ای نسل اسیر وطنم ۱۳۹۵
ای نسل اسیر وطنم
سي و هشتمين سالگرد هجرت علي شريعتي: معلم عرفان ، برابري و آزادي
تو میدانی که من هرگز به خود نیندیشیدهام.
تو میدانی و همه میدانند که من حیاتم، هوایم، همۀ خواستنهایم به خاطر تو و سرنوشت تو و آزادی تو بوده است.
تو میدانی و همه میدانند که هرگز به خاطر سود خود گامی برنداشتهام، از ترس خلافت تشیعام را از یاد نبردهام،
تو میدانی و همه میدانند که نه ترسویم و نه سودجو!
تو میدانی و همه میدانند که من سراپایم مملو از عشق به تو و آزادی تو و سلامت تو بوده است و هست و خواهد بود. تو میدانی و همه میدانند که دلم غرق دوست داشتن تو و ایمان داشتن به توست.
تو میدانی و همه میدانند که من خود را فدای تو کردهام و فدای تو میکنم که ایمانم تویی و عشقم تویی و امیدم تویی و معنی حیاتم تویی و جز تو زندگی برایم رنگ و بویی ندارد، طعمی ندارد. تو میدانی و همه میدانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من، از آوردن برق امیدی در نگاه من، از برانگیختن موج شعفی در دل من عاجز است. تو میدانی و همه میدانند که شکنجه دیدن به خاطر تو، زندگی کشیدن برای تو و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ من است. از شادی توست که من در دل میخندم. از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خستهام میدرخشد و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریههایم احساس میکنم. نمیتوانم خوب حرف بزنم. نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جملههای ضعیف و افتاده پنهان کردهام دریاب! دریاب!
——————————-