خاطرات شفیعی کدکنی
اثر شریعتی در آشناییام با شعر نو
محمدرضا شفیعی کدکنی
از دوستان علی شریعتی در سال ۱۳۳۶، شاعر و استاد دانشگاه
منبع: ایران فردا (شماره ۵۴)
تاریخ: خرداد ۱۳۷۸
مطلب زیر بخشی از کتابی است که درباره شاعر دردآشنا و صاحب سبک دکتر شفیعی کدکنی به کوشش آقای مصطفی بشردوست منتشر خواهد شد.
از آقای بشردوست بهخاطر دراختیار قرار دادن خاطره زیر سپاسگزاریم.
:« یادم هست که با مرحوم دکتر شریعتی بحث میکردیم. من هنوز طرفدار شعر کهنه بودم، و «زمستان» تازه منتشر شده بود. به هر حال «آخر شاهنامه» منتشر نشده بود، و زمستان منتشر شده بود، شاید سال ۳۵ منتشر شده بود پس این قضیه باید مربوط به ۳۶ باشد و من با دکتر شریعتی جَرّ و بحث میکردیم بر سر نیما. یادم است که او گفت: تو ببین، این شعر را من برایت میخوانم. یادم هست که آن شعر «چاووشی» را با آن لحن قشنگش خواند و همانجور هم هی پک به سیگار میزد و آن وسط میخواند و من یک مرحله تازهای باز از شعر نو جلو چشمم با شنیدن این شعر زمستان باز شد …
… معرف اخوان و ـ حتی یادم است ـ نیما هم در همان مباحثی که داشتیم مرحوم دکتر شریعتی بود. من باید از این بابت به او ادای دینی کرده باشم در اینجا که او روی این آشنایی فکری من با شعر نو خیلی اثر داشت. دکتر شریعتی آن زمان بیشتر جنبه ادبی داشت. جانب مذهبی نمیگویم در او نبود، سخنرانی مذهبی و اینها میکرد و این سالهایی بود که علی آقای شریعتی دانشجوی سال شاید اول دانشکده ادبیات [مشهد] بود، مثل اینکه دانشکده ادبیات را در سال ۳۵ یا ۳۶ باز کردند. علی آقا فکر میکنم که حدود ۳۸ فارغالتحصیل شده باشند. فکر میکنم سه سال دوره دانشکده بود برای لیسانس، پس باید مثلاً دانشکده سال ۳۵ باز شده باشد. به هر حال این جرّ و بحثهای ما مال آن زمان بود و او این شعر را «بسان رهنوردانی که در افسانهها گویند» خیلی قشنگ خواند و مرا تحت تأثیر قرار داد و بعد هم بحث به نیما کشید و راجع به یک شعری میگفت از نیماست، میخواند و تفسیر میکرد که من بعدها هر چه گشتم … نیافتم معلوم شد یا خودش ساخته بود به نیابت از نیما یا از کس دیگری بود. میگفت «ببین این شعر پرسپکتیو …» ـ حالا اصطلاح پرسپکتیو را بهکار نمیبرد، میگفت: «این شعر چشمانداز دارد.» مصرعی را میخواند که میگفت «دریا توفانی و خاموش»، حالا آیا خودش درست کرده بود؟ از شعرای آن دوره کسی مثلاً در سالهای ۳۲ ، ۳۳ چنین شعری گفته بود؟ میگفت: «ببین، هم توفان را از لحاظ چشم نشان میدهد، هم این که صدای دریا به گوش نمیرسد، «دریا توفانی و خاموش» بُعد دارد، …» این چیزی است که در حافظهام مانده از آن بحثی که با مرحوم دکتر شریعتی داشتیم. د راین که شعر نو میکوشد که از دید خود شاعر جهان را ببیند و همانجور که درنقاشی مثلاً فواصل و، نمیدانم، مناظر و مرایا به اصطلاح مطرح است، و در شعر نو هم این مناظر و مرایا مطرح است، و این که شاعر، نیما، میگوید «دریا توفانی و خاموش»، منظورش این است که هم چشم حالت توفان و خیزابها را در دریا میبیند هم صدای امواج دریا به گوش این بیننده ـ که در فاصله دوری هست ـ نمیرسد.
دکتر شریعتی:
سوسیالیسم و دموکراسی دو موهبتی است که ثمره پاکترین خونها و دستاورد عزیزترین شهیدان و مترقیترین مکتبهایی است که اندیشه روشنفکران و آزادیحواهان و عدالتطلبان به بشریت این عصر ارزانی کرده است. »
فایل پیدیاف خاطرات دکتر شفیعی کدکنی