Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


راز مانایی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی | محمدباقر تاج‌الدین (روزنامه ایران ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۰)

راز مانایی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی

محمدباقر تاج‌الدین*
منبع: روزنامه ایران
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۰

 

علی شریعتی بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین روشنفکران دوره معاصر کشورمان ایران است به‌گونه‌ای که دست‌کم برخی افکار و اندیشه‌های ایشان حتی تا سطح دورافتاده‌ترین مناطق روستایی کشور و در بین زنان و مردان بی‌سواد نیز راه یافته است. در دهه 50 و 60 خورشیدی کتابخانه و خانه‌ای در کشور نبود که دست‌کم برخی آثار و کتاب‌های شریعتی را در خود جای نداده باشد. همچنین بسیاری از افرادی که توان خواندن و نوشتن را داشتند باز هم دست‌کم یکی از کتاب‌های شریعتی را ولو به‌طور سطحی در مطالعه گرفته بودند. این موضوع بویژه در بین جوانان آن دوران و از جمله دانشگاهیان آن زمان بیش از همه خودش را نشان داده بود و هر آن کس که کتابی یا سخنرانی‌ای از علی شریعتی می‌خواند یا می‌شنید خیلی زود جذب افکارش می‌شد.

در ارتباط با این پرسش که چرا اندیشه‌های روشنفکری چون علی شریعتی توانسته است این همه تأثیرگذاری در جامعه داشته و دهه‌ها ذهن و ضمیر بسیاری از ایرانیان را به تسخیر خویش درآورد؟ ضرورت دارد به دو نکته کلیدی توجه شود:
1 جامعه در حال‌ گذار ایران در دهه‌های 20 و 30خورشیدی دچار سرخوردگی‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی شده بود که این موضوع البته ریشه در تحولات گذشته بویژه تحولات مربوط به انقلاب مشروطه داشت که ناکامی‌های انقلاب مزبور تا دهه‌ها در ذهن و ضمیر ایرانیان بویژه نسل‌های تحصیلکرده و اندیشمند حک شده بود. بسیاری از آرمان‌هایی که نسل‌های پیشین، از انقلاب مشروطه به بعد دنبال کرده بودند تحقق چندانی نیافتند و در نتیجه جامعه با نوعی از انباشت آرزوها و آرمان‌های سیاسی و اجتماعی مواجه شده بود. با توجه به وجود چنین فضا و شرایطی بود که نوشته‌ها و گفته‌های علی شریعتی به منزله نور امیدی بود که بر جان‌ها می‌تابید و در آنان امید ایجاد می‌کرد.
شریعتی با درآمیختن مباحث گوناگون علمی، فلسفی، ادبی و دینی با یکدیگر، خِرَد و احساس کسر قابل توجهی از ایرانیان بویژه جوانان را با خود همراه کرده و توانست بیش از پیش شوری در آنان بدمد و با این کار خود به آنان فراخوان دهد که برخیزید تا دوباره وطن را بسازید و سرنوشت خویش را از سر بنویسید که نشستن و ماندن نوعی خمودگی و مردگی محسوب می‌شود.
شریعتی که در غرب یعنی فرانسه درس خوانده بود و با بخشی از مباحث جهان مدرن آشنا شده بود توانست اندیشه‌های مدرن و اندیشه‌های سنتی بویژه اندیشه‌های دینی را با یکدیگر در آمیزد و ترکیبی از این اندیشه‌ها را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهد و با این کار خویش مسیری جدید و بدیع پیش پای آنان بگشاید. روشن است که تا قبل از آن یا اندیشه‌های سنتی به تنهایی و بدون توجه به مسائل و موضوعات پیش‌آمده ارائه می‌شدند یا برخی اندیشه‌های غربی باز هم بی‌توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران باز گفته می‌شدند؛ که این هر دو کارایی و کارکرد چندانی نداشت چرا که اندیشه‌های سنتی برای نسل جدید و جوان حرفی برای گفتن نداشت و اندیشه‌های مدرن نیز برای بخش سنتی جامعه قابل پذیرش نبود. در چنین وضعیتی جامعه به‌دنبال آن دسته از اندیشه‌ها و خوراک فکری می‌گشت که ضمن توجه به سنت‌ها بویژه توجه به آموزه‌های دینی بتواند در شرایط جدید حرفی هم برای گفتن داشته باشد؛ یعنی ممزوجی از سنت و مدرنیته. و اینگونه بود که شریعتی توانست با تشخیص درست و به جا چنین ترکیبی را ارائه کند و صد البته مورد پذیرش نیز قرار گیرد.
2 کوشش برای ارائه گفتمانی غیر از گفتمان موجود جامعه آن روز و حتی تا حدودی جامعه امروز از جمله کنشگری‌های نظری ارزشمند علی شریعتی بود که توانست طیف به نسبت وسیعی از افراد جامعه بویژه نخبگان را تا حدود زیادی به سوی خود جلب کند. «گفتمان سنتی» که به‌طور عمده بخش سنتی جامعه یعنی روحانیون و حوزویان آن را نمایندگی می‌کردند و «گفتمان مدرن» که عموماً روشنفکران بویژه روشنفکرانی که بیش از پیش به غرب گرایش داشتند، نماینده شاخص آن بودند هر دو مسیری را انتخاب کرده بودند که به نظر شریعتی مسیر چندان درستی نبوده و نمی‌توانسته جامعه را به سرمنزل مقصود برساند. روشن است که نقدهای شریعتی به هر دو گفتمان از آن رو صورت می‌گرفت که بتواند از دل این نقدها «گفتمان سوم» را احیا کند و عرضه نماید. از نظر شریعتی گفتمان سنتی آنچنان در گذشته تاریخی خویش مانده است که اصلاً قادر به تشخیص مسائل زمانه جدید نبوده و هیچ راه‌حل منطقی و عقلانی ارائه نمی‌کند که با تکیه بر آن بتوان افق روشنی را برای جامعه ترسیم کرد.
علی شریعتی معتقد بود از آنجا که گفتمان سنتی نتوانسته حرکتی ایجاد کند تا طی آن بتوان از سنت‌های تاریخی و گذشته برای ورود به جهان مدرن و حرکت در زمانه و زمینه جدید بهره‌برداری لازم را به عمل آورد و نوعی ماندن و سکون را توصیه می‌کند لذا به هیچ روی برای جهان مدرن که جهانی سرشار از تحرکات اجتماعی و فرهنگی گوناگون و متکثر است چندان مفید به فایده نخواهد بود. از سوی دیگر، گفتمان روشنفکری که به‌طور کامل از سنت‌های جامعه خود روی‌گردان شده و تنها راه نجات را پیروی از غرب می‌داند نیز برای این جامعه که با موقعیت‌ها و ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی خاص خود زیست می‌کند، چندان سازگاری و همخوانی ندارد.
گفتن ندارد که شریعتی نه روی‌آوری کامل به سنت را رهایی‌بخش می‌دانست و نه روی‌آوری کامل به غرب و مدرنیته را؛ بلکه کوشش داشت از دل نقد «گفتمان سنتی» و «گفتمان مدرن» ترکیبی جدید ایجاد کند و «گفتمان سوم» را عرضه نماید تا با اتکا به آن بتوان جامعه را نجات داد.
گفتمان سوم مورد نظر شریعتی را شاید بتوان «گفتمان اصلاحی-انقلابی» دانست از آن رو که از یک سو، هم اصلاح است و هم انقلاب و از سوی دیگر، نه اصلاح است و نه انقلاب. او از یک سو خواهان اصلاحات فکری و فرهنگی در سنت‌های فکری و فرهنگی جامعه بود و از سوی دیگر در برخی موارد خواهان بروز یک انقلاب آگاهانه در این زمینه؛ تا از این طریق بستر لازم برای ایجاد یک ساختار و الگوی فرهنگی و اجتماعی فراهم شود. شریعتی ضمن اینکه به هیچ وجه موافق انقلاب غیرآگاهانه و زودرس نبود چرا که آن را فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر برای جامعه تلقی می‌کرد، اما در عین حال بر انجام اصلاحات اساسی در بنیادهای فکری و فرهنگی جامعه تأکید فراوان داشت. به‌نظر ایشان الگوی اصلی جامعه باید ترکیبی از سنت‌های تاریخی ارزشمند و مؤلفه‌ها و عناصر مورد نیاز جهان مدرن باشد که دستیابی به چنین الگو و مدلی البته نیازمند داشتن گفتمان سوم یا همان گفتمان اصلاحی-انقلابی است. در گفتمان اصلاحی-انقلابی شریعتی، هم سنت‌های ارزشمند تاریخی اعم از سنت‌های ملی و مذهبی و هم عناصر زیرساختی مدرنیته مانند عقلانیت جدید، دانش‌های جدید و اخلاقیات جدید حضور قوی و همه جانبه دارند. اینکه شریعتی گفته بود «بازگشت به سنت» به هیچ وجه منظورش بازگشت به گذشته تاریخی نبود بلکه بازگشت به گذشته فرا تاریخی یعنی استفاده از عناصر و مؤلفه‌هایی از سنت است که در تمامی زمان‌ها و مکان‌ها و فارغ از جغرافیا و تاریخ و قوم و‌نژاد و رنگ و مذهب کارکرد ضروری و اساسی برای جامعه دارند. علی شریعتی هم در سنت و هم در مدرنیته عناصری را می‌دید که در صورت استخراج و پالایش می‌توانند برای جامعه ایران و مردمانش مفید باشند.
نتیجه اینکه چنین نوآوری‌هایی در عرصه اندیشه و عمل از سوی علی شریعتی بود که وی را به روشنفکری پیشرو و مانا بدل کرد که اکنون پس از گذشت بیش از چهار دهه همچنان محل توجه و بحث است.

* دکترای جامعه‌شناسی و استاد دانشگاه


≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : ژوئن 23, 2021 772 بازدید       [facebook]