«کویر»؛ بازتاب نگاه بنیادین شریعتی به هستی و انسان | فرامرز معتمد دزفولی (۳۱ خرداد ۱۴۰۰)
«کویر»؛ بازتاب نگاه بنیادین شریعتی به هستی و انسان
فرامرز معتمد دزفولی
منبع: سخنرانی در نشست آنلاین «نسبت تاریخ و جامعه ایرانی با اندیشههای جهانی در میراث مکتوب شریعتی»
تاریخ: خرداد ۱۴۰۰
در نشست آنلاین «نسبت تاریخ و جامعه ایرانی با اندیشههای جهانی در میراث مکتوب شریعتی» که به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد شهادت شریعتی برگزار شد، فرامرز معتمد دزفولی به بازتاب نگاه بنیادین شریعتی به هستی و انسان در کویر شریعتی پرداخته است. شایان ذکر است اخیرا از فرامرز معتمد دزفولی کتاب «درد بودن» منتشر شده است که خوانشی هرمنوتیکی و فلسفی از کتاب هبوط شریعتی است.
در این بحث به بررسی مهمترین نوشته شریعتی که کویر است میپردازم. این کتاب مبناییترین اثر شریعتی است. در این اثر میتوانیم بنیانیترین نگاه وی را به هستی و انسان و زندگی و جهان مدرن بیابیم. به نظر بنده معیار و مبنای خوانش دیگر آثار شریعتی کتاب کویر اوست و نه حتی کویریات. کویر شریعتی یک اثر تمامعیار و در سهگانه اسلامیات، اجتماعیات و کویریات، کویر مرکز فهم اندیشه شریعتی است. کویر و یا استعاره کویر به بیان بلومنبرگ، اندیشمند و مورخ آلمانی، یک استعاره مطلق و تمام است. استعاره مطلق نوعی اندیشه و مفهومپردازی است که جهانی از فرهنگ و تاریخ را درون خود قرار میدهد. از اینرو کویر میتواند بیانی از سرگذشت ما در مواجهه با تجدد باشد.
این گزاف نیست که تکوین جامعهشناسی را تلاشی برای فهم جهان جدید بدانیم. بِرمن نیز در اثر خود به این تلاشها توجه کرده و مهمترین نوشته شریعتی یعنی کویر تلاشی برای برونافکنی این تجربه و این مواجهه با دنیای جدید است که شریعتی تلاش کرده تا گامهایی را برای فهم این جهان و مواجهه نو بردارد و مخاطب خود را با تجربه خود آشنا کند. خوانش یا نقد کویر پیش از هر چیز خوانش و نقد ماست. در اینجا مولف نهتنها شریعتی که وجدان جمعی انسان ایرانی است. کویر آیینهای است که هر ایرانی میتواند بخشی از پارههای وجودی خویش را در آن ببیند. صراحت وی این آیینه را صیقل داده و چیزی که گاهی پوشاندهایم او بر آفتاب افکنده است. از اینرو کویر یک شرح حال نویسی پر درد است اما تبدیل به یک شناسنامه فرهنگی میشود و با این متن میتوانیم بیابیم که تنها با سرگذشت یک فرد روبهرو نیستیم بلکه با امیدها و شکایتهای یک فرهنگ مصادفیم.
مسئله کویر وقوف بر وضعیت معاصر ذهنیت ایرانی است که از آن به تجربه مدرنیته ایرانی یاد میکنیم. این تجربه بیانی از رویارویی انسان ایرانی با عناصر جهان جدید است که پیش از او رقم خورده است. احساس فروریزی ارزشها، مواجهه با خردباوری دنیای جدید، تنهایی، فردیت و نیهیلیزم فراگیر، عناصری هستند که تجربه مدرنیته ایرانی را شکل میدهند و شریعتی در کویر خود با این مؤلفهها در حال دست و پنجه نرم کردن است. بدون توجه به این مسئله هیچ تأویلی راه به جایی نمیبرد و اثر مسخ میشود، چنان که هر تأویلی از متن در بستر عرفان ایرانی و مقولات ابدی برخاسته از این گفتمان راهزن تفسیر صادقانه میشود و سطح نوشته را به گزینگوییهای کشکولی کاهش میدهد. در این میان مسئله عاجل و فوری نویسنده در انبوهی از شطحیات عرفانی مسخ میشود.
در صورتی که مسئله شریعتی، مدرن شدن جهانی است که هنوز او و ما توان جذب آن را نداریم و از این رو باید پیش از هر توجیهی، نخست به صورت صادقانه این وضعیت متزلزل را مانند یک حقیقت بنیادین اعتراف کنیم که شاید با دانشمندطلبی سازگار نباشد اما شرط اصلی روشنفکری است. اگر روشنفکر کسی است که میپرسد، پس باید قبل از هر چیز به نادانی خود آگاه باشد و سقراطوار به آن اعتراف کند و کسی که در خود شکافی میبیند میتواند امیدوار باشد که روزی از آن بجهد اما ابتدا باید بخواهد که شکاف را ببیند و چه کسی بهتر از شریعتی این شکاف را دیده است؟
کویر نیمه پنهان ما ایرانیان است. آنچه در مکاشفهها و … درمییابیم ملاقات با روانی ناشاد و ذهنیتی معذب است که گرههایی بر گلوی جانش نشسته است و بدون شناخت این گرهها، راه به جایی نمیبریم و از دوشقیهای نفسگیر سنت ـ مدرنیته، قدسی ـ غیرقدسی، زمینی ـ آسمانی، روح ـ بدن، غریضه ـ عقل، قناعت ـ معیشت، ساحت خصوصی ـ عمومی و … که ذهن و ضمیر ما را پیوسته سودایی یکی از این دو میکند، فراتر نمیرویم. مزینان نماد گذشته قدسی و ارزشهای سنتی ما است که در مدرنیته به خرابآبادی تبدیل شده و اینک نه آبادی، که خرابیهای آن بیش از همه نمود داشته است.
شریعتی به استادی تمام گذار خود را از جهان سنتی به جهان جدید شرح میدهد و فصلهای کویر حکایت تنهایی و روند فردیت و به پای خویش ایستادن است. به تنهایی در کویر بودن، از دیگر مواجههها و تجارب راوی است که به صورت یک بحران او را در بر گرفته است. وی میخواهد راهی به سرزمین دیگر داشته باشد و در پایان هر فصل کتاب شکست خود را با شجاعت تمام به نظاره مینشیند.
تجربه وجودی شریعتی از سلوک خویش نیز سوزناک است. اگر کویر را نمادی از تجربه مدرنیته ایرانی و روان معذب او بدانیم، باید تجربه دینورزی وی را در این سرزمین زیر سرفصل الهیات غیبت و تیرگی امر قدسی در نظر آوریم. راوی در کویر خود به امید برآمدن امر قدسی و بازگشت آن به زندگی سردش مینویسد و او در این نوشتنها میکوشد جهانی تازه از معنا بیافریند و نوری بر خانه تاریکش برافکند. این اعلان شکست، بزرگترین سخن او برای مخاطبش است؛ خبری که در داستان اول کویر با فروریختن آسمان سبز و قدسی کویر آغاز میشود و در عشق و فرزند و فصل معبد به انجام میرسد و ما را از توهم حضور به وضعیت انقطاع حضور و گسست ما با امر قدسی در جهان مدرن آگاه میکند و این گسست سخت است و کتاب، ما را در انتظاری تراژیک به جا میگذارد اما پایان کویر ماندن در برزخ تعلیق و تردید است.
با این حال تلاش نویسنده خود به سلوکی دینی و معنوی مبدل می شود، دینی ماورای علم و دینداری ماورای دینورزی مومنین که دستاورد ناچیزی نیست و شکست او بیش از هر چیز رازوارگی هستی را نشان میدهد و نیز کرانمندی و ضعف آدمی در سیطره بر آن را اثبات میکند و این میتواند طلایهدار معنویت نوین باشد. در اینجا با وضعیت سختی روبهرو هستیم که در خطکشیهای معمول هویت جور نمیآید و این همان مسیری است که شریعتی میخواهد در اسلامشناسیهای خود پیگیری کند و در یک گفتمان اجتماعی ـ فرهنگی، خود را به این نقطه برساند. راهی که پیشروی ما است و سالکان کویر را به این راه دعوت میکند.