مواجهه «بودن»ها با «شدن»ها | علی اشرف فتحی (تقریرات ـ تیر ۱۳۹۶)
مواجهه «بودن»ها با «شدن»ها
علی اشرف فتحی*
منبع: تقریرات
تاریخ: ۱۵ تیر ۱۳۹۶
-آبان ۱۳۵۱ با دستور مستقیم شخص محمدرضاشاه همه فعالیتهای حسینیه ارشاد پس از پنج سال تعطیل شد. این تعطیلی با اصرار شخص شاه تا پایان سلطنت وی ادامه داشت. بیشک مهمترین دلیل دستور شاه، افزایش اثرگذاری سیاسی و فکری دکتر علی شریعتی بود که مشهورترین سخنران برنامههای حسینیه ارشاد به شمار میرفت. گفته میشود فشارهای روحانیون مخالف شریعتی در این تصمیم شاه بیتأثیر نبوده است.
-ساختمان اداری حسینیه ارشاد در هفتههای پایانی حکومت شاه، محل برگزاری جلسات سران انقلابیون بود. تالار اصلی حسینیه نیز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بازگشایی شد. اما شریعتی دیگر زنده نبود تا شاهد بازگشایی ساختمانی باشد که میگفت دیگر فقط یک ساختمان نیست، بلکه یک «نهضت» شده است. شریعتی را حالا با عنوان «معلم شهید انقلاب» یاد میکردند. خیابان طولانی و بزرگی که حسینیه ارشاد در آن ساخته شده بود از کورش به شریعتی تغییر نام داد. خیابانها، مدارس و اماکن متعددی در سراسر کشور به نام او مزین شد. اما پیکر او که با تلاش امام موسی صدر در زینبیه دمشق به امانت دفن شده بود، هیچگاه امکان نیافت که به ایران بازگردانده شده و طبق وصیتش در حیاط حسینیه ارشاد دفن شود. حسینیه در سالهای دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد، محل برگزاری بسیاری از برنامههای رسمی نظام از جمله مسابقات بینالمللی قرآن و کنفرانسهای مهم رسمی بود.
-روز ۲۹ خرداد ۶۰ یعنی درست یک روز پیش از وقایع خونین ۳۰ خرداد (درگیریهای گسترده خیابانی میان هواداران مجاهدین خلق و نیروهای حزبالله) و دو روز قبل از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، چهارمین سالگرد شریعتی که در خانه او برگزار شده بود با حمله نیروهای مخالف بنیصدر به خشونت کشیده شد. آنها به همسویی خانواده شریعتی با مجاهدین خلق و رییسجمهور وقت معترض بودند.
-با وجود آنکه در سالهای دهه شصت دو تن از دوستان نزدیک شریعتی (آیتالله خامنهای و میرحسین موسوی) سکاندار دولت بودند، اما این دهه را باید دهه کمرنگ شدن جدی یادبودها و یادمانهای شریعتی دانست. از دهه هفتاد بود که برپایی آیینهای یادبود شریعتی رونق دوباره گرفت و در زمان اصلاحات، هزاران نفر در سالگرد شریعتی در حسینیه ارشاد شرکت میکردند.
-آخرین مراسم سالگرد شریعتی روز ۲۹ خرداد ۸۷ در حسینیه ارشاد برگزار شد و با ظهور جنبش سبز دیگر شاهد برپایی این مراسم در این بنای تاریخساز نبودهایم. امسال نیز مسؤولان حسینیه با برگزاری سالگرد مخالفت کردند. حتی با وجود موافقت اولیه با برگزاری سمپوزیوم دو روزه «اکنون، ما و شریعتی» چند روز قبل از برپایی این همایش با برگزاری آن مخالفت کردند و دانشگاه تربیت مدرس به عنوان محل برپایی سمپوزیوم تعیین شد. برگزارکنندگان این همایش که طی چند ماه گذشته مشغول آمادهسازی محتوایی و برگزاری پیشارائهها بودند، عصر روز قبل برگزاری سمپوزیوم با اعلام مخالفت مسؤولان دانشگاه مواجه شده و مجبور به لغو همایش شدند.
-در سالهای برگزاری سالگرد شریعتی در حسینیه ارشاد تنها برخی مطبوعات و سایتها به انعکاس آن میپرداختند و اگر این سمپوزیوم نیز برگزار میشد به لحاظ تخصصی بودن مباحث آن نهایتا عده معدودی از طیف دانشگاهی در آن شرکت کرده و آن را بازتاب میدادند. همانند مراسم چهلمین سالگرد که خرداد امسال در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد و چند صد استاد و دانشجو در آن شرکت کردند و هیچ خطر امنیتی در بر نداشت. پس به نظر میرسد که مشکل اصلی ممانعتکننده یا ممانعتکنندگان، مشکلات انتظامی و امنیتی نبوده است.
پس دلیل مخالفت با برپایی یادمانها و یادبودهای شریعتی چیست؟
پاسخ را باید در روند چهل ساله گذشته جستجو کرد: بلاتکلیفی مسؤولان ارشد کشور در مواجهه با یک روشنفکر عصیانگر و چند وجهی.
شریعتی خود میگفت که در میان دینداران، متهم به بیدینی میشود و در میان روشنفکران بیدین هم متهم به دینداری است. امام موسی صدر میگفت در حالی که شریعتی در ایران متهم به وهابیگری است، در لبنان کتابهای وی به دلیل حملات تندش به ابوبکر و عمر و عثمان و دستگاه «خلافت غصب» با احتیاط منتشر میشود. موضع شریعتی درباره روحانیت هنوز مورد مناقشه است و هیچ قرائت مورد اجماع و حداکثری از آن وجود ندارد. از همان ابتدا طیف کسانی که خود را به شریعتی نسبت میدادند همانند خود شریعتی سیّال و متناقضنما بود؛ از تروریستهای فرقان تا روشنفکران مخالف خشونت، از مجاهدین خلق تا مجاهدین انقلاب.
آیتالله دکتر بهشتی در نقد مخالفتهای آقای مصباح یزدی با شریعتی، دکتر را «جستجوگری در مسیرِ شدن» نامیده بود. گویا این سیالیت و «شدن» شامل حال موافقان و مخالفان شریعتی نیز شده است. اینجاست که میشود فهمید چرا مسؤولان ارشد نیز هیچگاه رویکرد یکسانی در مواجهه با نام و یاد شریعتی نداشتهاند.