Theology of Revolution: In Ali Shari’ati and Walter Benjamin’s Political Thought | 2020
الهیات انقلاب: در اندیشهی سیاسی شریعتی و والتر بنیامین
مینا خانلرزاده
آنچه در پی میآید نگاهی اجمالی به مقالهای با مضمون بررسی اندیشهی سیاسی شریعتی و والتر بنیامین است و در انتهای متن، فایل کامل این مقاله قابل دریافت است. این مقاله شرحیست ارائه شده توسط مینا خانلرزاده بر پایاننامهی تالیفی خود، که در دانشگاه کلمبیا به ثمر رسیده است.
Theology of Revolution: In Ali Shari’ati and Walter Benjamin’s Political Thought
Mina Khanlarzadeh
در این مقاله، اندیشه ی سیاسی دو متفکر قرن بیستم، یکی جامعهشناس انقلابی علی شریعتی و دیگری فیلسوف یهودی-آلمانی والتر بنیامین بهطور تطبیقی بررسی میشود. با وجود رهیافت مستقل تئوریک-تاریخی این دو متفکر، هم شریعتی و هم بنیامین برای شکل دادن به یک مفهوم الهی-سیاسی از انقلاب سرکوب شدگان، از مارکسیسم و مذهب بهره گرفتند. شریعتی تاریخ تشیع را از دید دغدغههای معاصر از نو تفسیر کرده و جانی تازه بخشید تا انقلابی علیه انواع سلطه را تئوری پردازی کند. در مقایسه، بنیامین الهیات یهود را با مارکسیسم به هدف بازپس گرفتن امر ممکن ِ گمگشته در انقلابهای شکستخوردهي تاریخ درهم آمیخت. هم شریعتی و هم بنیامین آخرالزمانی فعال را مفهومسازی کردند، آخرالزمانی فعال که توسط نسلهای مختلف در تمامی عصرها هدایت میشود، بهطوریکه در افکارشان انتظار منفعل برای ظهور مسیح و یا مهدی موعود را از بین بردند. از اینرو، در این اندیشه، هر لحظهای در زمان حاضر دارای پتانسیلهای آخرالزمانی است؛ زمان حاضر نقشی اساسی در افکار هر دو بازی میکند. گذشته هم نقشی اساسی دارد، به دلیل اینکه الهیات در افکار این دو اندیشمند (از طریق اهمیت یادآوری و یاد) مصیبتها و عذابهای گذشته را به امری ناتمام تبدیل میکند. مصیبتهای گذشته برای هر دو اندیشمند در شکل یادآوری و یاد به مبارزات زمان حاضر برای احقاق عدالت میپیوندد. در این مقاله، نقش گذشته در زمان حال، نقش یادآوری، اعتقاد به آخرالزمان برای ایجاد یک رابطهي دیالکتیکی بین مارکسیسم و الهیات به عنوان دو امر مکمل یکدیگر در افکار شریعتی و بنیامین بررسی میشود.
متن کامل این مقاله: