درد ِ دین شریعتی، فلسفه اجتماعی داشت | گفتوگو با عبدالحسین خسروپناه (ماهنامه نسیم بیداری ـ خرداد ۱۳۸۹)
درد ِ دین شریعتی، فلسفه اجتماعی داشت
گفتوگو با عبدالحسین خسروپناه
منبع: ماهنامه سیاسی فرهنگی نسیم بیداری (شماره هفتم)
تاریخ: خرداد ۱۳۸۹
حامد اسلامی | حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه از جمله نسل جدید فضلای حوزوی است که به مسأله نواندیشی دینی توجهی خاص دارد. این روحانی جنوبی که از محضر علمایی چون حسنزاده آملی، جوادی آملی، سبحانی و مصباح یزدی بهرهمند شده، مدرک دکترای کلام اسلامی را از مؤسسه امام صادق(ع) گرفته است. وی که تاکنون در مراکز گوناگون حوزوی و دانشگاهی تدریس کرده است، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. از جمله آثار مهم خسروپناه، آسیبشناسی دین پژوهی معاصر است که به تازگی منتشر شده است. وی در این کتاب پس از ارائه توضیحاتی مقدماتی، اقدام به نقد کارنامه سه تن از مهمترین روشنفکران دینی معاصر یعنی بازرگان، شریعتی و سروش کرده است. گفتوگو با دکتر خسروپناه با دشواریهای بسیاری همراه بود که قسمت اعظم آن به مشغلههای متعدد ایشان برمیگشت. در این گفتوگو، خسروپناه ارزیابی و نقد دقیقی را از آرا و اندیشههای مرحوم دکتر شریعتی ارائه کرده است.
ـ درباره جایگاه مرحوم دکتر شریعتی در تاریخ و اندیشه اسلامی معاصر چه توضیحی میتوان داد؟
میشل فوکو، یلسوف سرشناس فرانسوی که در زمان انقلاب اسلامی چند بار به ایران سفر کرده بود، پس از مرگ شریعتی از او به عنوان «حاضر نادیدنی» و «غایب همیشه حاضر» یاد کرده است. این تعبیر را میتوان واقعیت حضور شریعتی در اندیشههای نسل نهضتگرا و ایدئولوژیمحور و انقلابی دنیای معاصر دانست. امروزه با اینکه بسیاری از آموزهها و دالها و عناصر گفتمان شریعتی مانند سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم، جامعه و انسان ایدهآل موضوعیت و جایگاه خود را از دست داده است، ولی وی هنوز به عنوان یک تئوریسین انقلابی در ذهن بسیاری از نسل سومیهای انقلاب ایران و جوانان کشورهای مختلف مطرح است. این مسأله نشان میدهد که اندیشه شریعتی همچنان در جامعه ایرانی تداوم داشته است که البته این امر دلایل گوناگونی دارد. شریعتی در زمانهای که عقاید و اندیشههای خرافی و غیردینی در جامعه اسلامی در حال رواج بود، در کنار بزرگانی چون شهید مطهری، علامه طباطبایی و در امتداد راه مصلحان و اندیشمندانی چون سیدجمالالدین اسدآبادی و اقبال لاهوری در مسیر جلوگیری از انحرافات فکر دینی و نیز دفاع از اندیشه دینی گام برمیداشت. جایگاه شریعتی در فضای فکری ایران در عصر پیش از انقلاب بسیار مهم و برجسته بود. از یک منظر میتوان گفت که اگر فضای فکری و ادبی ایران در دهه ۴۰ زیر تسلط جلال آلاحمد بود، فضای دهه ۵۰ بیشک به شریعتی تعلق داشت. آلاحمد با شامه تیز خود، گرفتاری اجتماعی را که روشنفکران ایران با آن روبرو بودند، ادیبانه تشریح کرد، اما راهحلی پیش ننهاد. اما شریعتی خود را با مسائل نظری و راه تغییر دادن این وضع دشوار مشغول ساخت. گفتمان اصلی او بازگشت به خویشتن، دنبالهٔ گفتمان غربزدگی آلاحمد بود. البته شریعتی بر آن شد تا از طریق بیان کردن تعریفی ملموستر از روشنفکران و تعهد و شیوه عمل آنان، گامی فراتر از جلال بردارد. اندیشه شریعتی دارای اشکالات و انحرافات و التقاط نیز بود. از این رو بر اهل فن لازم است که به جای تجلیل به تحلیل تفصیلی و علمی اندیشه و منظومه شریعتی بپردازد و بازنگری دیگری در این باب داشته باشد.
ـ تعبیرات بسیاری در خصوص مرحوم شریعتی ارائه شده است، جنابعالی کدام تعبیر را در مورد ایشان میپسندید؟
از منظری به شریعتی، عنوان جامعهشناس دین داده شده است. این عنوان به دلیل دو موقعیت مهم بوده است. نخست این که بیشتر چیزهایی که او نوشته از چارچوب دین و اندیشه دینی خارج نیست و دوم این که رهیافت او به دین تحت تأثیر بعضی از مکتبهای فکری در درون جامعهشناسی معاصر بهویژه مکتب فرانکفورت نوسوسیالیستی است. اما به نظر اینجانب، میتوان شریعتی را یک فیلسوف دانست، آنگاه که پیرامون انسان و جایگاه او در جهان سخن میگوید و چگونه زیستن و انواع الیناسیون او را توضیح میدهد. اما فلسفه شریعتی از سنخ فرانتز فانون است که فیلسوف متافیزیک بود و در همکاری با مردم شمال آفریقا و مردم الجزایر در مبارزه با استعمار فرانسه، ملیت خود را عوض کرد و در کنار آنها جنگید و مرد. البته اگر بخواهیم شریعتی و اندیشههای او را واقعبینانه بیان و ارزیابی کنیم، باید به قول خودش، تاریخ و جغرافیای حرفش بفهمیم و اینکه او در چه دورانی زندگی کرده و مخاطبش که بوده و دردش چه بوده است؟ به تعبیر آلن چالمرز در کتاب چیستی علم، یک نظریه فقط وقتی میتواند بهطور کافی و شایسته ارزیابی شود که توجه وافی به زمینه تاریخی آن مبذول شود. از این رو، ارزیابی نظریهها عمیقاً با شرایط ظهور اولیه نظریهها ارتباط دارد.
ـ دغدغههای اصلی شریعتی چه بود و آیا میتوان ساختار منسجمی از دیدگاههای دکتر شریعتی ارائه کرد؟
مهمترین دغدغه دکتر شریعتی، ابهامزدایی از معرفت دینی و کتاب و سنت در بستر تاریخ فکر بشر بود. همانگونه که مصلحان و نواندیشان مسلمان دیگری در جوامع اسلامی از جمله سیدجمالالدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، اقبال لاهوری، علامه طباطبایی، امام خمینی و شهید مطهری جهت احیا و تجدید معرفت دینی کمر همت بسته بودند و در این مسیر، تلاش فراوان کردند. البته از جمله اشکالات وارد بر شریعتی این بود که وی هیچگاه نتوانست گفتمان و پارادایم فکری خود را نظاممند و مدون کند، ولی این مسأله بدان معنا نیست که او تنها به مجموعهای از سخنرانیهای پراکنده و بیارتباط بسنده کرد. بنابراین میتوان گفت که گفتمان شریعتی، ساختار و محتوایی نظاممند دارد که باید آن را از آثارش استخراج کرد. دغدغه او انحطاط مسلمین و جوامع اسلامی یعنی همان دغدغه مصلحان اجتماعی گذشته همچون سیدجمالالدین اسدآبادی و اقبال لاهوری است. از این رو، سند چشمانداز شریعتی، تحول دانش و بینش اجتماعی مردم جهت رشد و توسعه آنها و بازگشت به اسلام پیشرفته صدر اسلام است. این دغدغه و سند چشمانداز، باعث شد تا او گفتمان خود را در یک عنصر و دال مرکزی یعنی اسلام اجتماعی و هشت مؤلفه و عنصر پیرامونی یعنی انسانشناسی، اسلامشناسی، غربشناسی، روشنفکری، پروتستانتیسم اسلامی، ایدئولوژیک کردن دین، امت و امامت (شیعهشناسی) و بازگشت به خویشتن سازماندهی کند. البته این هشت مؤلفه در کنار روحی واحد و یک عنصر مرکزی یعنی اسلام اجتماعی معنای روشنتری مییافت.
ـ مرحوم شریعتی در مسیر ارائه و طراحی نظام فکری خود از چه اندیشهها، مکاتب و اندیشمندانی متأثر بود؟
شریعتی از جریانهای فکری شایع در جامعه ایران و جوامع انقلابی بهویژه مارکسیسم، سوسیالیسم و اگزیستانسیالیسم شدیداً متأثر بود، به گونهای که حتی ایدئولوژی را نیز به نحوه سوسیالیستی تفسیر میکرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که شریعتی گفتمان خود را در برابر چهار جریان رایج در زمان خود یعنی اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم و مذهب مطرح ساخت. البته او به مذهب گرایش بیشتری داشت. ولی از کانال اگزیستانسیالیسم و سوسیالیسم به تفسیر مذهب میپرداخت و نسبت به لیبرالیسم گرایش سلبی نشان میداد تا ایجابی. البته وی برخلاف برخی از تحلیلگران تاریخ معاصر، شخصیتی غربزده نداشت. با توجه به تأثیر شریعتی از اندیشمندانی … ژان پل سارتر، … هانری کربن، فرانتس فانون، روژه گارودی، گورویچ در زمان دانشجویی در فرانسه و نیز اشارات پراکنده ایشان به دیدگاههای افرادی چون هگل، مارکس، مرسول، یاسپرس، هایدگر و مارکوزه میتوان گفت که شریعتی از دو … آلمانی و فرانسوی بهره گرفته بود. در خصوص جریانات داخلی … میتوان از تأثیرات قابل توجه جریاناتی مانند نهضت … دینی سیدجمال و عبده و سیدقطب، نهضت خداپرستان سوسیالیست و مکتب تفکیک … مرحوم شریعتی سخن گفت.
ـ دینشناسی مرحوم شریعتی از چه شیوه و منطقی پیروی میکند؟
شریعتی پیش از آنکه دین شناسی کند و به درس دین بپردازد، به قول خودش در روش شناخت اسلام به درد دین میپرداخت اما دین دردی او در مرحله احساسات و عواطف نمیماند، بلکه صورتبندی شده و به عنوان یک فلسفه اجتماعی مطرح میگردید. نگاه او به دین، بیشتر با رویکرد جامعهشناختی انجام میپذیرد و دین را به مثابه یک نهاد اجتماعی فعال و پویا مطالعه میکند. بنابراین، رهیافت کارکردگرایانه به دین در آثار شریعتی نمایانتر و با اهداف و دغدغههای او نزدیکتر است. او با این روش و رهیافت کارکردهای مثبت … دین اسلام را تبیین و تشریح میکند. از این رو میتوان گفت رهیافت شریعتی با رهیافت روشنفکران دیگر مانند بازرگان و سروش متفاوت است. به عنوان نمونه بازرگان با بهرهگیری از دستاوردهای علمی در عرصه علوم طبیعی همچون فیزیک و ترمودینامیک، آموزههای اسلامی و قرآنی را تبیین و اثبات میکرد. اما شریعتی یک قدم عقبتر رفته و روششناسی علوم انسانی را در تبیین گزارههای اسلامی به کار گرفت. وی کتاب و سنت را روش شناخت اسلام میدانست، اما تنها به قول و … اکتفا نمیکرد، زیرا از نظر شریعتی، باید به متد و استراتژی مبارزه فکری و اجتماعی پیامبر در انجام رسالت تکیه کرد. روش دیگر شریعتی در شناخت ادیان و دین اسلام توجه به اسطورههای دینی و نمادپردازی در محدوده دین بود و از نمادها و اسطورههای دینی برای نمایاندن آن چهره از واقعیت که در تجربه بیواسطه بر ما معلوم نیست، استفاده میکرد. متد دیگری که مورد توجه شریعتی بود، مسأله استقرا و اهمیت دادن به مشاهده و تجربه و سیر از جزئی به کلی بود و برای اثبات این ادعا به روش نقلی قرآنی و تأکید آیات قرآن بر مشاهده و مطالعه جزئیات در کنار تعقل و تفکر تمسک میکرد.
ـ چه انتقاداتی را میتوان در زمینه روششناسی شریعتی در مطالعه دین مطرح کرد؟
روشی که شریعتی برای شناخت مذهب به کار میگیرد، روش علمای ضد مذهبی با غیرمذهبی است. یعنی او از زبان علم، جامعهشناسی، اقتصاد، فلسفه، تاریخ و انسانشناسی بهره گرفته است و میگوید: این زبان را خوبترین زبان میدانم. در حالی که او هم یکی از روشهای شناخت مذهب است. به ویژه شناخت مدلولهای التزامی … و باورهای دینی از این طریق با طرح پرسشهای نو به دست میآید. ولی این روش باید احساس بینیازی مراجعه به متون دینی را در وجود ما ایجاد کند. البته مشکل جدی دیگر به کارگیری این روش عبارت است از انکار … دین و حقایق ماورائی، برای اینکه روش پوزیتیویستی و تجربهگرایی افراطی نمیتواند به حقایق دینی دست یابد. بیتوجهی به روش فرو … و بهره نگرفتن از وحی سبب شده است که شریعتی مانند بسیاری از جامعهشناسان همچون دورکهیم و … ، ادیان شرکآلود مانند فتیشیسم (روح پرستی)، آتئیسم، توتمیسم و تائوئیسم را ادیان ابتدایی بداند. در حالی که قرآن به صراحت، آدم را پدر بشر و منشأ نسل انسانها موجود و موحد میداند و آدم، نخستین کسی است که دین و وحی الهی را از خداوند جهت هدایت خود و دیگران دریافت کرد. یکی دیگر از اشکالات شریعتی در شناخت دین، عدم اعتماد به فلسفه و کلام است. شریعتی، هرچند خواندن فلسفه را لازم میداند و حتی بر این باور است که هیچ کس از خواندن فلسفه بینیاز نیست. اما معتقد است هیچ کس نباید فلسفه را مبنای اعتقاداتش قرار بدهد. شریعتی همچنین نه تنها با روش فلسفه و مباحث امور عامه فلسفی مخالفت میکرد، بلکه بسیاری از مباحث الهیات بالمعنی الاخص را نیز بیفایده میدانست. البته به نظر میرسد که رویکرد کارکردگرایی حداکثری دکتر شریعتی او را به این وسعت کشانده است. به جز موارد گفته شده در رویکرد شریعتی در مطالعه و شناخت دین اشکالات و ضعفهای دیگری هم وجود دارد که پرداختن به آنها نیازمند فرصتی موسعتر است.
ـ در خصوص نظریات دکتر شریعتی دیدگاههای گوناگون از سوی عالمان دینی بیان شده است. چه تقسیم بندی مناسبی را میتوان از این نظرات ارائه کرد؟
در این خصوص میتوان به نظر دو دسته از بزرگان اشاره کرد. از طرفی شخصیتهایی مانند شهید بهشتی و امام موسی صدر و از طرف دیگر بزرگانی مانند استاد مطهری استاد مصباح یزدی و علامه طباطبایی در خصوص دیدگاههای مرحوم شریعتی نظرات خود را عرضه داشتهاند. البته هر دو دسته از این علمای دینی، نسبت به اندیشهها و اسلامشناسی شریعتی حساسیت داشتهاند. اما با این تفاوت که دسته اول با رویکردی ملایم و دست دوم با رویکردی صریح به طرح گفتمان فکری شریعتی میپرداختند. به عنوان مثال مرحوم شهید بهشتی با وجود پذیرش کاستیها و خامیها و برداشتهای سلیقهای و ذوقی گفتمان فکری شریعتی به سودها و جاذبههای شریعتی برای دختران و پسران جوان و گرایش آنها به اسلام و تشیع تأکید میورزید و انحراف مستند به نوشتههای شریعتی را چندان زیاد نمیدانست. وی موضع خود را در برابر شریعتی و کارهایش موضع بهرهبرداری صحیح به ستایش کردن و لگدکوب کردن معرفی میکند و حتی خطاهای روشی و محتوایی شریعتی را به او تذکر میداد ولی رویکرد شهید مطهری و استاد مصباح غیر از شهید بهشتی بود. استاد مطهری جو بوجود آمده از سوی طرفداران شریعتی را ناسالم دانسته و اندیشههای او را خطر بزرگی برای اسلام معرفی میکرد. استاد مطهری، منشأ اشتباهات شریعتی را تأثیرپذیری از فرهنگ غربی میدانست. به کارگیری روش ملایم شهید بهشتی سبب شد که استاد مطهری از او گلایهمند شود و شهید بهشتی را آسانگیر در معیارهای مکتبی معرفی شد. استاد مصباح هم اشتباهات شریعتی را به دو دسته اشتباهات جزئی و کلی تقسیم میکرد. ضعف سندی و محتوایی قضایای تاریخی، انکار شفاعت، نقد، توسلات به سیدالشهداء از سنخ اشتباهات جزئی شریعتی است، اما اشتباهات اساسی و کلی او، مسائلی هستند که با اصلیترین اعتقادات یعنی مبدأ و معاد ارتباط پیدا میکنند. شریعتی به اعتقاد استاد مصباح، به کوچکترین مناسبتی، مسأله آخرت را پیش میکشید و در پاورقی و متن توضیح میداد که آخرت وجود عینی و منطقه جغرافیایی ندارد البته باید گفت که استاد مصباح آثار به ظاهر مطلوب شریعتی را میپذیرد ولی خطر افکار او را بیشتر از منافعشان میدانست، بنده معتقدم رویکرد مقام معظم رهبری نسبت به اندیشههای شریعتی، منطقیتر و معتدلتر بود.
ـ رأی جنابعالی در خصوص اندیشههای مرحوم دکتر شریعتی چیست؟
اینجانب با وجود نقدهای فراوان بر اندیشه های شریعتی به روشی مبانی برای تحلیل گفتمان فکری شریعتی باور دارم و رفتار ملایم بدون بیان اشتباهات شریعتی با بیان اشتباهات تاریخی شریعتی در مجامع عمومی با روش غیر ملایم را نمیپسندم و معتقد به نقد و تحلیل اندیشههای شریعتی با روش منطقی و ملایم در کنار معرفی امتیازات او هستم. مقام معظم رهبری نیز با این منطق پیش میرود. شریعتی به جهت بهکارگیری روش جامعهشناختی و کارکردی و بیمهری نسبت به روش فلاسفه و متکلمان مباحثی را طرح میکند که شاید انکار توحید و معاد از آنها فهمیده شود. ولی توجه به روش کارکردی شریعتی را از این نسبت مبرا میسازد. هرچند هم منشأ انحرافات عدهای شد و هم کسانی با عبور از شریعتی توانستند انقلاب را به ثمر برسانند.