Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


آزادی و آگاهی؛ دو عنصر جداناپذیر دموکراسی در اندیشه دکتر شریعتی | هادی وکیلی (خبرگزاری ایسنا ـ ۲۹ خرداد ۱۴۰۲)

آزادی و آگاهی؛ دو عنصر جداناپذیر دموکراسی در اندیشه دکتر شریعتی

هادی وکیلی
منبع: خبرگزاری ایسنا
تاریخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲

دکتر علی شریعتی مزینانی یکی از رهبران فکری و نظریه‌پردازان کلیدی انقلاب اسلامی بود که نه تنها به خاطر فعالیت‌های انقلابی و سیاسی بلکه به خاطر اندیشه‌ها، نظرات، نقدها و آثار گران‌بهایی که بر جای گذاشته است، آوازه و شهرت پیدا کرده است.

شریعتی توانست ارتباط خوبی با جوانان بگیرد و از طریق انتقال نظرات و الگوهای لازم، زمینه‌های ایجاد کشوری متمدن و خودساخته را فراهم سازد. او به تمام اندیشه‌های سیاسی باطل نقدی جدی وارد کرد و با طرح مقوله “بازگشت به خویشتن” اندیشه دستیابی به هویت ایرانی اسلامی را زنده کرد. 

هادی وکیلی، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به فرارسیدن سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، در خصوص برجسته‌ترین مشخصه اندیشه سیاسی این اندیشمند ایرانی، اظهار کرد: هرچند دکتر شریعتی به سیاست ورود کرده بود و این موضوع در مبانی نظری و اندیشه سیاسی و به طور غیرمستقیم در رفتار و کنش سیاسی‌اش هویداست، اما با این حال ظاهرا شریعتی به فعال سیاسی بودن چندان علاقه‌ای نداشته و بیشتر باید مسائل سیاسی را در مبانی نظری و اندیشه‌اش جستجو کرد. 

وی با اشاره به جنبه نقادانه اندیشه سیاسی دکتر شریعتی اضافه کرد: شریعتی بیشتر علاقه داشت تا از خود تصویر فعال علمی و اجتماعی نشان دهد. او در حوزه اندیشه سیاسی نسبت به نظریات اندیشه سیاسی غرب یا اندیشه سیاسی جریانات غیراسلامی از جمله نظام‌های سلطنتی رویکرد انتقادی داشت و ضربه سنگینی نیز به اردوگاه نظام کاپیتالیسم و در اواخر عمرش به مارکسیسم زد. 

عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی با اشاره به جنبه مثبت و ایجابی اندیشه علی شریعتی، ادامه داد: شریعتی الگوهای غلط را نفی می‌کرد و برای رسیدن به الگوی مطلوب و آرمانی خودش از “بازگشت به خویشتن” سخن گفت. بازگشتی به خویشتن اسلامی-ایرانی که در جامعه آرمانی دکتر شریعتی با ایجاد حکومت علوی محقق می‌شد. در واقع باورهای اجتماعی و سیاسی شریعتی تبدیل به الگویی کارآمد موفق نظری و عملی برای حکومت اسلامی شد. دقیقا از همین حیث او از تمام اندیشمندان قاجار و پهلوی پیش از خودش، کاملا متمایز است.

وکیلی در خصوص تاثیرات نظرات و اندیشه‌های سیاسی دکتر شریعتی بر انقلاب اسلامی، عنوان کرد: شریعتی نسبت به جریان شبه‌مدرنیزمی که در دوران پهلوی رشد کرده بود، رویکردی منفی‌گرایانه داشت و از طرفی دیگر نسبت به احیاء مذهب به ویژه اسلام شیعی رویکردی مثبت و تاثیرگذار بر نسل جوان داشت و از این طریق توانست بر پایه‌های انقلاب اسلامی قوام ببخشد.

تلاش‌های شریعتی برای پایه‌ریزی یک حکومت عادلانه در ایران

وی با اشاره به تاثیر اندیشه‌های شریعتی بر گسترش عنصر آگاهی در تار و پود جامعه، بیان کرد: از جهت دیگر دکتر شریعتی قائل به گسترش آگاهی‌های اجتماعی بود. او معتقد بود که مردم باید آگاهی خود را افزایش دهند و حاکمیت هم باید عدالت را مبنای عمل خود قرار دهد. جامعه خوب، جامعه‌ای است که هم حکومت عدالت دارد و هم مردم از آگاهی و بصیرت برخوردار باشند.

عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی تاکید کرد: دکتر شریعتی خواسته یا ناخواسته کمک کرد تا حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر عدالت پایه‌ریزی شود و آگاهی افزایش پیدا کند و فضای کلی تفکر او یعنی احیاء جریان اسلام شیعی و ایجاد حکومتی مبتنی بر الگوی علوی، به میزان زیادی در به وقوع پیوستن انقلاب، تحقق مطالبات مردمی و پیروزی انقلاب اسلامی تا هم‌اکنون موثر بوده است.

وکیلی با اشاره به تلاش نظریه‌پردازان و اندیشمندان سیاسی برای ارتباط دادن میان سنت و مدرنیته، گفت: دکتر شریعتی در تمام دوران اندیشه‌ورزی خود موضعی یکدست نسبت به سنت و مدرنیته نداشت. او ابتدا به خاستگاه سنت توجه کرد. سپس بعد از سال ۱۳۳۵، سفرش به اروپا، گسترش موج سوسیالیسم و برخی مسائل دیگر باعث شد از سنت‌ها تا حد زیادی فاصله بگیرد. اما مجددا در دهه آخر عمرش به سنت‌ها نزدیک شد و این بار به قصد ارائه قرائتی روشن‌فکرانه از سنت، به صراحت از تعبیر “تعصب” دفاع کرد. به عقیده او ممکن است تعصب برای کسی که برهان و استدلال زیادی ندارد استفاده ‌شود، ولی در عین حال برای دفاع از پیشینه هویت تمدنی یک جامعه نیز ضروری است.

وی در خصوص نگاه این متفکر سیاسی به مدرنیته، اظهار کرد: شریعتی در رابطه با مدرنیسم نگاهی کاملا انتقادی داشت؛ یعنی شاخه‌هایی از مدرنیزاسیون را نقد می‌کرد. به طور کلی با نوگرایی به ویژه در شکل‌های تقلیلی به شدت مخالف بود و از تقلیل‌گرایی عامیانه به شدت انتقاد می‌کرد. البته خود این اندیشمند برجسته هم گاهی درون گفتمان و نقدهایش، اسیر مباحث مدرنیته شده است. 

عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی با اشاره به رد و تایید سنت و مدرنیته توسط شریعتی، عنوان کرد: شریعتی به بازخوانی سنت بسیار علاقه‌مند بود. در مورد مدرنیزم هم رویکردی انتقادی و سخت‌گیرانه داشت به همین دلیل مدرنیزم را با احتیاط و پیرایش و ویرایش سخت، پذیرفت؛ چراکه او به شدت بر این باور بود آنچه که خود داشتیم نباید ز بیگانه تمنا کنیم. ما اگر الگو هویتی خودمان را به درستی بازخوانی کنیم، می‌توانیم با الگو هویتی خودمان بپاخیزیم و تمدن اصیل اسلامی-ایرانی را احیا کنیم.

آزادی تنها در صورت ایجاد آگاهی ارزشمند است

وکیلی درخصوص تفاوت‌های موجود میان تعریف شریعتی و غرب از دموکراسی و آزادی، بیان کرد: شریعتی معتقد بود در صورتی دموکراسی خوب است که همراه با آزادی و آگاهی باشد. بعضی افراد از دموکراسی تنها آزادی را می‌فهمند. در صورتی‌که آزادی به تنهایی و بدون آگاهی، یعنی آزادی مبتنی بر جهل و هواهای نفسانی. این نوع آزادی قطعا نمی‌تواند باعث سعادت بشر شود. پس آزادی در صورتی خوب است که مبتنی بر آگاهی باشد، یعنی شما در ابتدا به جامعه آگاهی بدهی، بعد آزادی بدهی و سپس برای مثال انتخابات برگزار کنی و رفتاری دموکراتیک در پیش بگیری. به همین خاطر برخی بر این باور هستند که دکتر شریعتی معتقد به دموکراسی ارشاد شده یا همان دموکراسی مدیریت شده است. 

وی ادامه داد: البته منظور شریعتی این نیست که دموکراسی را مهندسی و حق و حقوق افراد را محدود کنی. منظور او این است که آزادی بدون آگاهی کاملا بی‌ارزش است و در حیوانات جنگل هم دیده می‌شود؛ چراکه در این صورت آزادی هست ولی از  آگاهی، دین و فرهنگ خبری نیست. در نتیجه علی شریعتی به نوعی از آزادی قائل است که بر پایه آگاهی قبلی باشد. دقیقا از همین حیث دموکراسی شریعتی با دموکراسی رایج در جوامع غربی تفاوت بسیار فاحشی دارد.



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : ژوئن 21, 2023 207 بازدید       [facebook]