Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


برخیزیم و گامی فراپیش نهیم! | محمد رضایی (کانال تلگرام ماهنامه ایران فردا ـ آذر ۱۳۹۹)

برخیزیم و گامی فراپیش نهیم!

محمد رضایی
منبع: کانال تلگرام ماهنامه ایران فردا
تاریخ: آذر ۱۳۹۹

 

۱. شریعتی از این موهبت بزرگ برخوردار است که چه در دوره زندگی کوتاهش و چه در حیات پس از مرگش هیچگاه وابسته به قدرتی نباشد. این خصوصیت موجب شده است تا او از سوی افراد و گرایش‌ها و جریان‌های مختلف نقد شود و دیدگاه‌هایش به چالش کشیده شوند.کلام شریعتی برای برخی منتقدانِ اتفاقاً نامتجانسش همچون صدای سازی است در دست کودکی ناآگاه و نابلد و البته پر مدعا و لاجرم صدایی گوشخراش و ناهنجار و برای عده‌ای دیگر همچون نواختن سازی توسط نوازنده‌ای متبحر و چیره‌دست و البته هارمونیک و گوش‌نواز. طیف مواجه‌شوندگان با شریعتی با این دو حد کاملاً متضاد اما در یک نقطه اشتراک دارند و آن اینکه چه صدای شریعتی ناموزون باشد و آزاردهنده و چه هارمونیک و دل‌نواز، صدایی حذف ناشدنی است. آنها که از این صدا خوششان نیامده است مجبور شده‌اند صدایش را بشنوند و آنهایی که دل به این صدا سپرده‌اند، همچنان مسحورش می‌شوند و معناهایی تازه و بدیع را در طنین آن کشف می‌کنند.

 

۲. موضوع این نوشته رمزگشایی از ماندگاری این صدا نیست. موضوع این است که این صدا به چه کار امروز ما می‌آید و برای ما در این زمانه و زمینه چه حرفی برای گفتن دارد و اگر در طیفی قرار داشته باشیم که فکر می‌کنند می‌توان از شریعتی آغاز کرد و با بهره جستن از دیدگاه‌های او گامی فرا پیش نهاد، چگونه می‌توان آغاز کرد و چه نسبتی باید با دیدگاه‌های او برقرار نمود.

۳.  در یک صورت‌بندی کلی می‌توان اندیشه شریعتی را در سه‌گانه معروفش یعنی «عرفان، برابری، آزادی» خلاصه کرد. اکنون پس از بیش از چهل سال فاصله با شریعتی این سه‌گانه چه سرنوشتی یافته است؟ آیا این سه‌گانه همچنان می‌توانند در کنار هم و در تعامل با یکدیگر موجبات رهایی را فراهم آورند؟ اگر پاسخ مثبت است پس از گذشت بیش از چهل سال از طرح آن، آیا نیاز به تغییری در شکل و محتوای آنها داریم یا نه؟

۴. در حوزه «عرفان»، مسئله، درک تلقی شریعتی از مذهب است. به گمان من خطوط عمده تلقی شریعتی از مذهب «معنادار بودن هستی»، «مسئول بودن انسان در برابر خود، جامعه و هستی»، «امید به آینده» و بالاخره «نفی سلطه در همه جلوه‌های بروز و ظهورش» است. در چنین چارچوبی است که مذهبی بودن در دیدگاه شریعتی معنا می‌شود. امتداد منطقی چنین درکی از مذهب باید بتواند با کل میراث تاریخی مذهب تعیین نسبت کند.

سالها است بن‌بست برخورد گزینشی با میراث مذهبی و تبلیغ و ترویج آنچه می‌پسندیم و به فراموشی سپردن آنچه نمی‌پسندیم آشکار شده است. اکنون نیازمند آن هستیم که مذهب را در کل بسط تاریخی‌اش در نظر بگیریم. ما همچنان که نیازمند مواجهه یکپارچه با کلیت مذهب هستیم باید بتوانیم «تفسیر» تازه‌ای از مذهب از منظر اندیشه شریعتی ارائه کنیم. این تفسیر تازه نه از راه ریشه‌یابی الفاظ و لغات و نسبت دادن معانی جدید به آنها که گاه به همان اندازه که امروزی است نامربوطند! بلکه با بازخوانی کل میراث مذهبی در زمینه تاریخی، جغرافیایی و اقتصادی و اجتماعی پیدایش این میراث ممکن است.

۵. در حوزه «برابری» شکست سوسیالیسم واقعاً موجود، کل جریان برابری‌خواه اعم از مذهبی و غیرمذهبی را در جهان و ايران با بحران مواجه ساخته است. برای شریعتی «سوسیالیسم» آغاز راهی است برای رهایی و بدون آن هر حرفی از رهایی انسان تنها به درد موضوع انشا می‌خورد. ما باید بتوانیم با «تعمیق» دیدگاه شریعتی در خصوص برابری بر بحران‌ها غلبه کنیم و راهی به سوی آینده بگشائیم.

راه این تعمیق، در گام اول بازخوانی کل میراث «چپ» در جهان و ایران است، چه میراث کلاسیک آن که برای آغاز ضروری است و چه آثار جدیدتر این طیف که حاصل مواجهه آن با تجربه سوسیالیسم نوع شوروی است. تمام این خوانش و بازخوانی وقتی به کار می‌آید که بتواند با لحاظ نمودن شرایط اینجایی و اکنونی ما به راه‌حل‌هایی انضمامی برای تحقق برابری بیانجامد. هر صورت‌بندی از «برابری» باید متکی بر یک «تحلیل طبقاتی»، «جهت‌گیری طبقاتی» ما را آشکارا بیان کند و ما را در مواجهه با «سلطه طبقاتی» یاری رساند.

۶. در حوزه «آزادی»، شریعتی منتقدِ رادیکالِ لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی است. لحاظ نکردن «تبار» این نقد، «خاستگاه» آن و «منظر»ی که از آن منظر این نقد انجام می‌شود، می‌تواند در بزنگاه‌های سرنوشت‌ساز ما را در صف ارتجاعی‌ترین نیروهای اجتماعی قرار دهد. برای پرهیز از این هم صف شدن با ارتجاع باید بتوانیم نقد رادیکال شریعتی به «آزادی و دموکراسی واقعاً موجود» را «تدقیق» کنیم. با چنین تدقیقی است که می‌توان از توأمانی سوسیالیسم و دموکراسی سخن گفت بدون آنکه حضور یکی دیگری را به محاق ببرد.

۷. هر مواجهه‌ای با شریعتی بدون لحاظ نمودن شوریده‌سری او و بدون لحاظ نمودن اینکه او تلاش کرد تا از همه استعداد و دانشش در جهت رهایی بهره ببرد، مواجهه‌ای ناقص است. شوریده‌سری او یکی از نتایج «نداشتن» و «نخواستن» بود. نداشتن و نخواستنی که خود حاصل آنچیزی بود که او بعدها «خودسازی انقلابی»‌اش نامید. با این شوریده‌سری بود که شريعتی می‌توانست بی‌مهابا بر زر و زور و تزویر بتازد. از سوي ديگر شریعتی با وقف خویش برای رهایی به ما می‌گوید که یک آکادمیسین نیست. تقلیل شریعتی به آکادمیسین و طرح مباحث او در گفتگوهای بی‌پایان آکادمیک ما را به راهی رهنمون نمی‌شود.

۸. تولدت مبارک «معلم»! تولدت بر ما مبارک که همچنان مخاطب این کلام تو هستیم که «برخیزیم و گامی فرا پیش نهیم»!



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : دسامبر 3, 2020 793 بازدید       [facebook]