سرود درد | استاد حمید سبزواری (۱۳۵۸-۱۳۵۷)
سرود درد
حسین آقا ممتحنی مشهور به حمید سبزواری، زادهٔ ۱۳۰۴ در سبزوار اشعار به چاپ رسیده از او هفت دفتر شعر است با نامهای، سرود درد،سرود سپیده، سرودی دیگر، تو عاشقانه سفر کن،بانگ جرس”،” به ننگ آمده دشمن”
او در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ در تهران درگذشت.
به یاد دکتر علی شریعتی، معلم انقلاب مردم،
از کتاب «سرودِ درد»،
خفتی چرا؟ ای چشمِ بیدارت نخفته
ای مرغِ دل در جانِ هشیارت نخفته
پای طلب هرگز ز رفتارت نخفته
یکدم زبان در کامِ دُربارت نخفته
خفتی چرا ای روز-و-شب بیدار بوده
روشنگر این شامگاهِ تار بوده
با خستگانِ خفته در پیکار بوده
شب تا سحر با رنج و محنت یار بوده
خفتی چرا ای خفته را بیدار کرده
ای خلقِ ناهشیار را هشیار کرده
ای در رهِ حق بیامان، پیکار کرده
ای راهِ علم و عقل و دین، هموار کرده
هان ای علی، ای وارثِ میراثِ آدم
ای رهنوردِ راهِ آدم تا به خاتم
ای شارحِ اسلام در اکنافِ عالم
ای رتبت و قدرِ شهیدانت فراهم
ای وارثِ میراثِ پاکان و شهیدان
ای یادگارِ بوذر و عمار و سلمان
ای در کفِ تو رایتِ اسلام و قرآن
ای در تو پیدا، بهترین سیمای انسان
روزی اگر «یک» بودهای، اینک هزاری
کز دانهای زاینده، زاید کشتزاری
وز ساقهای سربرفرازد شاخساری
وز چشمهای سیراب میگردد دیاری…
***
آن روز نزدیک است آری خرّم آن روز
روزی که حق حاکم شود بر عالم آن روز
روزی که نی کسری شناسد، نی جم آن روز
فرخنده آن ساعت، خوش آن دم، بیغم آن روز !