ده سال پیش (۱۳۴۹)
ده سال پیش
ترجمهی کتاب «در نقد و ادب» اثر دکتر محمد مندور، پایاننامهی دوران لیسانس علی شریعتی است که ۱۰ سال بعد از ارائه، در ۱۳۴۹ و با مقدمه دکتر یوسفی به چاپ میرسد. آنچه در پی میآید مقدمهی علی شریعتی است بر آن کتاب.
استاد من، حضرت دکتر فیاض «کتاب فیالنقد والادب» را بمن مرحمت کردند و ضمن ستایشی که از نویسنده آن، دکتر محمد مندور، و کارهای او در نقد ادبی نمودند مرا به ترجهی آن واداشتند و آنچه اکنون میبینید ترجمهی همان کتابست که ده سال پیش انجام یافته بود و غیبت چندین سالهی من از ایران و باز نیافتن متن اصلی و دیگر مشکلات انتشار آنرا تا امروز بتأخیر انداخت.
مؤلف کتاب، دکتر مندور، از نویسندگان نامور و ادبای توانای عرب است و بخصوص، در کار نقد، آثار ارجمندی دارد.
بینش عمیق ادبی او و بخصوص آشنائیش با ادبیات عرب و اروپائی و بالاخص فرانسوی به تحقیقات وی، در نقد و ادب، غنی و جامعیت بسیار بخشیده است.
ما فارسیزبانان ـ که از ثروتمندترین سرمایهداران ادب در جهان بشمار میآئیم و بداشتن آثار ادبی و بخصوص شاهکارهای شعری، بحق، میبالیم، در مسیر نقد هنر و ادب که امروز، در جهان متمدن، یک هنر مشخص و جدی شده و حتی ـ چنانکه برخی از متفکران، چون سنت بوو، معتقدند بصورت علمی مستقل در ردیف دیگر علوم انسانی درآمده است، و اروپائیان در این راه منزلها بریدهاند هنوز نوسفریم.
در سالهای اخیر، تلاش برای جبران این کمبود در میان اهل هنر و ادب ایران، کاملا، محسوس است و کارهائی کرده و گاهمهائی برداشتهاند ولی غالباً، در این رشته نیز همان نقصی که در دیگر زمینهها، بخصوص زمینههای اجتماعی و انسانی و فرهنگی ما، وجود دارد بچشم میخورد زیرا صاحبنظران ما در این نظرگاه نیز دو گروه متمایزند: یا کسانیند که بفنون و متون ادب پارسی کاملا واقفند و بقولی «از قدماء معاصرین» بشمار میآیند که، با همه پرمایگی و ارجمندی، از صدها اندیشه و آفرینشی که در ادب اروپائی مطرح است بیگانهاند و از کشاکشها و گرایشهای بسیار حساس و مهمی که در مسائل کلی هنر و ادب و زیبائیشناسی و روانشناسی ادبی و غیره هست بیخبر، و ناچار کمیت اندیشهشان در همان جولانگاه تنگ گذشته محدود است و منزلی تازه و راهی نو و سخنی بدیع ندارند و نمیتوانند داشت. و یا در مقابل، ایرانیانی «هوشنگ هناوید۱»یاند که یکسره از سرچشمهی ادب پارسی بدورند و بیگانه و هر چه دارند از اروپا دارند و، در نتیجه، ترجمه فکر میکنند، ترجمه حرف میزنند، ترجمه تألیف میکنند! ترجمه قضاوت میکنند و اظهار نظر، ترجمه تجزیه و تحلیل میکنند و حتی ترجمه دیندارند و ترجمه بیدین! و خلاصه حرف حرف خودشان نیست و ناچار آنچه میگویند، درست یا نادرست، غالباً (بمعنی حقیقی کلمه) «بیجا» است و گنگ و ناهماهنگ و بسیار کم اثر. و در اینجا است که ارزش نویسندگان و هنرمندان و متفکران و دانشمندان «دو فرهنگه» کاملا آشکار میگردد، در هر زمینه و نیز در زمینه مسائل ادبی و از جمله نقد. و دکتر مندور از همین «دوفرهنگه»ها است که هم مایهی بومی و محلی دارد و هم بینش جهانی و نگاه امروزین و ما بچنین کسانی سخت نیازمندیم.
ارزش دیگر این کتاب آنست که، بر خلاف بسیاری از نوشتهها در این زمینه، بلفاظی و بازی با تعبیرات و اصطلاحات و رمزنویسی و کنایههای بعید پرانی و معقد اندیشی و تفنن در تعبیرات ذهنی و مجرد (حتی گاه از معنی) نپرداخته و سبك آن تعلیمی و منطقی است و از مطالعهی آن آگاهی بر اساسیترین مسائلی که در نقد ادب مطرح است و آشنائی با مکتبها و شخصیتهای بزرگ این رشته حاصل میگردد و بیشك این یکی از نیازهای اساسی ادبا و هنرمندان امروز جامعهی ما است و اگر ترجمهی این کتاب در این باره کمترین فایده را در بر داشته باشد، انتشارش بیهوده نبوده است.
در زبان فارسی، دو کتاب بنام «سخن سنجی» از آقای دکتر صورتگر و «نقد ادبی» از آقای دکتر زرینکوب در این زمینه داریم. سخن سنجی گرچه فضل تقدم را در این راه داراست ولی، در تدوین آن شتابزدگی، همراه با دید «انگلیسی» نویسنده کاملا بچشم میخورد بطوریکه دو دنیای اسلامی و فرانسوی نقد در آن بکلی فراموش شده است.
«نقد ادبی» نیز که نمدار وسعت اطلاعات و تنوع منابعی است که نویسنده داراست، به مکاتب نقد و ناقدان قرون جدید و معاصر غرب مستقلا پرداخته و از یونان و روم به مغرب و اسلام و سپس ایران معاصر آمده است.
کتاب حاضر: «در نقد و ادب» گرچه خواننده را از مطالعهی آن دو بینیاز نمیسازد ولی کمبودی را که در آنهاست تا حدودی جبران میکند زیرا، تصادفاً آنچه را نویسندگان نامی دو کتاب یاد نکرده و یا کمتر بدان توجه کردهاند، دکتر مندور با تفصیل بیشتری آورده است. گذشته از آن، در تدوین مطالب، طرج درسی و تعلیمی آن دقیقتر مینماید و بطور خلاصه میتوان گفت این هر سه کتاب، گرچه در یك زمینه است، ولی هیچکدام تکرار مطالب و موضوعات دیگری نیست بلکه، هر سه مکمل یکدیگرند و خواندن هیچکدام خواننده را از آن دو کتاب دیگر بینیاز نمیسازد.
در اینجا بر خود لازم میدانم که از استاد دانشمند جناب آقای دکتر یوسفی که با مقدمهای بر این کتاب مترجم را رهین مرحمت خویش ساختهاند صمیمانه سپاسگذاری کنم و از دوست گرامیم آقای امین شجاعی که در کار انتشار و تدوین فهرستهای آن مرا یاری نمودهاند به حقشناسی یاد کنم.
ـــــــــــــــــــــــــ
۱ـ یکی از چهرههای کتاب «تسخیر تمدن فرهنگی» بقلم مرحوم دکتر شادمان