مرا حتی به سنیگری هم متهم کردند
مرا حتی به سنیگری هم متهم کردند
منبع: کانال تلگرام شهید محمدباقر صدر
پس از انتشار کتاب التشیع و الاسلام (پژوهشی درباره ولایت) حجتالاسلاموالمسلمین شیخ علی حجتی کرمانی این کتاب را در سال ١٣۵٢ش به فارسی ترجمه کرد. با انتشار کتاب، دکتر علی شریعتی آن را مطالعه کرد و نقدهایی را درباره آن برای مترجم فرستاد؛ نقدهایی که به دو بخش تقسیم میشد: ستایشِ نیمۀ اول کتاب (تشیع چگونه پدید آمد) و اشکالاتی درباره بخش دوم آن (شیعه چگونه پدید آمد) که درواقع نگرانیهای دکتر شریعتی از برداشتهای احتمالی از برخی عبارات آن بود.
مترجمِ کتاب، نقدها و نکات دکتر شریعتی را برای شهید صدر فرستاد و ایشان نقدهای وی را بهتفصیل پاسخ داد و بهشکل کتابچهای به ایران فرستاد تا به چاپ برسد.
ازآنجاکه شهید صدر همه امور مربوط به ایران را با جمعی از شاگردان و یاران موثق خود در ایران هماهنگ میکرد، از آنان خواست نظر خود را درباره این کتابچه بیان کنند. آنان نیز با توجه به اوضاع ویژه آن دوران اعلام کردند با چاپ این جواب موافق نیستند و پاسخهای مترجم را در این زمینه بسنده میدانند. شهید صدر نظر آنان را درست نمیدانست و در نامههایی بهتفصیل دراینباره با آنان سخن گفت؛ اما نظرشان را درعمل پذیرفت و از چاپ پاسخ در ایران منصرف شد.
در ادامه متن نامهای از شهید صدر به یکی از شاگردانش در این باره آمده است:
اما از جنبه نظری، باید بدانید که بهترین راه برای قانع کردن من درباره گمراهی این شخص، این است که بهطور مشخص و معین به بخشهایی از سخنان و کتابهای او استناد و دقیقاً کتاب و صفحه را هم مشخص کنید. عجیب است که تاکنون هیچکس در اینباره برای من این کار را نکرده است. سید محمدعلی از سید ضیاءالدین نقل کرده است که عبارات بسیاری در کتابها و نوشتههای او وجود دارد که او را محکوم میکند؛ اما این عبارات را مشخص نکرده است، با اینکه مشخص کردن این عبارات، کوتاهترین و روشنترین راه برای رسیدن به دیدگاهی واقعی درباره اوست.
چون تعداد زیادی از تألیفات چاپشده او را برایم میفرستند، از بسیاری از نوشتههایش آگاهم. آنقدری که من خواندم، انحرافی فکری در آثار او یافتم که عبارت است از اثرپذیری از اندیشه مارکسیسم و دیالکتیک و تلاش برای تبیین مفاهیم دین در چارچوب این اندیشه. این انحراف بهخودیخود خطرناک است و من نیز در پاسخ نکاتی که نوشته بود، در توضیح اینکه تقسیم مسلمانان به شیعه و سنی در صدر اسلام بر اساس رویکرد طبقاتی نبوده، این اندیشه را نقد کردم. البته این انحراف میتواند ناشی از این باشد که او واقعاً از دیالکتیک اثر پذیرفته یا ناشی از این باشد که او صرفاً در ادبیاتش از این اندیشه استفاده میکند؛ زیرا این اندیشه را نوترین و نزدیکترین اندیشه به روح جوانان میداند. همچنین میتواند ناشی از پیچیدگی و چندلایگی گفتارش باشد و او چیزی غیر از آنچه از ظاهر سخنش برمیآید را در نظر داشته باشد.
در مواضعش درباره امام امیرالمؤمنین(ع) و دشمنان آن حضرت نیز تناقضی نیافتم. البته همانطور که در پاسخ هم شرح دادم او در ارزیابی صحابه پیامبر خطایی دارد، ولی این ارزیابی اگرچه خطاست، هرگز با تقدیس مطلقی که او نسبت به امیرالمؤمنین(ع) دارد در تعارض نیست.
درهرحال فرزندم! روزگارانی که بر این پدرت گذشته و آنچه من با چشمم دیدم و با گوشم شنیدم و جنجالها و حرفهایی که درباره من گفته شد و حتی به سنیگری نیز متهم شدم، درحالیکه خودم از همه مخلوقات خداوند به اینکه دورترین مخلوق خداوند از این اتهام هستم و تشیع همانند خون در رگهایم جاری است، آگاهترم باعث شده که درون من حالت سرسختی و مقاومت دربرابر پذیرفتن چنین چیزهایی درباره دیگران پدید آید و چنین چیزهایی را مگر با کندی و با استناد به متون بسیار قطعی نمیپذیرم.