Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


استاد شریعتی و بنیان‌گذاری راه سوم | احسان شریعتی (روزنامه شرق ـ اردیبهشت ۱۳۹۸)

استاد شریعتی و بنیان‌گذاری راه سوم

احسان شریعتی
منبع: روزنامه شرق
تاریخ: اردیبهشت ۱۳۹۸

 

هنگامی که استاد شریعتی پس از پایان دیکتاتوری رضاشاه (و اشغال ایران) در ۱۳۲۰، کار تازه و بزرگ خود را آغاز کرد، نه مانند ما ٧٠ سال «راه طی‌شده» را چون پشتوانه خود داشت و نه هنوز چشم‌اندازها برای او و یارانش روشن می‌نمود. جامعه ایران از یک دوران «نوسازی آمرانه» بیرون آمده بود و با این احساس کاذب «رهایی»، قطب‌بندی شده بود بر سر دو راهی «بازگشت به سنت» (از سوی مردم)، یا روی‌آوردن (روشنفکران و اقشار تحصیلکرده) به ایدئولوژی‌ها، گفتمان‌ها، یا روایت‌های دیگری از تجدد و اردوکشی‌های جدید جهانی. در عمق جامعه، نیروی تعیین‌کننده‌، هرچند به‌شکل نامحسوس، همچنان سنت‌گرایی دینی بود. استاد شریعتی اما، راه دیگر «دوم» یا دقیق‌تر بگوییم «سوم» خود را با گزینش طرح «پیرایش» (رفرماسیون) ایمان دینی و «نوزایش» (رنسانس) فرهنگ ملی در پیش گرفت. همان طرح ناتمامی که بار نخست، توسط سیدجمال در ایران عصر ناصری آغاز و در بُعد سیاسی، با نهضت‌های تنباکو و مشروطه، شکوفا شد؛ و با ناکامی مشروطه (و بروز واکنش «مشروعه»خواهی) و برآمدن نظم رضاخانی (مُلهم از مُدل آتاتورکی)، وقفه‌ و خللی در تداوم آن طرح و پروژه پیش آمده بود.

برای فهم آن فضای خلأ، ناشی از شکست سیاست فرهنگی نوسازی تحمیلی و از بالا و مشکلات بنیانگذاری مجدد «راه سومی» میان بازگشت به سنت بومی و برون‌رفت‌ ایدئولوژی‌های وارداتی، شرایط را می‌توان با دوران پس از انقلاب مقایسه کرد. از این نظر که در مجموع، به‌رغم چشم‌اندازهای دوران خیزش که دورنمای نوعی روشنگری و نواندیشی دینی، محرک و انگیزه‌بخش نهضت انقلابی محسوب می‌شد، در دوران تثبیت نظام، بازگشت به «سنت»، با قرائت یا خوانشی «اصولگرا» به‌تدریج تفوق یافت؛ و این روند تداوم یافت تا نیمه دهه هفتاد (و بار دیگر، به‌شکل ضعیف‌تر از نیمه دهه ٨٠). در قیاس این دو بازگشت به سنت در دو برهه تاریخی مورد نظر، تفاوت و فصل ممیزه آشکار، پیدایش و رشد گفتمان اصولگرایی است، پدیده‌ای که نه فقط در ایران، بلکه در جهان اسلام و در کل جهان تازگی داشته و دارد. نکته‌ای که غالبا در مجادلات سیاسی روز و دعواهای فکری محلی و ملی فراموش می‌شود این‌ مهم است که «سنت‌گرایی، اصولگرا و نوگرایی»، هر یک دلیل وجودی و منطقی جدی خود را دارند، که باید آن را شنید و شناخت. مشکل وقتی شروع می‌شود، که یک گرایش یا انگارش انحصارطلبانه بکوشد سایرین را از سپهر عمومی گفت‌وگو، حذف و محروم سازد. امری که با توجه به پایگاه توده‌ای نیروی سنتی (و نه سنت«انگار» یا اصول«گرا»)، به‌شکل منظم، به ضرر نواندیشان، رخ می‌دهد. از یک جنبه، با توجه به تغییر دوران‌ها و «گشت»های معرفت‌شناختی و گفتمانی، موقعیت فکری جامعه ما در قیاس با زمان «استاد» (مواجهه با گفتمان‌های سنتی مذهبی، چپ توده‌ای، روشنفکری سبک کسروی و تجددگرایی آمرانه)، «پیشرفت» انکارناپذیر بسیاری کرده است. از سوی دیگر، به سبب مستهلک (و دافعه‌ساز) شدن بسیاری از واژه‌ها و مفهوم‌ها، از فرط -‌یا سوء-استفاده به یک معنا، دیگر بار به همان دوران بازگشته‌ایم.

با این تفاوت که امکان به‌کارگیری دوباره آن معانی، که آن زمان هنوز «بکر» بودند و «مبتکر»ی چون استاد را برای احیاء (یا تذکار مهجوری یا اصلاح تصلب خویش) می‌طلبیدند، از ما سلب شده است. از این رو و به این معنا، موقعیت و کار ما از زمان استاد، صعب و دشوارتر به نظر می‌آید؛ هرچند که انبانی پُر از تجربه و آموزه ٧٠ساله داشته باشیم. خاستگاه، ریشه و بنیاد هر چیز، می‌تواند ساده‌ترین، فقیرترین و بسط‌و توسعه‌نیافته‌‌ترین بخش، در مسیر مراحل رشدوقوام آن باشد (در یک دیدگاه هگلی یا عیسوی: هر چیز را با «میوه‌»اش بسنج نه با «ریشه»اش!). و به عکس، می‌توان (با نگاهی هایدگری) چنین گفت که برای فهم هر چیز، امر، پدیده، پندار، و…، می‌بایست به سادگی، فقر، خلوص، بکارت و ابتکار نخستین «سرچشمه» بازگشت و آن را از نو، دیگر بار، از سر گرفت! هر امر «نو» بنا به تعریف، نوعی خطر کردن است. اما در این نوع از نواندیشی، ما نه با تفسیری نو از فراخوانی کهن، بلکه فقط با تفسیر (تفهمی- فراخوانی قرآن) سروکار داریم که نام دیگر یا اسم کوچکش «نوین» است!



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : می 2, 2019 1320 بازدید       [facebook]