم از نحله متفکرانِ پسااستعماری و نظریهپردازانِ انتقادی است و هم، متهم به بیسوادی و نداشتنِ مدرکِ تحصیلی قابل اعتنا. هم پیروانش مرغِ عروسی و عزای رژیمهای پیش و پس از انقلاب بودهاند و هم هنوز او را به همپیمانی با اصحابِ تیغ و طلا و تسبیح، متهم میکنند. پیروانی که در میانهی ائتلافِ استبداد، استعمار، استثمار و استحمار، طرفِ هیچکدام را نگرفتند و تنهایی و رهایی پیشه کردند.
شریعتی، متفکرِ طردشدهها و انبوهِ متکثر ستمدیدگان است. متفکر کسانی که از نظامهای زمانه(که دایرمدارِ قدرت، ثروت یا مذهب بودهاند) حذف شده و بیرون گذاشته شدهاند. برهمزنندهی نظمهای سلسلهمراتبی و غیردموکراتیک است. میخواهند او را هم این و هم آن نشان دهند و با زیرکی، خنثی و بیاثرش سازند، غافل از آنکه او متفکرِ «یا این است یا آن». یا ابوذر یا عبدالرحمن بن عوف! یا حسین یا یزید! یا عرفان، برابری، آزادی؛ یا ملأ و مُترف و احبار و رهبان!
او، به نحوی توأمان، طرد میشود و طرد نمیشود. مورد لعن قرار میگیرد و از دلِ همین لعنت، فراخوانده میشود. به میزانی که از او میگریزیم، دگربار و بیش از پیش به دامان او رجعت میکنیم. بحرانهایِ امروز ایران، خواه مسئله زنان باشد، خواه مسئله فرودستان، خواه مسئله تنهاییِ انسانِ آواره و تهی از معنا، خواه دگماتیسم و استبدادِ مذهبی، خواه خاورمیانهی به خون غلتیده، خواه به ستوه آمدگان از ستمِ استعمار، هر یک در متونِ شریعتی خود را جستجو میکنند. در دلِ همین آشوبناکی زمانه و از خلالِ همین بحرانهاست که راهبردی دیگر، زاده میشود.
او همواره محلِ نزاع – و البته امکانی گشوده در مسیرِ توافق و ائتلاف اقشارِ تحتِ ستم- باقی خواهد ماند مادامی که سیاستِ دوگانهسازِ «ما / آنها»، در سویی بایستد و موضعگیری کند. مسئله، به رسمیتشناسیِ همهی اشکالِ طردشدگی است. کسانی که با سازوکارهای ستمگرانه، حاشیهنشینانِ نظمِ مسلط و رژیمهای مدعی حقیقتاند. فرودستانی که در ایرانِ امروز و به ویژه در آستانهای که ایستادهایم، اشکالِ متنوعِ تبعیض و فرودستی را در شمایلِ گسستهای طبقاتی، نسلی، جنسیتی، قومی، زبانی، دینی، مرکز-پیرامون، و حتی محیط زیستی، به نحوِ مضاعفی، تجربه میکنند.
در آستانه و آغاز ایستادهایم. آغازی بر عصری دیگرگون و عرصهای متفاوت. شاید هم لحظهای برای فروغلتیدن و پرتاب شدن به نیستی. موقعیتِ عاجل و مستأصل، فرصتی برای دعواهای همیشگی باقی نگذاشته. باید حوصله کرد و به متن بازگشت. آستانهی قرنِ پیشِ رو، برای ایران، یا شروعی تازه است یا مواجهه با فروپاشی. امکانهای متنِ شریعتی میتواند برای حیاتِ جمعیِ به مخاطره افتاده، نویدِ رهایی باشد. بازخوانیِ او، فراخوانی است به از دست رفتهها و فراموششدهها. او که در برابرِ هر مقتدرتر از خود، متکبرترین بود و در برابر هر ضعیفتر از خود، متواضعترین.
اکنونِ ما به اضطرار آلوده است و شریعتی خود، این لحظات را به تمامه زیست کرده. چه، سراسیمگی صفتی در او نبود، بلکه خودِ او بود که وضعیت اضطرار را در آغوش کشیده بود. زندگیاش آنگونه که خود ترسیم کرده، عبارت از چند برنامه 5 ساله بود. هر بار شروعی دوباره و آغاز راهی که بدان امید و ایمان داشت. ما نیز همچون او، ناگزیریم به انتخابِ امیدوار بودن. امید، تنها انتخاب ممکن برای هنوز زنده ماندن و تداوم حیاتِ جمعیِ ماست.
ازاینرو، گرامی میداریم ۴۴اُمین یادمانِ شهادتِ متفکری را که مصادره و معامله نمیشود و زخمها و گسستهای پهنه اجتماعی و سیاسیِ ایران امروز با او، ما را زندهتر از همیشه، به مسئولیت، همبستگی و چارهجویی، فرامیخواند.
ویژگیهای «راهبرد» سیاسی شریعتی
احسان شریعتی
در چهلوچهارمین سالیادِ آموزگارِ تثلیثِ «آزادی، برابری، عرفان»، واپسین متفکر راه نوزایی فرهنگِ ملی و نوپیراییِ فرهنگِ دینی، در هنگامهی یک گشت تاریخی بسر میبریم و شاهد بنبست یا به تعلیق درآمدن خطمشیهای سنتیِ اصلاحطلبی حکومتی (و براندازی داخلی و خارجی) هستیم.
در این شرایط طرح این پرسش بیش از پیش ضرورت مییابد که معنا و مشخصاتِ راهبردی راهی که شریعتی و پویندگان مسیر او میپیمودند، طرحافکنیِ «آگاهیِ رهاییبخش»، چه بود؟ و در قیاس با استراتژیهای ناکامِ تاکنونی، چگونه برای آینده امید گشایش و دستآوردهای بیشتری را از بازگشت به آن راهکار انتظار میکشیم؟
اگر شریعتی در نقد شیوه و مشی پیشینیانِ خویش (از بنیانگذاران این راهکار، سیدجمال و عبده، گرفته تا نهضتهای ملی و مردمی، از صدر مشروطه تا نهضت ملی و جنبش قهرآمیز در آستانهی انقلاب)، بر ضرورت طراحی نوعی کار فکری-فرهنگی بنیادین و متعهد ضداستحماری (برای «نجات اسلام از زندان ارتجاع» و در نتیجه، مسلمانان از سلطهی استعمار، استبداد و استثمار)، با خطاب به مردم و تکیه بر «فرودستان» در سپهر عمومی و مدنی، تاکید میورزید (نگا. «دریغها و آرزوها»ی شریعتی)، آیا پیروان راه وی در چهار دهه پس از هجرت وی، موفق به تعقیب آن راهبرد شدند؟ در غیراینصورت، چه موانعی موجب کاستیهای کار آنها بود و چگونه میتوان در پویش و طی این راه دیگر بار توفیق یافت؟
در این طرح بحث، بیش و پیش از آنکه بخواهیم و بتوانیم به پاسخگویی قطعی به همهی ابهامات نظری پیرامون این راهکار بپردازیم، تنها میکوشیم با طرح صورتبندی درست این پرسمان راهبردی چشمانداز نظری راهبردی دیگر را پیشِ روی طیف فکری ادامه دهندهی راه و طرح آن معلم بگشاییم.
شریعتی در برابر استبداد دینی
محمدجواد غلامرضا کاشی
مدعای سیاسی ادیان، هراس از استبداد دینی را هم به همراه آورده است. نخستین سرچشمه تامل پیرامون استبداد دینی توسط عبدالرحمان کواکبی و در پرتو تجربه حکومت دینی عثمانیان روی داد. از منظر کواکبی هر حکومتی میتواند مستبد شود، اما استبداد دینی صورتی از استبداد است که با تکیه بر معارف دینی استبداد میوررد. به قول کواکبی، «تعلیمات مذهبی آدمیان را به ترس از قوهی عظیم هولناکی میخوانند که کنه ان را عقل درک ننماید. مستبدین سیاسی هم استبداد خویش را بر اساسی از این قبیل بنیان مینهند. زیرا آنان نیز مردمان را به برتری شخصی بترسانند و با قهر و قوت گرفتن اموال زبون سازند» به قول کواکبی بهترین راه مبارزه با استبداد درک درست تعلیمات دینی است چرا که کنه فهم دین، ما را از خطر استبداد رها میکند. تلقی کواکبی از استبداد تقریباً به پارادایم مسلط اندیشه اصلاح گران دینی ایران از نائینی تا سالهای اخیر تبدیل شد. در ایران پس از انقلاب، دو انگاره در نقد استبداد دینی ساخته شد. یکی تداوم همان انگاره کواکبی بود. مطابق با این انگاره فهم رحمانی از اسلام میتواند ما را از خطر اسبتداد برهاند. روایت دوم، مطابق با روایت سکولار غربی ساخته شد و بر این انگاره بنا شد که اساساً حضور دین در عرصه سیاست استبداد میزاید و باید آن را به عرصه خصوصی راند.
دکتر شریعتی، تاریخ از پایین و فرودستان
هاشم آقاجری
مفهوم subaltern یا فرودستان، مقوله ای تحلیلی و برگرفته از «یادداشت های زندان» آنتونیو گرامشی، در مطالعات فرودستان و «تاریخنگاری پسا استعماری» هند به دست «راناجیت گوها» و «گایاتری اسپیواک»، بسط مفهومی یافته و شامل همه گروههای سرکوب شده فراموش شده و به حاشیه رانده شده ای می شود که افزون بر مقوله ای تحلیلی و تاریخی –جامعه شناختی به مقوله ای تجویزی برای عاملیت بخشی به بخش زیردستی نخبگان حاکم- اعم از نخبگان طبقاتی، جنسیتی، استعماری و..-تبدیل می شود. عاملیتی که مستلزم آگاهی وخودآگاهی فرودستان است. دکتر شریعتی از معدود نظریه پردازانی است که با باز تفسیر مفاهیم دینی و فرهنگی و از منظری تاریخی- جامعه شناختی، ادبیاتی را پرورانده است که با توجه به وضعیت کنونی جامعه ایران، برای تدوین یک راهبرد جامعه -محورِ تحول طلب و رهایی بخش می تواند مورد خوانش اکنونی قرار گیرد و بدین شیوه، به آزاد کردن پتانسیل و انرژی نهفته در جبهه گسترده و متنوع فرو دستان ایران اعم از فرودستان طبقاتی، مذهبی، اتنیکی/ قومی، جنسیتی و…برای گذار به فراسوی نظام تبعیض سیستماتیک وفرودست ساز کنونی الهام بخش باشد.