شریعتی انسانی تلاشگر و پرتحرک بود | حبیبالله عسگراولادی (روزنامه اطلاعات ـ ۱۹ خرداد ۱۳۶۰)
شریعتی انسانی تلاشگر و پرتحرک بود
حبیبالله عسگراولادی
نماینده وقت مردم تهران در مجلس شورای اسلامی
منبع: روزنامه اطلاعات (شماره ۱۶۴۴۸)
تاریخ: ۱۹ خرداد ماه ۱۳۶۰
ـ بیشک شریعتی، انسانی تلاشگر و پرتحرک بود و هر ماه با سخنرانیها و نوشتههایش آثاری تازه عرضه میکرد. حبیبالله عسگراولادی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در بخشی از گفت و گویش با اطلاعات دکتر علی شریعتی را چنین توصیف کرده است. به متن گفتگوی ما با عسگراولادی توجه فرمائید:
س ـ دکتر شریعتی را چگونه میشناسید و چه تصویری از شخصیت فکری، سیاسی و مذهبی او دارید؟
ج ـ در زندان بودم که آوازه سخنرانیهای ایشان را از راههای چندی شنیدم و بر آن شدم که بشناسمش و در شناختن کوشش آغازیدم. ولی هنوز توفیقی نیافته بودم که همراه شهید عراقی و حجتالاسلام انواری به دژ برازجان تبعید شدیم و همانجا بود که اولین اثرش را دیدم و در شرایط خوبی به مطالعه و بحث آن در کنار دو برادر نامبرده بالا پرداختیم.
بیشک شریعتی انسان تلاشگر و پرتحرک بود و هر ماه با سخنرانیها و نوشتههایش آثاری تازه عرضه میکرد، چنانچه پس از بازگشتمان از تبعید در زندان قصر نیز تعدادی از آثارش بدست رسید و تعدادی دیگر از آثار او را در تبعیدگاهی دیگر در زندان مشهد یافته و مورد مطالعهام قرار گرفت. و در نتیجه شناختی که از اسلامشناسی اشاره شد، یعنی همان درسهای دانشگاه مشهد بدست آمد. این بود که شریعتی، شخصیتی است پرتلاش، و همت دارد که بعنوان یک جامعهشناس جوان مذهب را بشناسد. در شناخت اسلام نیز کارهائی را در خارج کشور شروع کرده و در داخل کشور نیز عملاً تلاشهای جدی را دنبال میکند.
تذکر این نکته ضروری است که آثار اولیه ایشان حکایت از این داشت که مطالعات اسلامی ایشان در اروپا بیشتر از تفاسیر و کتب مذاهب و فرق اسلامی غیر شیعه بوده، با اینکه تلاش شخصی او در این بود که مذهب تشیع و امامت را اثبات کند. و همچنین بر اثر تلاش تحقیقی خود در اروپا شناختی از روحانیت مسیح پیدا کرده بود و بر همان اساس ناخودآگاه روحانیت اسلام را چنان پنداشته و موضعگیریهای مناسب با چنان قیاسی که گاه از ایشان مشاهده میشد و او با آنکه خود ضدغربزدگی، و ضدغربگرائی بود ولی در نوشتهها باری از گرایش به فلسفهها و مکاتب غربی ملموس میگردید و …
با اینهمه چون انسانی در تلاش بود و انتقادهای اسلامشناسان مخلص نیز برای او رهنمودهائی داشت نوشتههایش رفته رفته بجانب کمال سیر میکرد. چنانچه اسلامشناسی دوم ایشان که در خلال شناخت مذاهب در حسینیه ارشاد تنظیم شده بسیاری از انتقادها و راهنمائیها را مراعات و خود نیز در حرکت کاملتر شده است. توضیح اینکه بسیاری از مخالفان شریعتی حرفهای او را نفهمیده پاسخ میگفتند و در این زمینه کتابها و نوشتههای کم مایه یا نطقهای تند و تیز، ولی بیربط مد روز شده بود، با آنکه برخی از بزرگان، علما و دانشمندان اسلامشناسی و نویسندگان آگاه انتقادهای اصولی و وارد و سازنده و کامل کننده داشتهاند.
س ـ بنظر شما نقاط مثبت و منفی در اندیشه و مشی دکتر شریعتی کدامند؟
ج ـ البته پاسخ این سئوال مشکل است، زیرا بسیاری از نقاط ضعف ایشان بعدا کم شد یا کمرنگ و بیرمق و بیرمق گردید و یا با پذیرش انتقاد ضعف را مبدل به قوت نمود. در عینحال به یک نقطه مثبت و یک نقطه منفی براساس تشخیص محدود منعکس میگردد. نقطه مثبت در اندیشه: او پیوسته خود را در حال شدن تازهای میدانست و نمونههای زیادی، شهامت او را در پذیرش اشتباه گذشتهاش نشان میدهد.
نقطه مثبت در مشی: بسیاری از لغتها و واژههای اسلامی را با تعبیرهای تازه با معیارهای جامعهشناسی جوانپسند حیاتی نو بخشید (با توجه باینکه برخی از تعبیرها هم نارسائیها و نقصهائی داشته است) برای نمونه در کتاب «امت و امامت» نمونههای خوبی از این تعبیرها میتوان یافت.
نقطه منفی در اندیشه، عدم اتکاء بر فلسفه شناخته شده اسلامی، زیرا در خارج از کشور مدون آن نبود و در داخل کشور هم بدلایلی چند نتوانست آنرا بپذیرد.
ب ـ نقطه منفی در مشی: سختگیری در باور داشتن فضل کمال دیگران و غلو درباره نوشتهها و گفتههای خویش، چنان پنداری داشت که گویا در اسلام پس از قرآن و نهجالبلاغه و … کتابی بهتر از کتابهای او، اندیشمندی ژرفنگرتر از خود او نبوده و نیست با اینکه چنین چیزی را تصریح نمیکرد ولی برای اهل دقت نمونههائی یافت میشود.
س ـ نقش دکتر شریعتی را در انقلاب تا چه حد میدانید؟
ج ـ باید اذعان کرد که تعیین نقش انسانهای زنده در زمان انقلاب بس مشکل است تا چه رسد به شخصیتی که هنگام انقلاب حیات نداشته و بیش از یکسال از درگذشت ایشان میگذشت. ولی در عینحال برخلاف دو نظر افراطی و تفریطی باید پذیرفت که در شکلدهی ذهنی نسل جوان انقلابی اثر خوبی داشته و آمادگیهائی فراهم آورده بود و برای بیان مطلب ناگزیر باید افراط و تفریط را در موضوع اشاره کرد.
افراطیون که بهترین مشخصه آنها اعتقادشان باین مطلب باطل است که اسلام میتواند منهای روحانیت موفق به انقلاب شود. و همین افراد هستند که در گروهکها متمرکز شده و از شریعتی چهرهای ساختهاند که گویا وی باور داشته است که منهای روحانیت باید اسلام را بازسازی کرد و هر چه اینان از شریعتی بیشتر تعریف میکنند باو بیشتر لطمه میزنند. زیرا انقلاب اسلامی ایران نشان داد که روحانیت عنصر اصلی در انقلاب بوده است. بهرحال همین افراطیون نقش مهمی به شریعتی در انقلاب میدهند که آکنده از غلو و اغراق است.
تفریطیون کسانی هستند که در اسلام او شک دارند چه رسد به شیعه بودنش. درباره او اعتقاد دارند که به مسلمان و شیعه بودن متظاهر بوده و افکار و گفتهها و نوشتههایش را باطل، انحرافی و اغواکننده میدانند. البته همه تفریطیون نسبت به او نظر مساوی ندارند، بلکه اختلافنظرها در قضاوتشان فراوانست در نتیجه چنین صاحبنظرانی نقش مثبتی برای او در انقلاب قائل نبوده و در التقاطهای گوناگونی که برخی از گروهکها دارند، اندیشه شریعتی را شریک و سهیم میدانند.
انصاف را نباید فراموش کرد که او در یکی دو سال آخر عمر خود با التقاط اعتقادی به مخالفت برخاسته و یکی از نمونهها مقالاتی است که از ایشان در سال ۱۳۵۵ در روزنامه کیهان منتشر شده با عنوان «مارکسیزم ضد اسلام»، «مارکسیزم ضد علم» که در آن مقالات علم نبودن مارکسیزم، بلکه ضد علم بودنش را چنان دنبال میکرد که بانیان التقاط در زندان و خارج از زندان درباره اصل مقاله ها تکذیبها و تردیدها القاء میکردند. در هرحال باید اعتراف شود که معاشرت با ایشان را موفق نبوده و همه آثار و نوشتههایش را نخواندهام و غیر همه ادعا نامههای موافقین و مخالفین را برله و برعلیه او ندیده و نشنیدهام. ولی در حد مطالعه محدود از آثار او دکتر شریعتی را چنین میتوانم معرفی کنم: جامعهشناسی روشنفکر و مسلمان و تا حدودی برخوردار از اخلاص و تلاشگری و پویا که خداوند به نسبت اخلاصش جزای شایسته فرماید.