واکنشهای مردمی (تیر ۱۳۵۶)
از واکنشهای مردمی
به مناسبت شهادت علی شریعتی
با امضای: «جمعی که خود را مدیون تعالیم دکتر میدانند»
تاریخ: تیر ۱۳۵۶
در سوگ «پدر ، استاد و مراد»
فروردین در آخرین ساعات خود بما خیانت کرد . در یک نیمروز ، همه را غافلگیر کرد و استاد را ربود . مشعلی که استاد ، ۴۰ سال پیش از این بر فراز دستان نحیف خویش گرفت و پیچ و خم گردنه های مجاهدات ایدئولوژیک را پیمود ، امروز به هزاران مشعل برافراشتهٔ دیگر پیوند خورد و میرود تا در پیشگاه یک انقلاب عمیق بین المللی ، راه تازه ای پیش پای بشریت بگشاید . آن برگه ای از تاریخ که به رجال نستوه علم و جهاد مربوط می شود ، نام استاد را بر تارک خویش چنین یاد می کند که : « مردی با دستی خالی و همتی بلند ، کفشهای آهنین بپا کرد و عصای موروثی بدست ، این جاده را در پیش گرفت و آمد و آمد تا بدینجا رسید و در این نقطه ، مشعل تاریخی خود را بر زمین کوفت و ایستاده مرد » . نامش همیشه زنده باد .
استاد شریعتی و طلسم شکنی هایش ، یک قطعهٔ افتخارآمیز از تاریخ را شکل داد . یکی ، طلسم قهر « اسلام و زندگی » بود . روزهای تاریکی پشت سر ماست . روزهائی که « تفکرات اسلامی » در دورهٔ کسوف خود بسر میبرد . اندیشه ها و حماسه ها در خواب زمستانی فرو رفته بود . گردبادهای ایدئولوژیک ، نیروهای زنده را به سرگیجه می انداخت و روی اسلام ، بعنوان یک ملاک عام عقیدتی با یک داعیه شامل ، حسابی باز نمیشد . روشنفکران در خواب راه می رفتند . امل ها همه چیز را واگذار کرده بودند ، چپی ها با شارلاتان بازی ارعاب می کردند و ملیون ، با دستگاه معاشقه می کردند . انقلابیون مذهبی ، در آینده شک داشتند ، مبارزات ، جنبهٔ انفعالی می گرفت و بیشتر شکل یک پدافند مهاجم عمل می کرد . از این لحظه ، دو جبههٔ فعال در عرض هم گشوده می شوند . جبههٔ تبیین ایدئولوژی مبارزه و جبههٔ انتخاب استراتژی در جهاد .
********
حاصل جمع جناح بندیهای اصولی به سه ستون ، بخش می شود :
۱- حرکت منهای مبنای فلسفی – مذهبی : این حرکت که در قاموس ارزیابی های سیاسی ، از آن به نام « حرکت اخته » و یا حرکت « فاقد قدرت موتاسیون » تعبیر میشود ، در جبههٔ ملی پس از کودتا ، بطور اخص نمود می یابد . لاشهٔ این جبهه ( متوفی بسال ۳۲ ) و تمام دنبالچه هایش که با پسوند « ملت » ، خود را به تاریخ عرضه می کردند ، فی الواقع ، همیشه توسط دستگاه ، قابل کنترل بوده و ساواک از بابت حرکتهای فاقد خواستگاه ایدئولوژیک ، با خاطر جمعی یاد کرده است . در اسناد سیا در لانهٔ جاسوسی از این جنبش ، بعنوان سوپاپ اطمینان انقلاب عمومی در بحرانهای سیاسی یاد شده است . اساساً روشنفکران غیرمذهبی در جهان سوم نقش انقلابیون قلابی را بازی می کنند و معمولاً قی کردهٔ « اومانیسم » اشرافی اروپا را برای تسکین آلرژی های اخلاقی خود ، غرغره می کنند .
۲- حرکت بر مبنای آتئیسم سیاسی : این جنبش ، با ماهیتی بیشتر سیاسی – نظامی ، تا ایوئولوژیک در ایران نقش کانال انشقاق انقلاب اجتماعی را بازی کرده و ماموریت عمدهٔ ترتیب دهندگانش ، دادن بهانه به ساواک برای سرکوب انقلابیون به اتهام « مارکسیست بودن » و ربودن و فرسودن بچه های خودجوش مذهبی که با احساسات فائق ، بصورت تکرو ، وارد صحنه می شدند که یا توسط ساواک ضربه فنی شده و یا توسط این جناح ، خسته و مستعمل و خنثی می شدند . یکی از خونین ترین قتلگاه های نیروهای مسلمان در این رابطه ( سازمان مجاهدین خلق ) بود که با تبانی ساواک و مارکسیستها زمینه سازی گردید و یکی از تلخ ترین خاطرات دوران مبارزات استاد را شکل می دهد . گروهکی که به عاقبت محتوم و تاریخی خود رسیده است . اگر فرقهٔ اول ، ذاتاً از هر نوع تحرک سرنوشت ساز محروم بود ، این فرقه نیز از هر نوع پایگاه اجتماعی و امکان سخنگوئی در ملاء ، محروم بود . ……..
رقم می خورد . در دخمهٔ سالهای پس از کودتا ، مردی که همیشه پیر بود و همیشه شعله ور ، یک تنه و با انگیزه ای مقدس اعلام موجودیت کرد و بنیان حرکتی را گذارد که تا چند دهه ، شعاع افکند . این برکت تاریخی ، استاد محمد تقی شریعتی بود که با یکدست ، دکتر را به جامعهٔ شیعه هدیه کرد و با دست دیگر ، تفسیر نوین و ….را .
این مرد ، خود ، زندگی و توان خود را از اوقاف مبانی عقیدتی شیعه می دانست . استاد در تمام سالهای تلخ ، علیه رژیم ، دست به اسلحه نبرد اما کاری که او کرد ، پایه های تخت شاه را می سائید .
در دوره ای که « اسلام » پشت در « اتاق بحثهای اجتماعی » ، قدم می زد ، بنام اسلام ، حرفی زدن یک مایه گذاری عمده محسوب می شود و استاد این مایه گذاری را با صداقت تمام کرد . مذهبیون در سه راهی پس از کودتا ، سه فرقه می شوند :
۱- مذهبیونی که پس از شکست نهضت ملی ، به « یأس فلسفی » رسیده و به دود و شعر پناه بردند و به همه چیز بدبین شده و با مرتجعین و دربار ، الحاق کردند . اینان در یک لحظه به کاشانی ، مصدق و به شهید نواب ، توهین کردند و حرکت ۱۵ خرداد حضرت امام را نیز زیر سئوال بردند و هم اکنون هم با انقلاب ، چانه می زنند .
۲- مذهبیونی که « اسلام را برای ایران » می خواستند ، به « اسلام » بعنوان یک استراتژی آلی ، یک دین آرامش طلب ، یک مکتب با چند کلی گوئی اومانیستی و بدون طرحی جامع برای حکومت و برای جنگ و صلح می نگریستند . از ۱۵ خرداد به بعد ، تحت الشعاع جنبش امام ، پابپا نق زدند و آمدند . در تنفیذ اسلام در دانشگاه و محیطهای روشنفکری دخیل بودند و در این راه کار کردند اما هرگز به لب معارف عقیدتی تشیع علوی نرسیدند . آنان در اثر یک اغماء ایدئولوژیک ، از کاروان انقلاب مقدس حضرت امام قرن ها عقب افتادند و اکنون ، مردم با گوجه فرنگی از آنان استقبال می کنند .
۳- مذهبیونی که با انگیزهٔ دینی و شعور بیدار با رژیم درگیر شدند و عنصر « مرجعیت انقلابی » و روحانیت مبارز را با روشنفکرهای اصیل انقلابی جمع زده و در مبارزات ، بطور فعال و پیشرو شرکت کردند . اینان عقیده داشتند که اسلام ، از اولین روز انقلاب تا روشن ترین روزهای تشکیل حاکمیت ، برنامه و طرح دارد . اینان خود را مدیون کسی جز خدا و آرمانهای شیعی نمی دانستند .
استاد شریعتی ، روزی که بدست توده ای ها کتک خورد ، روزی که بدست دربار و مرتجعین زیر سئوال رفت ، روزی که در اوین ، سیلی خورد ، روزی که توسط منافقین خبیث ، بایکوت شد ، روزی که داغ دکتر را دید و در تمام این سالهای درد و جهاد و مقاومت ، از آغاز تا پایان در یک جهت ، گام زد . استاد به آرمانهایش ، به انقلاب و به امام وفادار ماند و با قامتی افراشته پا به ملکوت گذارد .
*******
ای باد صبا که به زینبیه می روی ! به استاد و مراد ما سلام برسان و بگو که استاد و مرادت ، مرشد بزرگ نسل انقلاب ، پیر خستگی ناپذیر ، استاد شریعتی بتو پیوست . بگو که راه تو و پدرت ، راه نسل جدید اسلام است . بگو که بسیجی ها ، زیر آتش امپریالیسم و صهیونیسم جهانی، وقتی بنام خدا میجنگند، کلمات تو را زمزمه می کنند .
بگو که قائد نسل جدید بشریت، حضرت امام خمینی، آنچه شما دو تن می خواستید ، بلکه عمیق تر و گسترده تر از آن را به سرتاسر عالم ، ابلاغ کرده است ، بگو که ما هرگز نام شما دو تن را از یاد نمی بریم و انقلاب جهانی اسلام و امت حزب ا…. تا ابد قدردان شما خواهد بود. والسلام
جمعی که خود را مدیون تعالیم دکتر می دانند.