مفسر و ابلاغگر ( ۱۳۲۱ تا ۱۳۵۸)
مفسر و ابلاغگر
استاد شریعتی از سال های قبل از شهریور بیست و عمدتا از شهریور بیست تا سالهای پایانی دهه پنجاه، تبلیغ و وعظ را به شکل گسترده و وسیع در سطح شهر مشهد و پس از آن در تهران همچون روش موثر برای ایجاد جریان فکری و آگاهی بخشی انتخاب میکند. مدرسهها، محافل خصوصی و عمومی، دانشکدهها(دانشکده معقول و منقول)، مساجد و هیئت ها و حتی برای مدتی رادیو (۱۳۲۷) مشهد، اماکنی هستند که استاد شریعتی برای رساندن صدای خود به مخاطب انتخاب کرده است. دهه بیست و سی، سال هایی است که حزب توده از نفوذ گسترده ای در آموزش و پرورش خراسان برخوردار است و دوستداران تفکرات کسروی و نیز بهائی ها دست به تبلیغات وسیعی زده اند. استاد شریعتی گفتگو همچون روش را بر می گزیند تا فضای ضد و خوردی و پر تنش آن سال ها را بدل به فضای گفتگویی و تضارب اراء کند. با ممنوع شدن فعالیت های کانون نشر حقایق در سال ۱۳۴۲، استاد شریعتی به دعوت حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۲ به تهران می اید و تا سال ۱۳۴۷ در این مکان به شکل هفتگی سخنرانی می کند. در این ایام استاد شریعتی علاوه بر حسینه ارشاد در دو نوبت در مسجد هدایت نیز به ایراد سخنرانی می پردازد (۱۳۴۳به دنبال بازداشت شدن آیت الله طالقانی) و در سال ۱۳۴۵ا به دعوت آیت الله طالقانی در مسجد هدایت در جلساتی که به مناسبت بعثت حضرت رسول برگزار می شده است. بسیاری از این سخنرانی ها طی سال ها تبدیل به کتاب هایی در باب قرآن، نهج البلاغه و تاریخ اسلام شده است و در تیراژهای گسترده( ده هزار و..) در اختیار خوانندگان قرار می گرفته است. (چرا حسین قیام کرد؟ فایده ولزوم دین، امامت در نهج البلاغه…..)
متن اعلانی برای سخنرانی استاد در حسینیه ارشاد برای جشنهای میلاد
منبع: روزنامه اطلاعات (شماره ۱۳۷۸۲) • تاریخ: ۹ اردیبهشت ۱۳۵۱
جشنهای میلاد
ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر
در ظلمت شوم، «جاهلیت سیاه» ناگهان بر فراز «جبلالنور» پرتوی!
در ظلمت سکوت سیاه، ناگاه، پیامی!
بر قلب امی یک قوم، فرمان پیاپی «بخوان»! کتابی! قرآنی!
و بر سر خواب رفتگان، در مسیر حرکت تاریخ، نشستگان، در جامه تنگ خویش پیچیدگان، به لایلائی فریب، در امن دروغ، به غفلت آسودگان، و در سیاهی یأس، نومیدماندگان، از همه ذرات عالم فریادی که:
یا ایهاالمدثر! قم! فانذر!
و در مردابهای زندگی ملتها، ناگهان، بعثت طوفانی!
و اکنون، این همه معجزهها، چشم انتظار بیتاب ظهور موعودی، طفلی! بر دامن زنی شویمرده، یتیمی، در قبیلهای، در دورترین نقطه بینام و نشان صحرائی! اما، «تابزاد، با نخستین نگاهی که بر چهره جهان افکند، آتشکده بزرگ پارس فرومرد، کنگره کاخ نوشیروان در مدائن فروریخت، و آب دریاچه ساوه خشکید»!؟
دو غول قدرت جهان بگریختن، ملتها رها شدند، جوشان ایمان، خروشان امید.
که طوفان راستی وزیدن گرفته است، که نظام عدالت در مدینه برپا شده است، که آفتاب طلوع کرده است!
طفلی، بر دامن زنی شویمرده، یتیمی!
و امروز نیز جاهلیت باز بر جهان خیمه زده است، و باز امپراطوریهای شرق و غرب انسان را به بند کشیدهاند و باز نظام بردگی جدید، قومیتپرستی جدید، تاجران قریش جدید، شرک جدید، بتها و بتخانههای جدید، اشرافیت شوم جدید، جهل و تباهی جدید، بردگی جدید جوانان، زندهبگور کردن جدید دختران ….
و اینک باز کفر و باز وحشیگری و باز انسانکشی، اما سختتر و سیاهتر از دیروز، امروز کفر علم، وحشیگری تمدن و انسانکشی نویسندگان اعلامیه حقوق بشر!
باز عصر تباهی و نفاق! ذلت انسان و جاهلیت سیاه تاریخ، این است که باز نیاز بدان پرتو، عطش آن پیام، خواهش آن فرمان، و در این مرداب باز سخن از آن طوفان، در مدائن این مدنیت ظلم، شناخت آن نظام و آن مدینه، و گرما و نوازش آن آفتاب!
و این است که باز گفتگو از آن طفل، بر دامن زنی شویمرده، آن یتیم!
و اکنون، سالگرد ولادت او، ولادت آخرین پیامبر همیشه.
آنکه اگر براستی بشناسیمش و بگذارند که ملتها درست بشناسندش، همواره میتواند، «ولادتی دیگر» ببخشد و پیامش را، اگر بشنویم و بگذارند که خلایق بشنوند، همواره میتواند «بعثتی دیگر» برانگیزد.
و در این راه ـ که هر گامی برمیداریم به این امید است که در این راه باشد ـ از استاد محمدتقی شریعتی، دعوت کردهایم که:
روز یکشنبه، از ساعت ۸ بعد از ظهر، پیرامون «مولودی که روان و روشنائی بخشید» سخن بگویند.
موسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقاتی علمی و دینی حسینیه ارشاد